1404/6/29 ۱۱:۱۴
حدود چهار سده از آشنایی فرانسویان با فرهنگ و ادبیات ایران می گذرد و در این مدت شاعران، ادیبان و نویسندگان فرانسه به مناسبت های مختلف و از وجوه گوناگون با بزرگان شعر و ادب ایران و آثارشان مواجه شده اند و از آنها تأثیر پذیرفته اند
از آنگاه که فرانسویان با فرهنگ و ادب ایران آشنا شدند، نزدیک به چهار قرن میگذرد. در این مدت طولانی، شاعران و نویسندگان فرانسوی، بر حسب دورهها و مناسبت های گوناگون، از این چشمه فیاض سیر نوشیدند. آشنایی آنان در آغاز، از حد آنچه در کتاب های مذهبی، مانند تورات و انجیل، و یا در نوشتههای تاریخی روم و یونان باستان خوانده بودند، درنمیگذشت؛ زیرا که در آن دوره برقراری تماس مستقیم با کشوری دوردست همچون ایران دشوار بود. راههای دریایی هنوز گشوده نشده بود و سفرهای زمینیهم خطرهای بسیار همراه داشت. تا آنکه در اوایل سده شانزدهم میلادی دریانوردان برای نخستین بار دور دنیا را درنوردیدند و به کشف راههای جدید نایل شدند؛ وسایل سفر نیز پیشرفت بسیار کرد؛ حکومت های محلی و ملوکالطوایفی در ایران و فرانسه و آسیای صغیر برچیده شد و حکومت های مرکزی مقتدری جای آنها را گرفت. این شرایط مساعد در طول قرن هفدهم گروهی چند را روانه ایران کرد. نخستین آنان کشیشان مبلغ بودند که به مسیحی شدن ایرانیان امیدی بزرگ بسته بودند. شاهان صفوی نیز که از یک سو در مبارزه با امپراتوری عثمانی صلاح خود را در نزدیکی به اروپاییان میدیدند، و از سوی دیگر ایرانیان را از وسوسههای کشیشان در امان میدانستند، آنان را به گرمی پذیرا میشدند.
افزون بر این، میهماننوازی و مهربانی وتساهل مذهبی یکی دیگر از ویژگی های ایرانیان نسبت به بیگانگان بود، واینان میتوانستند در سراسر کشور از آسایش و امنیت کامل برخوردار گردند. از این رو کشیشان در بازگشت، به رغم پیشداوریها، به ستایش ایرانیان پرداختند و چون زبان فارسی را نیز در مدت اقامت خود خوب فرا گرفته بودند، در ترویج آن نقشی مؤثر داشتند. در پی این گونه تماسها، «گلستان» سعدی در ۱۶۳۴م و «انوار سهیلیِ» واعظ کاشفی در ۱۶۴۴ به زبان فرانسه درآمد. نخستین دستور زبان فارسی به فرانسه در ۱۶۳۵ و نخستین فرهنگ دوزبانه در اواسط قرن هفدهم نوشته شد. مدرسه »جوانان مترجم« نیز، که یکی از مواد درسی آن زبان فارسی بود، در ۱۶۶۹ گشایش یافت.
گروه دیگری که در این دوره رهسپار ایران شدند، جهانگردان و سوداگران بودند که برای فروش سنگهای قیمتی خود به دربار شاهان صفوی روی آوردند. اینان در دورهای به ایران میآمدند که در فرانسه فشارهای اجتماعی کاتولیکها علیه پروتستانها و سپس علیه گروههای مذهبی «ژانسه نیست» شدت گرفته بود. در عثمانی هم، بر اثر تضادهای داخلی و ضعف تدریجی دستگاه حکومت، راهها ناامن بود. برعکس در ایران کسی را با جهانگردان کاری نبود، وگرنه به گفته تاورنیه، «طعمه سگ» میشد و این ننگی بود که در خاندان او باقی میماند.
درنتیجه گزارشهای سوداگران که برخلاف کشیشان مبلّغ، انگیزه مذهبی نداشتند و در ایران نیز از هر گونه میهماننوازی برخوردار شده بودند، در شناساندن فرهنگ ایران به مردم فرانسه تأثیر بسیار بر جای نهاد، چندان که برخی از آنها، مانند مجلدات دهگانه «سفرنامه شاردن» در سراسر قرن هجدهم مأخذ اصلی نویسندگان فرانسوی برای نوشتن سفرنامههای خیالی به شمار میرفت.
عصر لوئی چهاردهم عصر نمایشنامهنویسی بود و این نوع ادبی بیش از انواع دیگر اهمیت داشت. پس شاعران و نویسندگان بزرگی مانند کرنی و راسین به تاریخ ایران رویآوردند و به شرح سرگذشت سرداران و شاهان ایران باستان و وصف روحیه تساهل مذهبی رایج در میان ایرانیان پرداختند. سنتی که آنان متداول کردند، در طول قرن هجدهم نیز دنبال شد و نویسندگانی مانند ولتر آن را ادامه دادند.
انتقادهای اجتماعی
در اواخر قرن هفدهم، جنگهای مکرر فرانسه با کشورهای همسایه به آشفتگی اقتصادی و فقر عمومی انجامید و زمینه را برای انتقادهای اجتماعی آماده کرد. لافونتن قصهپرداز بزرگ نخستین شاعری بود که ازحکایات «گلستان سعدی» و داستانهای «انوار سهیلی» الهام گرفت و در بخش دوم از قصههای خود به انتقاد از دستگاه حکومت پرداخت؛ این شیوه نیز در طول قرن هجدهم پیروان بسیار یافت.
در همین دوره بود که آنتوان گالان به ترجمه «هزارویکشب»، و پتیس دولاکروا به گردآوری و نگارش «هزارو یک روز» همت گماشتند و چاشنی نقد و بحث درباره مسائل اجتماعی را هم بدان افزودند و نام ایرانیان را بیش از پیش بر سر زبانها انداختند. مجلدات دوازده گانة «هزارویک شب» از ۱۷۰۴ تا ۱۷۱۷،و مجلدات پنجگانة «هزارو یک روز» از ۱۷۱۰ تا ۱۷۱۲ منتشر شد و تأثیر داستانهای هندوایرانی را در ادبیات فرانسه عمق و دوام بخشید.
با انتشار «نامههای ایرانیِ» مونتسکیو که ترکیبی ازسفرنامههای خیالی، رمانهای ماجرایی و داستانهای حرمسرایی برگرفته از هزارویک شب و هزارویک روز بود، شهرت ایرانیان به اوج رسید. حوادث سیاسی، سقوط حکومت صفوی، سرازیر شدن افغانها به ایران و سپس تسلط نادرشاه بر کشور و فتوحات برقآسا و چشمگیر او توجه فرانسویان را بیش از پیش معطوف به ایران کرد. ایرانیان مظهر جوانمردی، بزرگواری، دلاوری و تساهل مذهبی شناخته شدند و نویسندگان فرانسوی در داستانهایی پرشمار، هموطنان خود را به پیروی از آنان فراخواندند.
این داستانها به صبغه فلسفی و انتقادی آراسته بود و ولتر که مبتکر رمانهای فلسفی بهشمار میرفت، در نگارش آنها از همه آنچه تا آن تاریخ در باره ایران نوشته و یا ترجمه شده بود، از سفرنامههای شاردن و تاورنیه، از گلستان سعدی و نامههای ایرانی، و نیز از هزارویک روز و هزارویک شب بهره گرفت و به انتقاد از اوضاع اجتماعی فرانسه پرداخت. حوادثی که در ایران روی داده بود و آنچه در فرانسه میگذشت، برخی از نویسندگان را بر آن داشت که ماجراهای دربار فرانسه را به شاهان صفوی نسبت دهند و بر اشخاص داستانهای خود، نام ایرانی نهند و در قالب داستان هایی ظاهراً ایرانی به انتقاد از اوضاع اجتماعی فرانسه بپردازند. این گونه داستانها طلیعه انقلابی بود که به زودی فرامیرسید.
انقلاب همه چیز را دگرگون کرد و در فرانسویان جوش و خروشی حماسی دمید و ادبیاتی نوین و نهادهایی نوین پدید آورد. یکی از این نهادها «مدرسه زبانهای شرقی» بود که در ۱۷۹۵ گشایش یافت و تدریس ادبیات فارسی، و سپس تحقیق درباره ایران باستان و زبانهای باستانی ایران از جمله مهمترین مواد درسی آن شد.
از سوی دیگر ناپلئون که سودای تسلط بر هند، بزرگترین مستعمره انگلستان را در سر میپرورید، گروهی را روانة ایران کرد تا قشون ایران را به سازوبرگ جنگی جدید مجهز کنند. این تماسها که در طول قرن نوزدهم همچنان ادامه یافت، به برقراری نمایندگی سیاسی ایران در پاریس انجامید و دو کشور را به یکدیگر نزدیکتر کرد.
برخی از ایرانیان زبان فرانسه آموختند و برخی از فارغالتحصیلان و یا استادان مدرسه زبانهای شرقی به ترجمه شاهکارهای ادبیات فارسی کمر بستند. لانگلس و سیلوستر دوساسی پیشروان این نهضت بودند. «پندنامة» عطار، «لیلی و مجنون» جامی و سپس نخستین مجلدات «شاهنامه» فردوسی در نیمه اول قرن نوزدهم بهفرانسه در آمد و شاعران فرانسوی را که تا آن تاریخ تنها از گلستان و انوار سهیلی ترجمههایی ناقص دردست داشتند، با دیگر آثار برجسته ادبیات فارسی آشنا کرد. نخستین آنان ویکتور هوگو بود که در سرودن «شرقیات» قصاید و غزلیات، برگهای پاییزی و افسانه قرون از سخنوران بزرگ ایران بهره بسیار گرفت.
ترجمه شاهنامه فردوسی که از ۱۸۳۶ تا ۱۸۷۶، مدت چهل سال به درازا کشید، تأثیری عمیق در ادبیات قرن نوزدهم برجای گذاشت و شاعران و نویسندگان فرانسوی، به پیروی از فردوسی داستانها ساختند. یکی از برجستهترین این داستانها نمایشنامه «پلئاس و ملیزاند» بود که شاهکار تئاتر سمبولیست به شمار میرود و چارچوب اصلی آن از عشق «زال و رودابه» و «داستان نخجیر توس» گرفته شده است.
عصر رمانتیک
از سوی دیگر عطر دلاویز گلهای سعدی همچنان فرانسویان را سرمست میکرد. در قرون هفدهم و هجدهم، یعنی در عصر کلاسیک و در عصر «روشنگری»، بهخصوص جنبههای انتقادی و اخلاقی «گلستان» بود که ستایش داستانسرایان را برمیانگیخت. اینک عصر رمانتیک و دوره شور و هیجانی حماسی بود. پس جنبههای احساسی و توصیفی گلستان بیشتر مورد توجه قرار گرفت و فرانسویان به انتشار ترجمههای جدیدی از آن همت گماشتند و شاعر شیراز را چنان نامور کردند که یکی از رهبران فرانسه نام سعدی بر خود نهاد. بسیاری از نویسندگان به اقتباس از گلستان و سپس «بوستان» که در ۱۸۸۰به فرانسه درآمد، پرداختند. جاذبه سعدی در قرن بیستم نیز ادامه یافت و نویسندگانی مانند موریس بارس و گییو دوسه و شاعری بزرگ مانند لوئی آراگون به پیروی از او داستانها ساختند.
تا اواسط قرن نوزدهم از حافظ غزلیاتی معدود به فرانسه درآمده بود. امروزه نیز پس از گذشت دو قرن از تاریخ آشنایی فرانسویان با حافظ، هنوز ترجمه کاملی از دیوان او در زبان فرانسه وجود ندارد؛ زیرا که مفاهیم لطیف غزلیات در این زبان نمیگنجد. درنتیجه نویسندگان فرانسوی به ترجمههای آلمانی و انگلیسی دیوان روی آوردند و مضامین و تعبیراتی نوین درآنها جستجو کردند. ارمان رنو یکی از آنان بود که بخش بزرگی از شاهکار خود«شبهای ایرانی» را به حافظ مدیون است. پس از او آندره ژید درمکتب حافظ به نوآموزی پرداخت و در نگارش «مائدههای زمینی» از او یاری گرفت.
از خیام تا حافظ
اما شاعری که بر نیمی از قرن نوزدهم و بر سراسر قرن بیستم سایه گسترد و تأثیری شگرف در ادبیات فرانسه برجای گذاشت، خیام بود که در پی ترجمه ژان باتیست نیکلا در ۱۸۶۷به محافل ادبی پاریس راه یافت و از آن پس همدم همیشگی شاعران و نویسندگان گردید؛ چندان که تعداد ترجمههای رباعیاتش به زبان فرانسه، در نظم و نثر و شعر نو و کهنه، از حد فزون است و برشمردن آنها دشوار، نویسندهای که شاید بیش از دیگران اندیشههای خود را به سخنوران بزرگ ایرانی مدیون است، هانری دومونترلان، شاعر و نمایشنامهنویس معاصر فرانسوی است که به گفته خود در ۲۸ سالگی، شاعران ایرانی «دروازههای آب» را به رویش گشودند و او را به «دنیای پریان» راه نمودند.
آنگاه مونترلان به سان سعدی راه سفری دراز را در پیش گرفت و هفت سال تمام دور از فرانسه، در طرابلس و مراکش و الجزیره، روزگار به سر آورد و در این مدت کوشید تا سعدیوار زندگی کند و سعدیوار سخن گوید؛ اما سعدی تنها شاعر مورد ستایش او نبود و مونترلان از حافظ و خیام و فردوسی نیز در سرودن اشعارش یاری گرفته است.
آنچه در سعدی ستایش او را برمیانگیخت، واقعیتگرایی و جهانبینی شاعر شیرینسخن شیراز بود، چندان که مونترلان مفاهیمی را که به عشق و مرگ و زندگی میدهد، بیگمان به سعدی مدیون است.
تأثیر حافظ در او به گونهای دیگر بود: تقویت روحیه جمالپرستی و نیز بیاعتنایی نسبت به اختلاف سلیقهها وعقیدهها برای بهرهمند شدن هرچه بیشتر از مواهب زندگی. همین روحیه بود که او را به خیام نزدیک میکرد؛ ولی خیام بیش از آن به مرگ و ناپایداری جهان میاندیشید که افکارش در ساختن «دنیای پریان» کارگر افتد. از این رو، تأثیر او در مونترلان با تأثیر حافظ و سعدی درآمیخته و تعدیل شده است.
فردوسی مظهر فرزانگی و دلاوری و خردمندی بود. مونترلان نیز میکوشد که خود را به صفات برجسته قهرمانان بزرگ او بیاراید، تا آنجا که خود در شگفت میشود که چرا «سالهاست بر فراز قله رفیع البرز [نهانگاه خسرو، برابر اساطیر ایرانی] پروبال میزند و هذیان میگوید!»
عرفان و تصوف
یکی دیگر از جلوههای ادبیات فارسی تصوف و عرفان بود که تا اواسط قرن نوزدهم چندان مورد توجه شاعران فرانسوی واقع نشده بود؛ زیرا فرانسویان پس از سپری کردن دورههای حماسی انقلاب و در پی کشفیات پاستور و کلود برنار و دیگران، بهزیستی و شادکامی و بهبود زندگی، همه را درعلوم تجربی میجستند و حتی شعر و هنر را تابع ضوابط و معیارهای علمی میدانستند و بر این باور بودند که به زودی علم بر همه دشواریها پیروز خواهد شد، بیماریها را از میان برخواهد داشت و حوادث ناگوار طبیعت، مانند زلزله و طوفان و آتشفشانیها را مهار خواهد کرد؛ اما شیفتگی و شگفتزدگی آنان دیری نپایید.
پس گروهی از آنان در نیمه دوم قرن نوزدهم به عالم کشف و شهود روی آوردند و عالم موجود را نمادی از عالم نامشهود دانستند و در این راه از عارفان ایرانی پیروی کردند. منابع کافی نیز، مانند «منطقالطیر»، «لیلی و مجنون»، «پندنامه»، «سلامان و ابسال»، «تذکرۀالاولیاء» و «مناقب العارفین» در اختیار داشتند تا بتوانند از این گنجینه گرانبها گوهری برگیرند.
نخستین شاعری که در این راه گام نهاد، ویکتور هوگو بود که در بخشهای دوم و سوم «افسانه قرون» با سروشهای غیبی درباره ذات الهی وماهیت هستی به گفتگو پرداخت. آنگاه دستهای از مرغان را در پی سیمرغ روانه کرد تا آسمانها را درنوردند و دیدار پادشاه خود را دریابند. برخی از آنان راه انکار پیمودند، برخی به شک و تردید گرفتار آمدند، و گروهی اندک به «نورالانوار» پیوستند.
شاعر دیگر لوئی آراگون یکی از بنیانگذاران مکتب سوررآلیست و یکی از پیشروان کمونیسم بینالمللی بود که نیروی عشق، گرایشهای مابعدطبیعی را در او بیدار کرد؛ چنانکه دیگر نتوانست از «این جنگل سحرآمیز» بیرون رود. پس «دیوانه الزا» را به شیوه «لیلی ومجنون» جامی ساخت و سرگذشت واقعی خود را لباس قصه پوشانید و داستانی نوشت گنگ و نامفهوم، سراسر وهم و خیال و «هذیان»، ولی سخت دلکش و زیبا.
الزای او لیلایی دیگر است که پرده عفاف برکشیده و رخ از اغیار پوشیده و کنج عزلت گزیده است. از دیرباز در گذشتههای دور و در زمان حال، همه او را دوست داشتهاند، و در آینده نیز دوست خواهند داشت. «مرغی است نایافتنی» که «مرغان عشق» در طلبش راه سفری دراز در پیش گرفتهاند تا: «آسمان را قیچیوار ببرند؛/ ابرها را بشکافند؛ و پروازشان به سان تیغی، / دامن کهکشان را بدرد...»
منشأ شور و شوق
اما این همه شور و شوق از چه بود؟ چرا بزرگترین و اصیلترین شاعران فرانسه اینچنین شیفته شاعران ایران شدند؟ و چرا پیشروان انقلاب و آشوبگران اندیشهها در سراسر قرن هجدهم، از زبان ایرانیان سخن گفتند و هممیهنان خود را به پیروی از قهرمانان نامههای ایرانی مونتسکیو، و یا قهرمانان داستانهای ولتر فراخواندند؟ نزدیک به چهار قرن است که سخنوران و اندیشمندانی مانند لافونتن، مونتسکیو، ولتر، هوگو، ژید، مونترلان، آراگون و بسیاری دیگر، از خرمن ادب و فرهنگ ایران خوشهچینی میکنند. راز استقبال آنان از ادبیات فارسی در چیست؟ شاید آنچه یکی از کشیشان مبلغ درباره ایرانیان گفته، پاسخی بدین سؤال باشد.
وی که ریگوردی نام داشت، در۱۶۴۳ به ایران آمد، در ۱۶۴۹ به فرانسه بازگشت و در ۱۶۷۳ خاطرات خود را تحت عنوان «یادداشتهای زائر نامدار» به چاپ رسانید و به عمد نام خود را از روی جلد کتاب حذف کرد؛ زیرا او که برای تبلیغ آیین مسیح به ایران آمده بود، اینک به ستایشگر ایرانیان تبدیل شده بود، چندان که آنان را «ملت شریفی» میدانست که «به گونهای شگفت به فرانسویان میمانند.» و این سخنی است که بعدها ولتر، گوبینو، ارنست رنان و دیگران نیز تکرار کردند. درواقع کشیشان و جهانگردان تصویر خود را در ایرانیان میدیدند و روحیه همزیستی و تفاهم و خوشسخنی و مهربانی ایرانیان آنان را به سوی خود میکشید.
از سوی دیگر، هر دو ملت ایران و فرانسه به شعر و ادب عشق میورزند. شعر مهمترین بخش ادبیات فارسی است. فرانسویان در این زمینه تا این حد پیش نرفتهاند؛ ولی در نثر و در داستاننویسی خوب درخشیدهاند؛ چنانکه یکی از «صادرات» عمدة آنان در دورههای معاصر، آثار و اندیشههای ادبی بوده است که البته اساس آن را از دیگران میگرفتهاند. بدینگونه که افکار اقتباس شده را میپرورانند و دستکاری میکنند و از آن مکتب میسازند، و آنگاه این مکتب را به دیگران تحویل میدهند. بیشتر مکاتب ادبی نخست در فرانسه رایج شده و سپس به کشورهای دیگر راه یافته است.
ادبیات فارسی از چنین نظامی برخوردار نیست، ولی مواد اصلی آن را داراست؛ از این رو فرانسویان در دورههای مختلف به بخشهای گوناگون آن روی آوردند. در قرن هجدهم گلستان سعدی و داستانهای هندوایرانی سرچشمه نوشتههای اخلاقی و انتقادی بسیار شد. در قرن نوزدهم، عصر حماسه و دلاوری، شاهنامه فردوسی در فرانسویان روح حماسه دمید. رباعیات خیام از نیمه همان قرن الهامبخش شاعران و کامجویان گردید. گرایش به عرفان ایرانی واکنشی در برابر مادیگری و علمگرایی بود.
نکته دیگر، نقش دو ملت ایران و فرانسه در گسترش فرهنگ و تمدن است. ایران از دیرباز گاهواره تمدنهای آریایی و سپس اسلامی بوده و در بسیاری از موارد نقش رابط و معرف ایفا کرده است؛ چنانکه بیشتر اساطیر واندیشههای آریایی از طریق ایران به اروپا راه یافته است و مسلمانان ماوراءالنهر و شرق آسیا نیز به یاری ایرانیان به اسلام گرویدهاند.
همین نقش را فرانسه در مورد تمدنهای یونانی و رومی و مسیحی برعهده داشته است و میتوان این کشور را پلی دانست که میان دنیای کهن روم و یونان و دنیای مسیحیت و سپس دنیای معاصر برقرار شده است. اینها همه وجوه مشترکی است که دو ملت ایران و فرانسه را به یکدیگر نزدیک میکند. شاید علت رواج زبان فرانسه در ایران، و راز استقبال فرانسویان از ادبیات فارسی در همین نهفته باشد.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید