درنگی در نیایش عرفه / علامه محمدتقى جعفرى ( بخش اول )

1392/7/22 ۱۰:۰۶

درنگی در نیایش عرفه / علامه محمدتقى جعفرى ( بخش اول )

دعای عرفه عنوان دعایی است مفصل که در روز عرفه و در صحرای عرفات (در ۲۰ کیلومتری مکه) امام حسین(ع) خواندند. در این دعا مضامین متعددی بیان شده است و بدین جهت مقالات و کتب متعددی در شرحش به نگارش در آمده است و افراد مختلفی آن را ترجمه کرده‌اند. آنچه در پی می‌آید، بخشی از مطالب مرحوم استاد جعفری در ترجمه و شرح این دعاست.

 

اشاره: دعای عرفه عنوان دعایی است مفصل که در روز عرفه و در صحرای عرفات (در ۲۰ کیلومتری مکه) امام حسین(ع) خواندند. در این دعا مضامین متعددی بیان شده است و بدین جهت مقالات و کتب متعددی در شرحش به نگارش در آمده است و افراد مختلفی آن را ترجمه کرده‌اند. آنچه در پی می‌آید، بخشی از مطالب مرحوم استاد جعفری در ترجمه و شرح این دعاست.

***

مرحوم محدث قمى در مفاتیح آورده است: بشر و بشیر فرزندان غالب اسدى نقل کرده‏اند که: «در آخرین ساعات روز عرفه در عرفات در خدمت امام حسین علیه‏السلام بودیم که آن حضرت با جمعى از خاندان و فرزندان و شیعیان از چادر بیرون آمدند و با نهایت خضوع و خشوع در طرف چپ کوه ایستادند و روى مبارک را به طرف کعبه گردانیده، دستها را تا مقابل رو برداشتند و این دعا را خواندند…» اگر چه بعضى از محدثین بزرگوار، یقین به سند این نیایش ندارند، ولى طبق اصل معروف که: دلالته تغنى عن السند، گاهى مفهوم و محتواى حدیث به قدرى با عظمت و مطابق اصول است که از سند بى‏نیاز و احتیاجى به آن، وجود ندارد. بدیهى است که نظیر مضامین این نیایش در عالى‏ترین درجه حکمت و عرفان اسلامى را جز انبیاى عظام و ائمه معصومین علیهم‌السلام نمى‏توانند بیان نمایند.

 

۱ ـ «سپاس خداوندى راست که هیچ قدرتى نتواند فرمان نافذش را دفع کند و از عطایش جلوگیرى نماید.»

 

آن کدامین قدرت است که بتواند در برابر قضاى الهى عرض وجود کند، در حالى که خود جزئى از قضاى الهى است. آن کدامین اراده است که بتواند در مقابل اراده خداوندى خود را بنمایاند، در صورتى که وجود آن اراده از نتایج اراده خداوندى است.

۲ ـ «[ستایش خداوندى راست که] هیچ سازنده‏اى نتواند مانند صنع کامل او به وجود آورد.»

چگونه ممکن است مشابه صنعت خداوند خلاق پدید آورد، در صورتى که هیچ سازنده‏اى نمى‏تواند ذره‏اى را از نیستى به عرصه هستى وارد کند و بر همه امکانات و استعدادها و ماهیت اجزاى صنع خود عالم و بر استفاده از همه آنها توانا باشد!

 

۳ـ «اوست بخشنده نعمت‏هاى بى کران.»

خداوندا! نعمت عظماى نعمت‏شناسى را نصیب ما فرما، آنگاه از رحمت بى‏کران ربوبى خود، ما را از آن بینایى برخوردار بفرما که وابستگى هر نعمتى را به همه اجزاى عالم هستى ـ چه آشکارا و چه پنهان ـ درک نموده، طعم غوطه‏ور شدن در نعم وجود را بچشیم و معناى «أن تعدّوا نعمه الله لا تحصوها» را از اعماق جان دریابیم.

 

۴ ـ «ابداع‌کنندة همه موجودات بى‏سابقه هستى، تنظیم‌کننده همه مصنوعات با حکمت عالیه‏اش.»

 

چه آسان است درک ابداع براى آن انسانى که توفیق تماشا و مطالعه درون خویشتن نصیبش گشته و دریافته است که هیچ انعکاس پدیده و عمل مغزى و روانى دامنه یک پدیده و عمل پیشین در درون آدمى نیست و در هر لحظه، هر عمل و انعکاس پدیده در درون او حقیقتى است نو و شبیه به ابداع که معلول یک علت مادى سابق در درون نمى‏باشد.

 

تنها فاعل مى‏خواهد و انگیزه. انسان آگاه با یک دقت نظر مشرفانه، بهترین نظم و متقن‏ترین کیفیت را در عالم آفرینش شهود مى کند. این نظم و قانونمندى عالم هستى است که همه علوم متنوع و فلسفه‏ها را به وسیله مغزهاى متفکران به وجود آورده و آنچنان شکوه و جلال با عظمتى را به نمایشگاه بزرگ وجود بخشیده است که اگر اشتغالهاى گوناگون براى تنظیم ضرورتهاى زندگى مجال مى‏داد و انسان همه عمر را به تماشاى نظم و شکوه این جهان مى‏پرداخت، نه تکرارى احساس مى‏کرد و نه اشباعى.

 

گفته شده است: «در دنیا تماشاگهى عظیم وجود دارد که دریا نامیده مى‏شود. تماشاگهى با عظمت‏تر از آن وجود دارد که آسمان لاجوردین است. تماشاگهى با عظمت‏تر از این دو وجود دارد که وجدان آدمى است.» باید به این جمله اضافه کرد که اگر این تماشا با همکارى همه قواى مغزى و روانى صورت بگیرد، تا ابد امتداد مى‏یابد.

 

۵ ـ «هر آنچه در جهان هستى به وجود آید و پدیدار گردد، به آن ذات اقدس پوشیده نماند و هر چیزى که در نزد او به ودیعت نهاده شود، ضایع نگردد.»

 

عالم آفرینش که مستند به قدرت و علم و اختیار خداوندى است، چیزى را از او پوشیده نمى‏دارد. هر آنچه که به عنوان حجاب براى پوشش چیزى فرض شود، مخلوق و مورد علم خداوندى است. او محیط بر همه اشیاست و مشرف بر همه ذرات و روابط مخلوقات با یکدیگر. مگر نه این است که او خالق همه هستى است و سرنوشت همه آنها به دست اوست؟ امانتها هر چه باشد، در نزد او ضایع نشود و تباه نگردد؛ زیرا نه به حقیقت و ارزش آنها جاهل است و نه نیازى به آنها دارد و نه قدرتى یاراى دستبرد به آنها را دارد.

 

۶ ـ «اوست پاداش‏دهندة هر کس که عملى انجام دهد و افزاینده و اصلاح‏کنندة هر کسى که قناعت ورزد، و اوست که به حال هر زارى‏کننده ترحم نماید.»

 

حکمت بالغه خداوندى در نظام وجود چنین است که هیچ عملى بى‏پاداش نماند و هیچ مقدمه‏اى بدون نتیجه گام به عرصه وجود نگذارد. این است آن اصل اساسى که همه کتابهاى آسمانى به آن هشدار مى‏دهند و همه عقول و فرهنگهاى متنوع و پیشرو اقوام و ملل بیدار به جریان آن در نظم هستى اعتراف مى‏نمایند. او خداوندى است که قناعت‏پیشگان را از فقر و اختلال معیشت نجات مى‏دهد و ترحم و عنایت خود را شامل حال ناله و تضرع‏کنندگان مى‏فرماید.

 

۷ ـ «نازل‏کنندة منافع و کتاب جامع قرآن با نورى درخشان.»

اوست ایجادکننده منافع و هر آنچه به حال بشرى سودمند باشد. هموست که قرآن مجید را براى هدایت مردم و بیرون آوردن آنان از تاریکیهاى جهالت و تیره‏روزیها و قرار دادن آنان در معرض تابش انوار هدایت، فرستاد؛ کتابى که بیان‏کنندة دردهاى بشرى و درمان آنهاست و روشنگر راههاى رشد و کمال، نجات‏بخش انسانها از زندانهاى ماده و مادیات، بال و پردهنده براى پرواز به عالم ملکوت و آگاهى‏بخش هر انسان آگاهى‏طلب.

 

۸ ـ «اوست شنونده نیایشها و دفع‏کننده مشقت‏ها و اعتلادهنده درجه‏ها و نابودکننده ریشه‏هاى جباران.»

خداوندى که امواج دریاها براى او معلوم است، چه رسید به اینکه دریاى درون به تموج درآید و از دهان سر بکشد و راهى پیشگاه الهى گردد.خداى من!

هم قصه نانموده دانى هم نامة نانوشته خوانى‏

زمزمه ضعیف گوشه‏نشینان عمیق‏ترین دره‏هاى کره خاکى، همان‏گونه برمى‏خیزد و سر به بارگاهت مى‏کشد که فریاد صعودکنندگان بر مرتفع‏ترین قله‏هاى کیهان بزرگ. خداوندا، تویى برطرف‏کننده مصائب و ناگواریها و بخشنده صبر و تحمل در هنگام هجوم سخت‏ترین بلاها و مشقت‏ها. پروردگار من! اى ترفیع‏دهنده درجات پویندگان راه حق و حقیقت:

 

اى سرمه‏کش بلندبینان در باز کن درون‏نشینان

اى عقل مرا کفایت از تو جستن ز من و هدایت از تو

دست ما ناتوانان گلاویز با ماده و مادیات را با توانایى مطلق خود بگیر و در حرکت به سوى هدف اعلاى حیات، ما را یارى فرما.

۹ ـ «خدایى جز او نیست و هچ چیزى معادل و همانند او نمى‏باشد. و اوست شنونده همه صداها و بینندة همه اشیا و لطیف و آگاه از همه واقعیات، و توانا بر همه اشیا.»

 

خداوندا، به هر چیز و به هر کجا و به هر حقیقتى که در مغز ما انسان‏ها مطابق اصول هستى پدیدار مى‏گردد مى‏نگریم، چنان نظم و انسجامى در آنها مى‏بینیم که وحدت حکمت و اراده و صانع آنها را شهود مى‏نماییم.اینکه مى‏گوییم: «هر گیاهى که از زمین رویدر وحده لا شریک له گوید»، احساسى بى‏اساس نیست، بلکه بر شهود مستقیم وحدت فعل و فاعل هستى ارتباط دارد که بدون آن، هیچ‏گونه جهان‏بینى و مکتب فلسفى منظم، قابل قبول نمى‏باشد.

 

دیگر اینکه، فرض وجود خدایى دیگر مانند او، بدان جهت که هر یک تعین خاص خود را دارد، همدیگر را محدود مى‏کنند. بدیهى است که محدودیت وجودى با مطلق و بى‏نهایت بودن که مختص ذاتى خداست، سازگارى ندارد. با فرض قدرت و علم نامتناهى خداوندى، هیچ چیزى بیرون از حیطه آگاهى و دانایى او نتواند بود، زیرا چنین تخیلى مستلزم پندار نفى خداوندى است که نه با حکم عقل مى‏سازد و نه با دریافت سالم.

 

۱۰ ـ «خداى من! اشتیاق به شهود جمال و جلالت دارم و به خداوندى تو شهادت داده و به ربوبیت تو اقرار مى‏کنم و اعتراف به رجوع به سوى تو مى‏نمایم.»آن کس که اشتیاق به دیدار تو در نهادش نیست، از هستى خود بهره‏اى نخواهد برد. آن کس که میل کشش به بارگاه تو ندارد، هیچ حقیقتى نتواند او را به خود جذب نماید.

 

جان بى‏جمال جانان میل جهان ندارد

هر کس که این ندارد، حقا که آن ندارد

ندهى اگر به او دل، به چه آرمیده باشى

نگزینى ار غم او، چه غمى گزیده باشى؟

نظرىنهان بیفکن مگرش عیان ببینى

گرش از جهان نبینى، به جهان چه دیده باشى؟

 

(فیض کاشانى)

 

من از ته دل به خداوند یکتا و بى‏نیاز مطلق شهادت مى‏دهم. در این شهادت همه ادراکات و مشاعرم یکدیگر را یارى مى‏نمایند. همچنان به دوام فیض تو، اى فیاض مطلق، اقرار مى‏نمایم؛ زیرا مى‏دانم حتى یک لحظه انقطاع فیض ربوبى تو، عالم هستى را رهسپار نیستى مى‏نماید، به طورى که حتى ذره‏اى از گرد آن در صفحه وجود نخواهد ماند، چه رسد به اینکه موجودى فقیر و ناتوان که با دمى ناچیز از خزان قهر تو معدوم مى‏گردد و خبرى از هستى‏اش نمى‏ماند. بازگشت نهایى به سوى تو و طومار سرنوشت نهایى همه آدمیان در پیشگاه تو گشاده خواهد گشت. جریان قانونى حیات ما از آن خدا و به سوى او بازمى‏گردیم است. مگر نه این است که آنچه از بالا شروع شده است در پایین پایان نمى‏یابد؟

 

۱۱ ـ «بارالها، از نعمت‏هاى بى چون تو بود که خلعت هستى پس از نیستى به من عطا فرمودى. مرا از خاک آفریدى و سپس در منزلگه صلب پدرانم قرار دادى. مراحل نخستین وجودم در عرصه طبیعت در امن و امان از حوادثى که مانع از ادامه وجودم بود، در مجراى تحولات روزگاران و گذشت سالیان، سپرى مى‏گشت. همچنان این حرکت وجودى از اصلاب پدران به ارحام مادران با پیشرفت ایام گذشته و قرون و اعصار از بین رفته ادامه پیدا کرد [تا چشم به این دنیا گشودم].»

 

هر نعمتى که گسترده و از حیطه اختیار انسانها دورتر باشد، عظمت و ارزش آن نعمت مخفى‏تر مى‏گردد. نعمت هوا براى تنفس، نعمت نور آفتاب براى موجودات کره خاکى از ابعاد گوناگون، براى اکثریت قریب به اتفاق مردم مورد توجه نیست. در عین حال، این حقایق حیاتى‏ترین عوامل بقاى انسان و دیگر جانداران و روییدنى‏ها و غیر ذلک مى‏باشد.

 

آرى، تو قدر آب چه دانى که در کنار فراتى! اى کاش امکان داشت که نوع بشر پیش از ورود به اقلیم وجود، نیستى را درک مى‏کرد و آنگاه معنى و نعمت وجود را در مى‏یافت که:

 

هنگام تنگدستى در عیش کوش و مستى

کاین کیمیاى هستى قارون کند گدا را

 

چرا معنى و نعمت هستى براى آن ناآگاهان نابخرد، ابهام‏انگیز است؟ براى اینکه زندگى آنان به بطالت مى‏گذرد و تلاش و تکاپو براى آنان ارزشى ندارد و مى‏خواهند زندگى را مانند یک لیوان شربت بسیار گوارا به حلقومشان بریزند.اینان کسانى هستند که محور ارزشها و ضد ارزشها را نفس خویشتن مى‏دانند. آنان خودمحورانى هستند که به جهت هدف تلقى کردن خویشتن و وسیله تلقى کردن دیگران، نعمت هستى را مختل ساخته‏اند، لذا هرگز به درک و دریافت عظمت این نعمت الهى توفیق نخواهند یافت.

کاش لحظاتى به خود مى‏آمدند و به جاى زندگى در یک هستى تخیلى بى‏اساس، در حیات معقول که از هستى حقیقى شکوفا مى‏گردد، غوطه‏ور مى‏گشتند!

چه باید کرد که اکثریت ما انسانها، حیات را قربانى وسایل حیات مى‏کنیم! به جاى آنکه از آب حیات حقیقى سیراب شویم؛ با دویدن در سراب آب‏نماى کفهاى ناپایدار زندگى حیوانى، از چشیدن نعمت هستى محروم مى‏مانیم! براى ما قربانیان وسایل حیات:

 

دنیا چو حباب است و لکن چه حباب

نه بر سر آب، بلکه بر روى سراب

آن هم چه سرابى که ببینند به خواب

آن خواب چه خواب، خواب بدمست خراب‏

 

بیایید لحظاتى چند، مغز و دل و جان را از اوهام بى‏اساس علم‏نما و خواسته‏ها و تمایلات حیات طبیعى حیوانى تصفیه کنیم، حتى تا آنجا که بتوانیم من خویشتن را هم از دیدگاه درونى خود برکنار کنیم و جهان هستى را با وحدتى شگفت‏انگیز که دارد، براى تماشا برنهیم.

 

در این لحظات است که شکوه و جمال و جلال هستى، ما را چنان در جاذبه ملکوتى خود فرو خواهد برد که ارواح ما براى پرواز از قفس کالبد، با شدیدترین هیجان به حرکت در خواهد آمد. چرا؟

 

براى اینکه هستى، نقاب از چهره برداشته و لحظاتى خود را به ما نشان داده است. در این حالت، اگر این آگاهى هم براى ما دست بدهد که در این هستى باشکوه و جمال و جلال، نقطه‏اى بسیار پرمعنى و زیبا را اشغال کرده‏ایم، لطف و عظمت ابدیت را دریافت خواهیم کرد.

 

۱۲ ـ «مهربان خداوندا، در اعطاى نعمت وجود، با لطف و احسانى که بر من فرمودى، آغاز زندگى‏ام را در این نشئه طبیعت در زمان ظلمانى دولت حکمرانان کفر که پیمان تو را شکستند و رسولان تو را تکذیب نمودند، قرار ندادى، بلکه مرا در زمانى وارد زندگى در این دنیا نمودى تا توفیق آن هدایت را دریابم که در مشیت سابقه تو براى من مقرر و مرا براى رسیدن به آن آماده فرمودى و در دوران نورانى اسلام پرورشم دادى.»

 

بارالها، چگونه توانم شکر نعمت‏هاى تو را به جا بیاورم، در حالى که از آغاز وجودم در این دنیا در نعمت غوطه‏ورم نمودى. در آن دوران، صدها هزار انسان مى‏توانستند از طلوع خورشید اسلام به وسیله بعثت محمد(ص) در حد اعلى برخوردار شوند و در بنیان‏گذارى مکتب تکاملى که خداوند به آنان ارزانى فرموده بود، شرکت نمایند.

 

با اینکه تولد در آن زمان مبارک، یک پدیده قانونى مربوط به نظم آفرینش بوده است، ولى از آن جهت که همین پدیده از دیدگاه حسین(ع) از عوامل لطف و توفیق الهى براى حرکت در جاده مستقیم تکامل محسوب مى‏گردد، لذا جاى تذکر و شکرگزارى به خداوند متعال مى‏باشد. بدیهى است که این امتیاز تکوینى مانند دیگر امتیازهایى که در جملات بعدى خواهیم دید، باعث هیچ‌گونه اجبارى در اداى تکالیف و ایفاى حقوق نمى‏باشد.

 

تاریخ نشان داد که این سرور آزادگان و این پیشتاز شهداى راه اصول و ارزشهاى انسانى، حتى یک لحظه از زندگانى خود را در خارج از مسیر انجام تکالیف و ایفاى حقوق سپرى نکرد، بلکه جان شریف خود را در دفاع از ستم‏دیدگان بشریت و حمایت از ارزشهاى والاى انسانى، با شدیدترین مصائب از دست داد.

 

۱۳ ـ «پاک پروردگارا، پیش از آنکه چشم به این دنیا باز کنم، مرا به وسیله صنع زیبا و نعمت‏هاى فراوانت مورد محبت قرار دادى. ابتداى آفرینشم را در مجراى طبیعت ابداع فرمودى و در نهانگاه سه‏گانة گوشت و خون و پوست جنینى [براى مدتى محدود] ساکنم نمودى.خداوندا، مرا به خلقتم گواه نفرمودى و در قرار دادن در نظم سلسله وجودم، اختیارى به من ندادى.»

 

اکثر آدمیان به جهت محدودیت دیدگاه و حقارت امیال و خواسته‏هایشان، تنها آن اشیا را نعمت مى‏دانند که براى آنان لذایذى را جلب و یا ناگواریهایى را از آنان دفع نماید.این کوته‏نظرى ناشى از آن است که نمى‏خواهند با وسعت بخشیدن به دیدگاه و تصعید امیال و خواسته‏هاى طبیعى خود، با عظمت وجودى خود آشنا شوند. اگر از این کوته‏فکرى نجات پیدا مى‏کردند، بدون تردید همه کائنات را در عرصه هستى، که خود جزئى از آنها هستند و در وصول به موقعیتى که در این زندگانى به دست آورده‏اند تأثیر داشته است، نعمت‏هاى خداوندى تلقى مى‏نمودند.

 

آدمى در آن زمان، معناى عبور از موقعیت قطره‏هاى نطفه را درک مى‏کند که این حقیقت را درمى‏یابد که حتى کوچکترین «قطره‏اى کز جویبارى مى‏رودر از پى انجام کارى مى‏رود»، چه رسد به ذرات نطفه آدمى که از منزلگاههاى نخستین وجود او محسوب مى‏گردد؛ همان منزلگاهى که سرآغاز حرکت تکاملى بشر از آنجا شروع مى‏شود و با دو نیروى عقل و قلب و به کمک انبیاى الهى و دیگر پیشوایان فوق طبیعت، تا قرار گرفتن در شعاع جاذبیت الهى به حرکت خود ادامه مى‏دهد.

 

حکیما، داورا، کدامین لطف و نعمت با عظمت‏تر از آن را مى‏توان تصور کرد که در بخشیدن نعمت وجود و فیض عظیم عبودیت و قرار دادن در مسیر حرکت به بارگاه کبریایى‏ات، آگاهى از جریان قانون زندگى در این دنیا و اختیار در پذیرش آن را به ما ندادى که از دشوارى و سنگلاخ بودن راه زندگى بهراسیم و از ورود به این دنیا امتناع بورزیم.

 

۱۴ ـ «سپس اى آفریننده مهربان، مرا از نهانخانه رحِم در مجراى مشیت سابقه از هدایت، به این دنیا بیرون آوردى با آفرینش کامل و زیبا.آنگاه در گهواره با حفظ و حراست تو، دوران کودکى را سپرى نمودم و از شیر گواراى مادرم، غذا عنایتم کردى. از عواطف دل پرستاران و دایه‏ها بهره‏ورم ساختى. مادران مهربان را براى کفالتم وادار نمودى و از آسیب شیاطین محفوظم داشتى و از هرگونه زیادى و نقص مصونم فرمودى. رحمن و رحیما، در هر حال، بلندترین مقام وجود از آن توست.»

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: