صفحه اصلی / مقالات / زرزا /

فهرست مطالب

زرزا


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 24 آذر 1403 تاریخچه مقاله

زَرْزا، نام یکی از ایلات کرد که در مناطق مرزی ایران، ترکیه و عراق زندگی می‌کنند.

سبب نام‌گذاری

ایل زرزا در منابع به‌شکلهای زرزار (یاقوت، 2/ 380؛ مردوخ، 105)، زرزاریه (ابن‌فضل‌الله، 3/ 129؛ ابن‌اثیر، 11/ 487)، زرزائیه (تاج العروس، 9/ 104)، زراریه (زبیدی، 2/ 1041؛ عزاوی، اربل ... ، 89)، زرزان (نیکیتین، 129)، زرزاد (مشیرالدوله، 152)؛ ززا (مشکور، 192؛ فیلد، 80)، زه‌رزو (موصلی، 454)، زری‌زا (کریمی، 150)، زه‌رزا (صدیق، القبائل ... ، 101؛ حزنی، سه‌رجه می ... ، 2/ 115)، زه‌رزان (سامی، 219) و زرزن (امین‌بیسکی، 31) به کار رفته است.
نخستین‌ بار در سدۀ 8 ق/ 14 م، ابن‌فضل‌الله عمری در اشاره به وجه تسمیۀ زرزا، آن را واژه‌ای فارسی، و به معنای ولدالذئب (فرزند گرگ) آورده است (همانجا). این احتمال است که ولدالذئب، تصحیف ولدالذهب (فرزند طلا) باشد (نک‍ : عزاوی، عشائر ... ، 2/ 218- 219؛ صدیق، همانجا). در زبان کردی «زر» به معنای طلا، و «زا» به معنای زادن است؛ بنابراین، ترکیب زرزا به معنای فرزند طلا ست (زرزاد) (EI2, X/ 916-917). در منابع سبب روشن و دقیقی برای این نام‌گذاری وجود ندارد، اما براساس اسامی بعضی از ایلات کرد، مانند سوران (شهران) که سبب نام‌گذاری آن، وجود سنگهای سرخ (سور/ سُهر) در منطقۀ آنان بوده است (بدلیسی، 353)، شاید بتوان گفت که اطلاق زرزا به این ایل هم به این سبب بوده که آنان در حوزۀ جغرافیایی رودخانۀ زاب، که یکی از حاصلخیزترین مناطق آن ناحیه است، می‌زیستند (خضری، 11-14) و به کشت گندم مشغول بودند (ابن‌فضل‌الله، 3/ 130). از طرف دیگر آنچه در ذهنیت تاریخی کردهای زرزا وجود دارد که خود را از سایر کردهای منطقه برتر و بالاتر می‌دانند (اصفهانی، 13)، تأییدی بر نوشتۀ ابن‌فضل‌الله عمری است که آنها را فرزندان طلا خوانده است.

خاستگاه و قلمرو

در برخـی منابـع، از تقسیم ایـل زرزا به 4 شاخه سخن رفته است که براساس نام رؤسای آنان به دری، زرزاد و شاب‌آغا نام‌گذاری شده‌اند. نام شاخۀ چهارم به‌سبب مشخص‌نبودن نام رئیس آن معلوم نیست، اما وابستگانش در منطقۀ آلتون کوپری در شمال غربی کرکوک در عراق ساکن شده‌اند (عزاوی، همان، 2/ 217). 3 شاخۀ مذکور نیز به‌ترتیب در منطقۀ گور از توابع شمدینان (شمزینان) و اشنویه ساکن شدند (همانجا)؛ همچنین همان منبعْ زرزاها را یکی از تیره‌های طایفۀ گیل از ایل بهدینان دانسته است که یکی در اشنویه، و دیگری در شمدینان بودند و هر دو شاخه نیز خود را به خالد بن ولید، سردار عرب، منسوب کردند (نیکیتین، همانجا). در برخی منابع اشاره شده است که آنان در آغاز، فارس (عجم) بوده، و سپس در اثر هم‌نشینی با کردها «کرد» شده‌اند (ابن‌فضل‌الله، همانجا)؛ دیدگاهی که ادلۀ محکمی بر تأیید یا رد آن باشد، وجود ندارد و در حال حاضر عموم طوایف زرزا کرد هستند.

سازمان و تقسیمات ایلی

چون ایل زرزا از پیشینۀ زیادی برخوردار است، نمی‌توان به‌دقت تحولات سازمان ایل را در طول تاریخ مشخص کرد. برخی زرزا را ایل (میرنیا، 126؛ مصطفى‌امین، 40-41؛ مقریزی، 1/ 11؛ نیکیتین، همانجا)، و برخی طایفه (قلقشندی، 4/ 376) می‌دانند. بدلیسی نویسندۀ شرف‌نامه (تاریخ کتابت: سدۀ 11 ق/ 17 م)، اصطلاح عشیرت را برای زرزاها به کار برده است (ص 360). باید توجه داشت که مفهوم عشیرت در این کتاب به مفهوم امروزی ایل نزدیک‌ است. ابن‌فضل‌الله عمری که در سدۀ 8 ق، از زرزاها نام برده، بخشی از آنها را یک‌جانشین و کشاورز دانسته است (3/ 129-130). این وضعیت تا سدۀ 13 ق/ 19 م که لیرخ زرزاها را شهرنشین خوانده (ص 79)، دوام داشته است. از این زمان به‌ بعد زرزاها در قالب یک ایل با سازمان اجتماعی مشخص ظاهر شده‌اند. 
در حال حاضر سازمان اجتماعی ایل زرزا عبارت است از: ایل، طایفه، تیره و مال (خانوار) (اسکندری‌نیا، 33). افزون‌بر اختلافی که در ایل و طایفه بودن زرزاها وجود دارد، در شمار طایفه‌ها و تیره‌ها نیز اختلاف است. برخی آنان را 7 طایفه (همو، 411-412؛ طبیبی، 357)، برخی 3 طایفه (سرشمـاری ... <فرهنگ ... >، 91)، و برخـی یک طایفه (دهقان، 61) می‌دانند. برپایۀ دیدگاه اسکندری‌نیا، از 7 طایفۀ ایل زرزا، 3 طایفۀ ابراهیم‌خانی، فتحعلی‌خانی و عبدالله‌خانی اصلی، و 4 طایفۀ حسین‌بیگی، غفورخانی، امیرخانی و سیده‌بیگی فرعی به شمـار می‌آمدند (همانجا). در سرشماری سـال 1366 ش/ 1987 م، تنها به 3 طایفۀ ایل زرزا، یعنی ابراهیم‌خانی، عبدالله‌خانی و سیده‌‌بیگی اشاره شده است (سرشماری <فرهنگ>، همانجا). ابراهیم‌خانی به دو تیرۀ زرزا و رشیدی، عبدالله‌خانی به دو تیرۀ زرزا‌دوست و مجیدی، و سیده‌بیگی به یک تیرۀ اقبالی تقسیم شده‌اند. در رأس هر طایفه، آغا یا خان (رئیس) قرار دارد و تیره‌های یک طایفه جد مشترکی دارند. چنان‌که پیدا ست، نام‌گذاری طوایف و تیره‌هـا براساس نام رؤسـای آنان است. در برخی منابع، اسامی شماری از رؤسای ایل زرزا مانند شاب‌آغا، زرین‌آغا (عزاوی، عشائر، 2/ 217)، موسى خان، سلیمان خان و جعفر سلطان آمده است (خلیلی، 178؛ مصطفى‌امین، 41-42؛ اسکندری‌نیا، همانجا). رؤسای ایل در گذشته دارای لقب آغا بودند (عزاوی، همانجا؛ بدلیسی، 361)، اما در سالهای اخیر بیشتر با لقب خان خوانده شده‌اند (اسکندری‌نیا، 411؛ هدایت، 10/ 6). در گذشته، خوانین دارای قدرت و نفوذ بودند و در صورت مرگ خان، بزرگان ایلْ ابتدا پسر ارشد رئیس متوفا را، در صورت احراز شایستگی، به‌عنوان جانشین انتخاب می‌کردند و در غیر این صورت، رئیس ایل از میان نزدیکان وی ازجمله برادر، برادرزادگان، عمو و پسرعموها انتخاب می‌شد (طبیبی، 162-163). در دورۀ رضا شاه و با سیاست تخته‌قاپوکردن یا یک‌جانشینی عشایر، از اختیارات و قدرت رئیس ایل کاسته شد (مجیدزاده، «ایل ... »، 11) و وظیفۀ او به حمایت و پشتیبانی از افراد در برابر حوادث محدود گردید.

پراکندگی جغرافیایی

نخستین ‌بار یاقوت در اواخر سدۀ 6 ق/ 12 م، و ابتدای سدۀ 7 ق/ 13 م از زرزا یاد می‌کند. وی از قلعه‌ای به‌ نام خفتیان نام می‌برد که متعلق به زرزاها بوده است (صدیق، القبائل، 104، کردستان ... ، 51). به نوشتۀ یاقوت، این قلعه در راه اربل ‌ـ مراغـه قرار داشته (2/ 380) کـه امروزه در منطقـۀ سـوران در اقلیم کردستان عراق واقع است (فرزانه‌). یک سده بعد، ابن‌فضل‌الله عمری در مسالک‌ الابصار به‌تفصیل از پراکندگی جغرافیایی زرزاها سخن می‌گوید. برپایۀ نوشتۀ او، زرزاها از مرت [مامروت] تا کوه جنجرین (کیله‌شین) مشرف بر اشنویه، مناطقی مانند رستاق و ملازکرد در استان وان، بخش شمدینان از توابع حکاری و بالکان مشرف بر گردنۀ خال را در تسلط خود داشتند (3/ 129-131). امروزه این مناطق در حد فاصل اشنویه تا منطقۀ رواندز در استان اربیل کردستان عراق قرار دارند (صدیق، القبائل، 101، کردستان، 168). در سدۀ 10 و 11 ق/ 16 و 17 م، زرزاهـا افزون‌بر این مناطق، لارجـان (لاهیجان در نـزدیک مهاباد امروزی) را هم در اختیار داشتند (بدلیسی، 363). منابع سده‌های 13 و 14 ق/ 19 و 20 م، از سکونت زرزاها در اشنویه و اطراف دریاچۀ اورمیه (مردوخ، 105؛ میرنیا، 126؛ سیدشوکری، 24؛ عبداللٰهی، 270؛ کیهان، 2/ 110؛ تحدید ... ، 25؛ کریمی، 150؛ مشیرالدوله، 147، 152)، و مناطقی مانند باتاس از توابع بخش حریر در استان اربیل (زبیدی، 2/ 1041-1042) سخن گفته‌اند. ظاهراً بخشی از زرزاها از منطقۀ اصلی سکونت خود مهاجرت کرده، و در مناطقی همچون شمدینان و حکاری در کردستان ترکیه ساکن شده‌اند (عزاوی، عشائر، 2/ 217- 218؛ سامی، 218- 219؛ آر. هی، 81؛ نیکیتین، 129؛ امین‌بیسکی، 31) و حتى مناطقی مانند زه‌رزان (زرزان یا زرزن) از توابع شمدینان را هم به نام خود کرده‌اند (سامی، نیکیتین، امین‌بیسکی، همانجاها).

پیشینۀ تاریخی

به‌زعم برخی نویسندگانْ نخستین کسی که از زرزاها نام برده، مسعودی (د 346 ق/ 957 م) است (تاج العروس، 9/ 104)، اما با مراجعه به تألیفاتش مشخص می‌شود که چنین نیست و او از زرزاها یاد نکرده است. معلوم نیست که اشتباه از محمد زبیدی بوده، یا اینکه او به نسخه‌ای از تألیفات مسعودی دسترسی داشته است که امروزه موجود نیست. شاید هم با توجه به سکونت طایفۀ هذبانی در این منطقه، و ذکر آن در نوشته‌های مسعودی در سده‌های 3 و 4 ق، و نیامدن آن در سده‌های بعـدی، زبیدی چنین پنداشته کـه نـام زرزا جانشین آن شـده اسـت (نک‍ : دنبالۀ مقاله). درهرصورت تا آغاز سدۀ 7 ق، که یاقوت نام زرزاها را در کتابش می‌آورد (2/ 380)، جای دیگری از این ایل یاد نشده است. برخی پژوهشگران با استناد به نوشتۀ او که از قلعۀ خفتیان در مسیر اشنویه ـ رواندز با نام «خفتیان زرزاری» یاد کرده است (همانجا)، مرکز اولیـۀ زرزاها را این قلعـه دانسته‌اند (صدیق، القبائل، 104). با وجود این، در اوایل سدۀ 4 ق، جغرافی‌دانانی مانند ابن‌حوقل از سکونت اکراد هذبانی در اطراف اشنویه سخن گفته‌اند؛ یعنی همان‌جایی کـه چند سده بعـد مرکز زرزاها ست (1/ 336؛ نیـز نک‍ : ابودلف، 54؛ بولادیان، 197- 198). منابع تاریخی هم در این زمان و حتى اندکـی پیش‌تر، از فعالیت سیاسی‌ ـ نظامی هذبانیها در این نواحی و شرکت آنان در کشمکشهای محلی خبر داده‌اند (ابوعلی، 6/ 98، 220-221؛ ابن‌اثیر، 7/ 538- 539). برخی پژوهشگرانْ زرزاها را یکی از شاخه‌های قدیمی هذبانیها دانسته‌اند (EI2, X/ 916)؛ اما گروهی دیگر این دیدگاه را نادرست پنداشته، و زرزاها را مستقـل به شمـار آورده‌اند (صدیق، همـان، 101). اگرچه بـا توجه به منابع موجودْ نمی‌توان پاسخ دقیقی به این پرسش داد، ولی به نظر می‌رسد که بتوان میان افول قدرت هذبانیها، و ظهور زرزاها نوعی رابطه پیدا کرد. با ظهور سلاجقه در سدۀ 5 ق/ 11 م، دولتهای محلی کرد آذربایجان، مانند روادیان تبریز و شدادیان گنجه، که هر دو از اکـراد هذبانی بودند (ابن‌اثیر، 11/ 341؛ ابن‌خلکان، 7/ 139؛ نیز نک‍ : ه‍ د، روادیان) سقـوط کـرده، و سلجوقیان جایگزین آنـان شده‌انـد (محمـود، 72 بب‍ ). پیامد این قضیه، گسیخته‌شـدن سازمان متمرکز هذبانیها، و پراکنده‌شدن شاخه‌های مختلف آنها و پناه‌بردنشان به قلعه‌هایی مانند رواندز و خفتیان بود (یاقوت، همانجا). برخی هم در منطقۀ خود نماندند و به سوی نقاط غربی‌تر مانند عراق، شام و مصر مهاجرت کردند (ذهبی، 375؛ ابن‌اثیر، 11/ 487؛ یاقوت، 3/ 136؛ ابن‌خلکان، 3/ 416؛ ابن‌تغری‌بردی، 15/ 492؛ صدیق، همان، 102). برخی از همین مهاجران بعدها با شکل‌گیری دولت ایوبی، در این دولتْ نقش بسیار مهمی ایفا کردند و در مناصب اداری، نظامی و قضایی وارد شدند (ابن‌خلکان، همانجا؛ صدیق، همان، 102-105).
پس از سقوط دولت ایوبی، هرچند از دایرۀ نفوذ زرزاها کاسته شد، اما آنان توانستند در منطقه‌ای میان اربیل تا اشنویه، امارت مستقلی برای خود درست کنند؛ ابن‌فضل‌الله عمری که کتاب خود را در این زمان نوشته، از حاکمان برجستۀ زرزا، ازجمله نجم‌الدین باشاک نام برده است (3/ 130-131). باشاک قلمرو قلعه‌ها و مناطق تابعۀ ایل زرزا را میان پسران، برادران و امیران ایل تقسیم کرده بود (صدیق، کردستان، 168-170؛ عزاوی، اربل، 89 -90). این امارت تا سدۀ 10 ق، که ایل سوران با استفاده از تحولات ناشی از قدرت‌گیری عثمانی صاحب‌نفوذ شده بودند، ادامه یافت (همو، شهرزور ... ، 210). در اواخر سدۀ 10 ق، سورانها املاک زرزاها در شمال کردستان عراق را تصاحب کردند. سلیمان بیگ سوران به ولایت زرزا حمله کرد و شمار زیادی از زرزاها را کشت. برخی از آنان نزد سلطان مراد عثمانی رفتند و از او شکایت کردند، اما او کاری برایشان نکرد (بدلیسی، 360-361؛ صدیق، همان، 169؛ حزنی، تاریخ ... ، 9). پس از آن، ایل زرزا هرگز نتوانست در اربیل قدرت و نفوذ سابق را پیدا نماید (صدیق، القبائل، 104- 105)، اما شاخه‌ای از زرزاها که در حدود اشنویه و لاهیجان سکونت داشتند به ریاست شاب‌آغا به زندگی در این مناطق ادامه دادند (عزاوی، عشائر، 2/ 217- 218)، تا اینکـه در زمان یکی از حاکمان بابان بـه نام میر بوداق، لاهیجان نیز از مالکیت زرزاها بیرون آورده شد (بدلیسی، 363؛ مینورسکی، 220-221). 
در دورۀ افشاریه، جعفر فرزند رئیس وقت ایل، به نادر پیوست و تا آخرین لحظات عمر نادر همراهش بود و تنها پس از مرگ او به میان ایل بازگشت (عزاوی، همان، 2/ 218؛ مصطفى‌امین، 40-41). در کشمکشهای جانشینان نادر در آذربایجان و اشنویه، ایل زرزا همیشه حضور داشت (دهقان، 61؛ همانجا؛ مصطفى‌امین، اسکندری‌نیا، 80 -81). هنگام حکومت افغانها در اصفهان، اشنویه به‌سبب دوری از مرکز درگیری، از آرامش برخوردار بود. این وضعیت تا زمان کریم‌خان ‌زند ادامه یافت (همانجاها). در دورۀ او محمدقلی خان افشار، حاکم اورمیـه، افراسیاب ــ رئیس ایـل زرزا ــ را به‌عنوان مشاور خود انتخاب کرد و به وی لقب انیس حضرت و مشیر خلوت داد (افشار، 248 بب‍ ‌؛ مصطفى‌امین، 42). در زمان فتحعلی ‌شاه قاجار (سل‍ 1212-1250 ق/ 1797-1834 م)، حـاکم روانـدز بـه آذربایجان حمله، و در اشنویه حاکم دست‌نشاندۀ خود را منصوب کرد. شاه قاجار سپاهی به دفع حاکم رواندز فرستاد و خوانین زرزا را نیز به‌سبب کوتاهی در دفاع و حفظ اشنویه مورد تنبیه و مؤاخذه قرار داد (هدایت، 10/ 6). براساس شهادت‌نامه‌ای متعلق به 1268 ق/ 1852 م، در دورۀ ناصرالدین شاه (سل‍ 1264-1313 ق/ 1848- 1895 م)، زرزاها 50 سال به حکومت ایران مالیات دادند (عزاوی، همانجا). در دورۀ معاصر نیز زرزاها همواره در کشمکشهای منطقۀ آذربایجان حضور داشته‌اند که برای نمونه می‌توان به حرکت شیخ عبیدالله (نادر میرزا، 316-317؛ اسکندری‌نیا، 100-101؛ آرفا، 24؛ تیمورزاده، 96)، جنگهای سالارالدوله (آرفا، 65)، و حرکت اسماعیل آقا سمکو (ه‍ د، سمیتقو) (آرفا، 59-72؛ تیمورزاده، 61؛ توفیق، 130) اشاره کرد؛ همچنین زرزاها در قیام ملا خلیل برضد قانون متحدالشکل‌کردن لباس در دورۀ رضا شاه (افخمی، 93- 95)، تشکیل جمهوری کردستان در مهاباد پس از جنگ جهانی دوم (1939- 1945 م) و دیگر حوادث منطقه‌ای شرکت داشتند (فرانتس، 196؛ آرفا، 100, 102).

جمعیت

قدیم‌ترین منبعی که به جمعیت زرزاها اشاره دارد، شمار آنان را بالغ‌بر 000‘5 تن ذکر کرده است (ابن‌فضل‌الله، 3/ 130). در دوران جدید جمعیت ایـل با نوسان بسیاری همراه شد. در سال 1230 ق/ 1815 م، شهر اشنویه، که همۀ ساکنان آن کرد بودند، 700 خانوار و 500‘ 3 تن جمعیت داشت (اصفهانی، 6). در 1240 ق، اشنویه دارای 000‘1 خانه بود (فیلد، 80). در 1250 ق، از شمار خانه‌ها کاسته شد؛ دلیل این امر شیوع بیماری طاعون در منطقه بود و در این زمان، شهر اشنویه با 200 خانه و 800 تن جمعیت گزارش شده است (لیرخ، 79؛ طاهری، 153). در 1311 ش/ 1932 م، جمعیت ایل به 400 خانه (کیهان، 2/ 110)، و در 1339 ش، به 000‘ 3 تن (مجیدزاده، «ایل»، 11) افزایش یافت. در 1342 ش، جمعیت ایل 750 خانوار بوده است (میرنیا، 126؛ مشکور، 192؛ راسخ، «جمعیت ... »، 121؛ دهقان، همانجا). در فاصلۀ سرشماری 1366-1377 ش/ 1987- 1998 م، جمعیت ایل از 215 خانوار و حدود 971‘ 1 تن به 335 خانوار و 956‘2 تن افزایش یافته است (برخوردار، 47). عشایر زرزا در 1377 ش، 33 خانوار و 343 تن ذکر شده‌اند (سرشماری ... <جمعیت ... >، 30). 

سیاق معیشت

در منابع تاریخی متقدم به‌صورت مشخص به سیاق معیشت زرزاها پرداخته نشده است. یاقوت از وجود بازاری در پای قلعۀ خفتیان که در ساحل رودخانه بنا شده بود، سخن می‌گوید (2/ 380). ابن‌فضل‌الله عمری هم به زندگی کشاورزی زرزاها، و کشت گندم توسط آنان اشاره کرده است (همانجا). با وجود این اشـارات شاید بتوان به این تحلیل رسیـد که زرزاها افزون‌بر زندگی ایلی، زندگی شهری و روستایی هم داشته‌اند، ولی یک نکته مشخص است که حوزۀ استقرار زرزاها ساحل رودخانۀ زاب و شاخه‌های فرعی آن بود که یکی از حاصلخیزترین مناطق برای کشاورزی به شمار می‌‌آمد. در دورۀ معاصر، اطلاعات منابع دربارۀ شیوۀ زندگی زرزاها اندکی بیشتر و روشن‌تر است. ظاهراً طوایف مختلف آن هم‌زمان به 3 شیوۀ روستایی، شهری و کوچ‌نشینی زندگی می‌کنند (موصلـی، 454؛ دهقـان، همانجا؛ راسخ، میرنیا، همانجاها؛ مجیدزاده، همان، 11-17؛ محمدی، 59).

ویژگیهای فرهنگی

زرزاها کردزبان و شافعی‌مذهب هستند (لیرخ، مشکـور، اصفهانی، همانجاها؛ طبیبی، 357). ساختار فرهنگی ایل زرزا همانند بسیاری از ایلات کرد ساکن در ایران، تلفیقی از باورهای دینی، و آداب‌و‌رسوم قومی و ملی است (راسخ، «آداب ... »، 235؛ مشکور، همانجا؛ اصفهانی، 13 بب‍ ، نیز 15، حاشیۀ 1).

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: