صفحه اصلی / مقالات / زردشت /

فهرست مطالب

زردشت


آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 22 آذر 1403 تاریخچه مقاله

زَرْدُشْت، یا زرتشت، پیامبر زردشتیان که تا روزگار ورود اسلام به ایران، دین بیشتر ایرانیان بر تعالیم او استوار بود و نام، سرگذشت و برخی از عقاید و آیینهای دینی منتسب به او در منابع اسلامی مشهور است. 

I. نام و خاندان زردشت

آگاهیهای تاریخی دربـارۀ زندگی زردشت، وقایـع و اتفاقات دوران او بسیار اندک و پراکنده است. این آگاهیها نیز بیشتر مبتنی‌بر گزارشهای متون اوستایی و کتابهای پهلوی است. روایتهای آمده در این منابع، گرچه بیشتر ویژگی اسطوره‌ای دارند، آگاهیهای قابل توجهی دربارۀ نام و نسب، خاندان، کسان و خویشان نزدیک زردشت و پیروان پس از او به ‌دست می‌دهند و گاه، شرحی بر برخی از وقایع زندگی وی دارند. نام پیامبر در متنهای اوستایی به‌صورت Zaraθuštra آمده است. این نام یا به معنی «دارندۀ شتر پیر»، مشتق از *zarant-> zarat- «پیر»، + uštra- «شتر» (بارتولمه، «فرهنگ ... »، 1676؛ دوشن‌گیمن، «ترکیبات ... »، 174، قس: هندی باستان -járant «پیر، سال‌خورده»، یا به‌احتمال، به معنی «ساربان، شترران»، مشتق از ریشۀ -zar «راندن» است (بیلی 40-41؛ مایرهُفر، «به نام ... »، 50-52، «نامها ... »، 105؛ فرای، 49). برای جزء نخست نامِ پیامبر، معانی «زرد، زرین»، «خشمگین» و «باجرئت» نیز پیشنهاد شده است (پورداود، مقدمه بر ... ، 23، یادداشتها ... ، 396؛ معین، 1/ 62-63).
آنچه بـا استناد به متـون اوستـایی، دربـارۀ زردشت می‌تـوان گفت، این است که او از خاندان «اسپیتَمَه» بـوده (یسن 28، بند 8؛ یسن 46، بند 15؛ یسن 51، بند 12؛ یسن 53، بند 3)، و حتى در قطعاتی از اوستای متأخر، از واژۀ اسپیتَمَهْ خود زردشت اراده، و با همین نام خوانده شده است (یشت 5، بندهای 89، 91؛ یشت 10، بند 2؛ یشت 13، بند 1؛ یشت 17، بند 21؛ یسن 62، بند 7). پدربزرگ زردشت، «هَئیچَت اَسپه» (یسن 46، بند 15؛ قس: یسن 53، بند 3)، و پدرش «پُئوروشسب» نام داشته‌اند (یشت 5، بند 18؛ وندیداد، فرگرد 19، بند 6). مطابق گزارشی سنتی که در یسن 9، بند 13 آمده است، پـوروشسپ چهـارمین کس از مردمـان بـود که هـوم افشرد و آشامیدنی آن را تهیه کرد و به پاداش این عمل، پسری «زردشت» نام به او بخشیده شد. شایان ذکر است که در کتابهای پهلوی، هَئیچَت‌اسپه پدر شخصیت دیگری به نام «اورگَذَسپ» Urgaδasp، یا «اوروَتَسپ» Urwatasp، و شخص اخیر نیز پدر «پتیریتَرَسپ» Patērētarasp، و پتیریتَرَسپ پدر پوروشسب به ‌شمار آمده است (براساس «گزیده‌ها ... »، 62؛ قس: یوستی، 252). در بندهش (ص 152)، فقط از «پیتَرَسْپْ»‌نامی یاد شده، که پدر «پوروشسپ» بوده است (نیز «فرَتَرَسپ» Fratarasp، «گزیده‌ها»، همانجا؛ «پیرتَرَسْپْ» Piratrasp، وزیدگیها ... ، 55، 412). در متنهای اوستایی به این دو شخصیت اشاره نشده، و اطلاعاتی دربارۀ آنها برجای نمانده است. مادر زردشت «دوغدو» نام داشته است. نام او تنها یک‌ بار در یکی از قطعات اوستایی که در زند اوستا (نک‍ : III/ 151؛ «متـون ... »، III/ 302، نیز حاشیۀ 1) منتشر شده، به‌صورت -Duγδō.vā پهلوی: Duγdū آمده است. شهرستانی (1/ 185) این نام را به‌صورت «دُغدو» آورده، و او را از مردم ری دانسته است. 
شواهدی در دست است حاکی از اینکه زردشت از کودکی، شاید از 7‌سالگی ــ که مطابق سنت معمول در میان هندوایرانیان، زمان آغاز آموزش موبدی بوده (بویس، «تاریخ ... »، I/ 188) ــ آموزه‌های روحانی را فراگرفته باشد؛ چنان‌که او در یکی از سرودهای گاهانی (یسن 33، بند 6) خود را «زوتر» می‌نامد و آنْ اصطلاحی بـوده که برای روحانی و دینْ‌مرد واجد شرایط به کـار می‌رفتـه اسـت (نیـز نک‍ : آموزگـار، 23-24). از سـوی دیگـر، در اوستای متأخر (یشت 13، بند 94) دربارۀ زردشت، کلمۀ «آثْرَوَن» به ‌کار رفته است که مطلقاً روحانی و دین‌مردْ معنی می‌دهد (نک‍ : آموزگار، 24).
مضمون یسن 43، بندهای 5-15 آشکارا نشان می‌دهد که زردشت پیش از اعلام رسالت و دریافت وحی از جانب اهوره‌مزدا، به مکاشفاتی دست یافته، و به دیدار ملکوت خدا نایل آمده است. این مطلب در سرود گاهانیِ یادشده، با ایجاز تمام آمده، لیکن تفصیل آن در متنهای پهلوی ذکر شده است (نیز نک‍ : آمـوزگار، همانجا). بـراساس کتـاب هفتم دینکـرد (ص 227؛ «متون»، V/ 47-48)، و وزیدگیهای زادسپرم (ص 66-67)، زردشت در 30سالگی پس از شرکت در مراسم جشن «بهاربود» (جشن بهـاری کـه زمـان آن 45 روز پس از پایـان اسفندمـاه بـود، نک‍ : همان، 66)، برای به‌جای‌آوردن نیایش به کنار رودخانۀ «دایتی» رفت تا برای تهیۀ شیرۀ گیاه «هوم»، از آنجا «آب هومیگان» بردارد. چند بار در آب داخل شد، چون چهارمین‌ بار از آب بیرون آمد، مردی را دید که از طرف جنوب به سوی او می‌آید و او بهمن‌امشاسپند بود. بهمن شاخۀ سفیدی در دست داشت که نماد دین بود. پس از تجلی بهمن بر زردشت، و گفت‌وگویی که میان آن دو صـورت گرفت، هر دو بـاهم ــ بهمن از پیـش و زردشـت از پس ــ به سوی اورمزد و انجمن امشاسپندان روانه شدند. مطابق گزارش وزیدگیهای زادسپرم (ص 66-67)، این واقعه در بامداد روز دی‌به‌مهر (روز پانزدهم) از ماه اردیبهشت اتفاق افتاد. 
پس از همپُرسگی با اهوره‌مزدا و اعلان رسالت، نخستین کسی که به او ایمان آورد و به گفتار و آموزه‌هایش گوش فراداد «میذیوماه»، پسر «آراسْتی» بـود (یشت 13، بند 95). در یسن 51، بند 19، این شخص از خاندان سپیتمان معرفی شده، و در منابع بعدی ازجمله بندهش (همانجا)، پسرعموی زردشت بـه شمار آمده است. در فروردین‌یشت، بند 96، بلافاصله پس از نام «میذیو‌ماه»، از 6 شخصیت دیگر به نامهای اَسْموخُوَنوَنْت، اَشْنوخُوَنْونتْ، گَوَیَن، پَرْشَتْ‌گَوْ، وُهْوَسْتی و ایسْوَنْتْ یـاد شده است که نظر به ذکر ایـن اسامی پس از میذیـو‌ماه در صدر فهـرست اسامی فروردین‌یشت، چنان می‌نماید که اینها از یاران زردشت بوده باشند؛ گرچه دربارۀ آنها اطلاعاتی در دست نیست و فقط از «پَرشَتْ‌گَوْ» در کتاب نهم دینکرد، فصل 24، بند 17 (نک‍ : «متون»، IV/ 230؛ آموزگار، 122)، در میان نخستین یاوران پیامبر یاد شده است. 
قراین موجود نشان می‌دهند که زردشت، در تبلیغ دین خود با موانع و مشکلات فراوانی روبه‌رو بوده است؛ چه، خود در یکی از سرودهایش (یسن 46، بند 2) از فقر و درویشی، شمار اندک یاران و حامیان خویش سخن می‌گوید و از ستم «کَویها» و «کَرَبها» و «اوسیجها»، که به‌ظاهر شهریاران و روحانیان آن زمان بودند (نیبرگ، 48-49)، شکوه می‌کند (نک‍ : یسن 32، بند 14؛ یسن 44، بند 20؛ یسن 46، بند 11). نام برخی از این دشمنان ازجمله «گرِهْمَه» (یسن 32، بند 12) و «بِندوَه» (یسن 49، بندهای 1-2) در گاهان برجای مانده است. زردشت در قطعاتی، آنها را نفرین می‌کند که با آموزه‌های خـود، مردم را گمـراه، و با فریاد شادمانی گاو را قربانی می‌کنند (یسن 32، بندهای 12-13) و سد راه او در گسترش دین‌اند (یسن 49، بندهای 1-2). در زادگاه پیامبر، به‌ظاهر از آموزه‌های نوین وی استقبال نمی‌شود، کوردلان و سرسپردگان قدرت به آزارش می‌پردازند و پیامبر مجبور به ترک دیار خود می‌شود و به سرزمین مجاور روی می‌آورد که گشتاسب بر آن فرمان می‌راند. در یسن 51، بند 12، گزارشی آمده است که مطابق آن، زردشت به یکی از کویهای فرومایه پناه می‌جوید، اما مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد. نام این کوی، چنان‌که هومباخ یادآوری کرده («گاتها ... »، II/ 228)، به‌احتمال، به‌سبب شهرت و آوازه‌اش در متن نیامده، و تلویحاً به او اشاره شده است. هرتسفلد این اشارۀ گاهانی را، گزارشی مجمل و کوتاه از هجرت پیامبر می‌داند. این پژوهشگرْ واژۀ vaēipyō را که اغلب مترجمان گاهان «رذل و فرومایه» ترجمه کرده‌اند (برای نمونه، نک‍ : هومباخ، همان، I/ 189؛ اینسلر، 105)، گونۀ دگرگون‌شده‌ای از vehviyo ــ نام این کوی ــ می‌داند و معتقد است که وی یکی از نجبای پارسی بوده، و در نـاحیۀ قومش، میـان ری و طوس، استقرار داشتـه است (نیـز نک‍‌ : «زردشت ... »، I/ 221-223). مضمـون سرود گاهانی یادشده بعید نیست که اشاره‌ای به هجرت پیامبر داشته باشد، اما جزئیاتی که هرتسفلد از این مسافرت ترسیم کرده، دور از حقیقت، و درواقع، نوعی خیال‌پردازی است. نیبرگ، احتمال می‌دهد که این کوی ــ که از پنـاه‌دادن به پیامبر خودداری کرد ــ پسر بدکـارۀ بَندْوَه، یکی از دشمنان بوده است (ص 191). درهرحال، زردشت در این سرزمین موفق می‌شود که گشتاسب را به دین خود درآورد. در یشت نهم، در بندهای 25-27، آمده است که زردشت در ایرانویج، در کنار رود دایتی نیک، از ایزد درواسب می‌خواهد که او را یاری دهد تا بتواند هوتوس، همسر گشتاسب، را به دین مزدیسنای زردشتی درآورد؛ و ایزد درواسب آن را اجابت می‌کند. برخی پژوهشگران با عنایت به این روایت اوستایی، احتمال داده‌اند که نخست هوتوس و سپس، به توصیۀ او، شاه نیز به کیش زردشتی درآمده است (آموزگار، 24). 
در کتابهای پهلوی هم که متضمن روایاتی دربارۀ نحوۀ گروش گشتاسب به دین زردشتی‌اند، هوتوس، همسر گشتاسب، به‌گونه‌ای نقش میانجی را بر عهده دارد؛ چه، براساس این منابع، هنگامی‌که چشم جانِ گشتاسب در اثر خوردن نوشیدنی‌ای که اردیبهشت‌امشاسپند به فرمان اورمزد تهیه کرده بود، به دیدن جهان مینوان روشن شد و در آنجا پیروزی خود بر ارجاسب را دید، چون از این حالت بیرون آمد، زن خویش هوتوس را فراخواند و از او خواست تا زردشت را به دربار فراخواند تا زردشت آموزه‌های دین را به او بیاموزاند (دینکرد هفتم، 243-246؛ «متون»، V/ 67-73؛ آموزگار، 101-105؛ روایت ... ، فصل 47، بندهای 11- 19، 311-312). 
با گروش گشتاسب به دین زردشت، فرمانروایان سرزمینهای هم‌جوار با او به مخالفت ‌پرداختند. در یشت پنجم، بند 109 و در یشت نهم، بندهای 30-31، اسامی شماری از این مخالفان آمده است که در میان آنها، اَرجاسْب تورانی از همه نام‌آورتر است. در نبردهایی که گشتاسب در راه گسترش آیین بِهی با ارجاسب و دیگر دیوپرستان کرد، برادرش «زَریر» ــ که شرح دلاوریهایش در جنگ با ارجاسب، شاه خیونان، به‌تفصیل در رسالۀ پهلوی یادگار زریران آمـده است ــ و نیز «بَستـور» (یشت 13، بند 103) و «جاماسب» (یشت 5، بندهای 68- 69) یاوران او بودند؛ اما قهرمان اصلی این نبردها، پسرش، اسفندیار بود که نامش در یشت 13، بند 103 آمده است.
بنابر روایات سنتی، زردشت 3 بار ازدواج کرد. نام همسر نخست و دوم زردشت معلوم نیست و در متنهای موجود اوستایی و پهلوی اشاره‌ای به نام آنها نشده است. او از همسر نخست، پسری به نامِ «ایسَتْ‌واسْتْرَه» (یشت 13، بند 98) و 3 دختر به‌ترتیب به نامهای «فْرِنی»، «تْریتی» و «پوروچیستا» (یشت 13، بند 139) داشت. به نظر می‌رسد که زردشت در گاهان (یسن 53، بند 3)، از ازدواج این دختر که جوان‌ترین دخترش بوده است، با جاماسب یاد می‌کند. زن دوم پیامبر که نام او نیز در متنها مذکور نیست، دو پسر، به نامهای «اُرْوَتَتْ‌نَرَه» و «هْوَرِچیثْرَه» (یشت 13، بند 98) به دنیـا آورد. در سنت زردشتی «ایسَتْ‌واسْترَه» آسرَوَن و موبدانْ‌موبد بود که به 100سالگی دین درگذشت؛ «اُرْوَتَتْ‌نَرَه» سرور و داور مردمان در ورجمکرد (وندیداد، فرگرد 2، بند 43)، و واستریوش یا رد کشاورزان بود و «هْوَرِچیثْرَه» ارتشتار و سپاه‌سالار پشیوتنِ گشتاسبان در گنگ‌دژ بود. زردشت از هِووی، سومین همسرش، به‌ظاهر فرزندی نداشت، اما در سنت زردشتی، او مادر 3 منجی آخرالزمان، یعنی اوشیدر، اوشیدرماه و سوشیانس، تصور شده است (برای همۀ موارد، نک‍ : بندهش، 152). بنابر همان روایات، زردشت در 77سالگی (دینکرد هفتم، 247؛ «متون»، V/ 73؛ ژینیو و تفضلی، 148 ,86)، در ماه دی، روز خوَر، به ‌دست مردی به نام «تورِبْرادَرِش» به قتل رسیده است (نک‍ : روایت، فصل 47، بند 29). 

زمان زردشت

دربارۀ زمان زردشت، پژوهشگران اتفاق نظر ندارند. اساس محاسبات برخی از دانشمندان، مبتنی‌بر ارقامی است که از طریق کتابهای پهلوی به آثار مؤلفان اسلامی راه یافته است؛ این تاریخ‌گذاری عموماً به «تاریخ سنتی» معروف شده است؛ بعضی دیگر، برعکس، روایات زردشتی و گزارشهای مؤلفان اسلامی دربارۀ زمان زردشت را قابل اعتماد نمی‌دانند و برای رسیدن به هدف، به قراین زبان‌شناختی و شواهد تاریخی استناد می‌کنند. براساس این دو شیوه، دورترین تاریخی که برای زردشت در نظر گرفته‌اند، سدۀ 18 ق‌م، و نزدیک‌ترین آن سدۀ 6 ق‌م است. 
در کتاب پهلوی بندهش (ص 156)، فاصلۀ زمانی میان زردشت تا کشورگشایی اسکندر 258 سال، و تا مرگ شاه مقدونی 252 سال محاسبـه شـده است. افزون‌بـر ایـن روایت، در برخـی از کتابهای دیگـر؛ ازجملـه در «ارداویراف‌نامـه» (فصـل 1، بند 2، نیـز نک‍ : تعلیقات، 39) و وزیدگیهای زادسپرم (ص 73) مدت دوام دین پاک تا استیلای اسکندر 300 سال تمام قید شده است. این دو رقم در آثار مؤلفان دورۀ اسلامی نیز انعکاس یافته است؛ چنان‌که بیرونی در الآثار الباقیة (ص 14)، و مسعودی در مروج‌ الذهب (2/ 415) فاصلۀ زمانی از زردشت تا اسکندر را 258 سال دانسته‌اند. مسعودی در کتـاب دیگرش (نک‍ : التنبیه ... ، 98)، از روایت دوم پیروی، و فاصلۀ میان زردشت و اسکندر را درحدود 300 سال ذکر کرده است. 
دو نکتـۀ مهم دربـارۀ ایـن روایات شایان ذکـر است: نخست، به‌راستی معلوم نیست که آیا مراد از ظهور زردشت در این روایات ولادت او ست یا آغاز پیامبری او، یا گرویدن گشتاسب به دین و به‌تبع آن، رسمی‌شـدن آیین زردشتی؛ دیگر اینکه، دقیقـاً مشخص نیست که مراد از «تا تاریخ اسکندر» استیلای شاه مقدونی بر ایرانشهر است، یا تاریخ اسکندری که به تاریخ سلوکی معروف، و مبدأ آن 311 ق‌م بوده است. طبیعتاً انتخاب هریک از این موارد نتایج مختلف و تا اندازه‌ای ناهمگون در محاسبه به بار خواهد آورد. به همین سبب حتى دانشمندانی هم که درستی روایات زردشتی را پذیرفته‌اند، برای زمان زندگی زردشت ارقام مختلفی پیشنهاد کرده‌اند. 

تقی‌زاده (ص 343-344)، و به پیروی از او هنینگ (ص 41)، مراد از «تاریخ اسکندر» در روایت بیرونی را تاریخ استیلای اسکندر بر ایران و قتل داریوش سوم به سال 330 ق‌م، یا شکست او در 331 ق‌م می‌دانند. به عقیدۀ تقی‌زاده، اگر منظور از ظهور زردشت ولادت او باشد، در این صورت با عنایت به اینکه مطابق سنت، زردشت 77 سال عمر کرده است، باید فرض کرد که زایش او در 588 ق‌م، و درگذشت او در 511 ق‌م اتفاق افتاده است؛ اما اگر مراد از ظهور زردشت، آغاز پیامبری او در 30سالگی باشد، تاریخ تولد او را می‌توان در 618 ق‌م، در نظر گرفت و اگر مراد از ظهور زردشت، گرویدن گشتاسب به دین باشد که در 42سالگی پیامبر اتفاق افتاد، پس زایش او در سال 630 (یا 629) ق‌م بوده است. هنینگ (همانجا) نیز در محاسبۀ خود تقریبـاً چنین روشی را اتخاذ کرده است، با این تفاوت که به اعتقاد او تاریخ 588 (258+330) ق‌م را یا باید مربوط به 30سالگی زردشت دانست که در آن، پیامبری او آغاز می‌شود، و یا 40سالگی او که در آن، توفیق تبلیغ دین می‌یابد، و یا 42سالگی، که گشتاسب‌ شاه را به دین بهی درمی‌آورد. با توجه به این معنی که مطابق سنت، زردشت در 77سالگی درگذشته است، پس تاریخ زایش و درگذشتِ او بیرون از این 3 زمان نمی‌تواند بود: 630-553 ق‌م؛ 628-551 ق‌م؛ 618- 541 ق‌م. 

صفحه 1 از7

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: