1393/1/20 ۰۸:۵۹
کتاب «سیاست و خردمندی» تأمل و نگاهی ژرف به زندگی سیاسی ـ اجتماعی و خاطرات مبارزاتی دکتر علی شریعتمداری، استاد صاحبنام و باسابقه دانشگاه است.(1) در خلال مرور یادها و خاطرات این استاد با گوشههایی از رویدادهای سیاسی ایران آشنا میشویم که در بستر تاریخ این سرزمین پدید آمدند. بررسی رویدادها و جریان های سیاسی نیم قرن اخیر و ترسیم روشن و مستندی از زوایای پنهان تاریخ معاصر ایران، به ویژه دوران 25 ساله بین کودتای 28 مرداد 1332 و پیروزی انقلاب اسلامی یک ضرورت مهم فرهنگی اجتماعی است که این کتاب با نیمنگاهی به این تاریخ، آن را در قالب خاطرات دکتر علی شریعتمداری، مرور میکند.
سياست و خردمندی
خاطرات تاريخی- سياسی دكتر علی شريعتمداری
گردآوری: علي محمدگودرزی
امیر کبیر وابسته به سازمان تبليغات اسلامی
چاپ اول : 1388
قیمت پشت جلد: 34000 ريال
شمارگان: 1000 نسخه
دبا / محمود فاضلی: کتاب «سیاست و خردمندی» تأمل و نگاهی ژرف به زندگی سیاسی ـ اجتماعی و خاطرات مبارزاتی دکتر علی شریعتمداری، استاد صاحبنام و باسابقه دانشگاه است.(1) در خلال مرور یادها و خاطرات این استاد با گوشههایی از رویدادهای سیاسی ایران آشنا میشویم که در بستر تاریخ این سرزمین پدید آمدند. بررسی رویدادها و جریان های سیاسی نیم قرن اخیر و ترسیم روشن و مستندی از زوایای پنهان تاریخ معاصر ایران، به ویژه دوران 25 ساله بین کودتای 28 مرداد 1332 و پیروزی انقلاب اسلامی یک ضرورت مهم فرهنگی اجتماعی است که این کتاب با نیمنگاهی به این تاریخ، آن را در قالب خاطرات دکتر علی شریعتمداری، مرور میکند.
دکتر علی شریعتمداری از اساتید صاحب نام و با سابقه دانشگاه است. او که در سال 1302 خورشیدی در شیراز متولد شد، در سال 1332 در رشته فلسفه و علوم تربیتی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فارغ التحصیل گردید و شش سال بعد، از دانشگاه«تنسی» در آمریکا، موفق به اخذ درجه دکتری در همین رشته شد. در بيان خاطرهای از محدودكردن سخنرانيهای وی از زبان خويش آمده است:«قرار بود استادان دانشگاه رئيسی از ميان خود برای جامعه استادان انتخاب كنند. قبل از اين انتخاب مسئله تشكيل حزب رستاخيز شاه مطرح شد و به طور كلی در دانشگاهها از استادان امضا گرفتند كه آمادگی خود را برای عضويت در حزب اعلام كنند. در آن موقع من سرپرست دانشكده علوم تربيتی بودم. علت اين انتصاب هم اين بود كه خواهر وزير علوم رئيس دانشكده شده بود و برای من يك درس آن هم درس اختياری گذارده بود و نسبت به دانشجويان سختگيری ميكرد. بچهها در محوطه دانشگاه میخواستند او را زير ماشين كنند كه رئيس دانشگاه به بهانه اعزام به خارج او را از دانشگاه به تهران فرستاده و موقتاً سرپرستي دانشكده را به عهده من گذاردند. در موقع تشكيل حزب رستاخيز همه دانشكدهها اعلام آمادگی برای عضويت در حزب كردند به جز دانشكده علوم تربيتی كه سرپرستی آن به عهده من بود. جريان در دانشگاه و شهر و حتي تهران منعكس شد، نامهای از سازمان امنيت تهران آمد كه گزارش شده فلان كس مخالفت كرده مراتب را گزارش كنيد تا اقدامات لازم در مورد وی انجام شود.»
وی خاطره خود را از ایام چنین می گوید:«در سالهای 1325 و 1326 در شیراز، انجمن پیروان اسلام را تشکیل دادم و در دانشسرای مقدماتی، مراقب شبانه بودم که معمولاً شاگردانم در فعالیت های دینی ما شرکت می کردند، من در فسا، جهرم، استهبان و دیگر شهرهای استان فارس فعالیت سیاسی و فرهنگی داشتم و سخنرانی هم می کردم. سال 1328 در شهرستان فسا، چند ماهی پس از واقعه ترور شاه، در دفتر روزنامـه پارس شیراز، به اتهام شرکت در سوءقصد علیه شاه، دادگاه نظامی مرا احضار کرد. بعد به فسا رفته و خود را معرفی نمودم. آن زمان پادگان به جهرم منتقل شده بود؛ به آنجا رفتم که اعلام کردند، حکومت نظامی لغو شده و سرانجام مخفیانه به شیراز آمدم. نکته جالب توجه این که در واقع سخنرانی های من هیچ ارتباطی با ترور شاه نداشت. این اتهام، صرفاً نوعی بهانه بود که مانع فعالیت های بنده شود. بعد از این وقایع به تهران آمدم. در آن زمان آیت ا... کاشانی را به اتهام دست داشتن در ترور شاه به لبنان تبعید کرده بودند و من در جلسات طرفداران ایشان شرکت می کردم.»
وی وقایع این دوران را چنین شرح می دهد:«پس از دریافت دکتری رشته فلسفه تعلیم و تربیت از دانشگاه تنسی در سال 1338 چون قبل از اینکه به خارج اعزام شوم، چند بار به زندان رفته بودم ، فکر می کردم که اگر به ایران بازگردم ، به من اجازه نخواهند داد، در دانشگاههای کشور به تدریس مشغول شوم به همین خاطر در آمریکا با کمک و معرفی یکی از اساتید برجسته آمریکا، به 12 دانشگاه، برای تدریس دوره لیسانس معرفی شدم و کار خود را در آمریکا ادامه دادم. اما نتوانستم خودم را قانع کنم و در آمریکا بمانم، بنابراین در سال 1337 به ایران بازگشتم. در آن زمان می خواستند، در دانشگاه شیراز دبیر علوم تربیتی، تربیت کنند، بنابراین احتیاج مبرمی به استاد تعلیم و تربیت داشتند. از این رو بنده به عنوان دانشیار علوم تربیتی در دانشگاه شیراز مشغول به کار شدم. تقریباً 3 سال در شیراز مشغول به کار بودم و در آنجا به علّت فعالیت های سیاسی مدت 4 ماه را در زندان سپری کردم. پس از آنکه آزاد شدم، به عنوان شرط اشتغال به تدریس می خواستند از من تعهد بگیرند که فعالیت سیاسی نکنم، البته من قبول نکردم و به همین خاطر مدتی بیکار شدم».
خاطرات او از سال های نهضت ملی شدن نفت و دوره پس از کودتای 28 مرداد، علاقمندان به تاریخ معاصر ایران را، با زوایای از حوادث سیاسی و اجتماعی آن دوره، از دیدگاه یکی از فعالان سیاسی و اجتماعی مذهبی در آن ایام آشنا می کند. كتاب «سياست و خردمندي» شامل مصاحبههايی است كه از سوی فصلنامه «تاريخ و فرهنگ معاصر» انجام شده است.(2)
وی آشنایی خود را با مرحوم محمد نخشب(3) چنین توضیح می دهد:«در یکی از این جلسات مرحوم محمد نخشب که در زمان دکتر مصدق دبیر حزب مردم ایران بود، نزد من آمد و من برای او از فعالیت خود در شیراز صحبت کردم، او نیز گفت ما نهضتی توحیدی داریم و شما بیایید با ما ائتلاف کنید یا باهم فعالیت های دینی را ادامه دهیم. من هم پذیرفتم و یک شب در منزل مرحوم نخشب با حضر برخی از اعضای نهضت به آن نهضت پیوستیم. در آن موقع توده ای ها همه جا از سوسیالیزم برپایه ماتریالیسم بحث می کردند. من در ضمن بحث در باره این موضوع گفتم اگر منظور از نظام سوسیالیستی استقرار عدالت اجتماعی است عدالت اجتماعی بر پایه خداپرستی استوارتر از عدالت اجتماعی بر پایه ماتریالیسم است. این امر به عنوان یک تز در مقابل تز توده ای ها مطرح شد و آن ها ما را خداپرستان سوسیالیست می نامیدند. حوالی آبان ماه سال 1332 پس از جلسه ای که در منزل آیت ا... زنجانی به منظور تنظیم برنامه اعتصاب سراسری داشتیم، دستگیر و زندانی شدم و به این ترتیب در فعالیت های سیاسی و جریانهای مختلف قبل از انقلاب حضور فعالی داشتیم.»
در بخش «نکات تاریخی پیدایش جبهه ملی و نقش آیت الله کاشانی»، رویدادهایی همچون روابط محمد نخشب با کاشانی، مهم ترین اهداف فداییان اسلام در این دوره، انتخابات دوره پانزدهم، نقش هژیر و سپس ترور وی، ترور رزم آرا، فرار اعضای حزب توده از زندان، اختلافات فداییان اسلام با سران جبهه ملی، نقش کاشانی در ملی شدن نفت» را مورد بررسی قرار داده است. در بخش «اختلاف جناح های نهضت - کودتای 28 مرداد» اختلافات میان سران نهضت و فداییان اسلام، دستگیری نواب صفوی، نفوذ توده ای ها در میان نهضت، مورد اشاره قرار گرفته است. وی شخصیت مظفر بقایی را چنین توصیف می کند:« یکی از عواملی که در بین ظاهرا طرفداران آیت الله کاشانی، در جدا کردن آیت الله کاشانی و دکتر مصدق نقش داشت دکتر بقایی بود. دکتر بقایی سوابق عجیب و غریبی دارد. اولا یک وقتی در همین مجلس ایشان به دست راستی ترین دولت ها رای اعتماد می داد. مدتی چپگرا شده بود! بعد یک مدتی دور و بر قوام السلطنه بود و قوام ایشان را در آن انتخابات غیر آزاد دوره پانزده از کرمان درآورد. بعدش هم آمد تو جریان نفت و این جوری بازی کرد. اصولا او دولت ساعد را استیضاح کرد، البته مکی در مورد نفت صحبت کرد، ولی استضیاح دولت ساعد را او انجام داد در این استیضاح و مبارزاتی که آخر دوره پانزدهم داشت، آیت الله کاشانی اعتقاد خاصی به او پیدا کردند به تصور اینکه این فرد انقلابی است ولی او این نقش ها را بازی می کرد. مثلا روزی به رزم آرا حمله می کرد، اما با دربار ارتباط داشت. یکی کسی را در دستگاه حاکمه می کوبید همین سبب می شد مردم خیال بکنند این مخالف دستگاه حاکمه است و متاسفانه او یکی از عوامل اختلاف بود.»
شریعتمداری در پاسخ به این پرسش که به نظر شما کدام یک از دو جناح نهضت اشتباه کردند؟ پاسخ می دهد:« به نظر من هر دو اشتباه کردند و نتیجه اش هم همین بود که این نهضت عظیم را که به آن شکل رشد کرد و قدرت پیدا کرد و توانست افرادی مثل رزم آرا و مثل هژیر را از سر راه خودش بردارد شکست دهد و آن وقت ژنرال زاهدی آمد و به سادگی رادیو را گرفت و توانست به اصطلاح حاکمیت خودش را برقرار کند. البته آن روزنامه نگارانی که به آیتالله کاشانی جسارت می کردند این ها به نظر من مقصرتر هستند. البته آیتالله کاشانی هم باید حساب خودشان را جدا می کردند از امثال بقایی ها و شمس قنات آبادی، برای اینکه این ها به هیچ وجه در خط کاشانی نبودند. نمی توان این مسئله را به چند نفر خاص نسبت داد، باید ریشه یابی کرد و عوامل اصلی شکست را بررسی کرد که به نظر من در راس آن ها اختلافات دو جناح بود و هر دو اشتباهاتی را مرتکب شدند و تهمت افترا هم به رهبران نهضت به نظر من دور از علل و انصاف است و با سوابق مبارزاتی آنها هم سازگار نیست.»
شریعتمداری چگونگی تشکیل نهضت مقاومت ملی را پس از کودتای 28 مرداد چنین یادآور می شود:« بعد ار کودتای 28 مرداد من و نخشب در منزل آیت الله زنجانی بودیم. ما گفتیم همان احزابی که قبل از کودتا فعال بودند در نهضت ملی، مثل حزب ایران، نیروی سوم، حزب مردم ایران، حزب ملت ایران با روحانیون و بازار بیایند و ائتلافی بکنند و نهضت مقاومت ملی را تشکیل بدهند. اتفاقا در این موقع، پیشنهاد ما مطرح و پذیرفته شد و آن وقت نماینده نیروی سوم و نماینده حزب ایران و نماینده حزب مردم ایران و نماینده روحانیون و بازار، این ها کمیته مرکزی نهضت مقاومت ملی را تشکیل دادند. در این دوره ما از طریق کمیته، اعلامیه ها و نشریاتی پخش می کردیم.»(4)
در بخش «پس از پيروزي انقلاب اسلامي» وی دلایل همکاری خود را در تشکیل حزب جاما (5) چنین شرح می دهد:« پس از پیروزی انقلاب اسلامی برخی از احزاب فعالیت های سابق خود ادامه دادند. حزب مردم ایران با شرکت در دولت موقت و انتصاب یکی از اعضا در شورای انقلاب، در آغاز در خط انقلاب حرکت می کرد. اما از همان ابتدا برخی از مشارکت در فعالیت های دولت خودداری کردند، برخی نیز به گروهک ها نزدیک شدند. بنده در اوایل سال 1358 به دوستان اعلام کردم که گروهکها مورد اعتماد مردم نیستند و در خط انقلاب حرکت نمی کنند، بنابراین به آنها نزدیک نشوید.»
شریعتمداری چگونگی آغاز همکاری خود با دولت موقت را چنین می گوید:«پس از تشكيل دولت موقت برای شركت در كابينه و پذيرش مسئوليت در وزارتخانه علوم و آموزش عالی و فرهنگ به تهران دعوت شدم. آنچه در اين ايام جالب بود اداره بيش از صد و بيست دانشگاه و مؤسسه مستقل آموزش عالی بود. امام دستور فرمودند كه همه به سر كار برگردند. بيشتر روسای دانشگاهها از كشور خارج شده بودند و مشكلتعيين جانشين برای آنها بود، اما خوشبختانه با كمك استادان و دانشجويان مسلمان براي همه مؤسسات سرپرستي تعيين كرديم و برخی از مؤسسات آموزش عالی و بنيادها را با وزارت فرهنگ و هنر در يكديگر ادغام كرديم.»
وی در سال 1359، به عضویت«ستاد انقلاب فرهنگی» درآمد. از اهم سمتهای اجرايی دكتر شريعتمداری سرپرستی دانشكده علوم تربيتی دانشگاه اصفهان، عضويت در ستاد انقلاب فرهنگی، سرپرستی گروه علوم انسانی شورای عالی انقلاب فرهنگی، سرپرست گروههای برنامهريزی در شورای عالی برنامه ريزی، كميته علوم تربيتی، شورای خبرگان بدون مدرك، عضويت در هيات مركزی گزينش استاد، شورای آموزش و پرورش، و رياست فرهنگستان علوم بوده است. دكتر شريعتمداری همچنين عضو شورای پژوهشهای علمي كشور، سرپرست موسسه تحقيقات تربيتی دانشگاه تربيت معلم و عضو شورای پژوهشی دانشگاه اصفهان بوده است. وی سابقه عضويت در هيات رئيسه انجمنهای ايرانی تعليم و تربيت، فلسفه تعليم و تربيت، و نيز انجمن روانشناسی ايران را دارد. دكتر شريعتمداری مدال درجه يك علمی و نشان درجه يك تعليم و تربيت جمهوری اسلامی ايران را نيز دريافت كرده است و مدير مسئول چهار مجله علمی بوده است.(6)
در اين كتاب علاوه بر بيان خاطرات سياسي و تاريخي، شرح كاملی از سوابق تحصيلی و آموزشی و پژوهشی و مديريتی و تأليفات و اسناد فعاليتهای سياسي و تصاويری ایشان نيز آمده است. اين كتاب علاوه بر مقدمه و شرح حال در ابتدای كتاب و نمايه در انتهای آن شامل نه بخش است. بخش «نهضت مقاومت ملي و فعاليتدر دانشگاه شيراز و اصفهان» حاوی اسناد و مدارك است كه بعضاً از سوی سازمان اطلاعات و امنيت كشور، صادر شدهاند. کتاب 171 صفحه ای «سیاست و خرمندی» در بخش های« شرح حال، سوابق آموزشی و پژوهشی و اجرایی، نكات تاريخی فعاليت حزب توده، مليها و گرايشهای اسلامی، نكات تاريخی پيدايش جبهه ملی و نقش آيتالله كاشانی، اختلاف جناحهای نهضت (كودتاي 28 مرداد)، نهضت مقاومت ملی و فعاليت در دانشگاه اصفهان و شيراز، استمرار فعاليتهای فرهنگي- سياسي تا پيروزی انقلاب، پس از پيروزی انقلاب اسلامی، انقلاب اسلامی و احيای ارزشهای انسانی و احکام و آلبوم عکس» در اختیار علاقه مندان تاریخ معاصر قرار گرفته است.
پانوشت ها:
1- در سال 1378 کتابی با همین نام از سوی موسسه خدمات فرهنگی رسا و در 175 صفحه انتشار یافته است. نویسنده در سال 1388 کتاب جدیدش را با اندک تغییراتی از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر نمود.
2- فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر با مدیر مسئولی سید هادی خسرو شاهی در هفت شماره خاطرات تاریخی و سابقه مبارزات سیاسی آقای شریعتمداری را مورد بررسی قرار داده است که عینا در کتاب انتشار یافته است.
3- محمد نخشب از شخصیتهای فعال سیاسیـمذهبی نظریهپرداز و نوآور در عرصهاندیشه و راه و رسم مبارزهسیاسی در تاریخ معاصر ایران است. فعالیت و تبلیغات حزب توده باعث شد که وی برای مقابله با حزب توده، «جمعیت خداپرستان سوسیالیست»›را تشکیل دهد و به نقد افکار و آرای ماتریالیستی و کمونیستی بپردازد. بارزترین وجه اندیشه وی رواج نوعی از سوسیالیسم بود که با مفهوم عدالت اسلامی سازگاری داشت. او و یارانش در جریان ملی شدن صنعت نفت به مبارزه با استعمارگردان پرداختند. وی برای مبارزه با نظام سلطنت «جمعیت آزادی مردم ایران»را تأسیس نمود که بعدها به «حزب مردم ایران»تغییر نام داد. نخشب پس از تعطیلی حزب، تحت فشار ساواک، برای ادامهتحصیل به آمریکا رفت و ضمن ادامهتحصیل، به همراهی دیگر دانشجویان خارج از کشور به فعالیتهای سیاسی پرداخت. وی در شهریور ماه 1355 بر اثر سکته قلبی در متروی نیویورک درگذشت.
4- پس از کودتای 28 مرداد شماری از رهبران و اعضای احزاب متشکله جبهه ملی و شخصیتهای ملی و مذهبی از جمله برخی روحانیون عضو هیات علمیه به تشکیل سازمان مخفی با نام نهضت مقاومت ملی دست زدند. این گروه دارای چندین کمیته از جمله کمیته تبلیغات و انتشارات بود و نشریه «راه مصدق» را بصورت مخفیانه منتشر می کرد. این نهضت در طول چهار سال فعالیت خود بعنوان تنها سازمان فعال در برابر دیکتاتوری حاکم بر کشور موفق شد در سازماندهی اعتصابات و تظاهرات نقش فعالی ایفا کند. با دستگیری های گسترده رهبران و اعضای نهضت در سال 1336 فعالیت های نهضت مقاومت ملی متوقف شد. برخی از فعالان و اعضای شاخص نهضت مقاومت ملی در سال 1340 نهضت آزادی را تشکیل دادند.(فرهنگ احزاب و جمعیت های سیاسی ایران، مدیرشانچی، نگاه معاصر، 1385 ، ص 128-129)
5- جاما عنوان گروهی است که یک بار در اوایل دهه 40 در قالب تشکلی مخفی و معتقد به مبارزه مسلحانه و بار دیگر در اواخر دهه پنجاه در آستانه انقلاب به عنوان سازمانی حزبی و انجام فعالیت سیاسی تشکیل شد. در آستانه انقلاب، دکتر کاظم سامی به اتفاق برخی دیگر از فعالان سیاسی دهههای بیست تا پنجاه به تشکیل جنبش انقلابی مردم مسلمان(جاما) پرداخت. پس از انقلاب سامی در کابینه دولت بازرگان وزیر بهداری بود. در دهه شصت فعالیت های جاما محدود شد و در آذر 67 با قتل سامی فعالیت های جاما متوقف شد.(فرهنگ احراب، همان،ص 40)
6- دكتر شريعتمداری مولف 19 جلد كتاب، مترجم 6 عنوان كتاب، تالیف 29 مقاله و ترجمه 9 مقاله علمی، اجتماعي، فرهنگي و مذهبي بوده است.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید