صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / زبیر بن عوام /

فهرست مطالب

زبیر بن عوام


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 11 آذر 1403 تاریخچه مقاله

زُبَیْـرِ بْنِ عَـوّام، ابوعبـدالله (مق‍ 36 ق/ 656 م)، صحـابی مشهور، پسرعمۀ پیامبر اسلام (ص). 
زبیر از تیرۀ بنی‌خُوَیلِد، شاخه‌ای از بنی‌اسد بن عبدالعُزّى در قبیلۀ بزرگ قریش بود (کلبی، جمهرة ... ، 1/ 76؛ ابن‌قتیبه، 219). گفته‌اند که 16 سال پیش از بعثت پیامبر (ص) در مکه زاده شد (ابن‌سعد، 3/ 75؛ نیز نک‍ : دنبالۀ مقاله). در کودکی پدرش، عوام بن خویلد، را در نبرد فِجار از دست داد و عمویش، نوفل بن خویلد، سرپرستی وی را بر عهده گرفت (بلاذری، انساب ... ، 9/ 441؛ نیز نک‍ : ابن‌حجـر، 2/ 457- 458). مادرش، صَفیّه، دختر عبدالمطلب، نیای پیامبر (ص) بود و در تربیت وی سخت می‌گرفت تا به گمان خویش، خردمند و جنگجو بار آید (ابن‌سعد، 3/ 73-75؛ بلاذری، همان، 9/ 422). به نوشتۀ کلبی، انتساب پدر زبیر به عبدالعزى و قریش مشکوک بود و از اصالت نبطی (یا قبطی) او سخن به میان آورده، و در این باب، به بیتی هجوآمیز از حَسّان بن ثابت استناد کرده است (نک‍ : مثالب ... ، 275-276؛ حسان، 140؛ جاحظ، 114؛ ابن‌حجر، 4/ 289-290؛ نیز نک‍ : مادلونگ، 103). حسان در اشعار دیگری در مدح زبیر، بر انتساب او به قریش، به‌ویژه از سوی مادر تأکید کرده است (ص 198).
زبیر درحالی‌که هنوز نوجوان بود، در مراحل آغازین و سرّی دعوت پیامبر (ص)، بنابر روایت ابن‌اسحاق، نزد پیامبر (ص) رفت و چهارمین یا پنجمین تن بود که اسلام آورد. وی ازجمله اصحاب پیامبر (ص) بود که برای دوری از آزار کفار قریش، دو بار از مکه به حبشه مهاجرت کرد و پس از بازگشت از حبشه، به مدینه رفت (ابن‌هشام، 1/ 250، 324؛ ابن‌سعد، 1/ 160، 3/ 75؛ طبری، 11/ 507، 555). 
پیامبر (ص) میان زبیر و دیگر اصحابش از مهاجران و انصار، همچون عبدالله بن مسعود، طلحة بن عبیدالله، کعب بن مالک و سَلامة بن سلامه پیمان برادری بست (ابن‌هشام، 1/ 505، 2/ 561؛ ابن‌سعد، 3/ 75-76؛ ابن‌کثیر، 10/ 480). زبیر در غزوات احد، خندق (احزاب)، حدیبیه، خیبر، بدر، فتح، حنین، طائف و بنی‌قریظه حضور داشت (واقدی، المغازی، 2/ 504، 828؛ ابن‌سعد، 2/ 20، 3/ 75- 78؛ ابن‌ابی‌شیبه، 7/ 397؛ خلیفه، 82؛ بلاذری، همان، 9/ 424)؛ چندان‌که بر پیکر او جراحتهایی از دوران پیامبر (ص) باقی مانده بود (ابن‌ابی‌شیبه، 6/ 377؛ ابن‌حبان، 2/ 585). او در غزوۀ احد و فتح مکه و تبوک از پرچم‌داران سپاه بود (واقدی، همان، 1/ 259، 3/ 996؛ ابن‌ابی‌شیبه، 7/ 397). بنابر روایاتی، پس از پیامبر نیز، در فتوحات شام و مصر و نبردهای قادسیه و نهاوند شرکت داشت (همو، 6/ 559-560؛ خلیفه، 142، 148؛ مسعودی، 2/ 331).
در ماجرای سقیفۀ بنی‌ساعده، زبیر ابتدا از حامیان حضرت علی (ع) بود و حتى در دفاع از او، مقابل تهدیدات عمر ایستاد و با وی درگیر شد؛ اما سرانجام، به بیعت با ابوبکر تن داد (واقدی، الردة، 32؛ ابن‌هشام، 2/ 656- 658؛ طبری، 3/ 202-203؛ مادلونگ، 43, 52). با آغاز خلافت ابوبکر و شورشهای مشهور به رِدّه، زبیر و چند تن از صحابه، از سوی خلیفه مأموریت یافتند بر گذرگاههای اطراف مدینه نظارت کنند (طبری، 3/ 243-245). 
در عهد خلافت عمر، زبیر به فرمان وی با سپاهی به یاری عمرو ابن عاص در فتح مصر (20 ق) رفت و در فتح قلعۀ بابلیون نقش عمده‌ای داشت (خلیفه، 142؛ ابن‌عبدالحکم، 85، 117؛ بلاذری، فتوح ... ، 211؛ نیز نک‍ : حتی، 161؛ مادلونگ، 62). پس از قتل عمر، زبیر به عضویت شورای 6نفره برای انتخاب خلیفۀ بعدی درآمد (مسعودی، 2/ 312؛ حتی، 178؛ مادلونگ، 69, 71). بنابه روایتی، او در واپسین روزهای زندگی عمر، حضرت علی (ع) را شایستۀ جانشینی خلیفه دانست (طبری، 4/ 231، 232) و در شورا هم به نفع وی، از نامزدی خلافت کناره گرفت (ابن‌شبه، 3/ 924)؛ گرچه پس از انتخاب عثمان با او بیعت کرد (مادلونگ، 72). 
 به نظر می‌رسد که زبیر ابتدا رابطۀ خوبی با عثمان داشت، تاجایی‌که عثمان به‌سبب کسالتی که بر وی عارض شده بود، او را وصیّ خود برای ادای حج و نیز عزیزترین شخص نزد پیامبر (ص) معرفی کرد (بخاری، 7/ 368؛ ابن‌شبه، 3/ 1055؛ نیز نک‍ : مادلونگ، 88)؛ اما به‌سبب برخی مجادلات (ابن‌شبه، 3/ 1050، 1054؛ ابن‌عبدربه، 4/ 136)، روابط آن دو، رو به تیرگی نهاد (مادلونگ، 104؛ نیز نک‍ : دنبالۀ مقاله)؛ اگرچه بنابر برخی روایات، زبیر در زمان محاصرۀ خانۀ عثمان کوشید میان خلیفه و مخالفانش میانجیگری کند (ابن‌عساکر، 39/ 372-377؛ نیز نک‍ : مـادلونگ، 105)، و بـه روایتِ سیف، پیش از قتل عثمان، مدینه را به سمت مکه ترک کرد تا شاهد کشته‌شدن او نباشد (ص 67- 68، 70، 73)؛ اما نامۀ طلحه به اشتر نخعی برای دشمنی با عثمان حاکی از تظاهر زبیر به نارضایتی از قتل عثمان است. از سوی دیگر، زبیر خود نیز پس از ناامیدی از اعطای ولایت عراق از جانب امام علی (ع)، در سخنانی خطاب به قریشیان به دخالتش در تشویش اوضاع و زمینه‌سازی برای قتل عثمان، اشاره می‌کند ( الامامة ... ، 34، 47).
پس از قتل عثمان، طلحه و زبیر از نخستین کسانی بودند که با علی (ع) بیعت کردند و بنابر برخی روایات که در صحّت آنها تردید هست، آن دو بااکراه، راضی به بیعت با او شدند (سیف، 58، 94-95، 116، 122)؛ بااین‌حال، معاویه در نامه‌ای به زبیر خبر داد که اهل شام را به بیعت با او راضی کرده است و اگر در بیعت با اهل عراق توفیق یابد، دیگر مشکلی نخواهد داشت (ابن‌ابی‌الحدید، 1/ 231؛ نیز نک‍ : مادلونگ، 189). روایتی دیگر نیز حاکی از کوشش معاویه در گسترش نزاع میان زبیر و علی (ع) با وعدۀ بیعت با زبیر است (نک‍ : بلاذری، انساب، 2/ 257- 258). 
طلحه و زبیر 4 ماه پس از قتل عثمان، وقتی از ولایت بر بصره و کوفه ناامید شدند، از علی (ع) برای رفتن به حج اجازه خواستند و رهسپار مکه شدند (سیف، 107؛ الامامة، 47- 48). آنها در مکه با عایشه که از زمان حصر عثمان به آنجا عزیمت کرده بود، دیدار کردند و ازآنجاکه نیک می‌دانستند بدون عایشه راه به جایی نمی‌برند، او را با خود همراه کردند (سیف، 112؛ دینوری، 141، 144؛ مفید، 107) و از او خواستند تا به مردم بگوید که کشتن عثمان ظالمانه بوده است و برای تعیین جانشین وی، همچون دورۀ عمر، باید شورا تشکیل شود (بلاذری، همان، 2/ 223؛ مفید، 113). آنها برای رسیدن به مقصود خود، بصره را به گمان وجود حامیانِ عثمان و زبیر در آنجا، و کوفه را به‌سبب وجود حامیان طلحه، مناسب‌ترینِ شهرها می‌دانستند (دینوری، 144)، سرانجام با حمایت مالی عبدالله بن عامر و یعلی بن امیه، 3هزار تن، که 700 تن آنها اهل مدینه و مکه بودند، روانۀ بصره شدند (سیف، 113؛ ابن‌سعد، 5/ 35-36). آنان به‌رغم اعتراض ابوالاسود دوئلی و سرشناسان بصره، وارد این شهر شدند و ازآنجاکه والی شهر و کارگزار حضرت علی (ع)، عثمان بن حُنیف، مانعی برای اشغال شهر بود، طلحه و زبیر او را پس از ضرب‌وشتم به زندان انداختند؛ سپس بیت‌المال را تصاحب کردند (ابن‌ابی‌شیبه، 7/ 543؛ خلیفه، 183؛ ابن‌سعد، 5/ 40؛ بلاذری، فتوح، 365؛ طبری، 4/ 474)، اما میان طلحه و زبیر بر سر امامت نماز و مُهرنهادن بر بیت‌المال اختلاف پیش آمد؛ بنابراین برای خاتمه‌دادن به آن، زبیر به‌عنوان امیر انتخاب شد و عایشه خواست تا با او بیعت شود (ابن‌سعد، همانجا؛ بلاذری، انساب، 9/ 432؛ طبری، 4/ 454-455، 474؛ برای تفصیل، نک‍ : ه‍ د، جمل، جنگ).
از سوی دیگر، حضرت علی (ع) که می‌کوشید مخالفان را از نبرد منصرف کند، با زبیر که فرماندهی سپاه را بر عهده داشت، باب مذاکره را گشود (دینوری، 147؛ طبری، 4/ 506)؛ ازجمله، سخن پیامبر (ص) را به یاد وی آورد: «زبیر ظالمانه با تو به ستیز بر می‌خیزد». بنابر برخی روایات، زبیر با شنیدن آن سخنان، دگرگون شد و از جنگ جمل کناره گرفت (بلاذری، همان، 2/ 255- 258، 9/ 431؛ دینوری، 147- 148؛ طبری، 4/ 502؛ بیهقی، 6/ 415؛ ابن‌کثیر، 9/ 191، 10/ 460). چنین به نظر می‌رسد که عبدالله بن زبیر نقش مهمی در تیرگی رابطۀ زبیر با حضرت علی (ع) داشت (سیف، 155؛ بلاذری، همان، 2/ 252-255؛ دینوری، 148؛ ابن‌عساکر، 18/ 404). 
دربارۀ سرنوشت زبیر در جنگ جمل روایتها متفاوت است. بنابر بیشتر آنها، زبیر پس از کشته‌شدنِ طلحه (خلیفه، 181) یا پیش از آن، از میدان جنگ گریخت و به سوی مدینه رفت (سیف، 157، 175). در راه، ابن‌جُرموز به تحریک اَحنَف بن قیس، که گفته بود زبیر میان مسلمانان جنگ بر پا کرده است و اکنون می‌گریزد، او را در منطقۀ وادی السِّباع و به روایتی در سَفَوان ــ درحالی‌که به مردی به نام نَعِر بن زَمّام پنـاه برده بود ــ به قتل رسـاند؛ سپس شمشیر، و بـه روایتی، سر بریدۀ وی را نزد حضرت علی (ع) آورد و وی نیز از قول پیامبر (ص) قاتل ابن‌صفیه را به جهنم بشارت داد و از قتل او آشکارا محزون شد (سیف، 174؛ ابن‌سعد، 3/ 82-83؛ خلیفه، همانجا؛ بلاذری، انساب، 2/ 258؛ ابن‌اعثم، 2/ 471؛ ابوالعرب، 107). 
مرگ زبیر روز پنجشنبه 10 جمادی‌الآخر سال 36 و در سن 64، 66 یا 67سالگی گزارش شده، و محل دفن وی وادی السباع بود (ابن‌سعد، همانجا؛ طبری، 11/ 555؛ ابن‌کثیر، 8/ 333). در محرم 385 یا 386، برخی از اهل بصره ادعا کردند در آن ناحیه قبری یافتند که جسدی تازه با لباس و شمشیر را در بر داشت؛ پس آن را زبیر بن عوام پنداشتند و به مربد منتقل نمودند و بر آن، مسجد و بارگاه ساختند (ابن‌جوزی، 14/ 383؛ ذهبی، تاريخ ... ، 27/ 19؛ نیز نک‍ : جارالله، 12). در مقبرۀ باب الفرادیس در دمشق نیز، قبری منسوب به زبیـر بـن عوام موجـود است (نک‍ : عدوی، 19؛ حصنـی به نقـل از ابن‌عبدالرزاق، 1/ 394). ابن‌بطوطه در سدۀ 8 ق، قبر بی‌گنبد و بارگاه او را در مربد دیده، و وصفی از آن به دست داده است (2/ 14). در 953 ق و در دورۀ سیطرۀ عثمانیها، مسجد جامع زبیر در محل مقبرۀ وی بنا گردید و در اواسط سدۀ 10 ق/ 16 م، شهری به نام «زبیر» در اطراف آن و در نزدیک بصره، در پیرامون محل وقوع جنگ جمل ساخته شد (صانع، 1/ 34، 45؛ بازی، 1/ 44-45). 
زبیر با اسماء، دختر ابوبکر ازدواج کرد و ظاهراً در زندگی بر وی سخت می‌گرفت، تاحدی‌که اسماء بارها شکایتِ وی را نزد پدرش کرده بود. تندخویی و ضرب‌وشتم او نسبت به اسماء و دیگر همسرانش اغلب به متارکۀ آنها می‌انجامید (ابن‌سعد، 8/ 184، 197؛ ابن‌ابی‌شیبه، 4/ 194؛ ابن‌شبه، 2/ 493). زبیر 11 پسر و 9 دختر داشت. فرزندان اسماء، عبدالله، عروه، منذر، عاصم، مهاجر، خدیجه، ام‌حسن و عایشه بودند (ابن‌سعد، 3/ 74؛ ابن‌حبیب، 100؛ قس: مقدسی، 5/ 83). آل‌زبیر که بـا نسبت «زبیری» شناخته می‌شوند (سمعانی، 6/ 265)، در حجاز و به‌ویژه مدینه، بغداد و مصر پراکنده بودند (حبیب، 155- 159)، و در سیره‌نگاری نقـش داشتند (نک‍ : جعفریان، 1/ 40). آنهـا همچنین آب‌رسانی زمزم را پس از خلفای بنی‌عباس بر عهده گرفتند (ازرقی، 2/ 106، حاشیۀ 2). 
شغل زبیر ابتدا قصابی و سپس تجارت بود (ابن‌قتیبه، 575؛ مادلونگ، 73). او که هنگام ازدواج با اسماء، تنها دارایی‌اش اسبی بود (ابن‌سعد، 8/ 197؛ بلاذری، انساب، 9/ 428)، از میراث مادر و نیز از تجارت، به‌ویژه در دورۀ خلافت عثمان، ثروت بسیاری اندوخت؛ ازجمله اینکه صاحب منازلی در بصره، مصر، کوفه و اسکندریه شد که بسیاری از آنها تا چند سده پابرجا بود (همان، 9/ 425؛ مسعودی، 2/ 342؛ ابن‌عساکر، 18/ 428). ثروت او را پس از مرگ، به میزان اغراق‌آمیزی بالغ بر 000‘50 دینار، 000‘1 اسب، و 000‘1 کنیز گزارش کرده‌اند (بلاذری، همان، 9/ 427؛ مسعودی، همانجا؛ ابن‌شبه، 1/ 230؛ نیز نک‍ : ابونعیم، 1/ 111-112). زبیر از اقطاع زمین و اموال دیگر از جانب پیامبر (ص)، ابوبکر، عمر و عثمان نیز بهره‌مند بود (ابن‌سعد، 3/ 77؛ ابن‌شبه، 1/ 229، 3/ 1020؛ بلاذری، فتوح، 30، انساب، 9/ 427- 428؛ مادلونگ، 83, 371).
عبدالله بن مسعود، از صحابه، زبیر را وصی خود تعیین کرد (ابن‌ابی‌شیبه، 6/ 226). روایاتی که صحت‌وسقم آنها جای بررسی دارد، حاکی از ارج‌وقرب وی نزد پیامبر (ص) است و اینکه آن حضرت، زبیر را «حواری هذه الامة» خوانده بود (واقدی، المغازی، 2/ 657؛ ابن‌سعد، 3/ 77- 78). پیامبر (ص) افزون‌بر مسئولیتهای جنگی، اموری مانند ثبت اموال صدقات را نیز به وی می‌سپرد (ابن‌حجر، 1/ 626؛ حبیب، 65). او همچنین از کاتبان پیامبر (ص) بود (ابن‌سعد، 1/ 206؛ ابن‌عساکر، 4/ 331). در بسیاری از روایات، زبیر جزو 6 تن از صحابه بود که پیامبر (ص) در خطبۀ خود پس از بازگشت از حجةالوداع به مدینه، رضایتش را از آنها اعلام کرد (ابن‌منده، 662؛ ابن‌عساکر، 21/ 81)، و به‌عنوان یکی از «عشرۀ مبشره» نیز نام برده شده بود (ذهبی، سير، 3/ 45). برخی از کتابهای حدیثی، فصلی را به «فضایل زبير» اختصاص داده‌اند (احمد بن حنبل، فضائل ... ، 2/ 733؛ منذری، 2/ 435). در روایتهای شیعی، زبیر از شاهدان وصیت فاطمۀ زهرا (ع) (دلائل ... ، 43)، و از حاضران در مراسم تدفین شبانۀ وی بود (نک‍ : ابن‌شهرآشوب، 3/ 363). زبیر احادیثی از قول پیامبر (ص) نقل کرده است (برای مسند او، نک‍ : احمد بن حنبل، مسند، 2/ 186؛ ابویعلى، 2/ 29 بب‍‌ ) و کسانی چون ابن‌کناسه و ابوخیثمه و هشام بن عروه نیز از طریق وی احادیثی نقل کرده‌اند (نک‍ : همو، 2/ 41، 45؛ ذهبی، همان، 1/ 400، 8/ 190). از زبیر اشعاری نیز در منابع نقل شده است (بلاذری، همان، 2/ 259؛ ابوالعرب، 109؛ ابن‌اعثم، همانجا).

مآخذ

ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، 1385 ق؛ ابن‌ابی‌شیبه، عبدالله، المصنف، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، 1409 ق؛ ابن‌اعثم کوفی، احمد، الفتوح، به کوشش علی شیری، بیروت، 1411 ق/ 1991 م؛ ابن‌بطوطه، رحلة، رباط، 1417 ق؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412 ق/ 1992 م؛ ابن‌حبان، محمد، السيرة النبوية، به کوشش حافظ سید عزیز بک، بیروت، 1417 ق؛ ابن‌حبیب، محمد، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، بیروت، دار الآفاق الجدیدة؛ ابن‌حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، 1415 ق؛ ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبرى، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، 1410 ق/ 1990 م؛ ابن‌شبه، عمر، تاریخ المدینة، به کوشش فهیم محمد شلتوت، مکه، 1399 ق/ 1979 م؛ ابن‌شهرآشوب، محمد، مناقب آل ابی‌طالب، قم، مطبعۀ علميه؛ ابن‌عبدربه، احمد، العقد الفريد، به کوشش عبدالمجید ترحینی، بیروت، 1404 ق/ 1983 م؛ ابن‌عبدالحکم، عبدالرحمان، فتوح مصر و المغرب، مکتبة الثقافة الدينيه، 1415 ق؛ ابن‌عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش عمر بن غرامۀ عمروی، بیروت، 1415 ق/ 1995 م؛ ابن‌قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1992 م؛ ابن‌کثیر، البداية و النهاية، به کوشش عبدالله بن عبدالحسن ترکی، دار هجر للطباعة و النشر، 1418 ق/ 1997 م؛ ابن‌منده، محمد، معرفة الصحابة، به کوشش عامر حسن صبری، امارات، 1426 ق/ 2005 م؛ ابن‌هشام، عبدالملک، السيرة النبوية، به کوشش مصطفى سقا و دیگران، قاهره، 1375 ق/ 1955 م؛ ابوالعرب، محمد، المحن، به کوشش عمر سلیمان عقیلی، ریاض، 1404 ق/ 1984 م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، معرفة الصحابة، به کوشش عادل عزازی، ریاض، 1419 ق/ 1998 م؛ ابویعلى، احمد، مسند، به کوشش حسین سلیم اسد، دمشق، 1404 ق/ 1984 م؛ احمد بن حنبل، فضائل الصحابة، به کوشش وصی‌الله محمد عباس، بیروت، 1403 ق/ 1983 م؛ همو، مسند، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، 1416 ق/ 1995 م؛ ازرقی، محمد، اخبار مکة، به کوشش رشدی صالح ملحس، مکه، 1385 ق/ 1965 م؛ الامامة و السياسة، منسوب به ابن‌قتیبه، بیروت، 1971 م؛ بازی، حامد، البصرة فی الفترة المظلمة، بغداد، 1389 ق؛ بخاری، محمد، التاريخ الکبیر، به کوشش محمد عبدالمعید خان، حيدرآباد دکن، 1402 ق؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، 1417 ق/ 1996 م؛ همو، فتوح البلدان، بیروت، 1988 م؛ بیهقی، احمد، دلائل النبوة، بیروت، 1405 ق؛ جاحظ، عمرو، البرصان و العرجان، بیروت، 1410 ق؛ جارالله، احمد و ولید بشر، تاریخ الاستیطان النجدی فی بلد الزبير بن العوام، 2021 م؛ جعفریان، رسول، درآمدی بر تاریخ سیاسی اسلام، تهران، 1371 ش؛ حبیب، جمیل، سيرة الزبير بن العوام، بیروت، 1985 م؛ حسان بن ثابت، دیوان، بیروت، 1974 م؛ حصنی، محمد ادیب، منتخبات التواريخ الدمشق، دمشق، 1346 ق؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش اکرم ضیاء عمری، بیروت، 1397 ق؛ دلائل الامامة، منسوب به ابن‌رستم طبری، بیروت، 1408 ق/ 1988 م؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر و جمال‌الدین شیال، قاهره، 1960 م؛ ذهبی، محمد، تاريخ الاسلام، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1413 ق/ 1993 م؛ همو، سير اعلام النبلاء، قاهره، 1427 ق/ 2006 م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان بن یحیى معلمی یمانی، حیدرآباد دکن، 1382 ق/ 1962 م؛ سیف بن عمر ضبی، الفتنة و وقعة الجمل، به کوشش احمد راتب عرموش، بیروت، 1413 ق/ 1993 م؛ صانع، عبدالرزاق و عبدالعزیز عمر علی، امارة الزبير بين هجرتين، کویت، 1406 ق/ 1985 م؛ طبری، تاریخ، بیروت، 1387 ق؛ عدوی، محمود، الزيارات، به کوشش صلاح‌الدین منجد، دمشق، 1956 م؛ کلبی، هشام، جمهرة النسب، به کوشش محمود فردوس عظم، [1982 م]؛ همو، مثالب العرب، به کوشش جاسم یاسین درویش، دمشق، 2015 م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، 1393 ق/ 1973 م؛ مفید، محمد، الجمل، نجف، 1368 ق؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه؛ منذری، عبدالعظيم، مختصر صحیح مسلم، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، 1407 ق/ 1987 م؛ واقدی، محمد، الردة، به کوشش یحیى جبوری، بیروت، 1410 ق/ 1990 م؛ همو، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، بیروت، 1409 ق/ 1989 م؛ نیز: 

Hitti, Ph. K., History of the Arabs, London, 1937; Madelung, W., The Succession to Muħammad, Cambridge, 1997.
عاطفه زندی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: