صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / زبور /

فهرست مطالب

زبور


آخرین بروز رسانی : یکشنبه 4 آذر 1403 تاریخچه مقاله

زَبور، نامی که در قرآن کریم و دیگر مآخذ دورۀ اسلامی، و نیز پـاره‌ای از منابع مسیحی ـ عربی، برای اشاره به کتاب مزامیر به کار رفته است.
در این مقاله، زبور ذیل دو عنوان به‌تفصیل بررسی می‌شود: .I زبور در فرهنگ اسلامی، .II زبور در فرهنگ یهودی ـ مسیحی. 

I. زبور در فرهنگ اسلامی

در قرآن کریم: کلمۀ زبور 7 بار به‌صورت جمع زُبُر، 3 بار به‌صورت مفرد، دو بار به‌صورت نکرۀ زبورا، و یک ‌بار به‌صورت معرفۀ الزبور به کار رفته است. در بیشتر مواردی که این کلمه به‌صورت جمع به کار رفته (آل‌عمـران/ 3/ 184؛ نحل/ 16/ 44؛ فاطر/ 35/ 25؛ قمر/ 54/ 43؛ شعراء/ 26/ 196)، سیاق کلام به‌گونه‌ای است که گویا منظور از آن، به‌طور کلی، کتابهای آسمانی و مقدس است، بدون آنکه لزوماً منظور کتاب مزامیر داود باشد. در یک آیه (قمر/ 54/ 52)، ظاهراً منظور از زُبُر، نامۀ اعمال انسانها ست؛ اما در مواردی که این کلمه مفرد به کار رفته، به‌صراحت، منظور همان کتابی است که به داود نسبت داده شده (نساء/ 4/ 163؛ اسراء/ 17/ 55)، یا مطالبی به نقل از زبور آمده است که می‌توان آنهـا را در مزامیر یـافت (انبیاء/ 21/ 105؛ نیـز نک‍ : مزامیر، 37: 29)؛ بنابراین، بی‌گمان گرچه زبور به‌طور کلی و به‌ویژه صورت جمع آن در عربی کهن، به معنای نامه، نوشته یا متون مقدس است، «الزبور» به‌طور خاص ناظر به مزامیر است. 
با توجه به موارد یادشده، از سدۀ 13 ق/ 19 م، به این سو، محققان همواره در حال بحث دربارۀ معنا و مدلول این کلمه در زبان عربی پیشااسلامی بوده‌اند. هورویتس براساس مطالعات فرانکل و شیخو، بر این نظر بود که کلمۀ مزبور در دوران پیشااسلامی به معنای «نوشته» بوده است (ص 205). طبق تبیین وی، وقتی کلمۀ عبری میزمُر (به معنای نغمه یا سرود دینی)، یا کلمۀ آرامی مَزمُر و یا کلمۀ حبشی مَزمور به گوش پیامبر رسیده، آن را به معنای کلمۀ عربی زبور می‌دانسته، و این‌گونه تلقی می‌کرده است که این کلمه هم باید به معنای نوشته باشد. هورویتس این تبیین را برای ظهور کلمۀ زبور داود، به هر دو شکل معرفه و نکره در قرآن کریم مناسب می‌دانست؛ چنان‌که بنابر تبیین او، زبور در قرآن فقط متعلق به داود نیست و انبیای دیگر هم زبور دارند. فرانکل گرچه خود این نظر را پذیرفته (همانجا)، بروکلمان به احتمال دیگری که فرانکل مطرح کرده، متمایل شده است؛ بدین ‌ترتیب که خود کلمۀ زبور معرب کلمۀ مرموز باشد، اما هورویتس این احتمال را رد کرده است، زیرا اطمینان دارد که کلمۀ زبور و فعل زَبَرَ به معنای نوشتن، در دوران پیشااسلامی رواج داشته است (برای تفصیل بیشتر، نک‍ : ص 205-206). فراتر از هورویتس، به نظر نویورت، نه‌تنها ربط مزمور به زبور، به معنای نوشته، پیشینه‌ای پیشااسلامی داشته، بلکه ربط زبور با داود نیز، از پیش از اسلام برقرار بوده است (نک‍ : «خوانشها ... »، 735)، زیرا بیتـی از امرؤالقیس، گواهی بر حضور مزامیر در عربستان پیشااسلامی است: أتَت حُججٌ بعدی علیها فاصبَحَت / کَخَطِ زَبورٍ فی مَصاحِفِ رُهبانِ. گرچه مونتگمری معتقد بود که زبور در اینجا به‌طور کلی ناظر به متون مقدس است، با توجه به نقش مهم مناجاتهای مزامیری در زندگی راهبان، به نظر نویورت، زبور در اینجا فقط ناظر به خود مزامیر است (همان، 736).
به‌رغم همۀ این بحثها، اکتشافات باستان‌شناسی در اواخر سدۀ 14 ق/ 20 م، در جنوب عربستان، نشان داد که «زبور»، نام رسم‌الخط تحریری رایج در عربستان جنوبی در سده‌های پیش از اسلام بوده است (نک‍ : ه‍ د، زبـور، رسم‌الخط). بدین ترتیب، نظـرات بر تلفیق دو ریشۀ عربی و عبری معطوف شد. برخی از محققان این احتمال را مطرح کردند که زُبُر، وام‌واژه‌ای از عربی جنوبی، و زبور حاصلِ ارتباط میان آن وام‌واژۀ عربی، و وام‌واژۀ عبری مِزمور است (آمبروز، ذیل Z-B-R).

ارتباط محتوایی قرآن کریم با مزامیر

با‌اینکه شمار یادکرد از زبور در قرآن کریم کمتر از اشاره به تورات و انجیل است، نخستین یادکرد قرآنی از زبور در دورۀ مکی روی داد؛ درحالی‌که نخستین اشاره در قرآن به تورات و انجیل، مربوط به دورۀ مدینه است (هورویتس، 185-186). بنابراین، توجه قرآن به زبور، هرچند به لحاظ کمیْ بیشتر از توجه به تورات و انجیل نیست، به لحاظ زمانیْ پیش‌تر است. فراتر از این، به نظر بسیاری از محققان، به‌سبب آشنایی پیشین مخاطبان قرآن با مزامیر، نخستین سوره‌های قرآن، چه از لحاظ سبک و چه از لحاظ محتوا، بسیار شبیه به مزامیر، و یادآور همان گونۀ ادبی است؛ به‌طوری‌که نه‌تنها از لحاظ شکلی، شباهتهایی میان مزامیر و سوره‌های اولیۀ قرآن دیده می‌شود، بلکه از لحاظ محتوایی نیز مضمون بسیاری از آیات قرآن، به مضامینی نزدیک است که در مزامیر یافت می‌شود (نک‍ : هیرشفلد، 27-40؛ اشپایر، 446-449؛ نویورت، همان، 733، «جایگاه ... »، 174؛ صالح، «مزامیر در ... »، 285-286). بااین‌همه، در تحقیقات اخیر، بر این نکته تأکید می‌شود که باید به بافت تاریخی‌‌ـ ‌‌اجتماعی خاصی که قرآن در آن پدیدار شده است، توجه کرد. محتوای قرآن کریم، درحقیقت نشان‌دهندۀ پیشرفتی توحیدی در دوران ظهور اسلام است و درواقع، همۀ گونه‌های متون مقدس پیشین، در زمانی کوتاه و در متنی فشرده یک‌جا عرضه شده است (نک‍ : نویورت، «خوانشها»، 771؛ صالح، همان، 286). افزون‌براین، بنابر پژوهشهایی، به‌رغم شباهتها، در چند مورد در موضوعات مربوط به الٰهیات، تفاوتهایی دیده می‌شود (نعمتی، سراسر مقاله).
گذشته از آیاتی که شباهت آنها به مزامیر موضوع گفت‌وگوی محققان بوده، دست‌کم یک آیه، به‌سبب تصریح به منبع سخن، بی‌نظیر است: مطابق آیۀ 105 سورۀ انبیاء (21)، خداوند پیش از قرآن، و پس از «ذکر»، در زبور (در متن آیه با ال تعریف)، نوشته بوده است که «زمین را صالحان به ارث خواهند برد». به نظر محققان، ازآنجاکه در مزامیر (37: 9، 28، 29) مضمون مشابهی به چشم می‌خورد، سخن قرآن باید راجع به یکی از همین فقرات مزامیر باشد. بااین‌حال، نظرات دیگری نیز مطرح شده است: به نظر رینولدز (ص 521)، به‌سبب تفاوت در الفاظ آیۀ قرآنی و فقرات مزامیر، نمی‌توان این آیه را نقل‌ قول مستقیم آن فقرات دانست، زیرا همین اندازه شباهت میان این آیه و آن فقرات، میان این آیه و جمله‌ای از انجیل متى (5: 5) و همچنین اول خنوخ (5: 7) نیز ملاحظه می‌شود. در سوی دیگر، به نظر ولید صالح (همان، 285-287)، آیۀ ارث زمین در قرآن، فقط با فرازی از مزامیر (37: 29) تناظر کامل دارد و برخلاف فهم رایج نزد مسلمانان سدۀ 2 ق به این سو، این آیه نه لحنی جدلی با یهودیان دارد و نه با مسیحیان، بلکه فحوای آن درون‌دینی، و خطاب به مسلمانان و برای تقویت روحیۀ آنان است.
افزون‌بر آیۀ 105 انبیاء (21)، تحقیقاتی نیز دربارۀ شباهت دیگر آیات قرآن با فقرات مزامیر انجام شده است. مثلاً دربارۀ آیۀ 78 سورۀ مائده (5)، به نظر اشپایر (ص 383) این آیه ناظر به مزامیر 109 است؛ اما روبین (ص 35-37) با تحلیل متنی و لغوی متن عبری و سریانی مزامیر، نشان داده که این آیه ناظر به مزامیر (78: 30-31) است.
مقالۀ نویورت دربارۀ سورۀ نبأ (<78>، به‌عنوان بازتابی از مزمور 104) و سورۀ الرحمٰن (<55>، به‌عنوان بازتابی از مزمور 136) تاکنون گسترده‌ترین تحلیل در باب ارتباط بینامتنی قرآن و مزامیر بوده است. نویورت در مقالۀ «خوانشهای قرآن از زبور» با تمرکز بر سوره‌های دورۀ اول مکّی در قرآن، کوشیده است نشان دهد نوعی ارتباط بینامتنی میان قرآن و مزامیر وجود دارد که حاکی از چگونگی تفسیر مزامیر از نگاه قرآن است (ص 733). به نظر وی، توصیفات محیطی مزامیر، به‌طور عمده روستایی است و توصیفات قرآنْ شهری؛ اما در موضوعات مربوط به رابطۀ میان انسان و خدا، دیدگاههای مزامیر و قرآن بسیار به هم نزدیک است (همان، 737-738). اگر ماهیت خاص سوره‌های اولیۀ قرآن در ارتباط با مزامیر در نظر گرفته شود، آنگاه باید در تلقی رایج از این سوره‌ها، که غالباً آنها را بازتاب‌‌دهندۀ زندگی شخصی پیامبر (ص) می‌دانند، بازنگری کرد؛ مثل آیات سورۀ ضحى (93/ 6- 8) که ناظر به یتیم‌بودن پیامبر (ص) و ازدواج او با زنی ثروتمند تفسیر می‌شده، یا آیۀ 3 همان سوره که عیناً در مزامیر (22: 25) آمده است. هرچند نویورت پذیرفته است که به‌هر‌حال این آیات می‌توانند به‌نوعی حاکی از موقعیت پیامبر (ص) باشند، بر این نکته تأکید می‌کند که رابطۀ بینامتنی هم باید به همان اندازه جدی گرفته شود (همان، 738)؛ وانگهی، تفاوتهایی هم در میان است: هیچ‌یک از سوره‌های اولیۀ قرآن، بازگویی مزامیر نیست و اساساً نگاه به تاریخ در آن آیات، کاملاً متفاوت است؛ درحالی‌که بسیاری از مزامیر، حاکی از مداخله‌های نجات‌بخش الٰهی در تاریخ است و جهان‌بینی قرآن بیشتر بر فرجام‌شناسی تمرکز دارد تا تاریخ، به‌ویژه که تاریخ در مزامیرْ خطی، و در محیط عربی پیشااسلامی، ادواری بوده است (همان، 739). نویورت سورۀ الرحمٰن (55) را نه سوره‌ای مملو از ارجاعات به مزمور 136، بلکه بازخوانی آن می‌داند (همان، 746). وی پس از بحث مفصل می‌گوید: 3 ویژگی این سوره، یعنی ساختار دوآوایی آن، ترجیع‌بند، و تقطیع کلام با ترجیع‌بند، در مزمور 136 نیز دیده می‌شود (همان، 764).

در تفاسیر

چنین به نظر می‌رسد که پس از قرآن کریم و تورات و انجیل، پرتکرارترین نام مربوط به کتب مقدس در منابع تفسیری زبور باشد؛ احتمالاً به این سبب که همین الگو در قرآن هم اتفاق افتاده است. نام قرآن 55 بار، نام تورات 18 بار، نام انجیل 12 بار و نام زبور 3 بار در قرآن کریم آمده است. در منابع تفسیری، نام تورات و انجیل در بسیاری از مواقع با نام زبور همراه می‌شود.
دربارۀ آیۀ 105 سورۀ انبیاء (21)، شماری از مفسران آشنا با کتب مقدس، دور از واقع نمی‌دانستند که منظور قرآن از زبور، همان مزامیر موجود در عهد عتیق باشد؛ چنان‌که از وهب بن منبه نقل شده که این جمله را در کتب پیشین خوانده است (ابوالفتوح، 13/ 288). بااین‌همه، بیشتر مفسران کهن از بیان اینکه قرآن کریم به‌صورت مستقیم در حال نقل مطلبی از مزامیر باشد، پرهیز داشتند. مفسران متقدم همچنین از تفسیر سیاسی یا سلطه‌جویانۀ این آیه دوری می‌کردند. نمونۀ آشکار آن طبری است که از این لحاظ در نقطـۀ مقابل مفسری چون ماتریدی قـرار می‌گیرد (نک‍ : صالح، «مزامیر در»، 288-289)؛ در‌حالی‌کـه مفسـران معـاصر، از اشـاره بـه مرجع مزامیری این آیه و نیز مدلول سیاسی آن پرهیز ندارند (برای مثال، نک‍ : تفسیر ... ، 13/ 516).
آشنایی مفسران با مزامیر، به همین یک آیه محدود نبوده، و معمولاً شناختی کلی از آن در آثار ایشان قابل ‌ملاحظه است. سابقۀ این آشنایی کلی را می‌توان تا مفسرانی دست‌کم به قدمت مقاتل بن سلیمان پی گرفت؛ چنان‌که وی در معرفی زبور گوید: «در آن نه حدی هست و نه حکمی، نه فریضه‌ای و نه حلالی و حرامی و مشتمل‌بر 150 سوره است» (2/ 536)، و در جای دیگر می‌افزاید: «تنها مشتمل‌بر ستایش و گرامیداشت خداوند است» (همانجا). از این تعریف پیدا ست که مقاتل زبور قرآنی را همان مزامیر می‌دانسته است. شبیه همین تعریفْ نزد برخی از آثار تفسیری شیعی نیز قابل‌ ملاحظه است؛ مانند تفسیر دقائق التأویل ابوالمکارم حسنی واعظ: «و زبور 150 سوره است و در آن هیچ حکم و فرض نیست، بلک آن ثناء خدای تعالى است و وعظ و نصیحت» (ص 378). در تفسیر قمی نیز آمده است: «زبور مشتمل‌بر ملاحم و تحمید و تمجید و دعا ست» (2/ 77). به نظر ولید صالح، اگر ملاحم در این جمله به معنای «جنگها» باشد، توصیف خوبی از مضامین کلی مزامیر است (نک‍ : همـان، 289). در تفسیر قمی، موارد دیگری نیز افزوده شده است: «و اخبار رسول خدا و امیرالمؤمنین و ائمه از ذریت آن دو علیهم‌السلام و اخبار رجعت و ذکر قائم علیه‌السلام» (2/ 126)، که شاید اشاره به همان آیات وراثت زمین باشد. به نظر طوسی (3/ 70) و طبرسی (3/ 900) زبور داود را به این سبب به این نام خوانده‌اند که مشتمل‌بر «مواعظ و زواجر» است.
برهان‌الدین بقاعی، از معدود مفسران مسلمان بود که دربارۀ منشأ نقل ‌قول قرآن (انبیاء/ 21/ 105) به تحقیق پرداخت و با مراجعه به ترجمه‌ای عربی‌ـ مسیحی از مزامیرْ دریافت که منظور از «مِنْ بَعدِ الذِّکْرِ» در این آیه چه بوده است. از نظر او «ذکر» همان آموزه‌های مذکور در ربع اول مزامیر است که پیش از مزامیر 37 واقع شده است. ازاین‌رو، بقاعی به ‌جای اینکه تنها به نقل مزمور 37 بسنده کند، مزامیر 1، 2، 5، 6، 9، 13، 15، 17، 18، 22، 31، 34، 35، و در آخر 37 را هم آورده است (صالح، همان، 290، نیز «نقل‌قولها ... »، 336). بقاعی بسیار زودتر از ظهور محققان مدرن قرآن دریافته بود که بخشهایی از قرآن «یادآور» بلاغت و مضامین مزامیری است و به همین سبب، حتى با وجود کمترین مناسبت، در تفسیر آیات قرآن، به فقره‌هایی از مزامیر پرداخته است (نک‍ : صالـح، «مزامیر در»، همانجا)؛ به‌ویژه ذیل آیات تسبیح (همان، 291) و نیز تاریخ بنی‌اسرائیل (همانجا).
از مفسران زیدی، شوکانی پس از نقل روایت مقاتل دربارۀ اشتمال زبور بر 150 سوره، گوید: «آن درواقع مشتمل‌بر 150 مزمور است و هر مزمور یک فصل است که مشتمل‌بر سخن داود است که در آن از دشمنانش به خدا استغاثه می‌کند و گاهی مشتمل‌بر مواعظی است ... » (1/ 803). چنین به نظر می‌رسد که او احتمالاً نسخه‌ای از مزامیر را دیده، و مطالعه کرده است. علامه طباطبایی ذیل آیۀ 55 سورۀ اسراء (17) گوید: «این جمله فضل داود (ع) را یادآوری می‌کند به‌سبب کتابش که همان زبور است و در آن زیباترین سخنان در تسبیح و ستایش خدا هست، و در آن تشویق مؤمنان به گرایش به زیباترین سخنان و ادب زیبا در گفت‌وگو و کلام آمده است» (13/ 120). طباطبایی تصریح نمی‌کند که منظورش مزامیر است، اما با توجه به جزئیاتی که دربارۀ محتوای زبور به دست می‌دهد، به نظر می‌رسد چیزی جز مزامیر را در نظر ندارد. برخی از مفسران معاصر نیز، زبور را «حاوی معارف الٰهی» بسیار، با «لطیف‌ترین تعابیر» دانسته‌اند (صادقی، 17/ 219؛ فضل‌الله، 14/ 149).

در حدیث

بخشی از روایات در منابع فریقین در باب زبور، تاریخ نزول این کتاب را در شب ششم، یا هجدهم ماه رمضان تعیین کرده است (نک‍ : ابن‌ابی‌شیبه، 6/ 144؛ ابن‌بابویه، من لا یحضره ... ، 2/ 159).
برخی روایات دیگر شامل توصیفاتی دربارۀ زبور، و اینکه داود چگونه آن را می‌خوانْد و تأثیر شورانگیز و سحرآمیز آن بر شنوندگان، اعم از انسانها و جانوران و حتى جمادات است (نک‍ : ابن‌عبدربه، 7/ 10؛ دمیری، 1/ 408؛ نویری، 4/ 163، 169؛ زبیدی، 7/ 587؛ رهنما، 3/ 433).
دستۀ دیگری از روایـات ــ که در آنها نامی از زبور به میان آمـده است ــ در بـاب نـام پیامبـر (ص) در کتب مقـدس پیشین آگاهیهایی به دست می‌دهند. بنابر این روایات، در زبور، نام پیامبر اسلام (ص)، ماحی (ابن‌بابویه، علل‌ ... ، 1/ 155)، ماح ماح (مجلسی، 38/ 56)، قلیطا، بلقیطا، فاروق یا محیانا (ابن‌شهرآشوب، 1/ 15)، و در روایتی، نام علی بن ابی‌طالب (ع) نیز در زبور، «اریا» گزارش شده است (خصیبی، 93).
در دسته‌ای از روایات، مطالبی از زبور یا از داود نبی نقل شده است. بنابر پژوهش کورت پیترز، بسیاری از منقولات ابونعیم اصفهانی از زبور در کتاب حلیة الاولیاء، ترجمۀ عربی فقراتی از مزامیر عبری است؛ هرچندکه برخی موارد هیچ ارتباطی با مزامیر عبری ندارند (نک‍ : ص 3-7). او با استناد به برخی مطالعات دیگر، این اصل روش‌شناختی را در مطالعۀ آثار اسلامی پیشنهاد می‌کند که میان منقولات عهدینیِ مسلمانان با متن اصلی کتاب مقدس ارتباطی برقرار نیست، مگر آنکه خلاف آن ثابت شود (نک‍ : ص 8- 9). بنابر پژوهشی مشابه، بیشتر با تمرکز بر منابع شیعی، بن‌مایه‌ها و حتى الفاظ مشترکی میان مزامیر داود و این‌گونه روایات یافت می‌شود (نک‍ : حیـدری، سراسر مقاله). کوششی مشابه نیـز در باب اشتراکات و افتراقات میان مزامیر داود و صحیفۀ سجادیه، که در فرهنگ شیعی با عنوان زبور آل‌محمد شناخته می‌شود، صورت گرفته است. 

صفحه 1 از4

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: