همدانی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 24 آذر 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/274205/همدانی
پنج شنبه 4 بهمن 1403
چاپ نشده
همدانی / hamedāni/ ، از گویشهای زبان فارسی، که در شهر همدان به آن گفتوگو میشود.شهر همدان، مرکز استان همدان، در دامنۀ رشتهکوه الوند در ارتفاع 877‘1 متر از سطح دریا و در عرض جغرافیایی °34 و ´74 شمالی و طول °48 و ´31 شرقی واقع است (نک : اذکائی، 1). در سرشماری سال 1395 ش، جمعیت این شهر 406‘554 تن برآورد شده است (نک : «درگاه ... »، بش ). احتمال میرود زبان این ناحیه در دورههای پیشین جزو گویشهای فلات مرکزی و از گروه زبانها و گویشهای ایرانی نو شاخۀ غربی باشد (نک : رضایی باغبیدی، 179؛ غلامی، 46).
در گویش همدانی، درمجموع، 21 همخوان متمایز به چشم میخورد. در جدول 1، این همخوانها را در جایگاه آغازین واژه میتوان مشاهده کرد (نک : صبوری، 77):
اولین ویژگی مهم دربارۀ همخوانها این است که همخوان سایشی نرم [v] در بیشتر بافتها در ابتدا و میانۀ واژهها دارای شیوۀ تولید [v] است و در آغازۀ هجا، پس از [u] و در پایانۀ هجا، پس از واکۀ [ε] بهصورت [w] تولید میشود، مانند duwɑz:ε «دوازده»، mεwz «موز». افزونبر این، میتوان گفت که همخوان غلطان [r] با توجه به بافت، شیوههای تولید متفاوتی دارد؛ شیوۀ تولید آن در ابتدای واژه بهصورت [r]، در میانۀ واژهها، بهصورت [ɾ] و در پایان واژهها، بهصورت [ɾ̥] و [r] است؛ برای نمونه میتوان بهترتیب، این مثالها را ارائه داد: roft «جارو زد»، mivәɾε «میبرد»، ʔεŋɡuɾ̥ «انگور».گویش همدانی 6 واکۀ واجی دارد که در این نمودار میتوان دید (صبوری، 81):
تقابل بین واکهها را در واژههایی که در جدول 2 آورده شدهاند میتوان مشاهده کرد.
لازم به یادآوری است که واکۀ / ε/ بهصورت [ε] در هجاهای بسته و هجاهای باز پایانی واژههایی چون ʔεnɡuʃt «انگشت» و gosnε «گرسنه»، و بیشتر بهصورت [ә] در بافتهای دیگر، مثلاً در هجاهای باز غیرپایانی مانند zәmә sɑn «زمستان» درک میگردد. همچنین، واجگونۀ انسدادی ـ چاکنایی [ʔ] بهطور قابل پیشبینی قبل از واژههایی ظاهر میشود که با واکه آغاز میگردند، مانند عبارت ʔovaχ ʔɑftɑp «سپس خورشید» (صبوری، 92).یکی از مهمترین ویژگیهای آواشناختی گویش همدانی، قاعدۀ / e/ آغازین (ابتدا به کسر کردن) هنگام تلفظ واژهها ست. به باور اذکائی عامل این فرایند، تأثیر لهجۀ یهودیان ساکن در همدان بر این گویش است (ص 45)، برای نمونه: پِدَر، سَر و مَشهد، که در حالت اضافه مثلاً به «من» و «تو» چنین میشود: pedere ma «پدر من»، sere to «سر تو»، mešad «مشهد» (گروسین، 29). صادقی به نقل از گروسین، دلیل زبانشناختی این ویژگی را اینگونه عنوان میکند: واژههایی که از یک هجای بسته تشکیل میشوند و پیش از همخوان پایانی آنها، واکۀ / a/ قرار دارد مانند pedar «پدر»، در صورت اضافهشدن به واژهای که با واکه آغاز میشود، این هجای بسته به هجای باز تغییر میکند و / a/ که واکۀ بازی است به / e/ که واکۀ بستهتری است بدل میشود. این ویژگی را در واژههایی مثل pet-e pis «زشت و کثیف»، darz-e deval «شکاف»، des-e desmāl «تحفه»، dem-e dud «دودودم»، kerč-e kebud «کبودی»، varz-e velā «مالش» و مانند آنها میتوان دید (ص 96). رشتهواج / ow/ در واژۀ آب / āb/ به / ew/ بدل گردیده است، مثالهای دیگر از این تغییر عبارتاند از: ews «آبستن»، âsiyew «آسیاب»، šew «شب»، gew «گاو» (صادقی، 97- 98)./ e/ آغازین در واژههایی که با همخوان / s/ و / š/ شروع میشوند در چند واژه در گویش کنونی همدان رایج است: espordan «اِسپردن»، esândan «ستاندن»، ešgâftɑn «شکافتن»، ešgesdan «شکستن»، ešnofdan «شنیدن»، ešgɑmme «شکنبه» (همو، 100). نکتۀ آوایی دیگر، تبدیل رشتهواج / mb/ به / mm/ است، مانند: tommān «تنبان»، zemmur «زنبور»؛ گاهی نیز یکی از دو / m/ حذف میشود، مانند: tāmāku «تنباکو»، xāmāIJi «خانباجی». همچنین رشتهواج / st/ به / s/ تبدیل میشود، مانند: kāressān «کارستان»، bussān «بوستان»، messi «مستی» (همو، 97).همخوان / t/ بعد از همخوانهای سایشی بیواک به / d/ بدل میشود: baxd «بخت»، xešd «خشت»، gofdan «گفتن»، sefd «سفت» (همو، 98).همزه در واژههای عربی حذف میشود: گاهی بدون بهجاگذاشتن اثر، مانند davā «دعوا»، IJave «جعبه»؛ گاهی با کشش جبرانی واکۀ پیشین، مانند tām «طعم»؛ گاهی نیز با تکرار همخوان، مانند IJomme «جمعه». در واژههای bafr «برف»، soxr «سرخ»، čaxr «چرخ» و moqr «مرغ»، قلب صورت گرفته است (همو، 98- 99).در همدانی برخی همخوانهای میانجی خاص به کار میرود، مانند: / n/ در to-n-am «تو هم»؛ / r/ در inā-r-am «اینها هم»؛ / š/ در vā-š-om «با من»، vā-š-et «با تو»، be-š-om «به من»، be-š-eš «به او» (صبوری، 59).در این گویش، سایشیشدگی انسایشی / č/ به / š/ در دو واژۀ بسیار پرکاربرد / či/ و / hič/ دیده میشود و این دو در تمامی بافتها بهصورت / iš/ و / hiš/ تلفظ میشوند. همخوان انسایشی / IJ/ در محیط بین دو واکه و پیش و پس از واکه به همخوان سایشی / ž/ تبدیل میشود و به این ترتیب از میزان بست آن میکاهد و تضعیف میشود، مانند āžor «آجر». همخوان انفجاری / q/ که با بست کامل در جایگاه ملازی تولید میشود، با کاستهشدن از بست تولیدیاش، بدل به همخوان سایشی / x/ در جایگاه متناظر خود میشود، مانند estefrāx «استفراغ». سایشیشدگی همخوان انفجاری / ʔ/ به همخوان سایشی / h/ در جایگاه متناظر خود، یعنی چاکنا، در پیکرۀ حاضر تنها در واژۀ mohtād یافت شده است. همچنین مواردی از واکدارشدگی / k/ به / g/ ، مانند balge «بلکه»، و واکدارشدگی / f/ به / v/ ، مانند hevda «هفده» دیده میشود.مواردی از حذف همخوان نیز در این گویش دیده میشود: حذف / t/ از خوشۀ همخوانی / xt/ و / qt/ مانند sax «سخت»؛ حذف / t/ از خوشۀ همخوانی / ft/ مانند raf «رفت»؛ حذف / t/ از خوشۀ همخوانی / št/ ، مانند behdāš «بهداشت»؛ حذف / t/ از خوشۀ همخوانی / st/ مانند ešgas «شکست»؛ حذف / d/ از خوشۀ همخوانی / nd/ مانند gusfan «گوسفند»؛ حذف / d/ پایانی مانند šo «شد». حذف همخوانهای سایشی و انسدادی چاکنایی / h/ و / ʔ/ فرایندی متداول است که میتواند هم در سطح واژه و هم در مرز دو تکواژ اعمال شود. حذف این همخوان از پایانۀ واژهای که هستۀ آن را واکهای کوتاه تشکیل داده است میتواند سبب کشش جبرانی این واکه شود، مانند tanā «تنها». مواردی از درج همخوان نیز در این گویش دیده میشود، مانند tandur «تنور»، pander «پنیر».هماهنگی واکهای، تغییری کیفی است که طی آن واکهای تحتتأثیر واکۀ مجاور قرار میگیرد و در یک یا چند ویژگی با آن هماهنگ میشود. نمونههایی از این فرایند در گویش همدانی دیده میشود: kučug «کوچک»، sifid «سفید»، bāhār «بهار». این هماهنگی در پیشوندهای التزامی، استمراری و منفیساز نیز دیده میشود: bišin «بشین»، māxām «میخواهم»، nimidāni «نمیدانی». در گویش همدانی، عبارت mačim «مَچیم» صورت کوتاهشدۀ عبارت «من چه میدانم» است که بهسبب کاربرد بسیار، دستخوش تغییرات حاصل از کاهش ویژه شده است. همچنین واژۀ «از» در تمامی بافتها بهصورت / a/ به کار میرود، و صورت کامل «از» محدود به مواردی است که پس از آن، واژهبستهای ضمیری قرار بگیرد، مانند az=aš «ازش». حرف اضافۀ «با» نیز در بیشتر موارد تحتتأثیر فرایند سایشیشدگی بهصورت کاهشیافتۀ / vā/ به کار رفته است. یکی از فعلهای پرکاربرد که در همۀ بافتها بهصورت کاهشیافته به کار میرود، صیغۀ امر از فعل «برخیز» است. فرایندهای کاهشیافته در این فعل، سایشیشدگی / b/ به / v/ ، حذف / r/ از پایان / bar/ ، و حذف همخوان / z/ از پایان فعل است. این فعل بهسبب کاربرد بسیار، خودکار شده است، بهطوریکه در همۀ بافتها بهصورت / vaxi/ به کار میرود (صبوری، 89).
برخی از ویژگیهای صرفی ـ نحوی گویش همدانی به این قرار است: یکی اینکه در اتباع واژههایی که با حرف «م» شروع شده باشند، لفظ «مِلان» آورده میشود، مانند مهمانمِلان، مسجدمِلان، محسنمِلان (گروسین، 31)؛ دیگر اینکه پیبست ضمیری اولشخص بهجای am-،؛om- تلفظ میشود، مانند did-om «مرا دید» ، ketāb-om «کتابم». شناسههای جمع چنیناند: vāysādimān «ایستادیم»، vāysādinān «ایستادید»، vāysādan «ایستادند».از پسوندهای خاص در گویش همدانی، این موارد درخور توجه است: پسوند مصغرساز ule, -ole, -ile, -le- ، مانند quzule «کوزۀ کوچک»، bassule «بستوی کوچک»، dugule «دیگ کوچک» و tongele «تنگ کوچک»؛ پسوند مکان lān-، مانند sāye-lān «جای سایه»، sabze-lān «سبزهزار» و meyze-lān «جای خشککردن میز <= مویز>»؛ پسوند egi- بهجای پسوند ـی اسم مصدر، مانند bolan-egi «بلندی»، liIJ-egi «لیزی»؛ پسوند قیدساز akāni-، مانند doruq-akāni «دروغکی»، serepā-kāni «سرپایی». از پسوند ene/ -ine- «ـ نه / ـ ینه» برای ساخت صفت نسبی استفاده میشود: tofene، čosene «خرخاکی یا سوسک»، kufine «کوفکرده»، čuqine «چوبین»، gartine «گردی، معتاد»، čɑrbine «روغنی»؛ اگرچه این پسوند خاص همدانی نیست، اما همراه با اسمهایی به کار میرود که در فارسی معیار سابقه ندارد.در این گویش، واکۀ ā بهعنوان عنصر ترکیبساز به کار میرود، مانند IJur-ā-IJur «جوربهجور»، p-ā-čāpāč «بچاپبچاپ»، xām-ā-xām «خامخام»، gorr-ā-gor «پستسرهم» و kep-ā-kep «کاملاً بسته و پوشیده».در همدانی، پرسشواژۀ bini «بینی» از فعل «دیدن» دستوریشده است و بهعنوان پرسشواژهای در پرسشهای قطبی، مانند «بینی میآ؟» (آیا میآید؟) و همراه با عبارتهای پرسشی در پرسشهای محتوایی به کار میرود، مانند «بینی چن نفر مردن؟» (چند نفر مردهاند؟) (صبوری، 145).
صادقی (به نقل از گروسین) اشاره میکند که از میان واژههای همدانی شمار نسبتاً فراوانی فعل در این گویش هست که در فارسی نوشتاری و گویش تهرانی به کار نمیروند، مانند: IJikāndan «جوانهزدن و بهکنایه، به حد بلوغ رسیدن»، ešāndan «پرتابکردن»، pelmāndan «آلودهکردن و کتکزدن»، teridan «پارهشدن»، teqqāndan «پرکردن»، tellāndan «لهکردن، مالشدادن»، tommidan «فرورفتن قسمتی از چیزی»، tenIJidan «لهشدن چیزی زیر فشار»، tulidan «پلکیدن»، tučidan «گرفتار و سردرگم شدن»، tikidan «نقشهکشیدن»، IJezāndan «سوزاندن»، čeqqāndan «فروکردن چیزی در جایی»، čulsidan «خشکشدن پوست بدن و میوه و گل»، soxtāndan «سوزاندن»، errāndanš «پارهکردن»، qežidan «سُرخوردن»، qertāndan «براندن»، qertidan «بریدن»، keppāndan «روی چیزی را پوشاندن»، kerrāndan «خراشدادن»، lerāndan «پرتابکردن»، vaxizādan/ vaxzādan «برخاستن»، velāydan «زیرپاگذاشتن»، haštan «گذاشتن» (ص 104-106).برخی ترکیبات اتباعی جالب نیز در این گویش دیده میشود، مانند: tekān šekān «ترسولرز»، tun o tevas «سرگردان و بیخانمان»، xelt-e xāš «خِرتوپِرت»، lān šipānāš «مهمانی و ریختوپاش»، al-o-kodš «شَلوپَل»، set-e sabr «با تأنی»، qanIJ-o-qeIJār «آرایش و بزک»، let-e lohhor «بیش از اندازه فراخ»، vil-e vāIJerā «چرتوپرت» (ص 108).
اذکائی، پرویز، فرهنگ مردم همدان، همدان، 1385 ش؛ رضایی باغبیدی، حسن، تاریخ زبانهای ایرانی، تهران، 1399 ش؛ صادقی، علیاشرف، نگاهی به گویشنامههای ایران (مجموعهای از نقدها و بررسیها)، تهران، 1379 ش؛ صبوری، فریبا، بررسی پیکرهبنیاد گویش همدانی با تکیه بر ویژگیهای تاریخی، پایاننامۀ دکتری، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، 1401 ش؛ غلامی، سالومه، «گویششناسی اشعار باباطاهر و اهمیت آن در بازسازی زبان بومی پیشین همدان»، پژوهشهای زبانشناسی تطبیقی، همدان، 1399 ش، س 10، شم 20؛ گروسین، هادی، واژهنامۀ همدانی، همدان، 1384 ش.
محمد راسخمهند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید