زمرد
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 10 اسفند 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/274604/زمرد
چهارشنبه 29 اسفند 1403
چاپ نشده
26
زُمُرُّد، از کانیهای گرانبها (احجار کریمه)، به رنگ سبز چمنی، شفاف و درخشان، یکی از 3 گوهر فاخر در کنار یاقوت و مروارید (بیرونی، الجماهر ... ، 156) که البته یاقوت گرانبهاتر از دو گوهر دیگر انگاشته میشد. زمرد گونهای بریل (سیلیکات آلومینیمدار برلیوم با فرمول شیمیایی Be3(Al,Cr)2(SiO3)6)، و رنگ سبز آن بهدلیل داشتن یون کروم (Cr+3) یا وانادیوم است؛ بریل بدون این ناخالصیها بیرنگ و شفاف میباشد (منوچهر دانایی، 300؛ ترنر و گرات، 33-34, 43-44, 137؛ آرِم، 50-53).همچنین از دیرباز، بسیاری از کانیشناسان و لغتشناسان دورۀ اسلامی، زبرجد را برابر با زمرد یا نوعی خاص از آن (معمولاً بهترین و کمیابترین نوع زمرد) میانگاشتهاند (مثلاً بیرونی، همان، 262؛ نیز نک : دنبالۀ مقـاله)، درحالیکه امروزه این دو را کاملاً متمـایز میانگارند و معمولاً زبرجد در برابر دو واژۀ peridot و گاه chrysolite به کار میرود که البته نام دوم بر طیفی وسیعتر از سنگهای گرانبها/ نیمهگرانبهای سبز/ سبز مایل به زرد اطلاق میشود. زبرجد بهعنوان گوهری برابرنهادِ peridot، به گونههایی شفاف تا نیمهشفافِ «اُلیوین از نوع فورستریت» با فرمول شیمیایی (Mg,Fe)2SiO4 گفته میشود که رنگ آن از زرد مایل به سبز روشن تا سبز زیتونی روشن و سبز تیره متغیر است (منوچهر دانایی، 654؛ ترنر و گرات، 231-232؛ نیز آرم، 137-138).
به نظر متخصصان زبانهای سامی و نیز بیشتر مترجمان عهد عتیق، واژۀ عبری ברקת/ bāréqet/ بارِقِتِ (از ریشۀ «برق» در زبانهای سامی، لفظاً به معنای برقزننده/ چشمکزننده یـا رخشنـده، نک : کـلاین، 244) بـهکـاررفتـه در عهد عتیق برای سومین گوهر از ردیف نخست گوهرهای آویز گردنبند کاهن اعظم (= هارون؛ نک : خروج، 10: 39؛ 17: 28) و نیز نُهمین (آخرین) گوهر از گوهرهای پوشش شیطان در بهشت و پیش از نافرمانی او (نک : حزقیال، 13: 28)، باید همان گوهری باشد که امروزه در فارسی و عربی زمرد، و در زبانهای اروپایی smaragd (آلمانی)، emerald (انگلیسی) و مانند اینها نامیده میشود (نک : جدول 1 و منابع آن). همین واژه در دومین ترجمۀ فارسی مشهور عهد عتیق (1895، نیز 1904 و 1925 م) زمرد، اما در ترجمۀ فارسی کهنترِ هنری گلن و فاضل خان همدانی (1272 ق/ 1856 م)، «گوهر شبچراغ»/ «شبچراغ» آمده است. واژۀ زمرد در ترجمۀ گلن و فاضل خان 3 بار، اما در برابر נפך/ نُفِخْ/ nō-p̄eḵ عبری آمده که در عهد عتیق برای گوهر نخست از ردیف دوم گردنبند هارون (خروج، 11: 39؛ 18: 28)، و نیز هشتمین گوهر از گوهرهای پوشش شیطان در بهشت (حزقیال، همانجا) به کار رفته است. در این ترجمه همین واژه چند سطر پیشتر از موضع اخیر، «گوهر شبچراغ» ترجمه شده (همان، 16: 27)، درحالیکه در ترجمۀ فارسی جدیدترِ عهد عتیق، در هر 3 بار «بهرمان» آمده است (نیز نک : هاکس، ذیل زمرد). گویا ترجمۀ گلن و فاضل خان با روایت انگلیسی عهد عتیق، نامور به «روایت شاه جیمز» مرتبط بـاشد، زیـرا در این ترجمه نیـز در برابر دو واژۀ عبـری یادشده، بهترتیب carbuncle (گوهر سرخ، بهویژه لعل) و emerald، اما در بیشتر ترجمههای دیگر، زمرد و فیروزه آمده است (نک : جدول 1 و منـابع آن؛ بهویـژه، نک : استـرانگ، «تطبیـق جـامع ... »، ذیـل carbuncle, emerald, emeralds, fairs, fourth، «فرهنگ ... عبری ... »، شم 1’304 و 5’306: بهترتیب «گویا زمرد» و «احتمالاً لعـل» (سرخ تیـره)؛ کـوهلنبرگر و سـوانسـون، 1297، شم 1’304، 1426، شم 5’306: بـهترتیب «بریـل» <سنگـی سبـز، هویت دقیـق نامشخص> و «فیروزه»).در ترجمۀ فارسی گلن و فاضل خان، واژۀ زبرجد در برابر פטדהpiṭ-ḏāh / به کار رفته که دومین گوهر از ردیف نخست گوهرهای آویز گردنبند هارون (نک : خروج، 10: 39؛ 17: 28) و نیز دومین از گوهرهای پوشش شیطان در بهشت اسـت (نک : حزقیال، 13: 28) و یک بار نیز حکمت با نـوع حبشی آن مقایسه، و از آن برتر انگاشته شده است (نک : ایوب، 19: 28). در ترجمۀ فارسی دوم فقط برای همین مورد اخیر واژۀ زبرجد به کار رفتـه و در برابر 3 مورد دیگر «یاقوت اصفر» آمده است (نیز نک : هاکس، ذیل زبرجد). در ترجمههای انگلیسی نیز عموماً topaz آمده است (نیز نک : استرانگ، همان، شم 6’357؛ کوهلنبرگر و سوانسون، 1441، شم 6’357: احتمالاً topaz و در برخـی منـابع chrysolite). در تـرجمۀ فـارسی جدید همواره در برابر واژۀ תרשישtar-šîš / (خروج، 13: 39؛ 20: 28: گوهر نخست از ردیـف چهـارم گردنبند هارون، حزقیـال، 13: 28: گوهر چهارم پوشش شیطان، نیز 9: 10؛ 16: 1، غزلهای سلیمان، 14: 5، دانیال، 6: 10) زبرجد، اما در ترجمۀ مرتن و فاضل خان در یک مـورد (حزقیـال، همانجا) بلور، و در دیگر مـوارد «ترشیش» آمده است. در ترجمههای انگلیسی نیز اغلب این واژه به beryl ترجمه شده است که زمرد به این خانواده از کانیها تعلق دارد.
واژۀ یونانی σμάραγδος و گونۀ کوتاهشدۀ آن μάραγδος / máragdos گویا به معنی سنگهای گرانبها/ نیمهگرانبهایی به رنگ سبز و از جملۀ آنها زمرد است (نک : لیدل، 1080, 1619: ذیل واژهها؛ «فرهنگ لاتینی ... »، ذیل smaragdus؛ نیز نیبرگ، II/ 199). این واژه ریشۀ واژۀ لاتینی smaragdus (و نیز zmaragdus، به معنی گوهرهـای سبزرنگ و ازجمله زمـرد، نک : «فرهنگ لاتینی»، ذیـل smaragdus) است و این واژه نیز ریشۀ واژههای معادل زمرد در بیشتر زبانهای اروپایی مانند smaragd (آلمانی)، smeraldo (ایتـالیایی)، esmeralda (اسپـانیـایی)، émeraude (فـرانسوی) و emerald (انگلیسی) است (کلاین، 244).کهنترین شواهد کاربرد σμάραγδος در نوشتههای یونانی، در Περὶ λίθων «دربارۀ سنگها» اثر تئوفراستوس (بندهای 23-27, 35) آمده است (از الاحجار منسوب به استـاد او ارسطو، حتى با فرض نزدیکبهمحال درستی انتساب، روایتی بهفرضْ اصل به یونانی در دست نیست که بتوان آن را کهنتر از نوشتۀ تئوفراستوس انگاشت). با توجه به توضیحات تئوفراستوس دربـارۀ σμάραγδος باید دربارۀ آشنایی او با زمرد واقعی تردید کرد؛ اما توضیحات مبسوط پلینی مهین (XXXVII, 62-73)، نشان از آشنایی او با زمرد در روزگار نگارش «تاریخ طبیعی» (77- 79 م) دارد و شواهد باستانشناسانه نیز استفادۀ رومیها از این گوهر در آن روزگاران را ثابت میکند. پلینی 12 نوع smaragdus برشمرده (XXXVII, 65) که البته از توضیحاتش پیدا ست برخی کانیهای دارای مس و جز آن را نیز با این نام میشناخته است (کالی و ریچاردز، 97-98).از میان کتب عهد جدید، واژۀ σμάραγδος تنها در مکاشافات یوحنا آمده که در آن، اساس چهارم دیوارهای شهر قدس از σμάραγδος (19: 21) و نیز رنگ یک تخت σμάραγινδος است (همان، 3: 4) که این بار برخلاف ترجمههای عهد عتیق اختلاف نظری وجود ندارد و کمابیش همگی و ازجمله ترجمۀ فارسی هنری مرتن و نیز ترجمۀ فارسی جدیدتر (1895 م)، آن را به زمرد/ emerald و «بـه رنگ زمـرد» ترجمـه کردهاند (نک : استـرانگ، «فرهنگ ... یونانی ... »، شم 4’663, 4’664؛ کوهلنبرگر و سوانسون، 1531، شم 4’663, 4’664). در متون پهلوی زمرد تنها یک بار، آن هم در بند نخست متن پهلوی افسانهوار «گزارش شطرنج و نهش نیواردشیر» (نهادنِ [بازی] نرد) و بهصورت / اُزُمْبُرد (آوانگاری و خطنگاری بهترتیب: uzumburd و 'ʾwzmbwlt) آمده است: «ایدون گویند که اندر پادشاهی خسرو انوشهروان، از (سوی) سچیدرم، بزرگشهریار هندوانشا، برای برآزمودن خرد ایرانشهریان و نیز سود خود نگریدن، شطرنج، اینچنین جفت، شانزده تای از زمرد و شانزده تای از یاقوت سرخ ساخته و فرستاده شد» (نک : «متون ... »، 115: متن پهلوی؛ عریان، 152: ترجمۀ فارسی، 336: آوانگاری؛ نیز دریایی، 9, 17-18: بهترتیب آوانگاری و ترجمۀ انگلیسی متن). نیبرگ (تلفظ رایج در فارسی، اما تلفظ درست: نوبَری) با ارجاع به همین متن، آوانگاری واژه را *uzmuburt آورده، اما در یادداشتهای «فرهنگ پهلوی» احمد تفضلی (منتشرنشده) نیز همان آوانگاری نخست آمده است (نیز نک : مکنزی، 85، ذیل uzumburd).در زبان سریانی، این گوهر ܐܙܡܪܓܕܐ/ ازمرجدا/ ezmarg'da، ܙܡܪܓܕܐ/ زمرجدا/ zmarg'da (نیز زمرجدوس/ ܙܡܪܓܕܘܣ)، ܐܣܡܪܓܕܐ/ اسمرجدا/ esmarg'da، ܣܡܪܓܕܐ/ سمرجدا/ smarg'da نامیده شده است (حسن بن بهلول، ستون 693: ذیل ܙܡܪܓܕܐ) که ریشۀ همۀ آنها σμάραγδος یونانی (بروکلمان، بهترتیب: 10, 200, 35, 482، ذیل واژهها؛ سوکولوف، بهترتیب 25, 387, 74, 1021، ذیل واژهها؛ نیز نک : پِین اسمیث، 9, 118, 382؛ گوشن گوتشتاین، 22، ذیل ܙܡܪܓܕܐ)، و ریشۀ این واژۀ یونانی نیز ــ چنانکه خواهد آمد ــ ברקתbāréqet / عبری یا دیگر واژههای همریشۀ سامی است. زمرد در سریانی ܒܪܩܐ/ برقا نیز نامیده شده که این یکی بهطور مستقیم مأخوذ از ברקתbāréqet / عبری است (بروکلمان، 98، ذیل واژه؛ سوکولوف، 192؛ نیز پین اسمیث، 56). همین واژه، گویا بهواسطۀ عربی، بهصورت زومرود/ ܙܘܡܪܘܕ نیز در سریانی به کار رفته است (بروکلمان، 200، ذیل ܙܡܪܓܕܐ/ زمرجدا؛ سوکولوف، 373، ذیل واژه).
نیبرگ ریشۀ اُزُمْبُرد پهلوی را *zmaragd و این ریشه را با واژۀ σμάραγδος یونانی، و ܙܡܪܓܕܐ/ زمرجدا و ܐܙܡܪܓܕܐ/ ازمرجدا سریانی مرتبط دانسته است. به نظر او، واژۀ *zmaragd پس از قلب حروف، به *zmagard، سپس *zmavurd و سرانجام، *uzmuburt تبدیل شده است (II/ 199).مایرهُفر که نخست μάραγδος و σμάραγδος یونانی را مأخوذ از marakatam سنسکریت، و این واژه را نیز وامواژهای با ریشۀ سامی انگاشته بود (نک : «حاشیههای هندواروپایی ... »، 187-188)، بعدها بر آن شد که واژۀ marakatam و -marargaa پراکریتی مأخوذ از آن دو واژۀ یونانی، و آن دو نیز مأخوذ از واژههای اصیل سامی از ریشۀ «برق» مانند barraqtu اکدی و bāréqet عبـری است. به نظر او نامهای تبتی mar-gad و روسی کهن marokat برای زمرد نیز ریشۀ سنسکریت دارند (نک : «فرهنگ ریشهشناختی ... »، II/ 587-588).کلاین هر 3 واژۀ σμάραγδος (بهویژه گونۀ دیگرش: μάραγδος)، marakatam سنسکریت و زمرد فارسی را ــ که این یکی از فارسی بهصورت zümrüd به ترکی و از آنجا بهصورت izumrud بـه روسی رفته است ــ وامواژههـایی بـا ریشـۀ سامی انگاشته است که با واژههایی از ریشۀ «برق» به معنی برقزدن/ رَخْشیدن در زبانهای سامی مرتبطاند: مانند bāréqet عبری و barraqtu اکدی، به معنی زمرد و لفظاً به معنای چیزی برقزننده/ چشمکزننده یا رخشنده و بهترتیب مشتق از bārāq عبری و birqu اکدی به معنی برق/ آذرخش؛ bēraq و barqá آرامی و بَرْقْ عربی (آذرخش)؛ bāráq عبری، bēraq آرامی، بَرَقَ عربی و báraqa اتیوپیایی به معنی «چشمک زد/ رخشید» و barāqu اکدی به معنی «چشمکزدن» (نک : همانجا). پاتریج نیز واژۀ μάραγδος یونانی را «ظاهراً» برگرفته از magarada پراکریت (زبان هندی کهن رایج پس از سنسکریت) و این یک را نیز برگرفته از marakata سنسکریت، و سرانجام، ریشۀ این واژهها را نیـز سامی (bāregeth عبری به معنی رخشنده و barraḳta اکدی به معنی زمرد) دانسته است (ص 181). مدتها پیش از کلاین و پاتریج، ویکلی σμάραγδος را مأخوذ از ترکیب دو واژۀ سنسکریت asmā (سنگ) و marakata (زمرد) دانسته بود (ص 506). بیشتر لغتشناسان زبان عربی زبرجد را همان زمرد (خلیل بن احمد، 6/ 210؛ ابنسیده، المخصص، 1/ 373، المحکم ... ، 7/ 600؛ نیز ابنمنظور، 2/ 285، 3/ 194؛ تاج العروس، 6/ 6) و ابوابراهیم فارابی (2/ 84) و جوهری (ص 565) زبرجد را معرّب زمرد دانستهاند (نیز قـاموس، 333). ثعلب زبردج را مقلـوب زبرجـد دانسته است (نک : صغانی، 1/ 440) که البته به نظر ابنجنی (1/ 62)، این قلب تنها به ضرورت شعر و بهویژه در موضع قافیه است؛ زیرا عرب خُماسی را مقلـوب نمیکند (نیز نک : ابنسیده، همانجـا؛ ابنمنظور، 2/ 285؛ تاج العروس، همانجا). به نظر لغتشناسان، اهل زبان عربی زمرذ و زبرجد میگویند، اما عوام بهعکس، زمرد و زبرجذ (ابنطرارا، 1/ 494؛ نیـز نشوان، 2841؛ سیوطی، 1/ 250؛ نیـز نک : لِین، 1212- 1251، ذیل زبرجد و زمرد؛ نیز بیرونی، الجماهر، 263: درخصوص ضبطهای زمرد/ زمرذ و حرکت فتحه و ضمه برای «ر»؛ نیز جوهری نیشابوری، 101).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید