یادگار نامه عبدالحسین شیرازی درنمسه /ایرج افشار

1395/2/19 ۱۰:۰۷

یادگار نامه عبدالحسین شیرازی درنمسه /ایرج افشار

در مؤسسه ایرانشناسی فرهنگستان علوم اطریش (وین) آقای مارکوس ریتر مورّخ تاریخ هنر ایران قطعه خطی را نشان داد که یادگار نامه‌ای است از دیدار میرزا عبدالحسین خان ایلچی ایران در سال 1234 قمری از مدرسه زبانهای شرقی آن فرهنگستان. به لطف ایشان عکسی از آن به دستم رسید که آن را همراه با خوانده شدن متن را چاپ می‌کنم.

 

 

  در مؤسسه ایرانشناسی فرهنگستان علوم اطریش (وین) آقای مارکوس ریتر مورّخ تاریخ هنر ایران قطعه خطی را نشان داد که یادگار نامه‌ای است از دیدار میرزا عبدالحسین خان ایلچی ایران در سال 1234 قمری از مدرسه زبانهای شرقی آن فرهنگستان. به لطف ایشان عکسی از آن به دستم رسید که آن را همراه با خوانده شدن متن را چاپ می‌کنم.

این عبدالحسین هموست که ذکرش در وقایع سال 1233 ناسخ التواریخ آمده و همراه بوده است با میرزا ابوالحسن خان شیرازی. سپهر نوشته است:

« و هم درین سال میرزا عبدالحسین خان غلام پیشخدمت که به اتفّاق خالوی خود میرزا ابوالحسن خان شیرازی به سفارت فرنگستان مأمور بود و بر صوابدید  میرزا ابوالحسن خان مکتوب ایمپراطور نمسه مصحوب او گشت. جواب نامه پادشاه ایران را از ایمپراطور گرفته با تحف و هدایای او برسانید.» (ص 307 چاپ جمشید کیانفر).

درین مأموریت معلوم می‌شود که عبدالحسین‌خان از فرهنگستان اطریش دیدن کرده و به شعبه‌ای که زبان فارسی در آنجا تدریس می‌کرده‌اند رفته و از فارسی‌دانی شاگردها شاد شده بوده و این یادگارنامه را در آنجا بر جای گذاشته و هنوز برجای است. نه آنکه ورقه‌ای عادی دانسته شود و به زباله‌دان انداخته باشند.

بسم الله تعالی شأنه العزیز

در بهترین وقتی از اوقات و نیکوترین ساعتی از ساعات هذه السنه پارس‌ئیل خیریت دلیل از جانب شاهنشاه جمجاه روحی فداه السّلطان بن السلطان و الخاقان بن الخاقان فتحعلی شاه قاجار پادشاه ممالک ایران به سفارت و رسالت مملکت الآمان[2] زوی‌الاحداث و الاقران حفت بالامن و الامان مأمور گردید. بعد از شرف اندوزی بزم خجسته حضور فیض دستور قیصر معظم و امپراطور اعظم اکرم هر روزه از فیض ملاحظه بناهای خیر قیصری مستفیض و بهره‌یاب می‌گردید. هریک از ابنیه خیر که از راه رأفت و مرحمت و عدالت بجهه تربیت و آسایش رعایا و برایا برپا شده البته باعث برپا بودن دولت و دوام و ازدیاد ملک و حشمت خواهد بود، چنانچه حکما گفته‌اند:

رعیت چه[3] بیخ است و سلطان درخت                      درخت ای برادر به بیخ است سخت

از آن جمله تربیت‌خانه‌ها و بناها یکی این مدرسه بود که ملاحظه شد بجهت آموختن زبان اروپا و عاصیا[4]. جمعی از فصحاء مشغول تدریس بودند و به محض ورود بنده در کمال فصاحت به زبان فارسی تلفظ نمودند.

این جانب نظر به عصبیت همزبانی محضوض[5] و ...[6] گشته شوق نموده که به یادگاری این صحیفه را در آن مدرسه گذارد.

میرزا عبدالحسین خان ایلچی

دولت علیه ایران مأمور به دولت بهیه علیه الامان

تحریراً فی عشر شهر جمادی الاولی سنه 1234

غرض نقشی است کز ما بازماند                          که هستی را نمی‌بینم بقائی

چنانکه گفته شد در منابع فارسی جز نوشته مجمل سپهر مأخذی به دست نیامد اما در کتابی که Helmut Slaby  درباره روابط ایران و اطریش نوشته است اطلاعات مبسوطی مندرج است که از دفتر مجله‌ پیام بهارستان خواهش کردم ترجمه آن را به این سند الحاق کنند. نام کتاب مذکور که مؤلفش زمانی رایزن فرهنگی اطریش در ایران بود چنین است:

گزارش سفر میرزاعیدالحسین‌خان شیرازی با هیئت ایرانی به وین[7]

برگردان: دکتر حمزه ‌علی نورمحمدی[8]

در سال 1810 بعد از مدت‌های مدید، سفیران ایرانی بعد از برگشت از سفر لندن و پاریس، به وین رسیدند. در ماه مه این سفیران دیداری با شاهزاده مترنیش وزیر خارجه و امور داخلی قیصر انجام دادند. میرزا ابوالحسن خان سفیر که توسط  علی‌بیک و علی‌اکبر بیک و ژنرال عسکرخان همراهی می‌شد، مأموریت مشخصی را در دربار  وین نداشت. آنها فقط به دنبال یک ارتباط بودند. در سال 1816 ابوالحسن خان یک تابلوی مینیاتور را به شاهزاده مترنیش اهدا نمود. مترنیش نامه‌ای از طریق فرستادگان به عبدالحسین خان ارسال نمود.

در سال 1819 م.  هامرکرفت به عنوان مترجم دربار، میرزا ابوالحسن خان و میرزا عبدالحسین خان را به کاخ شرفیاب نمود. اصل کار و هدف میرزا عبدالحسن رفتن به دربار لندن و پاریس بود. اما بلافاصله بعد از کنگره وین و بعد از مشکلات فراوانی که روس‌ها با ایرانی‌ها پیدا کردند، فتحعلی شاه قاجار فرمان درایت سیاسی را صادر نمود تا بتواند به صورت رسمی از دربار وین بهره ببرد. به همین دلیل میرزا عبدالحسین خان به عنوان فرستاده مخصوص به دربار قیصر اتریش فرانس اول عزیمت نمود.

در تاریخ 21 مه 1818 بلافاصله بعد از این که میرزا عبدالحسین ملقب به خان شد به همراه فرستادگانی تهران را ترک کرد. این فرستادگان بدون هیچ کاری ماه‌ها در قسطنطنیه ماندند و در زمستان به بخارست رسیدند. با وجودی که کاردار قیصر یک اسب عربی نیز هدیه گرفته بود این فرستادگان را به عنوان افراد عادی مریض در حال موت در مرزهای اتریش بیش ندانست: کماندوهای مرزی اتریش کل افراد را 20 روز قرنطینه نموده و تمامی وسایل آن‌ها را نیز ضدعفونی نمودند.

با این حال در گزارش محرمانه عبدالحسین به این موضوع نیز اشاره شده است که به ناحق محبوس و وسایلش بازرسی شدند. آیا این یک شوخی توسط هامر بوده است؟ چمدان‌های مهر و موم شده فک مهر شده و تمامی وسایل آن‌ها تفتیش و مجدداً آن را بستند، بدون اینکه کسی خبری داشته باشد. از طرف دیگر هم اظهار تأسف می‌کرد که اگر  به این مساله واقف بود او هم هامر را تحویل نمی‌گرفت.

ابوالحسن این مسائل را با ناراحتی زیادی عنوان نموده و از این مسأله شاکی بود و همانند احمق‌هایی شده بود که همه چیز را از دست داده باشند، این شکایت به قدری بود که اگر خود هامر نیز این جریان را می‌دانست دلش به رحم می‌آمد. تمامی ذخیره‌هایش را در سفر قبلی هزینه کرده بود و تمامی 100 نفر همراه به جز 12 نفر، بایستی بر می‌گشتند. در واقع گراف لوتسو ـ رابط در قسطنطنیه ـ ورود فرستادگان را در تاریخ 26 اکتبر 1818 اعلام نمود که در مرز ترکیه توسط ستوان هاین به عنوان مسئول سفر، تحویل و از طریق مرز اتریش ـ مجارستان فرستاده شدند. در افرن و لوکرن سعی با تهیه یک سوئیت سعی شده است که راحتی آنان فراهم گردد. در اول فوریه 1819 سفیران طی یک مراسم رسمی وارد شوشت شدند. سفیران دیگر دلیلی برای اعتراض نداشتند، مگر این که دنبال بهانه باشند، یا اینکه به دنبال پول بودند که از میزبان بگیرند. این نوع افکار در وین چیز مسخره‌ای به نظر می‌رسید.

میرزا ابوالحسن خان به عنوان سفیر پادشاهی ایران درخواست هزینه‌های اقامت نمود. اگر چه مرتبه ابوالحسن بالاتر از برادرزاده‌اش بود، ولی از آنجایی که طبق مدارک رسمی ارائه شده، عبدالحسین سفیر وین بود و ابوالحسن سفیر لندن، دربار وین متعهد به پرداخت هزینه‌ها و اقامت و مسائل آن برای عبدالحسین بود.

 بعد از بحث‌های داغ سفیر ایران به موارد ذیل رضایت داد و آن را پذیرفت:

"من به عنوان سفیر ایران ضمانت می‌دهم که هر سفیری که از طرف قیصر و دربار آلمان به ایران برود، دستورات و نوشته‌های قیصر کبیر، دستورات شاه باشد. این فرستاده بتواند با شمشیر و سایر ادوات به حضور پادشاه شرفیاب گردد و تمامی فرستادگان همانند عبدالحسین خان با منزل و سایر لوازم همانند یک میهمان برخورد شود تا اینکه همانطور که وارد مرز شده است همانطور نیز خارج شود.(ترجمه اصلی توسط دکتر هامر)"

بر اساس لیست اعلام شده، اتریشی‌ها 1000 سکه به عبدالحسین خان به صورت علی‌الحساب پرداخت نمودند، مشروط به اینکه ابوالحسن خان برگردد. زیرا آن‌ها حدس می‌زدند که پول را عمو از برادرزاده می‌گیرد. این پول برای رفع نیاز آن‌هایی بود که می‌خواستند در اینجا بمانند. این تصمیم ابوالحسن را بسیار عصبانی کرد و وقتی که برادرزاده‌اش از پرداخت بخشی از پول به عمویش خودداری کرد ابوالحسن با برادرزاده‌اش درگیر شد. برادر زاده از تصمیم اتریشی‌ها راضی بود.

برای روز  8 فوریه 1819 برای مراسم، حضار به دربار دعوت شدند. در مقابل فرستادگان شاه نیز می‌توانستند با سلاح به حضور قیصر برسند و نامه شاه را شخصاً تحویل دهند. برای نشان دادن حسن نیت، عبدالحسین موافقت کرد که عمویش هدایا را تقدیم کند و با این که در نامه شاه به مترنیش، خودش در این مورد محق بوده است و باید این مراسم را به جا می‌آورد. با وجود تمامی این توافقات، در مراسم و در حضور قیصر و زن قیصر این مراسم با اصطکاک همرا بود. خیلی راحت نبودند.

ابوالحسن بعد از اولین تعظیم می‌خواسته است با حالت ایستاده به طرف تاج و تخت برود بدون اینکه دومین تعظیم را در مرکز سالن انجام دهد. اما هامر با تمام زیرکی و برتری که داشت بازویش را محکم گرفت و او نیز مجبور به ادای احترام شد. سپس مباشر، ایرانی را نزد تخت قیصر فرانس برد و نامه شاه را با مهربانی از او گرفت. مباشر سفیر را مجبور کرد که به صورت رو به تخت دربار به عقب برگردد. اما هامر بعداً این موضوع را رد نمود و نوشت:

" او در وسط سالن گنگ و منگ شده و پشت به تاج و تخت از در بیرون رفت. این عمل او به خصوص علیا حضرت خانم قیصر را عصبانی کرده بود چون با وجودی که مباشر مانع رفتن او شده بود او پشت به تخت و تاج برگشت."

کار به اینجا خاتمه نیافت. فتحعلی شاه برای فرانس اول هدایای نفیسی ارسال نموده بود. ابوالحسن به قیصر 2 قالی بافته با کشمیر و یک خنجر زراندود که نشان از شمشیر تیمور را داشته است، یک تمثال شاه، یک شال کشمیری برای خود شاه و ده شال دیگر و یک تسبیح مروارید سمرقندی فرستاده بود. همچنین کتاب مرصع‌نشان به نام کتاب‌شاه که دارای بیش از 16000 بیت شعر از داستان‌های جدید فارسی است. نویسنده این کار شگفت و بزرگ فتحعلی خان شاعر دربار بود که خود فتحعلی شاه این لقب را به او داده بود. قبل از این که او این هدیه تقدیم نماید، اتفاق دیگری روی داده است:

« قبل از این که این هدایا داده شود، اس. ام. با ملاطفت و زمانی که خود را قدری از میز به جلو رانده بود، سؤالاتی از شاه و اطرافیان داشته که می‌خواست که با صراحت جواب بگیرد که آیا شاه و اطرافیانش از هیچ قدرتی در خصوص پیمان دوستی با اتریش نمی‌ترسند و او نیز  در مقابل این سؤال را داشته است که آیا اتریش نیز همین کار را انجام می‌دهد. اما مترجم از ترس برهم خوردن این جشن از این بابت مطمئن نبود و این مطلب را ترجمه نکرد و به مباحث عمومی دیگر در خصوص دوستی پرداخت»

بدون اینکه به این موضوع فکر کند که اگر این اتفاق برای فرستاده اتریش در دربار ایران روی می‌داد اگر خودش را جای او می‌گذاشت که عبدالحسین با حالت تلخی در مورد فشاری که بر او بود گله نماید و در این بین با توجه به شلوغ شدن در این جشن و احتمالاً ضرباتی که وارد می‌شد و حتی احتمال شکستن شمشیرش در غوغای حضار وجود داشت.

ولی در واقع اوضاع به این بدی نبود. با توجه به گزارش غلطی که سفیر ارائه نموده است تا بتواند از کارهایش دفاع نماید. همچنین آشکار است که مبالغ هنگفتی که برای هدیه و خدمات می‌خواست هزینه نماید، که در واقع برای عزیمت خود 100 سکه و چهار شال کنار گذاشته بود. قبل از هر چیز وی می‌بایست در برابر رؤسای خود عدم موفقیت‌اش را پنهان نماید. با هدف تشدید دوستی با اتریش می‌بایست با فشاری بر روسیه آن را بیازماید، و قیصر را با برگرداندن فرستاده او به ایران تحریک نماید، همان کاری که در زمان شاه عباس صورت گرفت. این عمل اتفاق نیفتاد چون اتریش تمایل زیادی به تشدید روابط با ایران نداشت.

علاوه بر این باید برخی اعمال سفیر ایران را نادیده گرفت. چون شاید او به خاطر فضای غیر عادی دستپاچه شده باشد. چیزی را که خود او هم در نوشته‌هایش اشاره نمود که اینجا دیگر برایش یک سالن نبود بلکه یک آموزشگاه اسب‌سواری و مسیر مسابقه‌ای بود که برایش قابل بازگشت نبود. در هر صورت با حالت اخم به جایش برگشت و انگار که کسی او را مجبور نموده باشد که با لباس خواب به حالت عبوس و گرفته در نزد مترنیش ظاهر شود. و یا با گفتار و سرزنش دیگران لباس رسمی پوشیده باشد. با حالت آرامش در مورد هدایایش (1 قالی کشمیری، 4 شال کشمیری برای شاهدخت 5  شیشه گلاب و کیف چرمی دست‌دوز با آینه دستی) با زوج شاهدخت با حالت حظ وافری صحبت می‌کرد و به او گلدان و نعلبکی چینی نشان می‌داد.

در هنگام عزیمت در 21 فوریه 1819 قیصر نیز خود را سخاوتمند نشان داد و به او یک بسته‌ای با تمثال قیصر به ارزش 8000fl.  به او داد که میرزا محمد منشی آن را بنا به درخواست قیصر برای تعیین ارزش، 3000 سکه طلا ارزیابی کرده بود. ستوان هاین، محمد جعفر را که به عنوان راهنمای سفر آمده بود، به عنوان جاسوس ولیعهد می‌دانست و او را تا برانا همراهی کرد. همین افسر بود که میرزا ابوالحسن خان را در زمان برگشت از لندن در جولای 1820 کمک کرده بود. قیصر نیز از این سفر گذری او استفاده نموده و نامه و یک دسته گل الماسی برای فتحعلی شاه فرستاد.

در طول سفر میرزا عبدالحسین خان بالاخره از 1000 سکه بهره‌مند شد. به همراه او برادرش میرزا جواد و یک پیشخدمت و دو ملازم ماندند. آن‌ها از وین بدون هیچ مشکلی لذت بردند و کار زیادی هم نداشتند چون مترنیش در تاریخ 27 فوریه 1819 با آن‌ها وداع و به ایتالیا سفر کرده بود. آن‌ها در کنار مناظر دیدنی از فرهنگستان شرقی امپراطوری- پادشاهی اتریش نیز دیدن کردند.

بعد از نامه‌های رسمی و هدایای قیصر به شاه، فرستاده "یک تپانچه بادی اختراع جدید" برای ولیعهد به همراه آورد و همچنین نقاشی تزئین شده قیصر با الماس(3000 سکه) نیز به همراه آورد. یک سرویس صبحانه خوری به ارزش 100 سکه دریافت نمود. بازگشت به وطن در تاریخ 14 مارس 1819 از طریق مرز ترکیه صورت گرفت.

تبادل تعارفات و هدایا رسماً به اتمام نرسیده بود که مترجم دربار یعنی هامر نیز بی نصیب نماند و سنگ قبر وی که بر قبرش در وایدلینگ است نیز مدیون این سفر بود.

همانطور که آن زمان مرسوم بوده است مترجمان نیز برای خدمتشان هدیایی را دریافت می‌کردند. او از عبدالحسین خان در این سفر یک انگشتر ترکی و یک شمشیر و دو شیشه گلاب گرفته بود. میرزا ابوالحسن خان نیز مترجم دربار را به دلیل دانش زبانی او ستود و به او لقب گوش‌نواز داد و همچنین عنوان " سوسن لیلی 10 زبانه" به وی اعطا کرد؛ علاوه بر این به او یک اسب عربی و شال کشمیری نیز هبه نمود. قیصر نیز به هامر به خاطر خدماتش، نشان لیوپولد اوردنس را داده بود که وی نتوانست آن را تبدیل به نقره کند ولی اسب را چرا و به خاطر اسب 100 سکه به دست آورد که آن را برای هزینه‌های سنگ قبر خود اختصاص داده بود. بدین صورت بود که او توانست 36 سال قبل از مرگ سنگ قبر خود را ببیند که به وسیله کیزلینگ مجسمه‌ساز درست شده بود و در وایدلینگ، جایی که دوران جوانی‌اش را سپری کرد قرار داد.

]. در آن روزگار نام کشور اطریش میان ما « نمسه » بود و از اصطلاحی گرفته شده بود که روسها درباره اطریشی‌ها متداول ساخته بودند.

[1]. در آن روزگار نام کشور اطریش میان ما « نمسه » بود و از اصطلاحی گرفته شده بود که روسها درباره اطریشی‌ها متداول ساخته بودند.

[2]. (= آلمان)

[3]. به جای (چو)

[4]. (= آسیا)

[5]. نادرست به جای محظوظ.

[6]. ... ملذوذ می‌توان خواند

[71]. Helmut Slaby, Bindenschaild und sonnenlowe. (Graz, 1989)

[8]. عضو هیئت علمی گروه کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه شاهد.

منبع: کتابخانه مجلس شورای اسلامی

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: