کتاب «استبداد:‌ بیست درس از قرن بیستم» منتشر شد

1396/8/29 ۰۹:۳۹

کتاب «استبداد:‌ بیست درس از قرن بیستم» منتشر شد

اسنایدر معتقد است، تاریخ تکرار نمی‌شود ولی درس می‌دهد. پدران موسس وقتی در مورد قانون اساسی این کشور بحث می‌کردند از تاریخی که نمی‌شناختند درس می‌گرفتند. آنها نگران فروپاشی جمهوری دموکراتیکی که خیالش را در سر می‌پروراندند، به دموکراسی‌ها و جمهوری‌های کهنی می‌اندیشیدند که سقوط کرده و به امپراطوری و الیگارشی تغییر ماهیت داده بودند.


 
نگاهی به کتاب «استبداد:‌ بیست درس از قرن بیستم»
 

 

اسنایدر معتقد است، تاریخ تکرار نمی‌شود ولی درس می‌دهد. پدران موسس وقتی در مورد قانون اساسی این کشور بحث می‌کردند از تاریخی که نمی‌شناختند درس می‌گرفتند. آنها نگران فروپاشی جمهوری دموکراتیکی که خیالش را در سر می‌پروراندند، به دموکراسی‌ها و جمهوری‌های کهنی می‌اندیشیدند که سقوط کرده و به امپراطوری و الیگارشی تغییر ماهیت داده بودند. می‌دانستند که ارسطو هشدار می‌داد که نابرابری بی‌ثباتی می‌آورد و افلاطون بر این باور بود که عوام‌فریبان از آزادی بیان سوء استفاده می‌کنند تا خود را بر سریر استبداد مستقر سازند. پدران موسس برای تاسیس یک جمهوری دموکراتیک بر پایه قانون و استقرار نظام مانند فیلسوفان باستان نام استبداد بر آن نهاده بودند. آنچه آنها در ذهن داشتند تصاحب قدرت توسط یک فرد یا یک گروه، یا زیر پا گذاشتن قانون توسط فرمانروایان به سود خودشان بود. بسیاری از مباحث سیاسی که از آن پس در آمریکا در جریان بوده است به مسئله استبداد درون جامعه آمریکا مربوط است مثلا در مورد بردگان و زنان.

نویسنده کتاب «استبداد:‌ بیست درس از قرن بیستم» معتقد است، این اساسا سنت غربی است که وقتی به نظر می‌رسد نظم سیاسی‌مان به مخاطره افتاده است تاریخ را مورد توجه قرار بدهیم. اگر امروز نگرانیم که تجربه دموکراسی آمریکا در معرض تهدید استبداد است می‌توانیم از الگوی پدران موسس پیروی کنیم و در تاریخ دیگر دموکراسی‌ها و جموهوری‌ها تعمق کنیم. از یک سو خوشبختانه نمونه‌های تازه‌تر و مرتبط‌تری نسبت به نمونه‌های روم و یونان باستان در اختیار ماست که می‌توانیم از آنها کمک بگیریم و از سوی دیگر بدبختانه تاریخ دموکراسی نوین تاریخ انحطاط و سقوط است. از هنگامی که مستعمره نشینان آمریکا استقلال خود را از سلطنت بریتانیا که پدران موسس آن را مستبدانه می‌دانستن اعلام کردند تاریخ اروپا شاهد سه برهه زمانی از لحاظ دموکراسی بوده است: پس از جنگ جهانی اول در 1918، پس از جنگ جهانی دو در 1945 و پس از پایان کمونیسم در 1989. بسیاری از دموکراسی‌هایی که در این بزنگاه‌ها تاسیس شدند شکست خوردند، آن هم در شرایطی که از برخی جنبه‌های مهم مشابه شرایط ما آمریکایی بوده است.

اسنایدر می‌گوید: «تاریخ هم می‌تواند آگاهی بدهد و هم هشدار.  در اواخر قرن نوزدهم مانند اواخر قرن بیستم، گسترش تجربه جهانی انتظارهایی برای پیشرفت به وجود آورد. در اوایل قرن بیستم، مانند اوایل قرن بیست و یکم با ظهور نگرش‌ها و آرمان‌های تازه سیاست‌های توده‌واری که در آنها یک پیشوا یا حزب مدعی می‌شد مسقیما اراده و خواست مردم را نمایندگی می‌کند، این امیدها به مخاطره افتاد.

دموکراسی‌های اروپایی فروپاشیدند و جای خود را به سلطه‌جویی راست‌گرایان و فاشیسم در دهه 1920 و 1930 دادند. در دهه 1940 هم اتحاد جماهیر شوروی که در سال 1922 مستقر شده بود الگوی خود را به اروپا تسری داد. تاریخ اروپای قرن بیستم نشان می‌دهد که جوامع ممکن است از هم بپاشند، دموکراسی‌ها ممکن است سرنگون شوند، نظام‌های اخلاقی ممکن است فرو بریزند و انسان‌های عادی ممکن است خود را در موقعیتی بیابند که تفنگ در دست روی گورهای دسته جمعی ایستاده‌اند. امروز درک و فهم چرایی این اتفاقات خدمت بزرگی به ما خواهد بود.

هم فاشیسم و هم کمونیسم واکنش‌هایی به جهانی شدن بودند: به نابرابری‌های واقعی و ملموسی که جهانی شدن به بار آورده بود و به ناتوانی آشکار دموکراسی‌‌ها در پرداختن به این مشکلات. فاشیست‌ها، به نام اراده، عقل و منطق را رد کردند و به انکار حقیقت عینی برخاستند تا افسانه باشکوهی را برجسته سازند که پیشوایان‌شان سر هم می‌کردند، پیشوایانی که ادعا می‌کردند صدای مردم‌اند. این پیشوایان، با استدلال که مشکلات بغرنج حاصل از جهانی شدن نتیجه دسیسه‌ای است که بر علیه ملت چیده شده است، چهره دیگری به جهانی شدن دادند. فاشیست‌ها، یکی دو دهه بر مسند قدرت بودند و میراث فکری دست‌نخورده‌ای از خود به جا گذاشتند که هر چه می‌گذرد بیشتر معنا و مناسبت پیدا می‌کند.

کمونیست‌ها مدت زمان بیشتری، نزدیک به هفت دهه در اتحاد جماهیر شوروی و بیش از چهار دهه در بخش اعظم اروپای شرقی بر مسند قدرت بودند. نیت آنها حکومت توسط گروهی نخبه منضبط حزبی بود که با منحصر کردن عقل و خرد به خود، بنا به قوانین ظاهرا تغییرناپذیر تاریخ، جامعه را به سوی آینده‌ای محتوم هدایت می‌کرد.»

مولف کتاب «استبداد:‌ بیست درس از قرن بیستم» تاکید می‌کند که ما از اروپایی‌های قرن بیستم عاقل‌تر یا باهوش‌تر نیستیم که شاهد بودند دموکراسی چطور جای خود را به فاشیسم یا نازیسم یا کمونیسم جای داد. تنها مزیت ما این است که شاید بتوانیم از تجربیات آنها درس بگیریم و حالا زمان مناسبی برای درس گرفتن است.

کتاب «استبداد:‌ بیست درس از قرن بیستم»، حاوی بیست درس از قرن بیستم است که با شرایط امروز منطبق شده است. این اثر با شمارگان هزار و 100 نسخه در 120 صفحه به بهای 11 هزار تومان از سوی فرهنگ نشر نو روانه بازار نشر شده است.

 

منبع: ایبنا

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: