نابودي گريزناپذير؛ رمان تازه‌اي از جان دوس‌پاسوس / عليرضا غلامي

1392/5/31 ۱۵:۳۱

نابودي گريزناپذير؛ رمان تازه‌اي از جان دوس‌پاسوس / عليرضا غلامي

دو جنگ جهاني اول و دوم به رغم تمام پلشتي هايي كه داشت رونق و شكوفايي زيادي براي رمان هاي جنگي به وجود آورد. شايد مهمترين رماني كه از قرن نوزدهم به قرن بيستم آمد همان «جنگ و صلح» تولستوي بود كه البته خشونت توصيف شده در آن به مراتب رقيق تر از رمان هاي جنگي قرن بيستم است. در «جنگ و صلح» حس وطن دوستي و دفاع از وطن يك حس مقدس است. اما در رمان هاي جنگي قرن بيستم اين احساس اگر تمسخر نشود دست كم ديگر مقدس نيست. دنيايي كه رمان هاي جنگي قرن بيستم روايت مي‌كنند يك دنياي سياه و سرشار از نفرت است.

 

دو جنگ جهاني اول و دوم به رغم تمام پلشتي هايي كه داشت رونق و شكوفايي زيادي براي رمان هاي جنگي به وجود آورد. شايد مهمترين رماني كه از قرن نوزدهم به قرن بيستم آمد همان «جنگ و صلح» تولستوي بود كه البته خشونت توصيف شده در آن به مراتب رقيق تر از رمان هاي جنگي قرن بيستم است. در «جنگ و صلح» حس وطن دوستي و دفاع از وطن يك حس مقدس است. اما در رمان هاي جنگي قرن بيستم اين احساس اگر تمسخر نشود دست كم ديگر مقدس نيست. دنيايي كه رمان هاي جنگي قرن بيستم روايت مي‌كنند يك دنياي سياه و سرشار از نفرت است. چيزي در آن نيست كه اميد بدهد و انسان دلش را به آن خوش كند. قهرمان‌هاي آن‌ها غالباً در بحبوحه جنگ كمتر به هميت و غيرت ملي فكر مي‌كنند. گاهي مانند فردينان باردامو، قهرمان استثنايي لوئي فردينان سلين در رمان درخشان «سفر به انتهاي شب» تصميم مي‌گيرند از جبهه فرار كنند و خودشان را به دشمن تسليم كنند. گاهي مانند قهرمان اريش ماريا رمارك در رمان «در غرب خبري نيست» در فكر مرخصي و تمام شدن خدمتشان در جبهه هستند. آنها تقدسي در جنگ و دفاع نمي‌بينند و براي همين جنگ برايشان به امري بيمعنا تبديل مي‌شود. مقصرها را فقط كساني نمي‌بينند كه آتش جنگ را به پا كردهاند. سربازان را هم مقصر مي‌دانند. چيزي كه در رمان‌هاي جنگي قرن بيستم برجسته مي‌شود بيش از همه روابط انساني است. اما كمتر از اين مساله صحبت مي‌شود كه قدرت و سياست روي اين روابط انساني چه تأثيري گذاشته است. قهرمان‌های اين رمان‌ها به زمين و زمان فحش مي‌دهند، ولي كمتر احساس نفرتشان را نسبت به رأس قدرت نشان مي‌دهند. كسي كه در اين رمان‌ها فحش مي‌خورد سرجوخه يا يك افسر است كه مستقيم با سرباز در ارتباط است. انگار براي سربازي كه مي‌جنگد قدرتي فراتر از آن سرجوخه يا افسر نيست و اين البته شايد عيبِ بزرگ رمان‌هاي جنگي قرن بيستم باشد. در اين رمان‌ها غالباً فضاحت اخلاق انساني عيان مي‌شود و انسانيت ريشخند مي‌شود. پته‌ي انسان قرن بيستمي روي آب مي‌ريزد. او بازيچه‌اي مي‌شود كه در يك دايره تنگ قرار گرفته، ولي نمي‌تواند اين مساله را ببيند كه چه كسي با او بازي مي‌كند. قهرمان‌های اين رمان‌ها در يك دنياي بيمعنا و پوچ قرار مي‌گيرند كه نمي‌توانند از آن خلاص شوند يا حتي نمي‌توانند آن را تحمل كنند. با اين حال صحبت از اين نمي‌شود كه اين موقعيت تلخ و گزنده را تصميم هاي چه كساني به وجود آورده است. در اين رمان‌ها غالباً پته‌ي انسان قرن بيستمي روي آب مي‌ريزد. انساني كه در رمان‌هاي جنگي نشان داده مي‌شود همان انسان واقعي است. شقاوت مي‌كند، دستدرازي مي‌كند، ديگران را مي‌كشد و به هر دستاويزي متوسل مي‌شود تا زندگي نكبتبارش را پيش ببرد. اما در تمام اين رمان‌ها يك پايان سياه هست. همه چيز به شب ختم مي‌شود.

رمان «سه سرباز» جان دوس پاسوس هم هرچند بيشتر مربوط به پشت جبهه است، ولي سربازان يك زندگي پادگاني را تجربه مي‌كنند كه تابعِ انضباط خشك است و همين انضباط خشك باعث مي‌شود انسان‌هاي دوس پاسوس درونِ واقعي خود را نشان دهند.

 

جان دوس پاسوس خيلي دير به خواننده‌هاي ايراني معرفي شد. با آنكه اي. ال. دكتروف به لطف نجف دريابندري در اوايل دهه‌ي شصت به خواننده‌هاي ايراني معرفي شد و رمان «رگتايم» او به فارسي ترجمه شد، ولي تا بيش از دو دهه بعد هيچكدام از مترجمان ايراني سراغ نويسندهاي كه دكتروف از او بيشترين الهام را گرفته بود نرفتند. دكتروف چند بار گفته است كه براي نوشتن «رگتايم» از دوس پاسوس و خصوصاً تريلوژي «يو اس اي» تأثير گرفته است. هر دو نگاهي خاص به تاريخ دارند و خود را وابسته به آن مي‌دانند. هر دو بهترين رمان‌هاي خود را در يك بستر تاريخي قرار مي‌دهند. هر دو قهرمان‌هايي ساختهاند كه منحصر به خودشان هستند ولي در بحبوحه‌ي حوادث تاريخي انداخته مي‌شوند و در يك موقعيت تاريخي سرنوشتشان مشخص مي‌شود. هر دو با يك زبان گزارشي اين موقعيت تاريخي را روايت مي‌كنند. دوس پاسوس با آنكه از دوستان نزديك ارنست همينگوي و فيتز جرالد بود، ولي باز هم اين دوستي و نزديكي سبب نشد كه آثار مهمش مانند آن دو پيش از انقلاب به فارسي ترجمه شوند. اولين رماني كه از او به فارسي ترجمه شد «مدار 42» از تريلوژي «يو اس اي» بود كه سال 85 با ترجمه‌ي سعيد باستاني به فارسي ترجمه شد و جلد دومش هم بعد از آن ترجمه شد و كار همانجا متوقف شد. از همين دو جلد هم استقبال زيادي نشد و دوس پاسوس كماكان در ايران نويسنده‌ي ناشناخته باقي ماند.

او سال 1896 به دنيا آمد و سال 1970 به دليل مشكلات قلبي در آمريكا از دنيا مي‌رود. شخصيتي داشت كه مثل همينگوي ماجراجو بود، ولي ماجراجويي هاي او هيچگاه به اندازه‌ي همينگوي براي رسانه‌ها حاشيه درست نكرد و براي آن‌ها جذابيت نداشت. سفرهاي متعدد مي‌كرد، روزنامه نگاري مي‌كرد و مدتي هم متهم شد كه يك نويسنده‌ي چپي است. با آنكه از احزاب سياسي دل خوشي نداشت، ولي متهم شد كه به سوسیاليست‌ها گرايش دارد. وقتي 34 سال داشت چند ماه به اتحاد جماهير شوروي رفت و وقتي برگشت همان موضعي را پيش گرفت كه جان استاينبك در پيش گرفت. دوسپاسوس همانطور كه در «ينگه دنيا» نشان داده در زندگي شخصي هم از سرمايهداري بيزار بود. وقتي از او پرسيدند كه نظرش درباره‌ي سرمايهداري آمريكا چيست، گفت «سرمايه داري آمريكا محكوم به زوال است و نويسنده‌ي آمريكايي بايد جانب زحمتكشان را بگيرد، بيآنكه به عضويت حزب كمونيست درآيد.» با اين حال اتحاد جماهير شوروي علاقه داشت تريلوژي «يو اس اي» را كه بيشتر سرگذشت آدم هاي فرودست جامعه است يك رمان پرولتري بداند؛ سياستي كه بيشتر شبيه انگ بود و سوسياليستهاي شوروي هر از گاه‌ي آن را به يكي از رمان‌هاي آمريكايي مي‌زدند.

او آنچه را در «يو اس اي» روايت مي‌كند هرچند مجموعه اي از قهرمان‌هاي مختلف است، ولي تا حدي از زندگي خودش متأثر است. قهرمان‌هاي او در «يو اس اي» مانند خودش سفرهاي زياد مي‌كنند. ارتباطشان با خانواده قطع مي‌شود. درگير مسائل مالي مي‌شوند. با قرض و بدهي زندگي را پيش مي‌برند. به جريان‌هاي سياسي و اتحاديه‌هاي كارگري مي‌پيوندند. زدوخوردهاي خونآلود را در جنگهاي داخلي يا انقلاب‌ها تجربه مي‌كنند. آنچه از دوس پاسوس به فارسي ترجمه شده نشان مي‌دهد كه او رمان نويسي است كه سعي مي‌كند با زباني كه طنز دارد و تلگرافي است از موقعيت‌ها و زندگي آدم‌ها گزارش بدهد. اما مهمترين تكنيكي كه او به كار گرفت همان تكنيك «كلاژنويسي» است كه در «يو اس اي» پياده كرد و هرچند اين رمان يك اثر بهشدت آمريكايي است و براي خوانندهاي كه با تاريخ آمريكا در اوايل قرن بيستم آشنا نباشد ممكن است ملالآور باشد ولي به قدری خردهروايتهاي متعدد دارد كه همين خرده روايت‌ها خواننده را تا پايان تشنه نگه مي‌دارد.

 

دوس پاسوس چند بار در جنگ‌ها شركت كرد و براي آمادگي در جبهه آموزش‌هايي هم ديد. از جمله يكبار سال 1917 در شمال پاريس آموزش ديد تا عليه آلمان‌ها بجنگد. رمان «سه سرباز» كه نسبت به رمان مهم «يو اس اي» اثري ساده و بسيار خوشخوان است، تحت تأثير تجربه‌هاي دوس پاسوس از همين آموزش‌ها نوشته شده است. رماني كه از جنگ صحبت مي‌كند، ولي سربازانش نمي‌جنگند. سرنوشت سه سرباز آمريكايي روايت مي‌شود كه زندگي آن‌ها بايد با قوانين و نظام ارتش منطبق شود. همان اندازه كه جنگ مي‌تواند خصوصيتهاي برجسته انسانبودن را نابود كند، ارتش نيز مي‌تواند با نظامي كه بر پايه‌ي آن شكل گرفته به يك عامل انحطاط تبديل شود. در جبهه سرباز نمي‌تواند سرنوشت يا فرديت مستقلي داشته باشد. زندگي او تابع تصميمي است كه فرمانده براي او مي‌گيرد. در پادگاني هم كه دوس پاسوس توصيف مي‌كند نظامي حاكم است كه انسان و فرديت او را سركوب مي‌كند و سرنوشتش را به شكلي خشن تعيین مي‌كند.

در هر دو موقعيت جبهه يا پادگان فرد از آنچه دستور داده مي‌شود چه تبعيت كند چه تبعيت نكند با يك وضعيت دوگانه روبهرو مي‌شود. نظامي كه در اين موقعيت حاكم است سرباز را دچار سردرگمي مي‌كند و اين سردرگمي گاهي مانند قهرمان لويي فردينان سلين به پرخاشگري و فحاشي نسبت به همهچيز بروز پيدا مي‌كند و گاهي مانند قهرمان ارنست همينگوي به يك شاهد خونسرد تبديل مي‌شود كه خشمش خورده مي‌شود.

اما در رمان «سه سرباز» دوس پاسوس اين سردرگمي يك مساله‌ي شايع مي‌شود. فوزلي سربازي است كه هرچند ناراضي است ولي نمي‌تواند به خواسته‌هايي كه مثلاً در قالب ترفيع درجه نشان داده مي‌شوند، برسد، حتي تبعيتهايش هم نمي‌تواند او را به اين خواسته نزديك كند. يا جان اندروز هم با آنكه منضبط است ولي در پايان احساسي كه در وجودش برجسته مي‌شود احساس نفرت است. ايدهاي كه دوس پاسوس در رمان «سه سرباز» مطرح مي‌كند نابودي انساني است كه در دايره‌ي يك چرخه قرار مي‌گيرد؛ چرخهاي كه نظامي است و ارتش بر آن حاكم است. اما متأثر از سنتهاي جامعه و سياستهاي قدرت نيز هست. در رمان دوس پاسوس سربازها ناگزير هستند كه به سوي نابودي و سردرگمي حركت كنند.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: