به بهانه زادروز «ایوان تورگینف» :زایش دیالکتیک تردید!

1392/8/20 ۱۱:۰۴

به بهانه زادروز «ایوان تورگینف» :زایش دیالکتیک تردید!

روزهای نخست نوامبر و صداهای لرزان زایش ایوان؛ مسلخی از پنجه‌هایی برآمده از خاک!.. و بعد روزهایی آمد که ایوان از شکار برمی‌گشت و بر کاغذها می‌دوید و بعد در راستای یک کوچه‌باغی عمیق کاغذها را شیار می‌داد و سگش از پی می‌دوید و بعد خودش هم هی چهره‌اش را با کاغذ شیار می‌داد و سگ که بوی شکار را می‌شنید و می‌ایستاد، ایوان، خسته از میان شیار زمان در جست‌وجوی یک نیروی تنهای دیگر، اشکش تمام می‌شد...

حمیدرضا آتش‌بَرآب : روزهای نخست نوامبر و صداهای لرزان زایش ایوان؛ مسلخی از پنجه‌هایی برآمده از خاک!.. و بعد روزهایی آمد که ایوان از شکار برمی‌گشت و بر کاغذها می‌دوید و بعد در راستای یک کوچه‌باغی عمیق کاغذها را شیار می‌داد و سگش از پی می‌دوید و بعد خودش هم هی چهره‌اش را با کاغذ شیار می‌داد و سگ که بوی شکار را می‌شنید و می‌ایستاد، ایوان، خسته از میان شیار زمان در جست‌وجوی یک نیروی تنهای دیگر، اشکش تمام می‌شد... آخر این ایوان تورگینِف را باید پیش ‌از هر چیز به‌مثابه یک مختصاتِ فرهنگی به خاطر سپرد، تا یک نویسنده.  تورگینِف در عرصه ادبیات البته که به ابعاد تالستوی و داستایفسکی و گوگول نیست، اما جایگاه معین و همیشگی تاریخی خود را دارد و خواهد داشت؛ از معدود نویسندگان روسی که حتی در زمانِ خودش نیز در اروپا خیلی‌خوب ‌شناخته‌شده بود. بهترین آثارش بی‌تردید همان مجموعه اولیه - داستان‌های «یادداشت‌های یک شکارچی» - است و البته رمان «پدران‌ و فرزندان» و برخی شعرهای منثور از آخرین کارهایش. اما در این ‌میان مشهورترین کتابش تا به ‌امروز همان «پدران‌ و فرزندان» است؛ اثری که در زمانِ خود به‌سرعت به پدیده‌ای کلاسیک تبدیل شد. تورگینِف قصه‌گوی بی‌نظیری است، روانشناس است به تعبیری؛ تک‌تک صور و ایماژهایش به‌نظر زنده و جاندارند و جالب است بدانیم تقریبا همیشه ارتباط تجربی مولف با این آثار، احساس می‌شود و البته با هر قهرمان این آثار و این پیش ‌از همه یعنی اینکه آقای تورگینِف قهرمانانش را به اندازه انسان‌هایی زنده و واقعی دوست می‌دارد. از آنها با چنان سبک و زبانی سخن می‌گوید که گویی دارد درباره یکی از نزدیکان و خویشانش حرف می‌زند و همین اتفاق هم می‌افتد. از رمان‌های «رودین» و «آشیانه اشرافی» گرفته تا «در آستانه» و رمان‌های متاخرتر، قهرمانانی اغلب جوان‌ ظهور می‌کنند، نه همیشه روس یا نه‌همیشه با اندیشه‌هایی روسی؛ «آدم‌هایی زیادی»! انسانی که برای خود کار و مشغولیتی نمی‌یابد و مهم‌تر از همه اینکه تحولی را برای خود در وطنش متصور نیست. «آدم زیادی» تورگینِف از مختصات مهم ادبیات روسی است؛ چیزی مابینِ روشنفکر و انسانی با تحصیلاتی ابتدایی و شاید اصلا بتوان گفت «هنوز نه‌چندان روشنفکر». سوژه‌ها اغلب بر اساس تحولات پیوسته در دل انقلاباتی است که در حیات کشور به وقوع می‌پیوندد؛ انتظار قریب‌الوقوع حوادثی بزرگ و البته انتظار انقلابی اساسی، هرچند خودِ تورگینِف به‌ندرت از واژه صریح انقلاب نامی در این آثار برده ‌است. «آدم زیادی» تورگینِف چیزی نشأت‌گرفته از قهرمان پوشکین - آنیگین - است. این انسان نه «انسانِ کوچک»، که زاده طبقه متوسط به بالاست. ایده‌هایی دارد و حرف‌هایی، اما همه‌چیز در حد حرف می‌ماند و بنابراین کم‌کم به این حس می‌رسد که همه فقط دارند حرف می‌زنند و چیزی تغییر نخواهد کرد. «آدم زیادی» نمی‌داند چه باید بکند و کاری هم نمی‌کند؛ چیزی شبیه «آبلوماف»، با این تفاوت که قهرمان تورگینِف از وضعش مدام در رنج است و پاسخ را هم گویی در خارج از مرزهای سرزمینش جست‌وجو می‌کند. رمان‌های نخست تورگینِف رمان‌های «مکتب ناتورالِ» روس‌ هستند و وابسته به این مکتب نه‌چندان قابل‌تبیین؛ در اصل رئالیسمی به زبانی که در آن دوره باب بود. «مکتب ناتورال» را باید آغازِ رئالیسم روسیه دانست که مرز مشخصی هم با رئالیسم ندارد. در این مکتب سیماهایی از رمانتیسم و کلاسیسیسم را هم می‌توان دید، اما این سیماها در هیات طبیعی‌شان حضور دارند، چون نویسندگان این مکتب تمام آنچه را که داشتند حتی اغلب بی‌واسطه از رمانتیک‌ها گرفته‌ بودند. می‌توان گفت تمامِ نثرِ مایه مباهات نیمه دوم قرن نوزدهم در روسیه از همین «مکتب ناتورال»روس سرچشمه گرفت. اساسا رئالیسمی که از آن ساخته می‌شود برخلاف مکتب همنام فرانسوی‌اش آ‌نقدرها با گذشته مناسبتی ندارد و همه‌‌چیز را گویی در جایگاه جدید خودش و در بازه زمانی تازه‌اش احداث می‌کند.  منتقدان همواره و یکصدا احترام بسیاری برای تورگینِف قایل بوده‌اند و اگر نبود کار شگرف و طاقت‌فرسای تالستوی و لِسکوف و داستایفسکی در ادبیات و بدشانسی هم‌عصربودن با چنین غول‌هایی و اگر نبود دوربودنِ گاه‌وبیگاه تورگینِف از روسیه و افسانه‌پردازی‌های بعضا بی‌مزه‌اش درباره زندگی روسی از دوردست‌ها، او هرگز کم از ایشان نداشت و نویسنده‌ای بود درست همشانه این غول‌های ادبی جهان. سَبک ایوان تورگینِف در سراسر آنچه نوشت همیشه در منتها درجه زیبایی بود، زبانش بسیار کامل و زیبا و روان است و حتی تردیدی نیست که ظاهر زبانش بسیار زیباتر از تالستوی و داستایفسکی است. در یک کلام، ایوان تورگینِف آغاز تطور رئالیسم روسی است و اگر بخواهیم در عبارتی کوتاه او را معرفی کنیم، تنها باید چنین چیزی از خودم بسازم: تورگینِف، رئالیستی‌ترین شاعرِ نثرِ روسی.  هنری جیمز گفته‌ بود: «ایوان تورگینِف رمان‌نویسِ رمان‌نویس‌هاست». و ما هنوز هم او را با اشتیاق می‌خوانیم و اکنون صدونودوپنجمین زادروزش را گرامی می‌داریم!

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: