1395/6/20 ۰۸:۴۳
در عرف کنونی، واژه و مفهوم «توسعه» و «انسان توسعهیافته» را بیشتر در توسعه اجتماعی و اقتصادی و گاهی هم فرهنگی به کار میگیرند. اما در فرهنگ و اندیشه وحیانی ادیان، بویژه در جهانبینی الهی قرآن، مفهوم «توسعه» بسی وسیعتر و گستردهتر از چیزی است که ممکن است اکنون از این لفظ و مفهوم تبادر شود.
به مناسبت روز عرفه و عید سعید قربان
در عرف کنونی، واژه و مفهوم «توسعه» و «انسان توسعهیافته» را بیشتر در توسعه اجتماعی و اقتصادی و گاهی هم فرهنگی به کار میگیرند. اما در فرهنگ و اندیشه وحیانی ادیان، بویژه در جهانبینی الهی قرآن، مفهوم «توسعه» بسی وسیعتر و گستردهتر از چیزی است که ممکن است اکنون از این لفظ و مفهوم تبادر شود. در جهانبینی الهی قرآن «انسان توسعهیافته» به انسانی گفته میشود که خود را به حقیقتی بدل کرده باشد که برتر از تمام عوالم وجود است. البته آدمیان در بهرهگیری از فرصتها و نیز متاع بیبدیل عمر در راستای توسعه دادن وجودی و تحصیل کمالات انسانی و زدودن زنگارها و انانیتها، تفاوتی شگرف دارند. سخنی منسوب به حضرت مسیح(ع) است که میفرماید: کسی که دوبار متولد نشده باشد راه ورود به ملکوت آسمانها را ندارد.» شاید تفسیر این بیان، این باشد که گویی برخی از آدمیان دوبار متولد شدهاند؛ یکبار برای کسب و تحصیل تجربه، بار دیگر برای زیست هدفمند و استفاده کامل از هر لحظه عمر بویژه فرصتهای استثنائی. بدون شک وضع شریعت گسترده الهی بویژه آنچه در آن خلوص و قصد قربت شرط است، که در اصطلاح «عبادت» گفته میشود، همان توسعه وجودی انسان و رفع حجب ظلمانی است که انسان را به معدن عظمت و به باطن هستی میرساند که موجب میشود جهان در شعاع گستردهتری دیده شود. حج و مناسک زیارت خانه خدا با تمام احکام و ابعاد آن، طی منازل سلوک و صعود الیالله و باز کردن زنجیرهای محکم اسارت دنیوی صورت میگیرد. اعمالی که حاجی انجام میدهد؛ از کیفیت لباس احرامی که میپوشد تا لبیکی که بر زبان جاری میکند و مراسم روز عید قربان؛ از ذبح و حلق تا رمی جمره عقبه و جمرات همه، بسط و توسعه آدمی و نجات او از ظلمتکده طبیعت است که رهایی بخشیدن او از رنگ تعلق و آراستن به صبغه تخلق را به همراه دارد. تشریع همه اسرار حج و مشاهدی که حجگزار میبیند و با جسم و روح خود به آن مبادرت میورزد در گنجایش این نوشتار مختصر نیست؛ از این رو، فقط به گوشههایی از سفر پر رمز و راز آن اشاره میکنیم؛
خداوند حکیم چرا خانه خود را در مکه قرار داد؟ خداوند حکیم چرا خانه خود را در این نقطه از عالم قرار داده است؟ بدون شک خود میتوانست از نظر شرایط طبیعی نقطهای مناسبتر برگزیند که از نظر آب و هوا و شرایط اقلیمی جذابتر باشد. خدایی که جهان را آفریده است خود از هر موجود دیگری آگاهتر به این موضوع است. کسی که اسرار و رازهای این هجرت معنوی و حیاتبخش را دنبال میکند بویژه لحظهای که وارد این سرزمین مقدس میشود پاسخ این پرسش را در حد شناخت و معرفت خود مییابد. حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در خصوص گزینش این نقطه از عالم برای انجام مراسم حج را اینگونه بازگو فرمودهاند: «خداوند سبحان گذشتگان را از زمان آدم – درود خدا بر او باد- تا آخرین انسان این جهان، به سنگهایی آزمایش کرده که نه زیان میرساند و نه سود، نه میبیند و نه میشنود، آنجا را خانه حرمت خود و جایگاه قیام مردم به عبادت قرار داد و آن را در سنگلاخترین محلها، بیگیاهترین زمینها و کمفاصلهترین درهها، در میان کوههای خشن، سنگریزههای فراوان و چشمههای کم آب و آبادیهای از هم دور قرار داده که نه شتر، نه اسب و گاو و گوسفند، هیچ کدام در آن سرزمین آسایش ندارند. سپس آدم(ع) و فرزندانش را فرمان داد که به سوی کعبه برگردند و آن را مرکز اجتماع و سرمنزل مقصود و باراندازشان گردانند تا مردم با عشق قلبها، بسرعت از میان فلات و دشتهای دور و از درون شهرها، روستاها، درههای عمیق و جزائر از هم پراکنده دریاها به مکه روی آورند و شانههای خود را حرکت داده و گرداگرد کعبه لاالهالاالله بر زبان جاری سازند و در اطراف خانه طواف کنند و با موهای آشفته و بدنهای پر گرد و غبار آلود در حرکت باشند. لباسهای خود را که نشانه شخصیت هر فرد است درآورند و با اصلاح نکردن موها قیافه خود را تغییر دهند (منظور اصلاح نکردن قبل از سفر حج است) که آزمونی بزرگ و امتحانی سخت و آزمایشی آشکار است برای پاکسازی و خالص شدن، که خداوند آن را سبب رحمت و رسیدن به بهشت قرار داد. اگر خداوند خانه محترمش و مکانهای انجام مراسم حج را، در میان باغها و نهرها و سرزمینهای سبز و هموار و کاخهای بسیار و آبادیهای بههمپیوسته، در میان گندمزارها و باغها خرم و پر از گل و گیاه، دارای مناظری زیبا و پرآب و وسط باغستانی شادی آفرین و جادههای آباد قرار میداد به همان اندازه که آزمایش ساده بود، پاداش نیز سبکتر میشد. اگر پایهها و بنیان کعبه و سنگهایی که در ساختمان آن به کار رفته از زمرد سبز و یاقوت سرخ و دارای نور و روشنایی بود دلها دیرتر به شک و تردید میرسیدند و تلاش شیطان بر قلبها کمتر اثر میگذاشت و وسوسههای پنهانی او در مردم کارگر نبود. در صورتی که خداوند بندگان خود را با سختیها میآزماید و با مشکلات زیاد به عبادت میخواند و به اقسام گرفتاریها مبتلا میکند تا کبر و خودپسندی را از دلهایشان خارج کند و به جای آن فروتنی آورد و درهای فضل و رحمت خود را به رویشان بگشاید و وسائل عفو و بخشش را به آسانی در اختیارشان گذارد» (نهج البلاغه خطبه 192) امام علی(ع) در این بیان نورانی از یک طرف به راز و رمز و اسرار این عبادت متکثر اشاره کردهاند و از سوی دیگر، به این نکته پرداختهاند که چرا باید در این نقطه و در مکه حج انجام گیرد. علاوه بر اینکه در این گفتار دیگر نکات قابل تأملی هم وجود دارد؛ 1. هر کس قدرت و توان مالی و جسمانی انجام این عبادت بزرگ را دارد موظف و ملزم به انجام آن است. در ترک عمدی این مراسم هیچ عذری وجود ندارد؛ لذا در روایات مربوطه به این عبادت آمده است در هنگام رحلت یک مسلمانی که بدون عذر حج را ترک کرده است موقع مرگ به او خطاب می شود: «می خواهی یهودی بمیر یا نصرانی. بمیر، مسلمان نیستی.» 2. نخستین شرط ورود واقعی به پیشگاه خداوند و طی مدارج عالی، کنار گذاشتن تمام مراتب کبر و نخوت است. شرط گشوده شدن باب ورود حقیقی به محضر معشوق همین است که حتی اندکی توجه به خود نداشته و استغراق کامل در جمال جمیل معشوق برای او حاصل شده باشد، چون چنین است، خداوند خانه خود را نیز به گونهای قرار داده است و در سرزمینی آن را بنیان گذاشته است که هیچ جاذبهای که برخلاف مقصد و مقصود باشد نداشته باشد. 3. از اسرار و جلوه معنادار حج، لغو همه امتیازهای دنیوی و اعتباری است. در این دنیا، طبقات گوناگونی وجود داشته و دارند هرکس به تناسب مقام و موقعیت خود اعتبار و امتیاز ویژهای را به دست آورده است و گاهی از این رهگذر فاصله طبقات اجتماعی بسیار چشمگیر میشود. اما خداوند همه این امتیازها و اعتبارهای کذایی را به طور الزام لغو کرده است و زیباترین جلوه لغو این امتیاز در این بیان حکیمانه امام امیرالمؤمنین علی(ع) «موضوع لباس» است. در متن شریعت مطهر، اختیار پوشش طی انجام مناسک عمره و حج که زمان بار یافتن به حضور معشوق اصلی است همه باید _و نه اینکه اگر بخواهند_ با یک لباس حضور یابند و آن هم لباسی که کمترین نشانه تعلق این سویی نداشته باشد؛ لباسی که حتی کمترین کار دوزندگی روی آن انجام نگرفته باشد. چنانکه وقتی دو نفر طی زمانی که مُحرم هستند، کنار یکدیگر نشستهاند هر کس آنان را نشناسد نمیتواند از طریق لباس آنها بفهمد که این دو نفر کدامیک پادشاه یا رئیس جمهوری است و کدامیک کارگر و کشاورز ساده، کدام شهری و کدامیک روستایی است و اینچنین خداوند سرزمین مخصوص خانه خود را کانون کسب فروتنی و خاکساری و فروکوفتن تمام مراحل کبر و منیت و تفوق و تعلق قرار داده است. البته لباسی که سفارش شده است ساده و سفید باشد میتواند تداعیکننده پوشش سفر ابدی آخرت و تذکر و یاد آن زندگی حقیقی و سعادت ماندگار نیز باشد. نیایشگاه عرفه و دریای متلاطم عرفان و شهود حاجی پس از میقات مکه که البته سفارش شده است حتیالامکان از کنار خانه خدا احرام ببندد راهی صحرای عرفات میشود. آنچه وظیفه و تکلیف شرعی و فقهی است چیزی جز ماندن و وقوف، آن هم فقط از ظهر عرفه تا غروب است که پس از آن سرزمین مقدس را به قصد مشعرالحرام ترک میکند و هیچ عمل خاص شرعی و واجب فقهی جز ماندن در آنجا ندارد. اما آن سرزمین تجلیگاه اوج بندگی است برای یافتن و درک حقیقت مطلق وجود. به شرط اینکه بنده رها شده از قیدهای زندگی، قدری دنبال کشف و یافتن خود باشد و بداند و واقف باشد که در کجا و در پیشگاه و محضر چه کسی ایستاده است. چون در سرزمین ایران اسلامی به رسم سنت ماندگار در این روز، بندگان معرفتطلب به نیایش و بویژه «دعای معروف سالار شهیدان حضرت حسین ابن علی(ع)» میپردازندکه باید آن را یک دوره عرفان و سیر و سلوک مصون از افراط و تفریط و معصوم از خطا و تخدیر و تزیین دانست. در این مجال، با استفاده از برخی از فرازهای این دعای شریف، چند نکته را کوتاه و فشرده متذکر میشویم: 1. فلسفه و روح اصلی دعا و نیایش برای انسانهایی که در بندگی و حقپرستی تا حدودی راه را پیمودهاند دیگر فهم حقیقت نیست بلکه یافتن آن هستی مطلق است که اگر او را یافت، همهچیز را یافته است و اگر نیافت، چیزی را نیافته است. سالار شهیدان در این نیایش اینگونه با معبود و خالق بیهمتای خود سخن میگوید: «ماذا فقد من وجدک و ما الذی وجد من فقدک» معبودا! آنکه تو را یافت چه چیزی را از دست داد و آنکه تو را نیافت چه یافت؟ اگر بنده خدا با این واقعیت نائل آمد و حقیقت مطلقه هستی و هستیبخش جان و خرد را مساوی همه کمالات وجودی خود و عالم و آدم یافت نخستین نتیجه نقدی که بر آن مترتب میشود آرامش و سکون نفس است. بحران معنویت و آرامش، بیش از هر فقر و رنجی بشریت امروز را سخت آزار میدهد و «آرامش روحی» گمشده اصلی انسان امروز است. به این اعتبار «فرهنگ وحی» و نیز «دعا و نیایشهای انسانهای کامل» بویژه این دعای شریف امام حسین(ع) بخوبی میتواند پاسخگوی ناآرامیهای روحی بشر امروز باشد. رسیدن به این مرحله از شهود و یافتن آن و تماس با آن هستیبخش مطلق است که بر روح و جان انسانها آرامش عمیق و صادق و ماندگار حاکم میکند که در این رابطه قرآن کریم با صراحت میفرماید: الا بذکرالله تطمئن القلوب. 2. از دعای شریف امام حسین(ع) که در حقیقت تفسیر و تشریح بعد عرفانی آموزههای وحیانی است با صراحت استفاده میشود که خداوند دائم الفیض و الفضل بر خلق خود است به شرط اینکه خود آنان این راه فیضبخشی را سد و منع نکنند. برای رسیدن به این نعمت فیض مطلق و دائمی فقط کافی است بنده خدا با خدا تعهد کند که از نافرمانی و عصیان حضرت دوست دست بکشد. خداوند با صراحت کامل در کتاب خود فرموده است: اوفوا بعهدی اوف بعهدکم، شما به عهد و پیمان خود وفا کنید من به عهد و پیمانم وفا میکنم. پس باید «روز عرفه» و «سرزمین عرفه» را برای آنان که در آن سرزمین هستند روز و سرزمین «تعهد و مسئولیت در پیشگاه خداوند» خواند. البته نباید فقط برای چند ساعتی، حالی روحانی به آنان دست داده و پس از رفع آن حالت همه چیز را فراموش کرده و سیر قهقرایی خویش را مجدداً آغاز کنند که اگر چنین شود سرآغاز خواهد بود برای از دست دادن سرمایه عظیمی که در این نیایشگاه به دست آوردهاند. 3. در این دعای شریف، امام حسین(ع) نعمت و منت خداوند بزرگ را یادآوری میکند در اینکه به آدمیان وجود داده و او را در میان چه مراحل سختی به سلامتی گذرانده است. توجه به این مراحل و نعمتها و منت خداوند و اینکه بنده هم شاکر و هم اعتراف به عجز خود نماید، از جمله ثمرات و میوه شیرین سرزمین سبز و روز خجسته عرفه باید باشد. منا و عید پیروزی در چالش عقل و نفس بدون شک کرامت تکوینی و تشریعی انسانها، در گرو طی مراحل نظری و عملی است که به تناسب طاقت و همت و مجاهدت خود و به مقتضای شرایط ویژهای است که در پیش رو دارد، بویژه در روز عید در سرزمین منا که حاجی باید اعمال و مناسک سه گانه «قربانی»، «رمی جمره عقبه» (در اصطلاح عامه شیطان بزرگ) و «حلق» یعنی تراشیدن موی سر انجام دهد تا از احرام خارج شود. همه این امور به پیروی از ابراهیم شیخ الانبیاء(ع) انجام میگیرد و اینکه آدمی به مقتضای ساختار مخصوص که از دو بعد روح و جسم خلق شده است باید تا آخر زندگی آماده درگیری درونی و بیرونی بوده و با دقت و مجاهدت خستگیناپذیر مراحل سخت زندگی خویش را سپری نماید، تا گوهر کرامت در عالیترین سطح ممکن آن نصیب او شود. از این روی، توجه به نکات برجسته زندگی پیامبر الهی حضرت ابراهیم(ع) میتواند الگوی همیشگی و ثابت برای انسانهای هدفمند باشد. قرآن کریم ابعادی از سیره نظری و عملی حضرت ابراهیم(ع) را تشریح کرده است از جمله آنچه در سرزمین منا برای او رخ داده است. در این مجال، به برخی نکات در سیره نظری و عملی ایشان و نتایج حصول مقام بزرگ امامت اشاره میکنیم که به تصریح قرآن کریم پس از آن امتحانات سخت برای او رخ داد. اگر بخواهیم به آن پیشوای بزرگ توحید اقتدا کنیم باید ره توشه حج و عید قربان حقایقی باشد که از سیره نظری و عملی حضرت ابراهیم(ع) میآموزیم: سیره نظری حضرت ابراهیم(ع) 1. کوشش در رسیدن و رساندن خود به مرحله «نفس مطمئنه». درقرآن اصطلاحات مختلفی برای «نفس» به کار گرفته است؛ مانند نفس اماره، لوامه، مسوله و... بالاترین مرحله ایجابی و اثباتی نفس که آدمی در آن مرحله به مرحله آرامش کامل نائل میشود، «نفس مطمئنه» است. 2. به عنوان قطعهای از زندگی نظری حضرت ابراهیم(ع) قرآن کریم اینگونه نقل میکند که «به خدایش عرض کرد خداوندا! به من نشان ده که چگونه مردگان را زنده میکنی؟ خداوند فرمود مگر ایمان نداری؟ عرض کرد: چرا، اما میخواهم دلم آرام گرفته و اطمینان یابد. خداوند به او دستور میدهد که چهار مرغ را ذبح کرده و قطعات گوشت آنها را بر سر کوهی بگذارد و آنها با سعی و شتاب به سویت میآیند اینگونه با چشم خود خواهی دید که چگونه مردگان را زنده میکنم»(سوره بقره) این بخش از زندگی نظری حضرت ابراهیم(ع) به ما میآموزد که هیچ کس در هیچ موقعیتی نباید از کسب مقامات نظری بالاتر بازمانده و به آنچه دارد، قانع باشد. 3. کسب قدرت دفاع عقلانی از دین در هر شرایطی و در مقابل هر شخصی با هر موقعیتی: خداوند داستان روبهرو شدن حضرت ابراهیم(ع) را با حاکم و طاغوت زمان خود یعنی نمرود نقل کرده است که او منکر مبدأیی به نام «خدا» است. حضرت ابراهیم(ع) از طریق برهان حیات، اوّل وارد بحث میشود و به او میفرماید پروردگار من کسی است که زنده میکند و میمیراند. گفت این منم که این کار را انجام میدهم. وقتی که حضرت ابراهیم(ع) دریافت که او بدرستی مسأله زنده و مرده شدن موجودات را درست دریافت نکرد با برهانی روشنتر وارد شد و فرمود: پروردگار من کسی است که خورشید را از طرف مشرق میآورد تو اگر قدرتداری آن را از طرف مغرب بیاور. دیگر چیزی نتوانست بگوید و قرآن میفرماید: آنکه کفر ورزید مبهوت و متحیر ماند. (سوره بقره) سیره عملی حضرت ابراهیم(ع) قرآن کریم نشان میدهد که حضرت ابراهیم(ع) در حوزه «عمل» سختترین اعمال امتحانی را با بهترین وجه ممکن متحمل شده است: 1. تحمل بیابانی از آتش، به صرف گسترش یگانهپرستی و تغییر وضع موجود منحط زمان و زمین خودش که مردم بتپرست آن زمان و زمین از حداقل عقلانیت برخوردار نبودند. 2. اینکه پس از صد سال خداوند به او نعمت فرزند داده اما برای رسیدن به مقام عالیتر باید فراق و جدایی همسر و فرزند خود را تحمل کرده و آن دو را از سرزمین سرسبز شامات به محیط و مکان لم یزرع و بیآب و گیاه مکه با هوای سوزان و تفتیده بیاورد. 3. فرزندی که خداوند پس از یک قرن زندگی به او عنایت کرده است اما سپس دستوری پر رمز و راز از طریق رؤیا به او ابلاغ میکند که باید این فرزند نوجوان خود را با دست خود ذبح کنی که این حساسترین لحظه و بزرگترین نمونه امتحان است. در این موقعیت استثنایی زندگی خلیل خدای متعال، شیطان که ظهور همه تمنیات درونی و بیرونی آدمی است جلو چشم او ظاهر میشود و نقشه خود را با تمام توان و قدرت او در انصراف ابراهیم(ع) از دستور مستقیم خدا به اجرا میگذارد. اما حضرت ابراهیم(ع) در این مرحله نیز در نزاع نفس و عقل و خرد توحیدمدار، با کمال سربلندی پیروز میشود و شیطان با ناکامی و سرافکندگی دست خالی برمیگردد. جالب است که قرآن کریم تمام این مراحل نظری و عملی و این امتحانات را تعبیر به «کلمات» میکند و میفرماید: به یاد آور زمانی را که ابراهیم را پروردگارش با کلماتی آزمود و فرمود من تو را پیشوایی برای مردم قرار دادم. (سوره بقره) در اینجا منظور از «کلمات» الفاظ نیست بلکه حقایق و مراحلی است که حضرت ابراهیم(ع) آنها را پیموده است. اما استفاده از واژه «کلمات» شاید به این منظور باشد که آدمی به سان کتابی است که باید صفحات این کتاب با کلماتی تکمیل شود که همانا آن «کلمات» اعمال سخت و تحمل ابتلائات و امتحانات است. حاجی در روز عید با انجام این مناسک، وفاداری خود را به قهرمان توحید و اقتدای خود را به آن پیشوای بزرگ در سیره نظری و عملی اعلام میدارد و در شعاعی وسیعتر پیروی خود را از دین و پیامبر خود حضرت محمد(ص) در عرصه عمل ابلاغ میکند. با «قربانی کردن» اعلام میکند آماده ذبح همه خواهشهای نفسانی است و در میدان مبارزه بین عقل و نفس پذیرفته است که این نفس و تمنیات آن است که باید فدای چراغ عقل و دین شود. با «رمی جمره عقبه» استعداد خویش در مبارزه با بزرگترین شیطان درون و بیرون را به منصه ظهور میرساند. و با «حلق» و تراشیدن موی سر، نشان میدهد که انسان تعالیطلب، پیوسته باید از خود مراقبت کرده و عیوب و نقایص خود را از ریشه بزند و خود را به زیور اخلاق زیبا و منش و کنش تخلق و جذابترین صورت و سیرت انسانی تبدیل کند. این فلسفه امور و اعمال سه گانه روز عید است که پیشوایان دینی در آموزههای خود به ما آموختهاند و برقراری مراسم عید به شکرانه این وصول و حصول این مقامات و کرامات الهی است. راقم این سطور در پایان نمیتواند تأثر خود را از فاجعه دردناک منا در سال گذشته که هزاران زائر کوی معبود، در حال طی مدارج مناسک معنوی در منا بودند و بیگناه به خاک و خون کشیده شدند ابراز نکند. خداوند خود بیش و پیش از هر کس حافظ خون مظلوم است. امیدوارم که در آیندهای نه چندان دور انتقام خون شهیدان منا را مشاهده کنیم... درود بر روان پاک همه شهیدان راه خدا.
منبع: ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید