نگاهي به شيوه‌هاي تربيتي پيشين / دكتر حسن حبيبي - بخش دوم

1392/8/27 ۱۰:۵۰

نگاهي به شيوه‌هاي تربيتي پيشين /  دكتر حسن حبيبي - بخش دوم

«سهل بن‏عبدالله‏ تستري رحمه‏الله‏ عليه گويد كه: مرا سه سال عمر بود، به شب برمي‏خاستم و به نماز خالم مي‏نگريستم. مدتي بر اين بگذشت، پس خالم محمدبن سوار گفت: خداي را كه تو را آفريده است، ياد نكني؟ گفتم: چون ياد كنم؟ گفت: در دل بگوي، چنان كه در زبان نياري ـ وقت آنكه در جامه خواب گردي ـ الله ‏معي، الل ه‏ناظري، الله‏شاهدي، يعني خداي با من است، خداي به من نگران است، خداي بر من گواه است؛ سه بار اين را بگوي. مدتي چنين مي‏كردم، پس گفت: تا هفت بار كن. مدتي چنين مي‏كردم، پس گفت: تا ده بار كن، مدتي چنين مي‏كردم. چون سالي برآمد، شيرينيي در آن ذكر در سرّ من پديد آمد.

 

«سهل بن‏عبدالله‏ تستري رحمه‏الله‏ عليه گويد كه: مرا سه سال عمر بود، به شب برمي‏خاستم و به نماز خالم مي‏نگريستم. مدتي بر اين بگذشت، پس خالم محمدبن سوار گفت: خداي را كه تو را آفريده است، ياد نكني؟ گفتم: چون ياد كنم؟ گفت: در دل بگوي، چنان كه در زبان نياري ـ وقت آنكه در جامه خواب گردي ـ الله ‏معي، الل ه‏ناظري، الله‏شاهدي، يعني خداي با من است، خداي به من نگران است، خداي بر من گواه است؛ سه بار اين را بگوي. مدتي چنين مي‏كردم، پس گفت: تا هفت بار كن. مدتي چنين مي‏كردم، پس گفت: تا ده بار كن، مدتي چنين مي‏كردم. چون سالي برآمد، شيرينيي در آن ذكر در سرّ من پديد آمد. پس روزي خالم مرا گفت: اي سهل، كسي‏كه خدا با او بود، او را نگاهبان بود و بر وي گواه باشد، او را عاصي شود؟ گفتم نه، از آنگاه از خلق خلوت مي‏جستم.»1

از همين قسم راهبرها و راهنماييها و تأثيرهاي شگرف را در خاطرات تمامي استادان، از مربيان بزرگشان مي‏بينم. استاد جعفري در اين باره به خصوص به تأثير آقا شيخ مرتضي طالقاني در نجف اشاره‏اي صريح دارند:

«آقا شيخ مرتضي طالقاني فقيه و عارف و حكيم متألّه در روحيه اين‏جانب تأثير شديد گذاشت. در حدود يك سال و نيم محضر ايشان را در حكمت و عرفان درك كردم. يكي از مهمترين خاطرات زندگي من مربوط به اين مرد الهي بود، روزي كه آخرين روزهاي ذي‏الحجه بود، براي درس به خدمتشان رسيدم، همين‏كه وارد شدم و رويارويشان نشستم، فرمودند: براي چه آمدي آقا؟ من عرض كردم: آمدم كه درس را بفرماييد. ايشان فرمودند: برو آقا درس تمام شد. چون ماه محرم رسيده بود، من خيال كردم ايشان مي‏فرمايد تعطيلات محرم (14 روز) رسيده است؛ لذا درس تعطيل است و آنچه به‏هيچ‏وجه به ذهنم خطور نكرد، اين بود كه ايشان خبر مرگ و رحلت خود را از دنيا به من اطلاع مي‏دهد، و همه آقايان كه در آن موقع در نجف بودند، مي‏دانند كه ايشان بيمار نبود؛ لذا من عرض كردم: آقا دو روز به محرم مانده است و درسها تعطيل نشده است. الله‏اكبر! ايشان فرمود: «مي‏دانم آقا، مي‏دانم، به شما مي‏گويم درس تمام شد. خر طالقان رفته، پالانش مانده، روح رفته، جسدش مانده.»

خدا را شاهد مي‏گيرم هيچ‏گونه علامت بيماري در ايشان نبود. من متوجه شدم كه آن مرد الهي خبر رحلت خود را مي‏دهد، سخت منقلب شدم، عرض كردم: پس چيزي بفرماييد براي يادگار. اول كلمه لااله الاالله را با يك قيافه روحاني و رو به ابديت گفت. در اين حال اشك از ديدگان مباركش به محاسن شريفش جاري شد و اين بيت را در حال عبور از پل زندگي و مرگ براي من فرمود:

تا رسد دستت به خود، شو كارگر

چون فُتي از كار، خواهي زد به سر

بار ديگر كلمه لااله الاالله را با حالتي عاليتر گفت. من برخاستم و هرچه كردم كه بگذارد دستش را ببوسم، نگذاشت و با قدرت بسيار دستش را كشيد و من خم شدم پيشاني و محاسن مباركش را چند بار بوسيدم و اثر قطرات اشكهاي مقدس آن مسافر ديار ابديت را در صورتم احساس كردم و رفتم.

آقا شيخ مرتضي طالقاني همه شب يك ساعت به اذان صبح مانده آهسته مناجات مي‏كرد. يك نكته مهم درباره استاد محبوب ما مرحوم آقا شيخ مرتضي طالقاني بگويم و آن اين است كه يكي از دلايل عظمتش هم اين بود كه درس خارج مي‏گفت، اسفار مي‏گفت، منظومه و كفايه مي‏گفت و به بچه‏طلبه هم درس مي‏گفت.

استاد هفت سال در محضر درس فقه آيت‏الله آقا سيد عبدالهادي شيرازي بوده‏اند و وي را مرد علم و عمل و تجسمي از معرفت و تقوا يافته‏اند: «مرحوم آقا سيد عبدالهادي شيرازي نيز مردي بود كه هرچه به او نزديك مي‏شدم، علاقه‏ام به او بيشتر مي‏شد. من نديدم كسي را كه اين مقدار مقام دنبال او بدود و او از مقام فرار كند. مرحوم آقا سيدعبدالهادي واقعاً از مقام گريزان بود. به ياد دارم آن موقع كه آيت‏الله بروجردي از قم براي طلبه‏هاي نجف شهريه مي‏فرستادند، براي بعضي مشكل بود بپذيرند و نمي‏خواستند مرجعيت ايشان را قبول كنند، درحالي‏كه آقا سيدعبدالهادي شيرازي به آقا شيخ نصرالله‏ خلخالي كه مسئول توزيع شهريه ايشان بود، فرموده بودند: چرا سهم مرا نياوردي؟ هر چقدر سهم و شهريه ما مي‏شود، بفرست. و با اين‏كار عملاً مرجعيت آيت‏الله بروجردي را پذيرفتند.

چند نكته مهم و اساسي

در همين خاطرات كم دو سه نكته مهم و اساسي مطرح است، بايد پرسيد و به بررسي پرداخت كه چگونه برخي از آدميان با همه اشتغالهاي دنيايي، مي‏توانند اين‏چنين از دار غرور دامن فراخود بچينند و بتوانند بر خود و نفسانيات خويش به گونه‏اي مسلط شوند كه رهسپري خود را به عالم ديگر دريابند. شايد بررسي در حال و روزگار تعداد معتنابهي از اين مردان خدايي نشان دهد كه راه بيش از آنچه تصور شود، سر راست است، منتهي عزم جزم و دلبستگي جدي به راه را مي‏خواهد. آنچه در شرح حال سهل بن عبدالله تستري كه بخشي از آن ياد شد، ديده مي‏شود با ماجراي مناجات نيمه‏شب و درس صبحگاه آقا شيخ مرتضي طالقاني و بسياري ديگر از بزرگان همخواني دارد. توفيقي بايد رفيق شود و اين توفيق را با پاكدلي و دوستداري حق مي‏توان به دست آورد.

مسئله مهم ديگر كه آن ‏هم با تجافي از دار غرور و اميري بر سر نفس مناسبت و ارتباط دارد، مسئله دنبال مقام بودن و يا فرار از عناوين و بي‏اعتنا به پيش و پس بودنهاست. چگونه مي‏شود كه بزرگاني چون آيات عظام آقا سيد عبدالهادي شيرازي و آقاي اراكي خويشتن را بي‏سر و صدا واپس مي‏كشند و در بي‏جهتي غرقه مي‏شوند تا جهتي را نبينند كه پيش و پس جهات، آنها را به انديشه وادارد.

چون در چمن و باغ به جز خار و خسي نيست

در خانه به جز خانه‏برانداز كسي نيست

بلبل چه كند گر به قفس خوي نگيرد؟

جايي كه جهت نيست، دگر پيش و پسي نيست

نكته ديگر اينكه اولاً چگونه نظام تعليماتي حوزه درگذشته توانسته است افراد تهيدست و فقير جامعه را در حدي كه اين افراد استعداد و همزمان با آن اراده داشته‏اند، به مقامات عالي علمي برساند. ثانياً چرا درس‏خوانده‏هاي حوزه‏هاي علميه بيشتر و گاه تمام وقت خود را با مردم بوده و از آنها حمايت كرده و غم و غصه فقيران را خورده‏اند؟ ثالثاً چرا در طول زندگي غالبا به دنيا بي‏اعتنا بوده و از حد متوسط در زندگي خود فراتر نرفته‏اند؟ رابعاً چرا مجذوب قدرتمندان و ثروتمندان نشده‏اند؟

همراهي تحصيلات با رنج و عسرت

استاد در پاسخ به اين سؤال كه همراه بودن تحصيلات در قم و نجف با رنج و عسرت، و در رنج بودن علما چه تأثيري بر كيفيت تحصيل و پرورش عالمان و زاهدان بزرگ مي‏گذاشته است و اگر در زمان ما براي طلاب امكانات رفاهي فراهم شود بهتر است يا اينكه جريان تحصيل همچنان همراه با عسرت و فشار باشد، چنين مي‏گويند: «البته پاسخ صحيح كه خودم را قانع بكند، فعلاً ندارم، و بايد با گذشت زمان محصول تجربه را ديد. با اين‏حال با يك نگرش كلي مي‏توان گفت: اگر مقصود از رفاه، معيشت كافي به‏حد ضرورت باشد نه كاميابي و كاموري، يعني در حد آماده بودن وسيله حيات و وسيله زندگي، فعلاً اشكالي به‏نظر نمي‏رسد. چون معمولاً هركسي تحمل سختي‌ها و مشقت‌ها را به ‏طور طولاني ندارد.

البته اگر وسايل معيشت كامل هم باشد، ولي به آن اهميت ندهد، يعني طوري نباشد كه برايش موضوعيت داشته باشد، يعني خوشيهاي زندگي و آن آسايش و آن اسباب مشغولش نكند، اشكالي ندارد. مثلاً همين مقدار فرض كنيد كه سابقاً ما روي گليم كهنه و گوني پاره مي‏نشستيم؛ گليمي كه آدمهاي متوسط به روي آن زندگي نمي‏كردند و آن را دور مي‏انداختند، ما از آن استفاده مي‏كرديم. حالا بگوييم به‏جاي آن فرش باشد، نمي‏گوييم كه فرش قيمتي باشد، ولي به هر حال بهتر و راحت‏تر از آن باشد، اگر فرد را مشغول نكند، يعني طلبه و دانشجو را تن‏پرور نكند، اشكالي ندارد.

از طرف ديگر هم هركسي قدرت آن را نداشت كه با آن وضع درس بخواند. خيلي‌ها رها مي‏كردند؛ چون غالباً بچه‏هاي ثروتمندان طلبه نمي‏شدند كه پدرانشان ثروتمند باشند. البته طلبه‏هايي بودند كه پدرانشان به ‏طور متوسط دارا بودند و بچه‏هايشان احتياجي به گرفتن شهريه نداشتند، و مي‏آمدند درس مي‏خواندند؛ اما عده اينها خيلي معدود و استثنايي و خيلي كم بود. شايد در تمام حوزه دو سه هزار نفري نجف كه ما آن موقع بوديم، ده نفر بيشتر نداشتيم كه پدرانشان ثروتمند باشند و معاششان خوب اداره بشود. من كه سراغ نداشتم. غالبا طلبه‏ها از طبقات پايين‏تر بودند، يعني آنهايي بودند كه پدرانشان حتي قدرت اداره آنها را نداشتند، لذا ما مجبور بوديم يك مقدار كار بكنيم. مثلاً بعضي از آقايان طلبه‏ها جزوه‏نويسي مي‏كردند چون خطشان خوب بود و از اين راه معاششان اداره مي‏شد. خلاصه مسئله اراده و تهذيب نفس و هدف‏گيري را بايد در نظر گرفت، البته نظافت لباس و بدن و بهداشتي بودن خوراك ضرورت دارد. به هرحال بسته به اين است كه اداره چه جور باشد چون در گذشته اشخاصي را هم داشتيم كه تمكن داشتند و به مقامات عالي هم رسيدند.»

 

ادامه دارد

 

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: