صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه تهران بزرگ / انبار /

فهرست مطالب

انبار


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 24 اردیبهشت 1404 تاریخچه مقاله

انبار \anbār\، زندان در عصر قاجار. 
در تاریخ ایران «زندان» نامهای پرشمار و متنوعی داشته است. در دورۀ قاجار نام رسمی برای این محل «انبار» (سرنا، 125؛ جودت، 6) بوده، و اصطلاحاتی همچون «انبار شاهی» (دولت‌آبادی، 2/ 232-233)، «انبار دولتی» (بهرامی، 423) و «انبار محبس» (مدرسی، 53) هم مرسوم بوده است. در این دوران، «انباری» معادل زندانی گردید. همچنین انبار در زبان محاوره به‌سبب دید دایره‌وار آسمان (فلک) از حیاط، و نیز افرادی که در آن محل به فلک بسته می‌شدند، به «فلکه» هم شهرت یافت (آبراهامیان، 48- 49). ساختمان انبار یا زندان دورۀ قاجاریه در حوالی تکیۀ دولت جای داشت و به هنگام احداث ساختمان بانک ملی ایران، شعبۀ بازار ضمیمۀ آن شد. 
حسین جودت موقعیت انبار تهران و ساختار آن را با ترسیم شکل نشان داده است. بنابه نوشتۀ وی، انبار تهران در جنوب شرقی میدان ارگ واقع بود؛ جایی‌که راهرو سرپوشیده و تاریکی به عرض 4 متر و طول 50 قدم وجود داشت و به در کوچک انبار منتهی می‌شد. با ورود از درِ انبار، حیاطی به عرض 5 متر و به طول تقریبی 80 متر دیده می‌شد. در بخش جنوبی این حیاطِ باریک سکویی با طاق‌نماهایی قرار داشت که کف آن دو پله بالاتر از کف حیاط بود. در دو طرف راست و چپ آن طاق‌نماها، میخ‌طویله‌های بزرگی به دیوار نصب بود. در پشت این طاق‌نماها تالاری سرپوشیده به عرض 8 و طول 80 متر وجود داشت که چندان روشن نبود و زندانیان را در آنها زندانی می‌کردند. زمانی‌که هوا آفتابی بود، زندانیان را با زنجیری که در گردن داشتند، از آن تالار به این سکو می‌آوردند و سر زنجیر آنان را به آن میخ‌طویله‌ها قفل می‌کردند و بدین ترتیب زندانیان را به‌نوبت از تالار به سکو برای هواخوری و آفتاب‌گیری انتقال می‌دادند. در وسط تالار، تیری به‌شکل افقی و سرتاسری به زمین نصب شده بود و حلقه‌های آهنین محکمی در فواصل داشت. زندانیان پس از صرف شام و رفع حاجت، در دو طرف این تیر چوبیْ ثابت بر زمین طوری مقابل یکدیگر بر زمین دراز می‌کشیدند که پاهای آنان روی تیر وسط قرار می‌گرفت. چون همۀ زندانیان بدین وضع دراز می‌کشیدند، زندانبان وضع را بررسی می‌کرد. میله‌های آهنین به حلقه‌های نصب‌شدۀ تیر وسط دوانده، و پاها در کندۀ سرتاسری بسته می‌شد. بااین‌حال، برای احتیاط، سر زنجیرهای زندانیان در بالای سرشان به دیوار، بر میخ طویله‌ها، قفل‌وبست می‌شد (ص 6-7). 
در انتهای حیاطِ زندان اتاق سرپوشیده‌ای بود که در وسط آن چاهی عمیق حفر کرده بودند و زندانیان محکوم به اعدام را در سر این چاه سر می‌بریدند و اجسادشان را در آن می‌انداختند. در برخی از روزها به‌ویژه روزهای عید و جشنها، زندانبان برای زندانیان، سرگرمیهایی مانند اجرای نمایش و تردستی در حیاط فراهم می‌آورد (همو، 7). 
دو مشخصۀ اصلی زندانیان، زنجیر بر دست و پاها در کند بود. زنجیر زندانیان انبار آن‌قدر سنگین بود که زندانی به‌زحمت می‌توانست وزن آن را تحمل کند (سرنا، 125؛ آلمانی، 40). درواقع یکی دیگر از اصطلاحات مترادف با زندان در تاریخ ایران «زنجیرخانه» است؛ این نام از آنجا نشئت گرفته است که در زندانهای دوران قدیم در بیشتر زمانها، زنجیر در دست و پای زندانیان بود. کنده هم چوبی مربع‌مستطیل بزرگ و سنگین بود که با آهن به زمین کوبیده می‌شد و پاهای مجرم در سوراخی که در آن وجود داشت، جای داده می‌شد. روی کنده حلقه‌هایی فلزی وجود داشت و میله‌ای آهنی و کلفت از درون آنها و روی دو پای زندانی می‌گذراندند و هر دو طرف میله را قفل می‌کردند. به‌قدری این میله سخت و زجردهنده بود که مجرم قدرت تکان‌خوردن و فرار نداشت (همانجا؛ لواء مختاری، 9-10). 
این ادعا که انبار در دورۀ قاجاریه صرفاً مختص به زندانیان سیاسی بوده است، دقیق نیست. طبق اسناد دولتی، محکومان به اعدام تا پیش از اجرای حکم در انبار محبوس بودند. پس از صدور حکم شاه و ابلاغ حاجب‌الدوله، مجرم اعدامی را با غل و زنجیر از انبار بیرون می‌آوردند و به جانب قاپوق/ میدان اعدام می‌کشاندند (نک‍ : اجرا ... ، 17، 18). مجدالاسلام کرمانی نیز که چندی در انبار مشهد زندانی بوده، آنجا را محل حبس زندانیان عادی توصیف کرده است (ص 162، 163). 
یحیى دولت‌آبادی دربارۀ انبار در دورۀ قاجار چنین می‌نویسد: «انبار محبس قدیم دولت است که در دورۀ قاجاریه فجایع بسیار در آن واقع شده است و هرکس را می‌خواسته‌اند حبس او منتهی به مرگ شود، او را در انبار محبوس می‌ساخته‌اند» (2/ 373). زندانیان در انبار طعمۀ انواع و اقسام حشرات موذی می‌شدند و گرسنگی نیز بیداد می‌کرد، زیرا جز یک تکه‌نان خالی و کوزه‌ای آب، چیز دیگری به آنان داده نمی‌شد. زندانیان برای رهایی کامل از چنین وضعیت فلاکت‌باری فقط در انتظار مرگ بودند؛ امید و انتظاری که زود محقق می‌شد (سرنا، 125). 
به نوشتۀ کرزن 3 نوع زندان در عصر قاجار در تهران وجود داشته است: یکی، در زیرزمین ارگ که محل نگهداری زندانیانی بود که بر ضد دولت تبانی کرده، یا مرتکب خیانت شده بودند؛ دیگر، زندان شهر که مجرمان عادی طبقۀ پایین را در آنجا نگهداری می‌کردند. زندانیان زندان شهر حلقۀ زنجیر بر گردن، و گاه پا در کنده داشتند و با زنجیر به یکدیگر بسته می‌شدند؛ و سوم، بازداشتگاه خصوصی بود که مختص بزرگان بوده است (1/ 595). 
آلمانی نیز از زندانهای تهران سخن گفته است. به نوشتۀ وی، بزرگ‌ترین زندان تهران در مدخل ارگ سلطنتی واقع بوده، و سلولهای زیرزمینی داشته است. این زندان از نظر آلمانی مخصوص کسانی بود که به‌کلی باید به فراموشی سپرده می‌شدند. به نوشتۀ وی زندانی دیگر هم بود که او مانند کرزن از آن با عنوان زندان شهری نام می‌برد و اینکه در این زندان زنجیرهای سنگینی به گردن زندانیان بسته بودند و پاهای آنان در کنده بود و آنها با زنجیر به یکدیگر متصل بودند (ص 40). 
ناظم‌الاسلام کرمانی در وصف انبار/ زندان تهران دورۀ ناصرالدین شاه (سل‍ 1264-1313 ق/ 1848-1895 م) نوشته است: «زندان عبارت است از اتاق تاریک مرطوب کثیفی که در آن جز کنده برای پا و زنجیر برای گردن و پشه و کک و شپش و صاص برای اذیتْ دیگر هیچ پیدا نمی‌شود. در بیست‌وچهار ساعت شبانه‌روز 5 سیر نان خشک به هریک می‌دهند. آب خیلی به‌ندرت و کم می‌‌دهند به ملاحظۀ آنکه زیاد محتاج به ادرار نگردد» (1/ 346). به نوشتۀ همو: «در اواخر دورۀ ناصرالدین شاه زندانبان عاقلی پیدا شد که دو چیز برای حبسیها به راه انداخت؛ کسب و دیگری نذر». او کارهایی را به زندانیان می‌سپرد تا به‌واسطۀ آن زندانیان درآمدی داشته باشند. همچنین او خیراتی که مردم برای زندانیان می‌کردند، در اختیار آنان می‌گذاشت (همانجا). 
پس از انقلاب مشروطه، رویه‌های پیشین در انبار به‌یکباره دگرگون نشد. مشروطه‌خواهان هم در بدو امر مخالفان خود را که علیه مشروطیت اقدام می‌نمودند، در انبار زندانی می‌کردند، چنان‌که شماری از مخالفان مشروطه ازجمله شیخ محمود ورامینی را در انبار تهران زندانی کردند (دولت‌آبادی، 2/ 233). 
در دورۀ استبداد صغیر در تاریخ رجب 1326، برخی از مخالفان محمدعلی شاه، به‌ویژه کسانی که در جنگ با لیاخُف و سران استبداد شرکت داشتند، را به انبار فرستادند. روح‌القدس هم از کسانی بود که در انبار زیر شکنجۀ شدید قرار گرفت و سرانجام او را به اتهام اینکه در قتل برخی از قزاقها دست داشته است، به دست قزاقها سپردند و قزاقها نیز او را به‌سختی شکنجه دادند و کشتند و پیکرش را در چاهی که به‌منزلۀ گور کشته‌شدگان زندانی در انبار بود، انداختند (همو، 2/ 373؛ بهرامی، 95-96). 
در سالهای پس از مشروطه، و با آمدن مستشاران سوئدی، اندک‌اندک تغییراتی در وضعیت زندانها ایجاد شد. محمدرضا خان که سالیان دراز ریاست انبار دولتی تهران را عهده‌دار بود، به‌سبب تجربیاتش در مقام خود ابقا شد. وی هیچ سوادی نداشت، اما حافظه‌ای قوی داشت که با آن جزئیات وقایع را به خاطر می‌سپرد. محمدرضا خان در دوران سوئدیها به‌عنوان معاون مدیر محبس به کار مشغول شد. وی جثه‌ای بزرگ و پرهیبت داشت و دزدان و خلاف‌کاران تهران از او ترس داشتند. هرگاه در تهران سرقتی روی می‌داد، مأموران ادارۀ تأمینات (آگاهی) به محمدرضا خان متوسل می‌شدند و او به آنها در پیداکردن دزدان کمک می‌کرد (همو، 423-424). از سوی دیگر، وستداهل رئیس نظمیه، نظام‌نامۀ محبس را در 1298 ش (لواء مختاری، 29، 32؛ پلیس ... ، 85، 86) تنظیم، و به تصویب هیئت دولت رساند. این نخستین آیین‌نامۀ مدون زندان در تاریخ کیفری ایران است. سوئدیها به ساخت زندانهایی به سبک نوین در تهران اقدام کردند؛ ازجمله: زندان «نمرۀ یک»، زندان «نمرۀ دو»، زندان عمومی مردانه، زندان زنانه و یک بازداشتگاه موقت (اعظام قدسی، 2/ 690؛ دشتی، 105، 107). از آن پس، زندانیان سیاسی و غیر سیاسی را جدای از هم به‌ترتیب به زندانهای نمرۀ یک و نمرۀ دو می‌فرستادند. با حضور سوئدیها و تدوین آیین‌نامۀ زندان، زندانیان دارای حقوق خاص خود شدند و شکنجه‌های پیشین که در انبارها معمول بود، ممنوع شد. 

مآخذ

آبراهامیان، یرواند، اعترافات شکنجه‌شدگان، ترجمۀ رضا شریفها، سوئد، 1382 ش؛ آلمانی، هانری رنه د، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، ترجمۀ علی‌محمد فره‌وشی، تهران، 1385 ش؛ «اجرای حکم اعدام»، خاطرات وحید، تهران، 1354 ش، شم‍ 41؛ اعظام قدسی، حسن، خاطرات من یا تاریخ صدسالۀ ایران، تهران، 1379 ش؛ بهرامی، عبدالله، خاطرات، تهران، 1363 ش؛ پلیس ایران، بی‌جا، 1355 ش؛ جودت، حسین، از انقلاب مشروطیت تا انقلاب شاه و ملت، بی‌جا، 1356 ش؛ دشتی، علی، ایام محبس، تهران، 1380 ش؛ دولت‌آبادی، یحیى، حیات یحیى، تهران، 1361 ش؛ سرنا، کارلا، سفرنامه، ترجمۀ علی‌اصغر سعیدی، تهران، 1362 ش؛ کرزن، ج. ن، ایران و قضیۀ ایران، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، 1373 ش؛ لواء مختاری، پاشا، تاریخ هفتادسالۀ پلیس ایران، بی‌جا، 1329 ش؛ مجدالاسلام کرمانی، احمد، سفرنامۀ کلات، به کوشش محمود خلیل‌پور، اصفهان، بی‌تا؛ مدرسی، یحیى و دیگران، فرهنگ اصطلاحات دورۀ قاجار قشون و نظمیه، تهران، 1380 ش؛ ناظم‌الاسلام کرمانی، محمد، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران، 1379 ش. 

یعقوب خزایی
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: