1392/5/20 ۱۵:۰۰
دو ستون برای کار خود برگزیدم؛ یکی فرهنگ و دیگری ایران. در مورد ایران هیچ نوع تعصبی ندارم، هیچ نوع اضافه بینیای ندارم،
... کسی نباید از خودش راضی باشد زیرا برای زندگیکردن هرچه بشود کم شده است چون این دوران کوتاهی که میان دو عدم واقع شده و این فرصت زندگی، لازمهاش این است که حقش ادا شود. من کاری نکردهام. صحبت از روزها در بین بود، من خواستم کمی خودم را بشناسم اما متاسفانه تمام آنچه را در دل داشتم و میتوانستم بگویم، نگفتم. ناگفتههای آن بیشتر از گفتههاست. همه چیز به گفتن نمیآید مولوی هم بارها در مثنوی اشاره کرده و خودش را به سکوت دعوت کرده است: من ز شیرینی نشستم رو ترش من ز پُری سخن باشم خموش یعنی باید از این خاموشیها معنا را دریافت. در همه این مدت قلم به دست داشتم و از همه مواهب دیگری که در زندگی بود صرفنظر کردم و به قلم پناه آوردم که در جای دیگری هم گفته بودم: آن جان جهان مرا قلم بود قلم وان روی نگارگون وان زلف به خم در صبح امیدبخش و در شام دُژم وینها همه رفتند و عدم ماند عدم و دو ستون برای کار خود برگزیدم؛ یکی فرهنگ و دیگری ایران. در مورد ایران هیچ نوع تعصبی ندارم، هیچ نوع اضافه بینیای ندارم، چون یک گهواره آساینده برای همه ما بوده است و ما در اینجا به دنیا آمده و زندگی کردهایم، ایران برای ما تنها خاک نبوده بلکه یک توده انبوه یادگارها، کوششها، کامها و ناکامیها بوده که گذشتگان و نیاکان ما بر این پهنه خاک مدتی زندگی کردند، کوشیدند و کشوری را با تاریخ، سرافرازی و افتخار ساختند و بنابراین این توده یادگارهاست که برای ما ارزش دارد و ما از آن حرف میزنیم وگرنه همه خاکها شبیه به هم هستند. این مهم است که گذشتگان ما عمر خود را عبث نگذراندند بلکه کوشیدند برای اینکه معنای زندگی را دریابند. معنای زندگی در آثار بسیار ارزنده و در شاهکارهای زبان فارسی متبلور شده و باد هوا نبوده است. کمتر زبانی در جهان از این غنای فکری و پویش فکری برای شناخت زندگی، مرگ و... برخوردار بوده است. زندگی چیست؟ آمدن و چندی گذراندن و در کام نیستی فرو رفتن؟ آنچه میماند این لایههاست، تبخیر روح، احساس و انسانیت که در آثار بزرگ زبان فارسی منعکس شده است و این توانسته یک شخصیت معنوی بسیار عمیق به این کشور ببخشد و این در سرزمینی به نام ایران شکل گرفته و در کالبد زبان فارسی که برای ما بزرگترین سرمایه است و ترجمان و چکیده تاریخ ما را در خود دارد. آنچه این کشور را نگه داشته یک نوع اصالت درونی بوده و این فرهنگ بوده که راهنمای ایرانی در این دوران دراز بوده است که چه راهی را برگزیند و در پیش گیرد. موضوع دیگری که من همیشه محور قرار دادهام، اعتدال است. همیشه در زیاده روی و در افراط و تفریط یک نوع بیاعتباری و ناکامی میدیدم. هر بلایی سر این کشور آمده در دورههایی بوده که افراطگری وجود داشته است. در تاریخ ایران هرجا اعتدال به کار افتاده دورانی آبرومند، خوش و پررونق رقم خورده است... همیشه نسبت به مساله معنا در زندگی توجه داشتهام. امتیاز انسان بر سایر جانداران این است که انسان در زندگی برای خودش معنی طلب میکند. علاوه بر اینکه انسان در حفظ زندگی و حیات خود کوشاست به فکر دیگران هم باید باشد. باید یک معنایی در زندگی سراغ گرفت تا زندگی با یک افق باز روبهرو شود نه اینکه در یک فضای بسته حرکت کنیم... *بخشی از سخنرانی دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن در مراسم رونمایی از کتاب روزها
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید