1392/8/8 ۱۱:۲۸
دبا - ايمان آقابابايي: ترجمه پيشين مرتضي نوري از كتاب تاثيرگذار رورتي با عنوان فلسفه و آيينه طبيعت بود. تاثيرگذار هم بر زندگي فكري آينده خود رورتي و هم بر رويكرد غالب بر فلسفه تحليلي. در مسير پراگماتيسم رنگ و بوي رورتي را با خود به همراه دارد. جمعبندي مقالههاي موجود در كتاب، در مقاله رورتي صورت ميگيرد و اين خود غيرمستقيم خوانشي رورتيوار از كواين و ديويدسون ايجاد ميكند.
دبا - ايمان آقابابايي: ترجمه پيشين مرتضي نوري از كتاب تاثيرگذار رورتي با عنوان فلسفه و آيينه طبيعت بود. تاثيرگذار هم بر زندگي فكري آينده خود رورتي و هم بر رويكرد غالب بر فلسفه تحليلي. در مسير پراگماتيسم رنگ و بوي رورتي را با خود به همراه دارد. جمعبندي مقالههاي موجود در كتاب، در مقاله رورتي صورت ميگيرد و اين خود غيرمستقيم خوانشي رورتيوار از كواين و ديويدسون ايجاد ميكند. اما آيا اين نكتهيي منفي محسوب ميشود؟ پاسخ من به اين پرسش منفي است. به دست دادن خوانشي از كواين و ديويدسون (مخصوصا كواين) كه آن دو را ذيل مكتب فكري نو پراگماتيسم قرار دهد، چندان نامنتظره نخواهد بود. رورتي در مقاله «پراگماتيسم، ديويدسون و حقيقت» از آراي كواين در رد دو جزم تجربهگرايي سخن ميگويد؛ از نقد جزم سوم توسط ديويدسون كه همان رد تمايز ميان شاكله و محتوا باشد، ميگويد و از نزديكيهاي آراي جيمز، پيرس و ديويي با آراي كواين و ديويدسون. از مقاله دو جزم تجربهگرايي كواين سخن ميگويد، از مقاله در باب ايده يك شاكله مفهومي ديويدسون از مقاله نظريه انسجامي درباب صدق و معرفت ديويدسون تا در نهايت بگويد ديويدسون را ميتوان بنابرچهار معيار، يك پراگماتيست محسوب كرد. خواننده ميتواند تمامي مقالههاي مورد اشاره رورتي را در همين كتاب بيابد و بخواند. اين انتخاب درست و پيوسته مقالات را نشان ميدهد.
اما كتاب دقيقا از چه چيزهايي سخن ميگويد؟مقدمه 35 صفحهيي مترجم بر كتاب راهگشاست. خواننده بهخوبي متوجه ميشود كه جريان فكري موجود درهر كدام از هشت مقاله اين كتاب چيستند. هسته اصلي اين هشت مقاله رابطه تنگاتنگي است كه از ابتداي قرن بيستم ميان زبان و صدق، بنابر معاني فراگيرشان شكل گرفت. در اوايل قرن با كارهاي افرادي چون فرگه و راسل درباره زبان و منطق، ابزارهاي نويني يافت شد تا برخي مسائل قديمي در معرفتشناسي و هستيشناسي پيش از قرن، مورد انتقاد و بازنگري قرار گيرند.
زبان در اين خصوص كاراترين ابزار شد. راسل و كارنپ براي زبان، زيرساختي صوري قايل بودند كه تنها با تحليل زبان طبيعي روزمره، به آن ساخت منطقي است كه ميتوان محتواي درست و معنادار آن جمله را درك كرد. اين ساخت منطقي، ركن بسيار مهمي دارد و آن هم تمايزي است ميان دو نوع گزاره. گزارهيي كه براي معنا داشتن/صادق بودن به جهان بيرون از خود نيازمند است و جملاتي كه براي معناداري/صدق به چيزي جز روابط مفهومي ميان خود نيازمند نيستند (هر پدري فرزندي از آن خود دارد) . تمايزي كه از ديرباز محور معرفتشناسي كانت و سپس پوزيتيويستهاي منطقي شد. نكته مهم آنكه با انتقادهاي افرادي چون استراوسون به راسل، وي خود بر اين نظر شد كه چنين ساختي نميتواند همواره برقرار باشد. اين نقطه جايي بود كه زبان از قيد مقيدات منطقي تا حدي بيرون جست و به شكل روزمره و طبيعياش بازگشت. رويكردهايي هويدا شدند كه تحليل زبان را در شكل طبيعياش ممكن و مطلوب ميدانستند. كارنپ اما به عنوان نماينده فكري تجربهگرايي منطقي هم به تمايز مذكور وفادار ماند و هم به زيرساخت منطقي براي هر زبان طبيعي. كواين اما در سال 1951 و در مقاله دوجزم تجربهگرايي به تمايز مذكور ميان جملات تحليلي و تركيبي نقد جدياي وارد آورد. او نخست مدعي شد ابزار حفظ اين تمايز (همچون ترادف معنايي و تعريف) شكننده هستند و خود به همان اندازه مبهم و سپس گفت كه معناي يك جمله نميتواند بهتنهايي معلوم شود. بلكه جملات بهمثابه يك ميدان يا قلمرو تاييد يا تكذيب ميشوند. به بياني ديگر، هيچ جملهيي مصون از تغيير نيست. اين آغاز نفوذ نگاهي كلگرايانه به زبان و معرفت انسان بود.
كواين اما پايهگذار رويكرد ديگري هم بود. ديويدسون اين رويكرد دوم كواين را نيز صحيح دانست و بهكارگرفت. به گفته كواين «در معناي زباني، فراتر از آنچه بايد در رفتار علني و در شرايط مشاهدهپذير جمعآوري شود چيز ديگري وجود ندارد». در نظر گرفتن ارتباط گوينده با محيط اطرافاش از جمله منابع مهم در فهم معنا و باور وي است. اين نكته محوري در مقاله معنا و ترجمه كواين و تفسير بنيادين ديويدسون در اين كتاب است. مشاهدهگر يا همان زبانشناس، بهمنظور فهم زبان ديگري در شرايطي ريشهيي، چگونه خواهد توانست به معنا و باور گوينده پل بزند؟ به بيان ديگر، چطور ميتوان از جملاتي كه هيچگونه تشابه معنايي با زبان زبانشناس (يا بهطور كلي شنونده) ندارند، يا هيچگونه مسيري براي درك باورهاي شخص گوينده وجود ندارد، تفسيري (كواين) يا ترجمهيي (ديويدسون) ارائه داد؟ ترجمه اولويت دارد يا تفسير؟ ديويدسون معتقد است تفسير لازمه انجام ترجمه است.
ترجمه بايد برپايه فهمي صورت گيرد كه اين فهم نميتواند بدون انجام يك تفسير نخستين صورت گيرد. در مقاله درباب ايده يك شاكله مفهومي و نظريه انسجامي در باب صدق و معرفت، بصيرت مهمي در كار ديويدسون نمايان ميشود. بصيرتي كه متفكراني چون رورتي را بر آن ميدارد بر برداشت خود از پراگماتيست بودن ديويدسون مطمئنتر شوند. آراي ديويدسون درباره معرفتشناسي از وسط معركه شروع ميشود. او درباره تمامي مفاهيم دخيل در معرفتشناسي، رويكردي بنيانگرايانه ندارد. وي به دنبال تعريف يا نشان دادن خاستگاههاي مفاهيمي چون صدق، باور و توجيه نيست. انديشه وي بر اين است كه اين مفاهيم از وسط معركه (media res) شروع ميكنند. به عنوان مثال، باور و معنا در يك بسته و با هم وارد ميشوند. نميتوان و نبايد يكي را تعريف كرد يا ثابت كرد و باقي بناي معرفت را بر پايه آن بنا كرد.
نه صدق و نه هيچ مفهوم ديگري پايه و اساس درنظر گرفته نميشود. به بيان كلي، تبيين ارتباط ميان مفاهيم، مهمتر از تعريف مفاهيم و سپس كاربرد آنهاست. در دو مقاله مذكور تلاش جهت نشان دادن انسجام ارتباطي ميان مفاهيم و نظريه صدقي كه نه به بيرون از زبان بلكه تنها به درون زبان متوسل ميشود، بهطور مستدل نشان داده ميشود.
كتاب و خواندن چندباره مقالات، چوبدستي كارايي خواهد بود در دستان علاقهمندان به فلسفه و بهطور خاص كساني كه رويكردهاي تحليلي به فلسفه را بيشتر مطمح نظر دارند تا بتوانند بهواسطه اين مقالات، مسير پرفراز و نشيب فلسفه در اواخر قرن بيستم را كمي راحتتر طي كنند. كتاب با چاپي خوب و ويرايشي قابل قبول از سوي نشر مركز به قيمت 19800 تومان چندي است كه روانه بازار شده است.
منبع اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید