زجاجی، ابوالقاسم عبدالرحمان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 15 آذر 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/274172/زجاجی،-ابوالقاسم-عبدالرحمان
دوشنبه 24 دی 1403
چاپ نشده
26
زَجّاجی، ابوالقاسم عبدالرحمان بن اسحاق نهاوندی (د ح 340 ق/ 951 م)، نحوی، لغتشناس و محدث ایرانیتبار سدۀ 4 ق/ 10 م.او در صَیمَره، شهری میان جبل و خوزستان، در استان همدان (یاقوت، 3/ 498- 499؛ قمی، 26) به دنیا آمد و نسبت صیمری و نهاوندی وی از همینجا ست، و چون در بغداد زیست و بالید، او را بغدادی نیز خواندهاند (ابنخلکان، 3/ 136؛ صفدی، 18/ 112؛ ذهبی، 15/ 475؛ یافعی، 2/ 332). از پیشینۀ وی جز نام پدرش، اسحاق، چیزی نمیدانیم. با توجه به تولد او در صیمره، و آنکه همۀ منابع نسب وی را فرونهادهاند، بیگمان نیاکان وی ایرانی بودهاند (نک : مبارک، مازن، الزجاجی ... ، 7؛ مبـارک، عبدالحسین، مقدمه بر اشتقاق ... ، 9). زجاجی نیز نسبتی است که دیگران بهسبب همنشینی و همدمی بسیار او با استادش، زَجّاج (د ح 316 ق/ 928 م؛ نک : ه م)، بـه او دادهاند (زبیدی، 119؛ ابنخلکان، ذهبی، همانجاها؛ ابوالفدا، 99). برخی آوردهاند که او در بغداد پیوسته با زجاج بود و از او نحو آموخت؛ چندانکه در آن چیره گشت (قفطی، 2/ 160؛ صفدی، همانجا؛ سیوطی، بغیة ... ، 297).دربارۀ نخستین سالهای عمر زجاجی و جوانیاش اطلاعی در دست نیست؛ میتوان گمان برد که وی، بنابه سنت آن روزگار، علوم ابتدایی و رایج زمان خود را در صیمره و نهاوند آموخت و در تاریخی که دانسته نیست، برای کسب دانش، نخست راهی بغداد شد (ابنخلکان، ذهبی، صفدی، همانجاها). منابعْ نام استادان وی را تا 20 تن برشمردهاند. زجاجی خود در الایضاح، استادانش را چنین معرفی میکند: «از دانشمندانی که ایشان را بدیدم و نزد ایشان خواندم: استادمان زجاج و ابوجعفر محمد بن رستم طبری (یا ابوجعفر احمد، د بعد از 304 ق/ 916 م) و ابنکیسان (د 299 ق؛ نک : ه م) و ابوبکر احمد بن حسین، معروف به ابنشقیر (د 315 ق) و ابنخیاط (د 320 ق/ 932 م؛ نک : ه م) و ابنسراج (د 316 ق؛ نک : ه م) و علـی اخفش (د 315 ق؛ نک : ه م)؛ و از کوفیانی کـه دانش آموختم: ابنکیسان و ابنشقیر و ابنخیاط، چه ایشان از بزرگان دانش در کوفه بودند و نخست اعتماد ایشان بر کوفیان بود، سپس علم را از بصریان فراگرفتند و ایشان بودند که میان هر دو مکتب کوفـه و بصـره را جمع کردند؛ و ابنانباری (د 328 ق؛ نک : ه م) و ابوموسى، معـروف به حامض (د 305 ق)، کـه بیشترْ علـم لغت میدانستند، ولیکن ما روایات ساده را از او برگرفتیم؛ و ابوالفضل ملقب به زبیل و ابومحمد عبدالملک بن مالک ضریر و دیگر کسانی که در (مکتب) کوفه چندان سرآمد نبودند و من برای آن نام کسانی را که از ایشان دانش آموختم و بر ایشان خواندم، آوردم تا آنچه را از هر دو (= مکتب) نقل میکنم و بـدان استناد میکنم، مـورد اعتماد باشد ... » (ص 78-80؛ نیز نک : ابنانباری، 211؛ ابنخلکان، یافعی، همانجاها؛ یمانی، 180؛ حمد، مقدمه بر الجمل، 8 -12). صفدی نیز اشاره میکند که او به کار املا میپرداخته، و درسهای محمد بن عباس یزیدی (د 310 ق/ 922 م)، علی بن سلیمان اخفش و ابندرید (د 321 ق) را املا میکرده است (همانجا).دانش بسیار از زجاجی، عالمی صاحبنام ساخت؛ چندانکه ابنانباری او را در طبقۀ ابوسعید سیرافی و ابوعلی فارسی نهاده (همانجا)، و زبیدی نیز او را در طبقۀ دهم نحویان بصره جای داده است (همانجا)؛ گویا ابوعلی فارسی از اینکه زجاجی را با او در یک رتبه و مقام نهادهاند، چندان خرسند نبود و در این باب گفته است: «اگر زجاجی سخن ما را در نحو میشنید، دیگر او را شرم بود که در نحو سخن راند» (نک : ابنانباری، قفطی، همانجاها؛ نیز مبارک، مازن، الزجاجی، 14-16، مقدمه بر اللامات ... ، 10، که علت آن را شخصی، و جدا از دانش زجاجی دانسته است).زجاجی نزد استادان پیشین و نیز نفطویه (د 324 ق/ 935 م) حدیث شنید (ذهبی، 15/ 476؛ سیوطی، همانجا). منابعْ زجاجی را «محدثی ثقه» یاد کردهاند که نامش در سندهای بسیار آمده است؛ برای نمونه، ابنعساکر نام وی را بهتکرار آورده، و به او استناد کرده است (9/ 432، 433؛ نیز نک : مبارک، مازن، الزجاجی، 8).زجاجی مدتی را در طبریه گذراند و آنجا به کار املا مشغول بود (سیوطی، همانجا)، مدتی نیز در حلب بود (قفطی، همانجا؛ ابنعماد، 1/ 357)؛ اما دمشق شهری بود که بیشترین شهرت را برای زجاجی به ارمغان آورد. در این شهر بود که مجالس درس بسیاری برای او بر پا شد، و دانشدوستان فراوانی بر درس او گرد آمدند. جامع دمشق، همیشه آکنده از طالبان علم بود و زجاجی آنچه را از استادان خود فراگرفته بود، برای ایشان روایت میکرد (ذهبی، صفدی، ابنخلکان، همانجاها). قفطی نیز اشاره میکند که طالبان علم گاه از راه دور برای پرسشهای خود نزد وی میآمدند (همانجا). همچنین سیوطی نقل میکند که ابوبکر شیبانی در طبریه با زجاجی در دمشق مکاتباتی داشته، و 11 سؤال پرسیده، که زجاجی به همۀ آنها پاسخ داده و سیوطی همۀ این پرسشها و پاسخها را در الاشباه خود آورده است (3/ 110 بب ).او یک بار نیز راه مکه را در پیش گرفت. اگرچه منابع به سال و مدت آن اشارهای ندارند، اما میدانیم که وی در آن زمانْ مشغول نوشتن الجمل بوده، و تا اتمام آن، همچنان در مکه مانده است (قفطـی، 2/ 161؛ ابنخلکان، 3/ 136؛ صفـدی، همانجا؛ نیز نک : آثار).زجاجی شاگردان بسیاری داشت که بیشترشان اهل دمشق بودند و گفتههای او را روایت کردهاند؛ ازجمله میتوان احمد حبّال، محمد بن سابقۀ نحوی، عبدالرحمان بن ابینصر، عبدالرحمان ابنعمر بن نصر، عفیف بن ابینصر، احمد بن محمد سلامه، احمد ابنمحمد غسانی معروف به ابنشرّام / شرامی، حسن بن علی سقلّی، عبدالله بن محمد خطّابی و ابویعقوب اسحاق بن احمد طایی را نام برد (زجاجی، اشتقاق ... ، 510؛ ذهبی، سیوطی، بغیة، همانجاها؛ ابنخیر، 308؛ ابنعساکر، 2/ 405؛ مبارک، مازن، الزجاجی، 11؛ تنوخی، 6).منابعْ زجاجی را بر مذهب شیعه دانستهاند (ذهبی، همانجا). بنابه روایت ذهبی، ناصبیانی که هنوز در آن زمان ساکن دمشق بودند، ارادت زجاجی را به اهلبیت و علی (ع) برنتافتند و هم ایشان بودند کـه در تاریخی که بر ما پوشیده است، زجاجی را بـه اتهام گرایشات شیعی از این شهر بیرون راندند (15/ 476).منابعْ تـاریخ مرگ زجاجی را بین سالهای 337-340 ق/ 948- 951 م آورده، و برخی مرگ زجاجی را در دمشق دانسته و بعضی اشاره کردهاند که آن هنگام که زجاجی با ابنحارث، عامل ضیاع اخشیدیه، از دمشق خارج شده بود، او در طبریه وفات یافت (زبیدی، ابنخلکان، ذهبی، سیوطی، همانجاها).
اگر به دو مکتب بصره و کوفه در نحو قائل باشیم (فلایش، EI2, III/ 820-821; I/ 14, 19؛ نیز نک : ابنقتیبه، ابنکیسان، ه مم)، میتوان گفت زجاجی زمانی پـای در بغداد نهاد کـه دیگر بصره و کوفه مکانی تنگ و کوچک برای این دو مکتب بود، اما بغداد شهری بزرگ بود که آزادی مطلوبی را برای این دو گروه فراهم ساخته بود. با وجود مبرد، پیشوای بصریان (د 285 ق/ 898 م) و ثعلب (د 291 ق)، پیشوای کوفیان آن زمان در بغداد، اختلافات این دو مکتب به اوج رسید و زبانههای این اختلافات، شاگردان ایشـان را پریشان ساخته بـود؛ امـا این پریشـانحالی نحویانی را به ظهور رسانید که دانشآموختۀ هر دو مکتب بصره و کوفه بودند و اندکاندک پایههای مکتب بغداد را پیریزی کردند. از این میان، استادان زجاجی و خود او سهم بسزایی در ایجاد مکتب بغداد داشتند. این درهمآمیختگی دو مکتب را میتوان آشکارا در آثار نحوی ایشان، و ازجمله در نوشتههای زجاجی بازیافت؛ افزونبراین، او خود نیز در برخی موارد آرائی منحصربهفرد داشته است (ورستیگ، 3؛ ضیف، المدارس ... ، 245- 248؛ نک : مبارک، مازن، همان، 20-21؛ حمد، مقدمه بر الجمل، 14-15).شیوۀ زجاجی در آموزش نحو، همانطور که در آثارش میتوان جستوجو کرد، نخست آسانکردن زبان عربی بوده است. او از جدلهای نظری و تعللهای فلسفی دوری گزیده، و کوشیده است تـا نحو را بـرای عامۀ مـردم قابل فهم کنـد (نک : مبارک، مـازن، مقدمه بر اللامات، 6). افزونبراین، او را نمیتوان وابسته به مکتب نحوی خاصی دانست؛ چه، در برخی مسائل پیرو مکتب کوفه، و در برخی دیگر پیرو مکتب بصره، و گاه نیز دنبالهرو نحویان بغداد بود (ورستیگ، همانجا؛ مبارک، عبدالحسین، مقدمه بر اشتقاق، 10). تألیفات بسیار زجاجی در صرف و نحو، حدیث و علوم قرآنی، و موضوعاتی چون شعر، هجا، معانی، قوافی، لغت و ادب سبب شد تا او را «صاحب التصانیف» بخوانند (ابنعماد، 1/ 357).
1. الابدال و المعاقبة و النظائر: کتابی است کوچک و کمحجم، دربارۀ آواشناسی که برای نوآموزان گرد آمده است (نک : تنوخی، 7). وی در این کتاب با استناد به نمونهها و شاهدهای بسیار به ابدال، معاقبه و نظائر حروف پرداخته است. نمونهها و شاهدهایی که زجاجی در کتاب آورده است، نشان از اطلاع بسیار وی در این موضوع دارد. این کتاب یک بار در 4 بخش، در مجلة المجمع العلمی العربی، و بار دیگر به کوشش عزالدین تنوخی چاپ شد (هر دو بار در دمشق، 1962 م).2. اخبار ابیالقاسم الزجاجی، کتابی است شامل 300 خبر که دربارۀ متون نظم و نثر گرد آمده، و از هیچ ترتیبی برخوردار نیست، و از لحاظ محتـوا نیز چندان بـا امالی ــ دیگر اثر زجاجی (نک : دنبالۀ مقاله) ــ تفاوتی ندارد. میتوان امالی و اخبار وی را یک گونه کتاب به شمار آورد که بنابر ذوق گردآورنده، نامهایی متفاوت گرفتهاند (نک : مبارک، عبدالحسین، مقدمه بر اخبار ... ، 11). افزونبراین، از مضمون این دو کتاب میتوان به چگونگی مجالس درس و املای زجاجی دست یافت. گفتنی است، بیش از 100 خبر در امالی و اخبار زجاجی مشترک است که البته گاه تفاوتهایی در سند یا متن آنها یافت میشود (همان، 11-12). این کتاب در 1980 م به کوشش عبدالحسین مبارک در دار الرشید للنشر، در عراق چاپ شد.3. اشتقاق اسماءالله (یا الاسماء الحسنى / شرح اسماءالله الحسنى): چنانکه از نام کتاب پیدا ست، موضوع آن در باب اشتقاق نامهای خداوند متعال است. پیش از این، اصمعی (د 216 ق/ 831 م؛ نک : ه م) و ابـندریـد (د 321 ق/ 933 م؛ نک : ه م)، کـه از استادان زجاجی نیز بودند، به بحث اشتقاق اسم پرداخته بودند؛ اما ایشان اسامی قبایل عرب را مد نظر داشتند و میتوان گفت نوشتههای ایشان در محدودۀ انساب عرب جای دارد و بیشتر به کار نسبشناسان میآید. اما زجاجی اولین کسی است که به اشتقاق نامهای خداوند پرداخته، و با استناد به حدیث پیامبر اکرم (ص) ــ که خداوند را 99 نام است ــ و با تکیه بر نامهای خداوند که در 26 سوره از قرآن ــ بهترتیب از سورۀ حمد (1) تـا بروج (85) و اخلاص (112) ــ آمـده، 99 نام خدای را استخـراج کرده، و سپس به اشتقاق لغوی هریک در بابی مستقل پرداخته است. او از بحثهای کلامی دوری گزیده، و گاه به تفسیر روی آورده است. این نامها با «الله» آغاز، و با «الصمد» پایان میپذیرد. وی برای بیان دلایل خود، گفتههای نحویان پیشین، اشعار و امثال عرب را شاهد آورده است.زجاجی پس از پرداختن به نامهای خدا، کتاب خود را در 8 باب دیگر ادامه میدهد. این بابها موضوعاتی چون اشتقاق اسم؛ فرق بین وصف و نعت، هم از لحاظ لفظ و هم معنا؛ و وجه اشتقاق واژۀ نبی را شامل است (برای توضیح بیشتر، نک : مبارک، عبدالحسین، «الزجاجی ... »، 285-291). این کتاب به کوشش عبدالحسین مبارک، با مقدمۀ رمضان عبدالتواب در نجف (1394 ق/ 1974 م) چاپ شده است.4. الامالی ( الامالی فی المشکلات القرآنیة و الحکم و الاحادیث النبویة): سیوطی (د 911 ق/ 1505 م) در المزهر، زجاجی را آخرین کس دانسته که به شیوۀ لغویان املا میکرده (2/ 314)؛ با وجود این، پس از زجاجی، «امالی»های معروف دیگری گرد آمدهاند (نک : هـارون، مقدمه بـر الامالی، 15). گویا زجاجی را 3 امالی بوده: امالی بزرگ (کبرى)، متوسط (وسطى) و کوچک (صغرى) که شاگردانش فراهم آورده بودند (نک : بغدادی، 2/ 109؛ هارون، همان، 16-17؛ قس: مبارک، مازن، مقدمه بر اللامات، 13)؛ اما سیوطی اشاره میکند که در زمان وی، زجاجی را یک امالی در جلدی بزرگ بوده است (همانجا). با وجود این، دستنوشتهای زیادی به نام امالی کوچک یا متوسط یا بزرگ در کتابخانهها موجود است (نک : دنبالۀ مقاله؛ نیز نک : ورستیگ، 4).کتاب امالی زجاجی 194 املا را در بر گرفته، و موضوعات گوناگونی چون تفسیر آیات قرآنی، احادیث، اشعار، لغت (چ هارون، 36، 112، 113، 124، 199، جم )، و مجالس و اقوال دیگران (همـان چ، 50، 58، 91، 94، جم ) را ــ بـدون هیـچ نظم و ترتیبی ــ شامل است. برخی از این املاها بـا اخبارِ آمده در کتاب اخبار وی یکسان است.این کتاب نخست براساس دستنوشتی ناقص در 140 صفحه، به کوشش عثمان خلیل، و با شرح و تعلیقات احمد بن امین شنقیطی در قاهره (1324 ق) چاپ شد. در این چاپ، اگرچه نام مؤلف در مقدمۀ کتاب، در معرفی وی (ص 2) و نیز در متن کتاب (ص 3) صحیح آمده، اما مصحح نام مؤلف را هم روی جلد کتاب «للامام ابیالقاسم عبدالرحمان بـن اسحاق الزجاج» و نیـز در پایان کتـاب (ص 135: ابیالقاسم عبدالرحمان بن اسحاق الزجاج) اشتباه آورده است. این کتاب با همین اشتباهات چندین بار تجدید چاپ شده است (مثلاً نک : چ بیروت، 1403 ق/ 1983 م). به نظر بروکلمان این چاپ همـان الامالی الوسطى است (GAL, S/ I/ 171؛ نیـز قس: سرکیس، 1/ 964، که آن را الامالی الصغرى دانسته است). سپس عبدالسلام محمد هارون آن را براساس دو دستنوشت و نیز متن چاپشدۀ 1324 ق، در سال 1382 ق/ 1962 م در قاهره چاپ کرد.5. الایضاح فی علل النحو، کتابی است در باب علتهای نحوی در دستور زبان عربی که در یک مقدمه، 23 باب و یک تکمله گرد آمده است. شاید خلیل بن احمد فراهیدی (د ح 175 ق/ 791 م) اولین کس باشد که «علت» را در مسائل نحوی مطرح نمود. پرسش اصلی او این بود که آیا علتهای نحوی ریشۀ زبانشناسی دارند، یا عربها خود به اختراع این علتها برخاستهاند (نک : زجاجی، الایضاح، 65-66؛ ضیف، مقدمه بر الایضاح، «ب»). در پایان سدۀ 3 ق/ 9 م، با نزدیکشدن دو مکتب کوفه و بصره، نحویان مکتب بغداد در گفتار و نوشتههای خود به این امر بیشتر توجه کردند. زجاجی را میتوان از نخستین کسانی دانست که در تألیفات خود ــ و مخصوصاً در الایضاح ــ به علتهـای نحـوی پرداخته است کـه نظـرات وی جایگاه ویژهای در زبانشناسی عربی دارد (نک : همان، «ب» ـ «ج»، المدارس، 252-253؛ نیـز ورستیگ، 6-7، جم ). او پیش از بیان نظریۀ خود، به آراء نحوی گذشتگان چون سیبویه و خلیل، نیز دو مکتب نحـویِ بصری و کوفـی بسیـار استناد میکنـد (نک : سراسر کتاب)؛ بهگونهایکه میتوان از خلال آن، به فلسفۀ این علتها دست یافت (ضیف، مقدمه بر الایضاح، «د»). او علتهای نحوی را بر 3 قسم تعلیمی، قیاسی و جدلی تقسیم نموده است و تأکید دارد فقط از راه عقل میتوان به علت قیاسی و جدلی دست یافت (ص 64- 66)؛ بهعنوان نمونه، در علت اعراب در اسم، و اینکه چرا در آخر هر اسم اعـراب ظاهر میشود، نـه در وسط یـا پایان آن، زجاجی سبب آن را فقط عقلانی دانسته، و بر این گمان است که علت آن بـه زبـان و لغت عـرب مربوط نمیشود (همانجا؛ نیـز نک : ضیف، المدارس، 253). زجاجی را صاحب نظریۀ دلالت اعراب بر معانی دانستهاند؛ چه، او بر آن است که اعراب وضع شدهاند تا بتوان بدین وسیله معانی را بیـان کـرد (نک : الایضاح، 69-71، 76)، ایـن نظریه، مقابل نظریۀ «عامل و معمول» در نحو عربی است (ضیف، مقدمه بر الایضاح، «الف» ـ «و»؛ نیز نک : ه د، اعراب).این کتاب به کوشش مازن مبارک، نخست در چاپخانۀ مدنی (1378 ق) منتشر، و پس از آن، بارها تجدید چاپ شد. ورستیگ نیز در کتاب «ایضاح علل النحو تئوری دستور زبان زجاجی، مقدمه، ترجمه، تفسیر» در 23 فصل بهطور کامل به دیدگاه زبانشناختی زجاجی در نحو عربی پرداخته، و آن را بررسی کرده است.6. تفسیر رسالة ادب الکتاب (شرح ادب الکاتب، شرح خطبة ادب الکاتب، شرح مقدمة ادب الکاتب، شرح رسالة ادب الکتاب، شـرح رسالة ابنقتیبة فی ادب الکاتب؛ نک : سلیم، 14-16؛ هارون، مقدمه بر الامالی، 12). ادب الکتاب، کتابی است از ابنقتیبه (د 276 ق/ 889 م)، در یک مقدمه و 4 کتاب که موضوع اصلی آن در باب آنچه کاتبان باید بدانند، ترتیب یافته است. اهمیت مقدمه از آن سبب است که ابنقتیبه با اشاره به بیگانگی مردم زمان خویش با ادب و فرهنگ، با هوشیاری تمام، جامعۀ نویسندگان زمان خویش را سخت انتقاد کرده، و به چالش کشیده است (نک : ه د، ابنقتیبه).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید