1392/8/8 ۱۳:۲۰
موضوع تدریس زبان و ادبیات اقوام در مدارس موضوعی چند وجهی و چند بعدی است. به نظر میرسد که نگاه تک بعدی به این قضیه چه از طرف موافقان و چه از طرف مخالفان نتیجهای مناسب به بار نخواهد آورد. این موضوعدر وهله اول دو روی یک سکه است که یک روی آن اقواماند و روی دیگر آن طرفداران زبان معیار و زبان رسمی. هر کدام از این دو بخش خود به زیر بخشهای مختلف تقسیم شده و هر یک از دریچه ذهنیت و نگاه خود و به قول معروف از ظن خویش به موضوع مینگرند.
در این شرایط شفاف کردن اصل موضوع و نگریستن به آن از جوانب گوناگون قدم اول و شاید مهمترین قدم برای کمک به ارتقاء سطح بحث است. به نظر اینجانب میتوان از جوانب زیر به این قضیه نگریست.
1. زبان شناسی
2. تعلیم و تربیت دانش آموزان
3. حقوقی و قانونی
4. اخلاقی
5. علمی و تحقیقی
6. دینی و مذهبی
7. فرهنگی و مردمشناسانه
8. تاریخی و تمدنی
9. زیبایی شناسی
10. عقلانی
عقل منفعت اندیش
عقل مصلحت اندیش
عقل پیامد اندیش
11. سیاسی و منافع ملی
12. تجارب سایر ملتها و کشورها
13-برخی اصول مانند انصاف واحتیاط
معتقدم هم موافقان و هممخالفان تدریس زبانو ادبیات اقوام باید از این 13 زاویه علل و دلایل موافقت یا مخالفت خود را با این مقوله بگویند ومنافع وضررهای آن را مشخص کنند.؛ با این شرط و مقدمه واجب که این علل و دلایل مبتنی بر دادهها و استنادهای علمی وعقلانی باشد .به عنوان مثال اگر قرار است تجربه دولتهای چند قومی در این زمینه مطالعه شود با ارائه اطلاعات کافی مشخص شود که مثلاً در کشور سویس یا بلژیک یا... چه شیوهای رایج است و آیا تجربه آنها مثبت بوده یا نه؟ یا مثلا در حوزه تعلیم و تربیت باید متخصصان این عرصه مشخص کنند که آیا در سنین دبستان فراگیری متون درسی برای دانش آموزانی که ابتدا زبان مادری خود را آموخته وبعد زبان رسمی را یاد میگیرند بیشتر قابل فهم و درک است یا کسانی که تنهازبان دوم را که زبان معیار کشوراست.
در این نوشتار صرفاً از جهت تاریخی و به شکلی کوتاه ومقدمه وار به این قضیه مینگرم و در کنار آن تجربه شخصی خود را هم به عنوان یک کرد زبان ذکر میکنم. امیدوارم متخصصین از دیگر زوایای ذکر شده هم به قضیه نگاه کنند تا سرانجام اگر قرار است تصمیمی گرفته شود پس از ارائه همه دیدگاههای موافقان ومخالفان در کلیه عرصه ها ودر نتیجه اجماع عقلای قوم باشد.
من نمیتوانم درباره نسبت تاریخی دیگر زبانهای مردمان ایران زمین با زبان فارسی سخن بگویم چون آشنایی وتخصص لازم را ندارم. اما درباره زبان خودم با تأکید میگویم که آموزش و ترویج زبان کردی نه تنها باعث تضعیف زبان فارسی نمیشود بلکه از هر جهت به تقویت این زبان میانجامد. خیلی از زبان شناسان معتقدند که اگر روزی به فرض محال بخشی از زبان فارسی از بین رود با کمک زبان و ادبیات کردی میتوان آن را دوباره بازسازی کرد. از نظر علمی این نکتهای کاملاً درست است. کافی است به زبان گفتگوی مردم وکتابهایی که کردها نوشته اند مراجعه شود تا میزان این شباهتها روشن گردد.از نظر تاریخی نیز تا دوره صفوی مردم کرد با زبان کردی فقط سخن میگفتند و با آن نمینوشتند.
درباره علت این امر تحلیلهای زیادی مطرح شده ولی از برخی نوشته های موجود در فهلویات و تاریخهای محلی نقاط مختلف ایران که امروز باقی مانده و به زبان کردی بسیار نزدیک اند ودر مواردی فقط کردها معانی لغات آنها را می فهمند، میتوان گفت که زبان کردی به زبان سایر مردم ایران بسیار نزدیک بوده است. از این رو کردها همانند سایر مردم ایران ابتدا با عربی وسپس با زبان فارسی مینوشتند. جالب است که آن عده از کردها که صاحب دولت شدند زبان فارسی را زبان دولت خود قرار دادند.به عنوان مثال ایوبیان کردتبار وقتی در مصر وشام حاکم شدند زبان دیوانشان فارسی بود. آنها حتی شاهنامه فردوسی را به عربی ترجمه کردند. متاسفانۀ از دوره صفویه به سبب نوع رفتار دولتمردان صفوی که از نظر قومی و مذهبی باکردها تفاوت داشتند بخش زیادی از کردستان از ایران جدا شد و در اختیار عثمانها قرار گرفت. قرار گرفتن کردها در قلمرو عثمانی که از جهت قومی و زبانی با کردها بیگانه بود سبب ایجاد یک تحول مهم در جامعه کردی شد. توضیح آنکه بزرگان کرد عثمانی همانند شمسالدین بدلیسی و شرفخان بدلیسی حتی پس از جدایی از ایران ابتدا به فارسی مینوشتند ولی پس از مدت کوتاهی کردی نویسی هم آغاز شد البته از آن زمان تا حدود یکصد سال پیش کردی بیشتر زبان شعر و ادب بودو کردها کتابهای تاریخی وحتی مکاتبات شخصی خود را به فارسی مینوشتند. در بیشتر دیوانهای شعر کردی، ابیات زیادی هم به فارسی وجود دارد. کردها حتی مکاتبات شخصی و اسامی فرزندانشان را در حاشیه کتابهایشان به فارسی مینوشتند. مجموعه ای از نسخه های خطی تالیف جد بزرگ اینجانب شیخ محمد قسیم (وفات 1279ق) در اختیارم است که ایشان در حاشیه کتابها ، تاریخ تولد فرزندانش و رخدادهای مورد علاقهاش را به زبان فارسی نوشته است.
نوشتههای او از آن جهت ارزشمندند که در روستایی دور افتاده میزیست که تا چند سال پیش جاده و برق و تلفن هم نداشت. میخواهم بگویم کردها در زمانی که نه نظام آموزشی رسمی و دولتی و اجباری برای آموزش زبان فارسی بود و نه دهها شبکه تلویزیونی و رادیویی برای آموزش و گسترش این زبان پدید آمده بود خودشان با تحمل مشقت زیادی زبان فارسی را با استفاده از کتابهایی مانند گلستان و بوستان یاد میگرفتند و با آن مینوشتند. نیم نگاهی به شعر شاعران کرد و دیگر منابع نوشتاری کردها به زبان فارسی نشان میدهد که کردها فقط با زبان فارسی نمینوشتند بلکه با این زبان فکر میکردند. اندیشیدن با یک زبان تنها زمانی رخ میدهد که صاحب زبان با اختیار و آگاهی یک زبان را بپذیرد و آن را زبان خود، نه زبان غربیه و بیگانه، بداند. کردها زبان فارسی را زبان خود میدانستند. با نگاهی به تاریخ مشخص میشود که حداقل پیش از آغاز اندیشه دولت ملی اروپا محور در ایران، بزرگان فارسی زبانهم زبان کردی را غریبه نمیدانستند اما متأسفانه با ترویج قرائت تمرکزگرایانه و تک ساختی از دولت ملی که تقلیدی صرف از اروپا بود و با روح تاریخ و فرهنگ متکثر و چند قومی ایران بیگانه بود کمکم زبان کردی از زبان فارسی جدا و همچون غریبهای به آن نگاه شد.کار به جایی رسید که در دوره رضاشاه با همین اندیشه های تمرکز گرایانه وضد فرهنگی در صدد حذف آن بر آمدند. در خاتمه میخواهم بگویم که بهقول عربی «الانسان حریص علی مامنع» خلق و خوی ذاتی انسان با اجبار مخالف است و اگر چیزی را به زور و اجبار بر او تحمیل کنند از آن دوری میکند. تاریخ و فرهنگ کرد نشان میدهد کردها زبان فارسی را متعلق به خود میدانند آنان در طول تاریخ خود آزادانه وبی هیچ اجباری بازبان کردی و فارسی به موازات هم سخن گفته و نوشتهاند. به کسانی که از روی حسن نیت دغدغه حفظ زبان فارسی را دارند و معتقدند آموزش زبان کردی باعث کاهش نفوذ زبان فارسی در کردستان میشود این اطمینان را میدهم که هرگز چنین اتفاقی نخواهد افتاد. زیرا زبان فارسی، زبان تاریخ، اندیشه، فرهنگ و هویت کرد است و کردها برای حفظ شناسنامه فرهنگی خود هم که شده از این زبان پاسداری خواهند کرد. کردها تنها دوست دارند که همچون گذشته بتوانند آزادانه و با اختیار خود زبان مادری خود را هم بیاموزند. ذکر این نکته را هم لازم میدانم که در گذشته که فراگیری زبان فارسی برای کردها اختیاری بود شمار نثر نویسها و شاعران کرد که نثر و شعر پرقدرتی به زبان فارسی مینوشتند بسیار بیشتر از 85 سال اخیراست که زبان فارسی، زبان رسمی و اجباری برای آموزش شده است .همین جا به نهادهایی که متولی گسترش زبان فارسیاند از جمله فرهنگستان توصیه میکنم پروژهای برای شناسایی آن دسته از بزرگان کرد که به فارسی نوشتهاند تهیه کنند تا بدانند آنان چه خدمتی به غنای این زبان کردهاند. به یقین اگر چنین کاری صورت گیرد فرهنگ دوستان جامعه ما متوجه خواهند شد که آموزش وگسترش لهجه های مختلف زبان کردی از هر نظر به نفع زبان وادبیات فارسی وفرهنگ ایرانی تمام خواهد شد .البته این تجربه تاریخی در جامعه کردی به خوبی تأیید کننده این نظر زبان شناسان است که اگر فردی زبان مادری خود را به خوبی فراگیرد و با آن بخواهد بنویسد زبان دوم را هم بهتر یاد خواهد گرفت. امیدوارم جامعه فرهنگی کشور ما یک بار دیگر الگوهای تاریخی و تمدنی این ملت را مبنای تصمیمگیریهای فرهنگی قرار دهند و برای وصل و به هم پیوستگی مردمان این سرزمین تلاش کنند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید