اتانازی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 13 اردیبهشت 1404
https://cgie.org.ir/fa/article/274989/اتانازی
پنج شنبه 1 خرداد 1404
چاپ شده
1
اُتانازی، در اصل واژهای یونانی و ترکیبی از دو واژۀ εὖد(eu) به معنای خوب وθάνατοςد(thanatos) به معنای مرگ است (کوهسه، 40). این اصطلاح در فارسی، به معنای بیمارکُشیِ طبی یا تسریع در مرگ محتضر و در مواردی هم به معنای مرگِ آرام و آسان به کار برده میشود. همچنین اتانازی به معنای مرگ شیرین، مرگ خوب، مرگ مطلوب، قتل دلسوزانه یا مشفقانه، و قتل (مرگ) ناشی از ترحم، مورد استفاده قرار میگیرد (مظاهرتهرانی، 13). بااینحال، به نظر میرسد در ادبیات حقوقی «قتل ترحمآمیز» معادل مناسبتری برای تعبیر اتانازی باشد.تعاریفی در معنای اصطلاحی اتانازی، پیشنهاد شده است، ازجمله: «مفهومی کلی در خصوص کشتن از روی شفقت با دخالت عنصر رضایت» (جوانمرد، 180)؛ همچنین تعریف زیر که به معنای کاربردی اصطلاح قتل ترحمآمیز نزدیکتر است: «کشتن عمدی بیمار لاعلاج توسط پزشک به انگیزه رهایی از درد و رنج» (بسامی، 33). بههرحال، در معنای دقیق اصطلاحی، اتانازی به کشتن یا کمک به مردن بیمار صعبالعلاج یا گرفتار مرضی سخت، از سوی پزشک یا هریک از اعضای کادر درمانی، بهنحو عمد و با هدف رهایی از درد و رنج، اطلاق میشود که اساساً مبتنیبر درخواست بیمار یا نزدیکان صلاحیتدار قانونی وی است. در نظامهای حقوقی دنیا رویکردهای متفاوتی نسبت به چنین پدیدهای اتخاذ شده است. شمار کشورهایی که از اتانازی جُرمزدایی کرده و این عمل را به مفهوم خودکشی مساعدت شدۀ پزشکی، قانونی کردهاند محدود به چند کشور، ازجمله هلند، سوئیس، بلژیک، لوگزامبورگ، استونی، آلبانی، ایالت تاسمانیای استرالیا، و دو ایالت اورگان و واشنگتن در آمریکا است، ایالت کِبِک کانادا نیز از ابتدای سال 2015 م مجوزهایی را در این زمینه صادر کرده است؛ بااینحال، اتانازی کموبیش در بسیاری از نظامهای حقوقی همچنان عنوان قتل را دارد، گرچه نوع و میزان مجازات آن، معمولاً خفیفتر از دیگر قتلها است (عباسی، حقوق ... ، 55؛ مکلاود، 209).
اتانازی از حیث ارتکاب فعل یا ترک فعلِ منجر به مرگ، دو نوعِ فعّال و انفعالی دارد. همچنین ممکن است با توجه به وجود یا عدم مؤلفۀ رضایتمندی بیمار، به 3 گونۀ داوطلبـانه، غیرداوطلبانه و اجبـاری تقسیم شود (نک : ادامۀ مقاله). گفتنی است از این حیث، مناقشهای میان اخلاق زیستی و حقوق پزشکی وجود دارد، مبنیبراینکه آیا کشتن غیرارادی و بدون رضایت بیماران، میتواند ذیل عنوان اتانازی مطرح باشد؟ این اختلاف از سایر وجوه، مانند لزوم ارتکاب قتل از سوی پزشک، یا لزوم وجود بیماری و صعبالعلاج بودن آن در فرد متقاضی، نیز قابل تأمل است که خود به نوعی زمینۀ ارائه تعاریف موسع و مضیق از این اصطلاح را در اذهان اندیشمندان پرورانده است. بااینحال، شماری از نویسندگان صریحاً تقسیم داوطلبانه، غیرارادی و اجباری را ذیل عنوان اتانازی و تشریح آن، پذیرفتهاند (پرت، 309).
زمانی که بیمار با رضایت خویش، از پزشک خواستار مرگ میشود و با هدایت او یا کادر پزشکی، به مسیر خودکشی سوق مییابد، اغلب از تعبیر خودکشی مساعدت شده یا «خودکشی مساعدت شدۀ پزشکی»، استفاده میکنند که در آن عنصر داوطلبانه بودن و فعال بودن بیمار در مسیر مرگ پر رنگ است. در این نوع خودکشی، پزشک بهطور آگاهانه زمینۀ پایان دادن به زندگی را برای شخصی که اغلب بیماری رنجور است و بر مبنای درخواست خود بیمار، فراهم میآورد. تفاوت خودکشی مساعد شده با اتانازی فعال را توجه به مؤلفۀ مباشرت در اجرای قتل، آشکار میسازد و درواقع هرجا تفکیک مباشرت و تسبیب در قتل مورد نظر باشد، مرزبندی و تغایر این دو اصطلاح رخ مینماید (بوشارد، 106)، تاآنجاکه میتوان گفت، در خودکشی مساعدت شده گام نهایی را خود بیمار برمیدارد، بهطوریکه در استفاده از داروی مهلک از پزشک کمک دریافت میکند. قانون سوئیس، تنها خودکشی مساعدت شده را تجویز کرده و سایر اَشکال اتانازی فعال را (مانند تزریق کُشنده) ممنوع باقی گذاشته است.
پایان دادن ارادی به حیات یک بیمار صعبالعلاج توسط پزشک، یا هریک از اعضای کادر درمانی، و با رضایت بیمار یا بستگان او، اتانازی فعال نامیده میشود (عباسی، حقوق ... ، 55). در این نوع از قتل، اقدام پزشک فعل مثبت مادی است و خود به 3 قسم داوطلبانه، غیرداوطلبانه و اجباری قابل تقسیم است.
اینگونه از اتانازی، براساس تقاضای صریح شخص بیمار و با رضایت و آگاهی او انجام میپذیرد و تحقق آن منوطبه احراز دو شرط «تصمیم شخص بیمار» و «درد و رنج غیرقابل تحمل و بدون امید به بهبودی» او است. اینگونه از اتانازی در قوانین برخی کشورها بهعنوان عملی مجاز، مورد رسمیت قرار گرفته است.
این نوع اتانازی، هنگامی مطرح میشود که بیمار صلاحیت تصمیمگیری ندارد، مانند بیماری که در بیهوشی عمیق یا حیات نباتی باشد، یا افرادی که بهلحاظ جنون یا صغر، فاقد قوۀ تمیز و ارادۀ انشایی هستند. در این وضعیت، معمولاً شخص صلاحیتدار قانونی، اعم از پزشک (کمیتۀ اخلاق پزشکی)، خانوادۀ بیمار یا قاضی، تصمیمگیرنده است. اتانازی برای صغار، در تمامی کشورهای جهان غیرقانونی تلقی میشود، تنها در هلند و با در نظر گرفتن شرایطی خاص، و براساس پروتکل گرونینگن، از این عمل جرمزدایی شده است.
تحقق این حالت، زمانی است که بیمار صلاحیت تصمیمگیری را دارا است، اما بهطور واضح و آشکار تمایلی به پایان دادن به حیات خود ندارد. این حالت را جمیع عالمان اخلاق غیرمجاز میدانند و در حقیقت قتل محسوب میشود، و چه بسا تلقی نمودن آن در زمرۀ انواع اتانازی با توجه به فقدان عنصر شفقت و نیت خیرخواهانه و رهانیدن از درد و رنج، بیدلیل باشد.
اتانازی انفعالی، به معنای خودداری از انجام هرگونه عملی است که سبب زنده ماندن بیمار گردد. به عبارت دیگر، نوعی ترک فعل و امتناع از رفتاری است که زندگی را حفظ میکند، مثل امتناع از تزریق داروی تداوم دهندۀ حیات بیمار. نمونۀ بحث برانگیز اینگونه، مبتلایان به مرگ مغزی هستند که مغز آنها بهنحو برگشتناپذیری از کار افتاده، و قلب آنها بهصورت مصنوعی و با اتصال به دستگاه فعال است. اینجا مسئله این است که چنانچه پزشک معالج، بنابر درخواست بستگان بیمار، مبادرت به قطع دستگاه کند، آیا قتل ترحمآمیز انفعالی به وقوع پیوسته است؟ بنابر تعریفی که امروزه از مرگ داده میشود (مرگ توقف برگشتناپذیر اعمال مغزی است)، مرگ پدیدهای مغزی تلقی میشود. بر این اساس، درصورتیکه وقوع مرگ مغزی در کسی احراز گردد، مرگ قطعی وی محتوم است (گودرزی، 1/ 84). مسئله اتانازی دراینحالت، یعنی در حکم مرگ دانستنِ مرگ مغزی، سالبۀ به انتفاع موضوع خواهد بود. بحثی در اینجا مطرح میشود و آن اینکه آیا میان قتل ترحمآمیز فعال و انفعالی، تفاوت اخلاقی مهمی وجود دارد؛ بهطوریکه مورد اخیر، گاهی اوقات مجاز و مورد اول، همواره و مطلقاً ممنوع باشد. برای نمونه بیانیۀ انجمن پزشکان آمریکا، قطع معالجات بیمار را بهمنزلۀ پایان دادن ارادی به زندگی وی نمیداند. به نظر برخی (مانند جیمز راشل)، اشتباه در همینجا است، زیرا اگر قطع معالجات بیمار در این شرایط، بهمنزلۀ پایان دادن ارادی به زندگی یک فرد، آن هم توسط فردی دیگر، محسوب نشود، پس آن را چه میتوان نامید؟ (عباسی، قتل ... ، 10، 29). گفتنی است برای اتانازی انفعالی نیز، طریقههای سهگانه مذکور در اتانازی فعال (داوطلبانه، غیرداوطلبانه و اجباری) قابل تصور است.
خودکشی در یونـان باستان، امری عادی و مورد قبول و پذیرش جامعه محسوب میشد و متداولترین آنها استفاده از سَم بود. افرادی که به سن 60سالگی میرسیدند، حق داشتند تا با مراجعه به دادگاه و تأیید آنان و با کمک پزشک، به زندگی خود خاتمه دهند. رومیها، تحت تأثیر فلاسفۀ یونان بر این باور بودند که خودکشیکننده چنانچه به دلایل شکست در زندگی، یا ابتلای به بیماری لاعلاج، یا پیری مفرط به حیات خود پایان دهد، عملی شرافتمندانه انجام داده است. به گزارش برخی منابع، نازیهای آلمان در طی جنگ جهانی دوم و به فرمان هیتلر (در 1939 م)، یک برنامه اتانازی اضطراری و غیرداوطلبانه موسوم به طرح T4 را بهصورت وسیع و پنهانی به اجرا درآوردند. این برنامه ابتدا با تمرکز بر نوزادان و کودکان زیر 3 سالِ عقب ماندۀ ذهنی، یا دارای نقایص اساسی، اجرا شد و رفتهرفته گسترش یافت. بهطوریکه سران آلمان نازی تصمیم گرفتند برای جلوگیری از تحمیل هزینههای گزاف نگهداری و درمان بیماران روانی، معلولین، عقبماندگان ذهنی، نوزادان ناقصالخلقه و بیماران لاعلاج، آنها را از جامعه حذف کنند. همچنین در اوایل 1941 م، کشتن زندانیان اضافی، بهویژه زندانیانی با بیماریهای شدید جسمی و روانی، به این برنامه اضافه شد (لیفتون، 135).در ابتدای سدۀ 20 م، دادگاههای آمریکایی با پروندهها و درخواستهایی از سوی شهروندان مواجه شدند که خواستار مرگ بیماران لاعلاج توسط پزشک بودند. برای اولینبار در 1984 م، انجمن سلطنتی پزشکان هلند، رسماً اتانازی را به رسمیت شناخت و در رابطه با انجام آن دستورالعملهایی را نیز صادر کرد. ازجمله، اینکه بیماری شخص باید از نوع بیماریهای غیرقابل تحملی باشد که مداوای آن غیرممکن است. همچنین لازم دانسته شد که بیمار، آزادانه تقاضای مرگ کند. دراینصورت، پزشک باید قبل از انجام این کار با پزشک دیگری مشورت کند، سپس این مورد را بهعنوان «مرگ غیرطبیعی» به مقامات محلی گزارش دهد. پزشکانی که از این دستورالعمل پیروی نکنند، به مجازات زندان (تا 12 سال) محکوم میشوند (عباسی، همان، 86). میتوان گفت هلند، اولین کشوری است کـه اتانازی از نـوع فعـال را بهطـور قانونی، پذیرفته است. «قانون درخواست پایان دادن به زندگی و مرگ به کمک پزشک» متشکل از 24 ماده در 28 نوامبر 2000 م، به تصویب رسید. براساس این قانون، پزشکان مجبور شدند تا عمل اتانازی فعال (مرگ به کمک پزشک) را به مقامات و کمیتههای ویژه گزارش دهند. برخی کشورها ازجمله هلند، بلژیک، ایالت شمالی استرالیا، ایالت اورگان [و واشنگتن] آمریکا، نوع فعال قتل ترحمآمیز (نک : بینت، 233-237) و کشور سوئیس نوع انفعالی آن را پذیرفتهاند و برخی از کشورها نیز آن را جرمی خاص فرض کردهاند و مجازات سبکتری نسبت به مجازات قتل عمد برای آن قائل شدهاند که سوئیس، ایتالیا و آلمان از آن جملهاند (عباسی، حقوق، 55).
در اسلام، آدمی مالک وجود خویش نیست، و حیات و مرگ او در دست خدا است. از این جهت در برابر درد و رنج، به شکیبایی و تحمل توصیه شده است و آن را فرصتی برای خداشناسی و تزکیه نفس دانستهاند. با دقت در برخی آموزههای قرآنی (انعام/ 6/ 151؛ نساء/ 4/ 29) و روایات معصومین (ع) و منابع فقهی، روشن میشود که آیین اسلام حق مرگ را برای انسان به رسمیت نمیشناسند و حیات را بهعنوان امانتی در دست انسان میداند که نمیتواند آن را ساقط کند (مظاهر تهرانی، 77). مسئلۀ قتل ترحمآمیز، از دو زاویۀ حکم تکلیفی و حکم وضعی، نیز قابل بررسی است. در رابطه با حکم تکلیفی، ازآنجاکه این فعل، صرفنظر از انگیزه آن، بـه زندگی انسـان پایان میدهد، مشمـول دلایل حرمت قتل نفس است و اجازه بیمار هم مخصص و مقیدی برای آن عمومات و اطلاقات نخواهد بود (محقق داماد، 236). در حکم وضعی این مسئله (اذن مریض به قتل خویش)، میتوان از نگاه فقهـای اسلامی، دو نظریـۀ کلی را مطرح کرد: الف ـ سقـوط حق قصاص یا دیه، به نظر علامۀ حلی (2/ 196) «لَو قالَ اُقتُلنی وإِلا أقتلتُک سقطَ القصاصُ والدّیة دونَ الإِثمِ»، یعنی اگر شخصی به دیگری بگوید مرا بکش وگرنه تو را میکشم، قصاص و دیه ساقط میشود، ولی گنـاه این عمـل از بین نمیرود (نیز نک : شهیدثانی، 15/ 88)؛ ب ـ عدم سقـوط حق قصـاص یـا دیـه (خویی، 16-17). بههرحال از نظـر حکم تکلیفی، همـۀ فقها بـر حرمت آن اتفـاق نظـر دارند. بدینترتیب، کفه ترازوی آموزههای دینی به نفع مخالفین اتانازی سنگینی میکند.
بهطورکلی در قانون مجازات اسلامی، رضایت مقتول و انگیزه قاتل، هیچتأثیری در ماهیت قتـل و حرمت عمـل نخواهد داشـت. هـرچنـد در جرائم قابل تعزیر دادگاههای کیفری، وجود انگیزۀ شرافتمندانه در ارتکاب جرم را از جهات تخفیف مجازات میشناسند (ولیدی، 2/ 108).مادۀ 365 قانون مجازات اسلامی، مصوب 1392 ش، مقرر میدارد: در قتل و سایر جنایات عمدی، مجنیٌعلیه میتواند پس از وقوع جنایت و پیش از فوت، از حق قصاص گذشت کرده یا مصالحه نمـاید و اولیـای دم و وارثـان نمیتوانند پس از فوت او، حسـب مـورد، مطالبۀ قصاص یـا دیه کنند، لیکن مرتکب بـه تعزیر مقرر در کتاب پنجم «تعزیرات» محکوم میشود. لفظ مجنیٌعلیه در مادۀ 365 این قانون، مبین این است که موضوع این ماده در موردی است که شخص بر اثر جنایت جانی آسیب دیده و بعد از ایراد جراحت و قبل از مرگ، جانی را از قصاص عفو نموده است؛ علاوه بر اصطلاح مجنیٌعلیه، استفاده از لفظ «عفو» توسط قانونگذار نیز مؤید این نوع برداشت است، چرا که «عفو، تنها بعد از ورود جنایت به کار میرود و قبل از ایراد صدمه از واژه عفو استفاده نمیشود» (محقق داماد، 241). بههرحال، ارتکاب قتل ترحمآمیز (با شرایط مندرج در مادۀ فوق) موجب عدم مسئولیت مرتکب، از حیث جنبۀ عمومی جرم، نمیشود و در صورت احراز اخلال در نظم جامعه، یا خوف یا بیم تجری مرتکب یا دیگران، مرتکب توسط قاضی پرونده و مطابق مادۀ 612 قانون مجازات اسلامی، مصوب 1375 ش، به 3 تا 10 سال حبس تعزیری محکوم میگردد.همچنین میتوان عمل پزشک را منطبق با بند 2 ماده واحدۀ قانون مجازات خودداری از کمک به مصدومین و رفع مخاطرات جانی، مصوب 1345 ش، دانست. بنابراین ماده واحده: «هرگاه کسانی که حسب وظیفه یا قانون مکلَّف هستند به اشخاص آسیب دیده یا اشخاصی که در معرض خطر جانی قرار دارند، کمک نمایند از اقـدام لازم و کمک بـه آنها خودداری کنند، بـه حبس تعزیری از 6 ماه تا 3 سال محکوم خواهند شد».باید دانست که جرم خودداری از کمک به مصدومین، تنها از طریق «تسبیب»، آن هم درصورتیکه مکلَّف در انجام فعل نجات بخش «تفریط» کرده باشد، واقع میشود. همچنین مادۀ 295 قانون مجازات اسلامی، مصوب 1392 ش، دراینرابطه مقرر میدارد: هرگاه کسی فعلی که انجام آن را بر عهده گرفته، یا وظیفۀ خاصی را که قانون بر عهدۀ او گذاشته است، ترک کند و بهسبب آن، جنایتی واقع شود، چنانچه توانایی انجام آن فعل را داشته است، جنایت حاصل به او مستند میشود و حسب مورد عمدی، شبه عمدی، یا خطای محض است، مانند اینکه پزشک یا پرستار وظیفه قانونی خود را ترک کند. رکن مادی اتانازی، اعم از فعل و ترک فعل است. البته همانطور که در مادههای قانونی مذکور گفته شد، ترک فعل باید غیرقانونی و برخلاف تعهدات مرتکب باشد. بنابراین، ترک یک فعل مباح و مشروع هرگز نمیتواند موجب ضمان مرتکب گردد و هر زمانی شبهه حاصل شود که قربانی خود در وقوع حادثه نقش داشته است، حصول ایـن شبهه را باید به نفـع تارک فعـل دانست و اتانازی را مردود شمرد. اتانازی از جرائم مقید است که در آن حصول نتیجه شرط است. بنابراین باید بین رفتار متهم و مرگ مجنیٌعلیه، رابطۀ سببیت وجود داشته باشد. عدم قطع رابطۀ استنادی (سببیت) با دخالت عامل جدید، برای مسئولیت قاتل مترحم، مهم است؛ زیرا در صورتی نتیجۀ مجرمانه مستند به فعل سابق بر ترک است که عامل جدیدی ایجاد نشود و این رابطه استنادی را قطع نکند، بهطوریکه نتوان جنایت را به این عامل جدید نسبت داد. مانند اینکه بیمار پس از ندادن داروی نجات بخش توسط پزشک، به علت گازگرفتگی بمیرد. شخصی که تعهدی را در قبال مراقبت و حفاظت از دیگری میپذیرد، باید به امکانات موجود و اراده و توانایی خود در نجات دیگری علم داشته باشد؛ برای مثال، پزشک به امکان مرگ بیمار با قطع درمان توسط وی واقف باشد. شخص تارک باید از روی عمد، یعنی با علم و اراده، ترک فعل کند. به عبارت دیگر عدم انجام وظیفه باید خواست تارک باشد.
بسامی، مسعود، قتل ترحم آمیز از دیدگاه اخلاق، ادیان، و حقوق کیفری، تهران، 1388 ش؛ بینت، بلیندا، حقوق و پزشکی، ترجمۀ محمود عباسی، تهران، 1384 ش؛ جوانمرد، بهروز، «مفهوم اتانازی و بررسی آن از دیدگاه فقه، حقوق و اخلاق»؛ فصلنـامۀ حقوق پزشکی، 1388ش، س 3، شم 8؛ خویی، ابوالقـاسم، مبـانی تکملة المنهاج، قم، 1422 ق؛ شهیدثانی، زینالدین، مسالک الأفهام، قم، 1413 ق؛ عباسی، محمود، حقوق جزای پزشکی، تهران، 1388 ش؛ عباسی، محمود، قتل ترحمآمیز، تهران، 1382 ش؛ علامۀ حلی، حسن، ارشاد الأذهان، قم، 1403 ق؛ قانون مجازات اسلامی، مصوب، 1375ش، همان، مصوب 1392 ش؛ قانون مجازات خودداری از کمک به مصدومین و رفع مخاطرات جانی، مصوب 1345 ش؛ گودرزی، فرامرز، پزشکی قانونی، تهران، 1377 ش؛ محقق داماد، مصطفى، فقه پزشکی، تهران، 1389 ش؛ مظاهر تهرانی، مسعود، حق مرگ در حقوق کیفری، تهران، 1386 ش؛ ولیدی، محمد صالح، حقوق جزای اختصاصی، تهران، 1369 ش؛ نیز:
Bosshard, G., et al., «Assisted suicide bordering on active euthanasia», International Journal of Legal Medicine, vol. 117, No. 2, 2003; Kuhse, H., «Euthanasia Fact Sheet», Bioethics News, vol. 11, No. 4, 1992; Lifton, R. J., The Nazi Doctors: Medical Killing and the Psychology of Genocid, NewYork, 1986; MacLeod, S., The Psychiatry of Palliative medicine: the Dying Mind, CRC Press, 2016; Perrett, R. W., «Buddhism, euthanasia and the sanctity of life», Journal of Medical Ethics, vol. 22, 1996.محمود عباسی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید