1392/6/18 ۰۹:۵۶
«دمان شهریور کودکی» مجموعه شعری است از شاعر معاصر بهنام زندی که در هزار نسخه توسط نشر نگیما به بازار کتاب عرضه شده است. دفتر 30شعر را در 64صفحه شامل است. من تنها بهعنوان مخاطب حرفهای و علاقهمند، البته با خواندن چندباره یا مرتبه کتاب چیزهایی به نظرم رسیده که یادداشت کرده و حالا یادداشتها را که کنارهم میگذارم میبینم میتواند حکم بیداری صرافت باز در خودم باشد و نهایت آنها را در قالب این مجال بیان کنم زیرا نگاه و ربط نظر من با شعر بیشتر متکی بر تجربه و حسی است و مطلقا اهل کالبدشکافی شعر و این کارها نیستم.
«دمان شهریور کودکی» مجموعه شعری است از شاعر معاصر بهنام زندی که در هزار نسخه توسط نشر نگیما به بازار کتاب عرضه شده است. دفتر 30شعر را در 64صفحه شامل است. من تنها بهعنوان مخاطب حرفهای و علاقهمند، البته با خواندن چندباره یا مرتبه کتاب چیزهایی به نظرم رسیده که یادداشت کرده و حالا یادداشتها را که کنارهم میگذارم میبینم میتواند حکم بیداری صرافت باز در خودم باشد و نهایت آنها را در قالب این مجال بیان کنم زیرا نگاه و ربط نظر من با شعر بیشتر متکی بر تجربه و حسی است و مطلقا اهل کالبدشکافی شعر و این کارها نیستم. از عنوان مجموعه میتوان دریافت که شاعر یکی از پایه یا عمودهای عمارت نگاه و نظر خویش را در پیوند با هستی و زندگی خود و اجتماع زیستیاش، «کودکی» نهاده، یعنی عنصری که بهجای هرچه، آکنده از صداقت و سادگی و سرشاری عاطفه است و پیداست که از این منظر چه توقعاتی برآورده و کدامین در نوعی از دلسردی و غمگینی، اندوه خود را فاش و بیان و با خواننده همراه میسازد. کتاب با همه مختصری و لاغری حجم، شامل شعرهایی است که گاهی یکدست و هموار و برخوردار از یک زبان است و گاه دوگانگی زبان در یک شعر باعث تعجب میشود، به این معنی که سطر یا مصرع یا بندهایی تصویری و بهشدت ناب و خالص در همسایگی و مسالمت زیستی با صراحت و سر راستی است. برای مثال: «میخواهم صیقل دهم روح را/تا این فریبا/سهمی از میوهاش را/به دندان گردی نکشاند.» (ص17) شعر اول کتاب به نظرم شعر کامل و موفقی است: «زمین گرد است/به هرکجا روی/آغوشم را بازخواهی یافت/این را کوپرنیک خوب میدانست/پیش از سوختهشدن/میان وعدههای اسقفان دروغین/گلستان کن دوروبرت را/به سحر عشقی که میانمان است» (ص5)گرچه بهنظر میرسد که سطر «این را کوپرنیک خوب میدانست» در واقع انگار حضوری اضافه داشته باشد. در شعر دوم نیز بهنظر میرسد که تصاویر بدیع و نابی را شاعر خلق کرده که هرکدام از آنها میتوانست بهخودیخود شعرهای کوتاهی را شکل دهد، «افسوس/ که زمین رشک دارد بر زندگان/ و جا برای مردگان... آه، افسوس/که آخرین هویت ما/سجل سنگیست که به ناممان/ به خاطرمان/ میتراشند، / یا مشتی خاکستر/ که بر باد میپاشند/... سرکهای آخر/ کلهها پس از پی/ از شانهای به شانه دیگر/ به تماشای واپسین دم یک انسان» (ص8، 9) هرکدام از این مثالها در شعر دوم کتاب میتواند اشعار کوتاه و موفقی باشد، منظورم اصلا شعرک، هایکو، طرح و اینها نیست. اما بار تصویری و معنایی آن چنان وسیع است که با خواندن آنها احساس یک شعر خالص و مستقل را خواهی داشت. در جاهایی از مجموعه نیز به ترکیبات و سطرهایی بر میخوریم که از نظر اینجانب وجه تمایز یکدست بودن را دارد مانند: «نستوهانه» (ص11)، «سردار بخواند نامه او» (ص13)، «کرمکان» (ص20)، «نوک مگسکان حوصله صیاد» (ص16). اما هرچه به صفحات و شعرهای پایانی کتاب نزدیکتر میشویم به شعرهایی برمیخوریم که بیانگر این میتواند باشد که شاعر با همه وجود درصدد سرودن یا یکیشدن با شعرهایی است که بتوانند با همه ترافیک و ازدحام نحلهها و مدعاهای شعری امروز، تنها به واسطه جان خود شعر و قابلیتهایش بخشی از حافظه جمعی شعر ما و در یک کلام شعر معاصر باشد. برای مثال شعر 25 کتاب-البته به جز سطر آخرش- «صبح، عرق کرده بود/ کهیر بسته بود پنجره اتاقم/ پیشانیام خیس، / از بستری که وسعتش از خواب من بزرگتر بود/ هنگام که تو دیگر نیستی/ نمیدانم، باران بر پنجره میبارد/ یا بر پیشانیام؟ / این تب از رفتن توست/ یا سادیسم طبیعت؟» (ص 54) یا شعر 26 کتاب «... عشاق/ کرکسان مانند/ بر لبان معشوقه خویش/ خنجر دندان نشانه میروند/ آه، کاشیهای حمام دلدادگان منند» (ص56). بهطورکل میتوان گفت که بعضی از اشعار کتاب در حافظه میماند و بارها به آن رجوع خواهد شد، باید منتظر ماند و دید که زندی در کتاب دوم چگونه راهش را ادامه میدهد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید