تاریخ سازی کشورآذربایجان برای نظامی گنجوی

1392/2/10 ۱۲:۱۵

تاریخ سازی کشورآذربایجان برای نظامی گنجوی

کشور آذربایجان در پی ثبت «ساز تار» در سازمان جهانی یونسکو به نام خود درصدد است تا حکیم نظامی‌گنجوی که اصلیتی ایرانی دارد و همه آثارش به زبان فارسی بوده و افتخارش سرایش داستان‌های تاریخی ایرانی است را نیز به نام خود در مجامع علمی، فرهنگی، بین‌المللی معرفی کند و به ثبت برساند



کشور آذربایجان در پی ثبت «ساز تار» در سازمان جهانی یونسکو به نام خود درصدد است تا حکیم نظامی‌گنجوی که اصلیتی ایرانی دارد و همه آثارش به زبان فارسی بوده و افتخارش سرایش داستان‌های تاریخی ایرانی است را نیز به نام خود در مجامع علمی، فرهنگی، بین‌المللی معرفی کند و به ثبت برساند. بنیاد فردوسی درنامه­‌ای به این ادعا پاسخ داده است که بخش­‌هایی از آن را در زیر می­‌خوانید.
 در نامه‌ ارسالی ازسوی بنیاد فردوسی آمده است: چندی است کشور آذربایجان درصدد تصاحب میراث معنوی و تاریخی ایران است؛ اگرچه کشور آذربایجان کنونی بخشی از ایران فرهنگی شمرده می‌شود و در حدود ‌صد سال پیش جزو جغرافیای سیاسی ایران بزرگ هم به شمار می‌رفته‌ است اما اکنون برای فرهنگ‌سازی این کشور نوآیین، تلاش دارد تا میراث‌های گرانسنگ ایرانیان را به نام خود در دنیا جا بیندازد.
در این راستا چندی پیش به سفارش کشور آذربایجان، تندیسی از حکیم نظامی در پایتخت کشور ایتالیا نصب شده و این شاعر بزرگ ایرانی را آذربایجانی خوانده است؛ در ادامه تاریخ‌سازی کشور آذربایجان در چند ماه گذشته در کشور کره‌جنوبی، برخی از استادان دانشگاه‌های این کشور اقدام به نگارش مقاله‌هایی کرده‌اند که از آن جمله در یکی از معتبرترین نشریه‌های کره در یادداشتی اقدام به تحریف تاریخ کرده‌اند.
به این‌منظور به خواست سفارت کشورمان در کره‌جنوبی به نمایندگی از بنیاد فردوسی، پاسخی شایسته از سوی سیدعبدالمجید شریف‌زاده (عضو هیات‌امنای بنیاد فردوسی و رئیس گروه هنرهای سنتی فرهنگستان هنر) در نشریه «کریاپست» به زبان انگلیسی به چاپ رسیده است. در زیر بخش‌هایی از این نامه را می­‌خوانید:
متفکران، دانشمندان، شاعران، عارفان، فیلسوفان و شخصیت‌هایی از این دست، همه و همه والدین معنوی مردمی هستند که زمانی هموطنان آنان- با هر زبانی- به‌شمار می‌رفته‌اند.
اگر شخصی، از نوادگان رئیس یک قبیله بزرگ باشد و اکنون، پس از استقلال یافتن از آن قبیله بزرگ، بخواهد قبیله‌ای مستقل به نام خود ایجاد کند، ایرادی بر او وارد نیست اما آیا درست است که افتخار‌ها و میراث‌های معنوی قبیله بزرگ را- که همچنان در ابعاد محدودتری وجود دارد- مصادره کرده و به نام خود معرفی کند؟
متاسفانه امروزه کشورهایی کوچک در سرتاسر جهان به‌وجود آمده‌اند که زمانی، بخشی از کشوری بزرگ بودند و بعد‌ها طی درگیری‌ها، جنگ‌ها و معاهده‌ها از آن کشور بزرگ جدا شده و با پیوستن به کشوری دیگر، هر آنچه از تاریخ و فرهنگ و ادبیات و فلسفه و اسطوره داشتند، رها کرده‌اند و اینک که برای نخستین‌بار مستقل شده‌اند در پی ساختن هویتی ملی برای خود دست به هر کاری می‌زنند. مثالی در این مورد، کمک شایانی خواهد بود. حافظ، شاعر مشهور ایرانی در قرن ۱۴ میلادی است. او در شهر شیراز به دنیا آمد و تمام عمر را در شیراز زیست و در همین شهر درگذشت و مدفون گشت. اگر- بر فرض محال- زمانی آن ناحیه به‌عنوان کشوری جداگانه از ایران مستقل شود، آیا حق دارد حافظ را شاعری غیرایرانی معرفی کند؟ حافظ در یکی از شهرهای ایران با امکاناتی که جو فرهنگی این سرزمین فراهم آورده است، رشد کرد و به موفقیت رسید. در مورد نظامی نیز باید گفت شکی نیست که او متعلق به شهر گنجه است و در آنجا زیسته حتی اگر جای دیگری چشم به گیتی گشوده باشد اما گنجه و دیگر شهرهای ماورای رود ارس تا پیش از تاسیس سلسله قاجاریه در قرن ۱۸ میلادی- که طی قراردادهایی ننگین با نام‌های «گلستان» و «ترکمنچای» این شهر‌ها را به روسیه تزاری واگذار کرد- متعلق به ایران بود. هرچند که بعد‌ها بخشی از زبان و خط نوشتاری مردم آن دیار را تغییر دادند اما نمی‌توان عضوی جدا شده از یک پیکر را با تمام تغییر‌ها، صاحب تمامی داشته‌های آن پیکر دانست. نکته مهم اینجاست که مردم آن شهر‌ها در آن زمان تمایلی به جدایی از ایران نداشتند و به واسطه شکست نظامی ایران از روسیه تزاری، تبعیت آن سرزمین را پذیرفتند. جالب توجه است که بخش‌های زیادی از منطقه ماورای رود ارس «داغستان» نام داشت که پس از روی کار آمدن حکومت کمونیستی در روسیه به‌ویژه در راستای سیاست‌های استالین، «آذربایجان» خوانده شد تا بعد‌ها زمینه‌ساز جدایی آذربایجان اصلی از ایران باشد؛ زیرا یکی از برنامه‌های وسیع سیاسی- فرهنگی شوروی کمونیستی ساختن ملت‌های جداگانه بود تا بتواند از این طریق مانع اتحاد نواحی شمالی ایران و آسیای مرکزی شود و ایالات این مناطق را در نوعی جدال و کشمکش قومی فرو ببرد. شریف‌زاده در بخش دیگری از نامه­‌اش چنین آورده است: متاسفانه در این راه، بسیاری از متعصبان فرقه پان‌ترکیسم با جعل کردن اشعاری با مضمون ترک بودن نظامی از زبان او، کوشیدند با دروغ بیش از پیش این عقیده غلط را رواج دهند. یکی از ابیاتی که در این فرآیند جعل شد، بیت زیر بود که بسیاری نیز به آن استناد می‌کنند:
«پدر بر پدر مر مرا ترک بود  به فرزانگی هر یکی گرگ بود» یعنی: «نسل من پدر در پدر ترک بودند و هر کدام از آنان در حکمت و فرزانگی مانند گرگ بودند.» اما این بیت دو مشکل عمده دارد؛ اول اینکه در هیچ‌یک از نسخه‌های معتبر اشعار نظامی و خمسه دیده نشده و دوم اینکه دارای ایراد قافیه‌ای است که غیرممکن است توسط شاعر چیره‌دست و ماهری چون نظامی به وجود‌ آید. در علم عروض و قافیه، حرف ک نمی‌تواند با حرف گ «حرف رَوی» محسوب شود و قافیه غلط می‌شود. در نتیجه ترک و گرگ، قافیه هم نیستند.
برخی نیز اشعاری به زبان ترکی سروده و به نظامی منتسب کرده‌اند که دانش نسخه‌شناسی به راحتی خلاف این امر و دروغ بودن آن را اثبات می‌کند. همچنین برخی از متعصبان، ادعا می‌کنند دیوانی از نظامی به زبان ترکی پیدا شده اما تحقیقات محققان ثابت کرده که این دیوان متعلق به یک شاعر ترک عثمانی به نام نظامی قونوی (Nizami Qunavi) در سده ۱۵ است. همان‌طور که در اغلب این موارد دیده می‌شود مقالاتی از این دست که متاسفانه رو به فزونی است، کاملا غیرعلمی و نژادپرستانه است که نمونه بارز آنها، مقاله‌ای است با عنوان:
«The Nizami of Azerbaijan and the world»
 که کاملا یک‌سویه و غیرعلمی، بدون ذکر منبع و ماخذ معتبر نگاشته شده است.
در ضمن یک نکته دیگر هم باقی می‌ماند؛ اگر نظامی ترک‌تبار است پس چرا بیشترین اشعارش در مورد داستان‌های عاشقانه ایرانی مانند «خسرو و شیرین» و «بهرام گور (هفت پیکر)» است؟ این رویکرد نظامی به داستان‌های اصیل ایرانی نشان می‌دهد او از فرهنگ ایرانی برخاسته و بالطبع شعرش نیز در خدمت همین فرهنگ و اندیشه است. وی در بخش دیگری به خانواده نظامی اشاره می­‌کند و می­‌نویسد: موضوعی دیگر که جالب به نظر می‌آید، مادر نظامی است. خود نظامی در ابتدای منظومه «لیلی و مجنون» نام مادرش را «رئیسه» و تبارش را «کُرد» اعلام می‌کند. «گر مادر من رئیسه کرد  مادر صفتانه پیش من مرد» یعنی: «اگر مادر من که رئیسه نام داشت و کُرد بود، همانند یک مادر پیش من درگذشت...»
و از این بیت مشخص می‌شود که حداقل مادر نظامی کُرد بوده و نه تُرک. در مورد زادگاه نظامی نیز برخی از روایت‌ها وجود دارد که مولد او را شهرهای «ری» یا «تفرش» می‌داند که شاید حقیقتی در ورای آن وجود داشته باشد.
اکنون موضوع را از منظری دیگر بررسی می‌کنیم؛ از منظر اشعار خود شاعر. نظامی تمام اشعارش را- که علم نسخه‌شناسی تایید می‌کند- به زبان فارسی سروده و حتی یک بیت به زبانی غیر از ایرانی ندارد. آیا کسی که مثلا ترک باشد، نباید چند بیت برای دل خود و با زبان مادری‌اش بسراید؟
نظامی در اشعاری که انتساب‌شان به او قطعی است بار‌ها از ایران نام برده اما اشاره‌ای به آذربایجان نکرده است. نکته جالب اینجاست که نظامی همواره از ایران با احترام و علاقه یاد می‌کند. برای مثال در منظومه «هفت پیکر» یا «هفت گنبد» در بخش «دعای پادشاه سعید علاءالدین کرپ ارسلان» می‌گوید:
همه عالم تن است و ایران دل  نیست گوینده زین قیاس خجل
چون‌که ایـران دل زمیـن باشد دل ز تـن به بـود، یـقیـن باشد
یعنی: «تمام جهان مانند یک پیکر و ایران مانند قلب آن است و شاعر از اینکه چنین مقایسه‌ای می‌کند خجالت‌زده نیست؛ زیرا همان‌گونه که قلب از تن اهمیت بیشتری دارد، ایران نیز از همه جهان بهتر است.»
آیا یک غیرایرانی می‌تواند در مورد ایران این‌گونه شعر بسراید؟
همچنین او در منظومه «لیلی و مجنون» در بخش «سبب نظم کتاب» می‌سراید:
«خاصه ملکی چو شاه شروان شروان چه! که شهریار ایران» یعنی: «به‌خصوص که فرمانروایی مانند پادشاه شروان- که در آن زمان یکی از ایالات ایران در ناحیه آذربایجان بود- به حدی عظمت دارد که نه در حد پادشاه شروان! بلکه در حد پادشاه ایران است.» و در اینجا فرمانروایی بر ایران را در معنای کل از فرمانروایی بر شروان در معنای جزء، بر‌تر می‌شمارد.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: