صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / زفر بن هذیل /

فهرست مطالب

زفر بن هذیل


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 18 اسفند 1403 تاریخچه مقاله

زُفَرِ بْنِ هُذَیْل، ابوالهذیل عنبری (110- 158 ق/ 728-775 م)، عالم و فقیه بصری و از اصحاب ابوحنیفه. نَسَب وی با چند واسطه به شاخۀ مُضَر از عدنان می‌رسد (ابن‌خلکان، 2/ 317- 318)؛ همچنین، عنبری نشان‌دهندۀ نسبت او به عنبر بن عمرو بن تمیم است (قرشی، 4/ 268). 
پدرش، هذیل بـن قیس، در زمـان یزید بن ولید (حک‍ 126 ق/ 744 م) در اصفهان والی بود؛ همین امر سبب شده است تا برخی هذیـل را اهل اصفهـان بپندارند (نک‍ : قرشی، 2/ 207؛ ذهبی، 8/ 39؛ مراغی، 1/ 106)، اما به‌هرحال نسب عربی داشت (نک‍ ‍: ابن‌عبدالبـر، 261؛ تمیمی، 3/ 257). به‌جز زفر، از دو فرزند دیگر وی به نامهای هرثمه و کوثر نیز سخن به میان آمده است (ذهبی، همانجا). 
زفر در آغاز به دانش حدیث پرداخت، اما خیلی زود به فقه و قیاس گرایید (ابن‌قتیبه، 496؛ تمیمی، 3/ 256). او از بسیاری عالمان کوفه همچون اعمش، ابوعبدالله بجلی و حجاج بن ارطاة، و بزرگان مدینه همچون ابوحنیفه و محمد بن اسحاق بن یسار دانش اندوخت (ابن‌ابی‌حاتم، 3/ 608؛ ذهبی، همانجا). در دانش حدیث، ابن‌حبان و ابونعیم او را ثقه و قابل اعتماد دانسته، از وی با القاب حافظ و فقیه یاد کرده‌اند (ابن‌ابی‌حاتم، 3/ 609؛ قرشی، همانجا؛ ابن‌قطلوبغا، 170) و ابونعیم از شناخت وی نسبت به دقایق حدیث سخن گفته، و آگاهی او از ناسخ و منسوخ را بیان داشته است (ذهبی، 8/ 40). واقعیت این است که گرایش فقهی او را باید ذیلی بر فضای بوم مدینه دانست، چنان‌که مبتنی‌بر نقلی از خود وی، تا زمانی‌که «اثری» باشد، «رأی» جایی ندارد و با یافتن اثر، رأی به کناری نهاده می‌شود (تمیمی، همانجا). بنابه گفتۀ خود وی، حدود 20 سال از دانش ابوحنیفه بهره برد (نقیب، 61) و در شمار اصلی‌ترین اصحاب او بود. در منابع آمده است که ابوحنیفه برای او احترام بسیاری قائل بود و وی را در دانش و کاربرد قیاس، برترین اصحاب خود می‌دانست (قرشی، همانجا؛ تمیمی، 3/ 254؛ ذهبی، 8/ 39). این در حالی است که حتى در مراسم ازدواج زفر، ابوحنیفه در معرفی وی، از او به‌عنوان یکی از امامان و مشاهیر مسلمان در شرف و حسب و علم یاد کرده است (قرشی، همانجا؛ تمیمی، 3/ 254-256؛ ابن‌عبدالبر، همانجا). 
آمده است که از میان اصحاب ابوحنیفه 40 تن بودند که کتب و فتاوای او را نوشتند و از آن میان، 10 تن اهمیت بیشتری داشتند، کسانی همچون ابویوسف، زفر، اسد بن عمرو و یوسف بن خالد سمتی، که زفر در شمار بزرگان آن 10 تن بود (قرشی، 1/ 378، 3/ 586؛ تمیمی، 3/ 257؛ زرکلی، 3/ 45) و مانند ابویوسف و محمد بن حسن شیبانی از مجتهدان عالی‌رتبۀ مذهب حنفی شمرده می‌شد (مراغی، همانجا؛ فاسی، 2/ 211). وی گرچه چندان اهل مناظره نبود، مشهور است که در این میدان بسیار قوی و محکم ظاهر می‌شد. از حسن ابن‌زیاد نقل است: «بر هر فقیهی که با زفر به مناظره می‌پرداخت، دلم می‌سوخت» (ذهبی، همانجا). 
همین دلایل اسبابی بود تا بسیاری از معاصران زفر همچون ابومنذر نعمان بن عبدالسلام تیمی، حسان بن ابراهیم کرمانی و عبدالواحد بن زیاد بصری نزد وی به دانش‌اندوزی بپردازند (ابن‌ابی‌حاتم، ذهبی، همانجاها). همچنین، کسانی چون شداد بن حکیم، عبیدالله بن عبدالمجید بصری، محمد بن بسطام تیمی، نوح بن دراج کوفی، محمد بصری، هلال بن یحیی بن مسلم از او روایت کرده‌اند (قرشی، 2/ 247، 497، 3/ 106، 414، 562، 572). بخش قابل ملاحظه‌ای از شاگردان زفر را، به‌ویژه، عالمان بصری در بر می‌گیرند (نک‍ : ابن‌عماد، 2/ 261)؛ به آن علت که وی مدتهـا در بصره بـوده است؛ چه، پس از مرگ برادرش، با همسر او ازدواج کرد و سرپرستی فرزند وی را بر عهده گرفت (تمیمی، 3/ 256). همین اسبابی بود تا زمانی برای رسیدگی به امور میراث برادرش به بصره سفر کند (قس: ذهبی، همانجا). در این سفر، مردم آن دیار، با آگاهی از جایگاه و دانش وی، اطراف او را گرفتند و درخواست کردند تا همان‌جا بماند (قرشی، 2/ 208؛ ابن‌ابی‌حاتم، ابن‌قطلوبغا، همانجاها). بعد از آن، در بصره زندگی کرد و در آنجا منصب قضا یافت (قرشی، همانجا؛ تمیمی، 3/ 255؛ زرکلی، همانجا). 
زفر در زمان دانش‌اندوزی نزد ابوحنیفه، نزد استاد از احترام بسیاری برخوردار بود و ابوحنیفه در رأی و قیاس، او را از میان اصحاب خویش، برتر می‌دانست (قرشی، 2/ 207؛ تمیمی، 3/ 254؛ ذهبی، همانجا؛ نقیب، 60). زفر با ابویوسف، عالم سرشناس حنفی و صاحب ‌الخراج، همسال و همدرس بود؛ شاید همین سبب شده است تا در منابع به مقایسۀ این دو باهم بسیار پرداخته شده است. آمده است هنگامی‌که ابویوسف و زفر به مباحثه می‌پرداختند، زفر به‌آرامی سخن می‌گفت؛ اما ابویوسف مضطرب بود و گاه زفر به او می‌گفت: «به کجا می‌گریزی؟» (قرشی، 2/ 209؛ تمیمی، 3/ 256). نقل است که زفر حجت خدا در میان مردم بود و مردم به فتوای او عمل می‌کردند، اما ابویوسف چندان نسبت به دنیا بی‌اعتنا نبود. وکیع که نزد ایشان درس‌آموزی می‌کرد، صبحگاهان نزد زفر و غروب به نزد ابویوسف می‌رفت؛ اما پس از مدتی، یکسره به نزد زفر رفت که هم فراغت بیشتری داشت و هم با او مهربان و صبور بود. از جملات وکیع است که «خدا را شکر پس از ابوحنیفه، زفر را برای ما گذاشت». ابونعیم نیز با درگذشت ابوحنیفه، همراهی و مصاحبت زفر را پیش گرفت که بنابه گفتۀ وی، از تمام اصحاب ابوحنیفه به شرع آگاه‌تر و باتقواتر بود. از یحیى بن اکثم نقل است که بعد از ابوحنیفه بیش از همه، با زفر بن هذیل هم‌نشین شده بود، که در کنار علم فقه، تقوا و زهد فراوان داشت. همین یحیى بن اکثم از پدرش نقل می‌کند که «زفر بهتر از تمام شاگردان ابوحنیفه فقه می‌دانست و جامع خصایل پسندیده بود» (تمیمی، 3/ 256، 257؛ نیز نک‍ : ذهبی، 8/ 39). 
از مهم‌ترین خصایص علمی زفر بن هذیل، باید بر استقلال رأی وی تأکید کرد. او اگرچه از بزرگ‌ترین اصحاب و مبلغان مذهب حنفی بود، استقلال فکری خود را همواره حفظ می‌کرد؛ حتى در برخی موارد، با آراء اصولی استادش، ابوحنیفه، مخالفت کرده است (مراغی، 1/ 106). یکی از موارد اختلاف وی با ابوحنیفه، دربارۀ صفت فعل مأذون در تنفیذ حکم است. زفر معتقد بود که فعل مأذون درصورتی تنفیذ می‌شود که مطابق وصف مقرر باشد و اگر با آن مخالف باشد، تنفیذ نمی‌شود؛ مثلاً اگر مردی به دیگری اجازه دهد که زن او را طلاق رجعی دهد، اما وی زن را طلاق بائن دهد، بنابر رأی زفر، اصلاً طلاق واقع نشده، چون طلاق بر وصف مأذون نبوده است؛ حال‌آنکه ابوحنیفه و ابوسعید معتقد بودند که طلاق به‌صورت رجعی واقع شده است. براساس همین دیدگاه که عدم مطابقت وصف می‌تواند ناقض اصل موصوف باشد، در باب زنی که ادعا کند همسرش او را طلاق داده است و دو شاهد بیاورد، اگر آن دو شاهد در وصف نوع طلاق اختلاف داشته باشند، چنان‌که یکی طلاق را رجعی، و دیگری آن را بائن بداند، زفر کلاً شهادت را نمی‌پذیرفت و طلاق را تنفیذ نمی‌کرد. حال‌آنکه ابوحنیفه و ابویوسف و محمد بن حسن شیبانی در این باب، حکم به تنفیذ طلاق رجعی می‌دادند (همانجا). سخنی از خودِ زفر بیانگر ارزش‌نهادنِ ابوحنیفه به آراء و نظرات او در مسائل فقهی است؛ زفر می‌گفت: «هرگاه در موردی با سخنی از ابوحنیفه مخالفت کرده باشم، بعداً دیده‌ام که ابوحنیفه رأی مرا در جای دیگری بیان کرده است» (همانجا؛ تمیمی، 3/ 256). 
افزون‌بر شخصیت حدیثی و فقهی زفر، در منابع، به خصائل شخصی وی بسیار توجه، و گفته شده است که او سخت تابع حق بود و توان و شجاعت علمی در تغییر نظر خویش را داشت (ابن‌حجر، 3/ 502) و هر گاه رأی و نظر درست را درک می‌کرد، بدون اصرار بر نظر خود، آن را می‌پذیرفت (ابن‌حبان، 202)؛ چنان‌که در ابتدا، به فرض‌بودن نماز وتر باور داشت، اما سپس فتوا داد که سنت است و در آخر به وجوب آن فتوا داد (قرشی، 3/ 560). وی در طول عمر بسیار اهل عبادت بود (مراغی، 1/ 107) و غالباً او را فردی خردمند و دین‌دار، و انسانی بافهم و اهل ورع یاد کرده‌اند (قرشی، 2/ 208؛ ابن‌حبان، همانجا). از او نقل است: «برای بعد از مرگم از هیچ حسابرسی نمی‌ترسم». بعد از مرگش، جمیع دارایی او را برآورد کردند که به 300 درهم نمی‌رسید. آمده است که هنگام وفاتش، ابویوسف را خطاب قرار داده، و گفته است: «این اسباب و وسایل منزل همه از آن همسرم است و این 3هزار درهم از آن برادرزاده‌ام، نه کسی را بر من قرضی است و نه مرا بر کسی قرضی» (تمیمی، 3/ 257). 
در منابع، دربارۀ دیدگاه کلامی زفر مطالب چندانی نیامده است؛ تنها اینکه ابوحنیفه و ابویوسف و محمد بن حسن و زفر و شاگردان آنها به «اثبات قدر» باور داشتند و معتقد بودند که خداوند خود خالق خیروشر است (قرشی، 2/ 267). 
ابن‌ندیم در شرحی که از احوال زفر بن هذیل به دست داده، گرچه او را صاحب آثاری دانسته، اما اشاره‌ای به آنها نکرده است (ص 256). زفر در شعبان 158، در 48 سالگی، 8 سال پس از استادش، ابوحنیفه، از دنیا رفت. 

مآخذ

ابن‌ابی‌حاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، 1371 ق/ 1952 م؛ ابن‌حبان، محمد، مشاهیر علماء الامصار، به کوشش مجدی سید شوری، بیروت، 1416 ق/ 1995 م؛ ابن‌حجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، به کوشش عبدالفتاح ابوغده، بیروت، 1423 ق/ 2002 م؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن‌عبدالبر، یوسف، الانتقاء فی فضائل الائمة الثلاثة الفقهاء، به کوشش عبدالفتاح ابوغده، بیروت، 1417 ق/ 1997 م؛ ابن‌عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، به کوشش عبدالقادر ارناؤوط و محمود ارناؤوط، دمشق، 1408 ق/ 1988 م؛ ابن‌قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1381 ق/ 1961 م؛ ابن‌قطلوبغا، قاسم، تاج التراجم، به کوشش محمد خیر رمضان یوسف، بیروت، 1413 ق/ 1992 م؛ ابن‌ندیم، الفهرست؛ تمیمی، تقی‌الدین، الطبقات السنیة، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، ریاض، 1403 ق/ 1983 م؛ ذهبی، سیر؛ زرکلی، اعلام؛ فاسی، محمد، الفکر السامی فی تاریخ الفقه الاسلامی، تونس، المطبعة النهضه؛ قرشی، عبدالقادر، الجواهر المضیئة، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، 1413 ق/ 1993 م؛ مراغی، عبدالله مصطفى، الفتح المبین فی طبقات الاصولیین، قاهره، 1366 ق/ 1947 م؛ نقیب، احمد، المذهب الحنفی، ریاض، 2001 م.

نوید نقشبندی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: