ديوانسالاري جامعه مدرن / مجيد اديب‌زاده

1392/7/9 ۱۳:۴۸

ديوانسالاري جامعه مدرن / مجيد اديب‌زاده

انتشار كتاب «ماكس وبر و نظريه سياست مدرن» تأليف ديويد بيتهام با ترجمه هادي نوري توسط انتشارات ققنوس، مي‌تواند مجالي دوباره براي بحث درباره سنت فكري وبر و همچنين تأملي اشاره‌وار بر اين سنت در ايران باشد. در ايران توجه به ماكس وبر بيش از آن كه در جامعه‌شناسي نظري، اقتصادي يا روش‌شناسي تفهمي آن باشد، جامعه‌شناسي سياسي و نظريات سياسي او محل توجه و خصوصاً تأليف آثار نويسندگان ايراني بوده است

 

 

 

انتشار كتاب «ماكس وبر و نظريه سياست مدرن» تأليف ديويد بيتهام با ترجمه هادي نوري توسط انتشارات ققنوس، مي‌تواند مجالي دوباره براي بحث درباره سنت فكري وبر و همچنين تأملي اشاره‌وار بر اين سنت در ايران باشد. در ايران توجه به ماكس وبر بيش از آن كه در جامعه‌شناسي نظري، اقتصادي يا روش‌شناسي تفهمي آن باشد، جامعه‌شناسي سياسي و نظريات سياسي او محل توجه و خصوصاً تأليف آثار نويسندگان ايراني بوده است. از توجه خاص به جامعه‌شناسي سياسي وبر در كتاب «درآمدي به جامعه‌شناسي و جامعه‌شناسي سياسي» تأليف داريوش آشوري كه در اصل جزوه كلاسي او براي تدريس درس جامعه‌شناسي بوده تا مقاله «در باب جامعه‌شناسي عمومي و جامعه‌شناسي سياسي وبر» دكتر احمد اشرف كه آشوري خود را متأثر از آن مي‌داند، تا كتاب «جامعه‌شناسي سياسي» دكتر حسين بشيريه كه از منابع درسي مهم دهه‌هاي اخير دانشجويان دانشگاه‌هاي ايران بوده است و ديگر مقالات و كتاب‌ها كه با تأثير از بحث‌هاي وبري در باب نظام‌هاي سياسي سنتي و كاريزماتيك به رشته تحرير درآمده‌اند. در واقع بيش از آن كه ماكس وبر جامعه‌شناس، محل توجه باشد، به دليل ارتباط و تناسب نظريات وبر درباره نظام‌هاي سياسي شرقي با تاريخ تحولات سياسي ايران، در بين نويسندگان ايراني، ماكس وبر در مقام نظريه‌پرداز سياسي مورد توجه قرار گرفته و از نظريات او در تحليل تاريخي نظام‌هاي سياسي سنتي ايراني و اقتدار سنتي و تشريح وضعيت دولت پاتريمونيال يا پدرسالاري مورد استفاده قرار گرفته است. ديويد بيتهام كه خود استاد دانشگاه منچستر بوده و به دنياي انگليسي زبان تعلق دارد، در مقدمه چاپ دوم كتاب، ماكس وبر در مقام نظريه‌پرداز سياسي را در بين خوانندگان انگليسي زبان ناشناخته‌تر از ماكس وبر در مقام يكي از پايه‌گذاران جامعه‌شناسي مي‌داند. براي همين، هدف خود از نگارش اين كتاب را مطالعه نظام‌مند آثار وبر درباره سياست مدرن براي خواننده انگليسي زبان مي‌داند.

پرسشي كه ممكن است در ذهن خواننده آشنا با آثار وبر شكل بگيرد اين است كه آيا مي‌توان بين جامعه‌شناسي وبر و نوشته‌هاي سياسي او چنين خط تمايزي ترسيم كرد؟ نويسنده كتاب، خود نيز به اين موضوع واقف است و با وجود تمام تفاوت‌هايي كه بين نوشته‌هاي سياسي وبر و علم اجتماعي دانشگاهي او قائل است، با اشاره به عنوان كتاب يعني «سياست مدرن» از ارتباط عميق بين جامعه‌شناسي وبر كه بر اساس عقلاني شدن و بوروكراتيك شدن جامعه مدرن بنا شده، با نظريه‌پردازي‌هاي او صحبت مي‌كند. با اين حال نويسنده هدف از كتاب خويش را ارائه گزارشي نظام‌مند از نظريه وبر درباره سياست مدرن مي‌داند كه بيشتر به نوشته‌هاي او از تحليل‌هاي آغازين وبر در باب تغيير اجتماعي و سياسي پروس شرقي گرفته تا مقاله‌هاي مربوط به انقلاب 1905 روسيه كه خود در اندازه يك كتاب بود يا مجادله‌هاي مداوم او در خصوص اصلاح قانون آلمان در زمان جنگ و پس از آن، مي‌پردازد. يعني به آن دسته از نوشته‌هايي كه مربوط به سياست معاصر و مسائل سياسي است تا كتاب «اقتصاد و جامعه» كه اثري جامعه‌شناختي در بين آثار وبر است. در حقيقت بيتهام فكر مي‌كند همان‌طور كه مي‌توان از نوشته‌هاي مناسبتي كارل ماركس، مانند «هجدهم برومر»، شواهدي مهم درباره روش تحليل سياسي و ماهيت نظريه سياسي ماركس به دست آورد، نوشته‌هاي سياسي و مناسبتي وبر هم از يك چنين خصيصه‌اي برخوردارند. او در اين نوشته‌ها به دنبال مضامين غني سياسي است كه در كارهاي جامعه‌شناختي وبر غايبند. مضاميني چون كشمكش بر سر قدرت درون جامعه، تحول رهبري سياسي، سرشت دموكراسي مدرن، تأثير تضادهاي بين‌المللي بر ساختارهاي سياسي ملي و برعكس. حتي تعريفي كه وبر درباره سياست دارد، يعني كشمكش در جهت سهيم شدن در تأثيرگذاري بر روند توزيع قدرت، خواه ميان ملت‌ها، خواه ميان گروه‌هاي درون دولت، در كتاب «اقتصاد و جامعه» جايي براي بسط و گسترش نمي‌يابد و به نظر بيتهام، همين امر ضرورت كنكاش در نوشته‌هاي سياسي وبر را دو چندان مي‌كند، چرا كه در بين اين نوشته‌ها بهتر از هر متن ديگر مي‌توان به نگاه و دريافت وبر از سياست پي برد.

بحث بيتهام درباره ديوانسالاري يا بوروكراسي هم قابل توجه است. هر خواننده آشنا با آثار وبر بر اين نكته آگاه است كه ديوانسالاري و بوروكراتيك شدن جامعه مدرن از مفاهيم كليدي در نظريات جامعه‌شناختي وبر است و در «اقتصاد و جامعه» مدلي انتزاعي از بوروكراسي ارائه شده كه مفسران نظريات وبر بارها درباره آن به بحث پرداخته‌اند. اما به نظر بيتهام، در اين كتاب از زمينه وسيع‌تر اجتماعي و سياسي فعاليت بوروكراسي كمتر سخني به ميان مي‌آيد. در واقع مدل انتزاعي بوروكراسي از فرايندهاي اجتماعي و سياسي آن جدا شده است. در حالي كه در نوشته‌هاي وبر درباره سياست آلمان و روسيه، خواننده با تحليلي از تعامل ميان جامعه و دولت روبه‌رو مي‌شود كه خاصِ انديشه وبر است. وبر در اين دسته از آثار، بوروكراسي را به متن اجتماعي و سياسي خود برمي‌گرداند و براي خواننده نظريه‌اي درباره محدوديت‌هاي ذاتي بوروكراسي و تعامل آن با ساير نيروها و گروه‌هاي اجتماعي به دست مي‌دهد.

فصل اول كتاب، «ماكس وبر در مقام نظريه‌پرداز سياسي» به نوشته‌هاي سياسي وبر و رابطه آن با سياست و نظريه، و سياست و جامعه‌شناسي دانشگاهي اختصاص دارد. نويسنده عقيده دارد هر گونه تفسير معنادار از كارهاي وبر بايد بر تمايزي خودآگاهانه ميان كار علمي و درگيري تبليغات سياسي باشد كه اين مبتني بر تمايزي است كه وبر در زندگي خود بين نقش‌هاي دانشگاهي و سياسي قائل بود. يعني بايد ويژگي‌هاي نوشته‌هاي سياسي او را در زمينه‌اي سياسي بازخواني كرد و ويژگي‌هاي جامعه‌شناسي وبر را درون نوعي سنت خاص علمي جست‌و‌جو كرد و فهميد. در فصل دوم، «وبر در مقام طلايه‌دار ارزش‌هاي بورژوازي» سه نمونه از نوشته‌هاي وبر درباره مسائل خاص مورد بررسي قرار مي‌گيرد تا ديدگاه و ارزش‌هاي عام سياسي او براي خواننده آشكار شود. در فصل سوم، «محدوديت‌هاي عقلانيت ديوان‌سالارانه» سياست مدرن در تفكر وبر از طريق يكي از كليدي‌ترين مفاهيم جامعه‌شناختي در نظرات او، يعني «ديوانسالاري» دنبال مي‌شود. بعد از «عقلاني شدن فزاينده»، پديده بوروكراتيك شدن از مهمترين ويژگي‌هاي جامعه مدرن در نظريات وبر است. بيتهام در اين فصل مي‌خواهد نشان دهد كه چگونه طبق نوشته‌هاي وبر، «بوروكراسي»، دولت و سياست مدرن را تحت تأثير خود قرار مي‌دهد. فصل چهارم، «پارلمان و دموكراسي» به رويكرد وبر در برابر پيامدهاي منفي بوروكراسي در سياست مدرن مي‌پردازد كه در اين پرسش خلاصه مي‌شود: چگونه مي‌توان ديوانسالاري را تحت نظارت سياسي درآورد؟ بيتهام در بازخواني آثار وبر پاسخ را در گونه‌اي از سياستمدار مي‌بيند كه تنها در ساختار سياسي پارلماني قدرتمند پرورش يافته باشد، تا قدرتمندانه بوروكراسي را تابع زمامداري سياسي كند. فصل پنجم «ملي‌گرايي و دولت-ملت» به ملي‌گرايي در انديشه وبر اختصاص دارد و نويسنده، ملي‌گرايي او را تجلي نگرشي بورژوايي مي‌داند. در دو فصل «جامعه، طبقه و دولت: آلمان» و «جامعه، طبقه و دولت: روسيه» با توجه به اين‌كه سياست مدرن در نزد وبر به تعامل ميان واقعيت اجتماعي و واقعيت سياسي معطوف بود و ساختار و نگرش‌هاي طبقاتي اهميت سياسي بيشتري نسبت به قانون اساسي داشت، نويسنده در اين‌جا به رابطه ميان جامعه و دولت در آلمان و روسيه در نوشته‌هاي سياسي وبر مي‌پردازد. در فصل هشتم با عنوان «جامعه طبقاتي و رهبري مبتني بر آراي عمومي»، دغدغه بيتهام اين است كه از دل نظريات وبر كه سياست را مستقل از فعاليت‌هاي طبقاتي بي‌معنا مي‌دانست، جوابي براي اين پرسش‌ها بيابد: اين‌كه چه ارتباطي ميان حمايت وبر از رهبري فردي سياسي و تأكيدش به تحليل طبقاتي سياست وجود دارد؟ چه ارتباطي ميان رهبر مبتني بر آراي عمومي وبر كه بنيان سياسي آن بر توده رأي‌دهندگان استوار است و نقش طبقه در كنش سياسي وجود دارد؟ بعد از تشريح نظام‌مند از نوشته‌هاي سياسي وبر، در فصل پاياني، «علم اجتماعي و عمل سياسي»، نويسنده به دنبال پاسخي براي اين پرسش است كه چگونه علم اجتماعي و عمل سياسي وبر با هم تعامل و تفاوت دارند.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: