ری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 20 مهر 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273783/ری
سه شنبه 2 بهمن 1403
چاپ نشده
26
رِی، دشت و شهری کهن در جنوب کوه توچال، و امروزه شهر و شهرستانی در جنوب تهران.این مقاله مشتملبر 4 بخش است: .I جغرافیا، .II باستانشناسی، .III معارف و علوم دینی و .IV گویش ری.
دشت ری سرزمینی هموار است و رودخانههای کرج از غرب، و جاجرود از شرق آن میگذرند. در این دشت، کوههای منفرد نهچندان بلند ــ که مرتفعترین آنها حدود 500‘1 متر از سطح دریا بلنـدی دارد ــ همـراه تپهماهورهایی در گوشهوکنار آن بـه چشم میخورند که کوههای بیبی شهربانو در شرق، کوهک یا چشمهعلی در شمال، و اراده در جنوب از آن جملهاند. دشت ری شیبی ملایم دارد و هرچه از شمال غربی به جنوب شرقی پیش میرود، از بلندی آن کاسته میشود؛ بلندترین نقطۀ آن در شمال غرب، 200‘1 متر، و پستترین نقطۀ آن در جنوب شرق، 800 متر از سطح دریا بلندی دارد. آبوهوای آن معتدل تا معتدل مایل به گرم است و جزو مناطق خشک به شمار میآید. با توجه به میزان کمِ بارندگی و طولانیبودن فصل خشک، گیاهانی در این دشت میرویند که نیاز چندانی به آب ندارند؛ اما آبوهوای دشت ری همیشه بدینگونه نبوده است. در تحقیقات زمینشناختی در دشت ری، فسیلهای جانوران و گیاهانی یافت شده است که نشان میدهد در گذشته، دشت ری آبوهوایی گرمسیری و بارانی داشته، و دریاچهای در این منطقه بوده، و بخشی از منطقه نیز پوشیده از جنگل بوده است. همچنین، سنگهای موجود در این منطقه نشان میدهد در پیرامون ری جویبارهایی روان بوده که از چشمههای آهکی سرچشمه میگرفته، و از میـان جنگلهـا میگذشتهاند (نک : جعفـری، 3/ 627؛ کوثری، 371؛ اسفندیاری، 5). این وضعیت مناسب آبوهوایی و جغرافیایی سبب شده بود تا در دورۀ پیش از تاریخ، گروههایی انسانی در دشت ری سکنا گزینند.
یافتههای باستانشناختی در چشمهعلی ری مؤید آن است که در حدود 000‘6 سال پیش از میلاد، نخستین مردمان کشاورزی که دست از شکار کشیده، و در جستوجوی محلهای مناسبی برای کشاورزی بودند، روی تپهای در کنار چشمهای دائمی ــ که امروزه چشمهعلی خوانده میشود ــ استقرار یافتهاند. مشخصۀ این تمدن، استفاده از سفالینههای قرمز آجری و شتریرنگی است که بدون چرخ سفالگری ساخته شدهاند و بیشتر به شکل کاسه و بشقاب دیده میشوند. از ویژگیهای این سفالها، نقشاندازیهای پر حیات و تحرکی است که بدنۀ آنها را پوشانیده است. این تمدن که بهسبب کاربرد گستردۀ سفالینههای قرمزرنگ در میان مردمان آن، به «تمدن سفال قرمز» معروف است، تا حدود 000‘5 سال پس از آن نیز ادامه داشت؛ تا آنکه در سالهای پایانی هـزارۀ 2 قم (ح 200‘1 تا 800 قم)، تـازهواردانی که بـارزتریـن مشخصۀ آنان، استفاده از سفالهایی به رنگ خاکستری تیره است و به گمان بیشتر تاریخدانان، ریشۀ آریایی داشتند، جایگزین مردم متعلق به تمدن سفال قرمز شدند. با توجه به جاهایی که سفالهای خاکستری یافت شدهاند، میتوان نتیجه گرفت که مردمان صاحب سفال خاکستری از دو مسیر جدا از هم وارد سرزمین کنونی ایران شدهاند: گروهی از شمال شرقی ایران، از مبدأ آسیای مرکزی تا سفیدرود؛ و گروهی دیگـر، از شمال غربی ایران و از مبدأ قفقاز تا درۀ سیاهرود در گیلان. پیوند این دو شاخه بهصورت مسیر سوم از حاشیۀ شمال شرقی کویر مرکزی ایران آغاز شده، و پس از نفوذ در سیلک و ری، در دشت تهران به انجام رسیده است (کامبخشفرد، نگاهی ... ، 8، تهران ... ، 11-15، «کاوش ... »، 67؛ عدل، 11). کوچ بزرگ آریاییان در وندیداد بازتاب یافته، و از ری بهعنوان دوازدهمین شهر از شهرهای شانزدهگانۀ مزداآفریده یاد شده اسـت (نک : فرگرد 1، بنـد 16). اگر بپذیریم که این فهرسـت شهرها و سرزمینهای شانزدهگانه، مسیر کوچ بزرگ آن دسته از آریاییان را نشان میدهد که در سالهای پایانی هزارۀ 2 قم از نواحی ورارود و آسیای مرکزی در جهت جنوب و جنوب غربی وارد نواحی شرقی و مرکزی ایران شدهاند، آنگاه میتوان گفت آریاییانی که در ری مستقر شدند، وابسته به شاخۀ شرقی کوچندگان آریایی به ایران بودهاند.با کوچ بزرگ آریاییان و تشکیل پادشاهی ماد در سالهای میانی سدۀ 7 قم، ری بهسبب موقعیت مناسب جغرافیایی و قرارداشتن بر سر راههای ارتباطیای که هگمتانه، پایتخت مادها، را به نواحی شرقی ایران متصل میساخت، به دومین شهر بزرگ و پررونق قلمرو مادها بدل شد (نک : دیاکونف، 121؛ پورداود، آناهیتا، 223). نام ری در دو کتاب «توبیت» و «ژودیت»، بهعنوان دو بخش از تورات که در سدۀ 3 قم در اسکندریۀ مصر به زبان یونانی ترجمه شد، آمده است. در این دو کتاب از رویدادهایی در سدۀ 7 قم سخن رفته است، که نشان میدهد ری در آن روزگار شهری آباد بوده است و گروهی از یهودیان در آن میزیستهاند (نک : کریمان، 1/ 52- 59). افزونبر اهمیت موقعیت راهبردی ری، این شهر مرکز دینی مادها نیز به شمار میرفت. در روزگار مادها و هخامنشیان، پیشوایان دینی، مردانی از طایفۀ مغان بودند (دیاکونف، 141؛ شوارتس، 696). برپایۀ نوشتۀ هرودت، طایفۀ مغان یکی از طوایف تشکیلدهندۀ اتحادیۀ مادها بود (نک : کتـاب I، بند 101). این طایفه در ناحیۀ ری ساکن بود و آموزههای زردشت و پرستش اهورامزدا در میان آنان رواج داشت؛ روحانیان مغ این آموزهها را، که با باور به ایزدان باستانی ایران درآمیخته بودند، تبلیغ میکردند. حضور آنان در این ناحیه، شهرری را به بزرگترین کانون دینی ایران در آن روزگار بدل ساخته بود. در یسنا (یسن 19، بند 8) آمده است که همۀ سرزمینها دارای 5 «رد» یا «بزرگ»اند، جز سرزمین ری که 4 رد دارد؛ بدین معنا که پیشوایی دینی و فرمانروایی سیاسی در سرزمین ری با یک تن بوده است. این پیشوایان دینی دارای عنوان زَرَثشتروتمه (zarathuštr.ōtema) به معنای «مانند زردشت» بودند. فرمانروایی دینی ـ سیاسی مغان بیش از هزار سال، تا میانههای سدۀ 2 ق/ 8 م، ادامه داشت؛ با این تفاوت که گویا در روزگار ساسانیان، مرکز حکومت آنان از شهرری به دماوند، ناحیهای وابسته به ولایت ری، منتقل شده بود. در منابع دورۀ اسلامی، از این فرمانروایان با عنوان «مَصمُغان/ مسمغان»، به معنای بزرگِ مغان یاد شده است (پورداود، «زرتشت»، 25-26، حاشیه بر ... ، 212، حاشیۀ 1؛ نیز برای آگاهی بیشتر از نقش مسمغان در دو سدۀ نخست اسلامی، نک : ه د، دماوند). در سنت دینی ساسانیان، دُغدویه، مادر زردشت، از مردم ری بوده، و حتى در تفسیر پهلوی اوستا، که از روزگار ساسانیان به جا مانده، خود زردشت نیـز از مردم ری دانسته شـده اسـت (نک : پـورداود، آناهیتا، همانجا؛ دیاکونف، 463؛ شوارتس، 696-697). در روزگار هخامنشیان نیز ری اهمیت خود را حفظ کرد و از لحاظ نظامی از اهمیت راهبردی برخوردار بود. پس از بهقدرترسیدن داریوش یکم، سراسر قلمرو هخامنشیان را شورش برضد قدرت مرکزی فراگرفت. برپایۀ سنگنوشتۀ بیستون، یکی از این شورشیـان، فِرَوَرتیش، گویـا از دودمـان پادشاهان مـاد، بر آن بود تا استقلال ازدسترفتۀ ماد را بازستاند. داریوش در بهار 521 قم به ماد لشکر کشید. در جنگی که به پا شد، فرورتیش شکست خورد و به ری گریخت و در آنجا پناه گرفت. داریوش در پی وی، سپاهی به ری گسیل داشت و فرورتیش دستگیر شد. داریوش برای حفظ تسلط خود بر ماد، نیروهایی را در پادگان ری مستقر ساخت. دیری نپایید که در پارت نیز شورشی درگرفت. داریوش سپاهیان مستقر در پادگان ری را به یاری ویشتاسب، ساتراپ پارت، فرستاد و این شورش نیز سرکوب شد (نک : شارپ، 50-54؛ دیاکونف، 537). ری در زمان هخامنشیان از نواحی آباد قلمرو آنان به شمار میرفت؛ در این زمان، واحد اصلی تقسیمات کشوری برای دریافت مالیات در سراسر متصرفاتشان «روستا» بود (رادیتسا، 110). استرابن بـه نقل از پوسیدونیوس نوشته است که ری دوهزار شهر و روستا داشت (V/ 273). کاوشهای باستانشناسی نشان میدهند این شهرها درواقع نه شهر، بلکه روستاهایی محصور به برج و بارو بودهاند و ازاینرو، شهر خوانده میشدند (رادیتسا، همانجا).اسکندر مقدونی هنگام لشکرکشی به ایران در بهار 330 قم، در پی داریوش سوم ــ که از هگمتانه به ری، و از آنجا به نواحی شرقیتر عقبنشینی کرده بود ــ خود را به ری رساند و هنگامیکه خبردار شد داریوش از دسترس وی خارج شده است، برای مدتی در همانجا اقامت گزید و به سروساماندادن اوضاع آشفتۀ ماد پرداخت (بادیان، 447-449). دیری نپایید که در ری زمینلرزهای بزرگ به وقوع پیوست و بر اثر آن، بسیاری از شهرها، حدود دوهزار روستا و شهر، در این ناحیه به ویرانه بدل شدند (استرابن، همانجا، نیز I/ 223). تاریخ دقیق این زمینلرزه بهدرستی معلوم نیست و نمیدانیم که آیا زمینلرزۀ ری در زمان اسکندر یا جانشین وی در ایران، سلوکوس یکم ملقب به نیکاتور (سل 312-280 قم)، روی داده است. به نوشتۀ استرابن، سلوکوس ویرانههای ری را بازسازی کرد و نام ائوروپوس/ اروپوس بر آن نهاد (V/ 309)؛ همچنین، وی برای یونانیان شهری مهاجرنشین به نام اپامیا در نزدیکی ری ساخت (گوتشمید، 37) و بار دیگر ری رونق گرفت.در روزگـار اشکانیان، ری یکـی از اقامتگاههای سلطنتی بـود و خاندان مهران، از خاندانهای هفتگانۀ بزرگ پارتیان، بر آن فرمانروایی داشت. این شهر بر سر یکی از پررفتوآمدترین شاهراههای بازرگانی جا داشت که کرانههای دریای مدیترانه در غرب را به چین در شرق مرتبط میساخت (کالج، 55، 59؛ دُبواز، 183-184). به نوشتۀ ایزیدور خاراکسی، ری در زمان پارتیان بزرگترین شهر ایالت ماد به شمار میرفته است (ص 18). در کاوشهای باستانشناختی بهعملآمده در پهنۀ شهرری، آثار پرشماری از روزگار اشکانیان یافت شده است؛ از جملۀ این آثار، نیایشگاهی ساختهشده از خشت خام بر بلندی تپۀ چشمهعلی است. برپایۀ سکههای مسین یافتشده در محوطۀ آن، دیرینگی این نیایشگاه به سدۀ نخست قم تا نخستین سدۀ م میرسد. طی کاوش در محوطۀ قلعهگبری در جنوب شرقی ری، خشتهای خام بسیاری مانند خشتهای خام نیایشگاه اشکانی چشمهعلی همراه با سفالینههای دورۀ اشکانی به دست آمده است. همچنین، ساخت باروی ری و دژ رشکان به اشکانیان نسبت داده شده است (نک : کوثری، 373). در روزگار اشکانیان، ری در شمار شهرهایی بود که در آن سکه ضرب میشـد (نک : سلوود، 316, 318-319). بـه گزارش کارنامۀ اردشیر بابکان، اردوان پنجم، آخرین پادشاه اشکانی، برای رویارویی با اردشیر بابکان، از فرمانروایان چند ناحیه از صفحات شمالی ایران و از آن میان، فرمانروای ری درخواست سپاه کرد (ص 16). در شاهنـامه محل ایـن جنگ، دشـت ری آمده است. اردشیر پـس از پیروزی در جنگ و کشتن اردوان، حدود دو ماه در ری اقامت گزید و پس از تثبیت موقعیت سیاسی و نظامی خود از آنجا به فارس بازگشت (فردوسی، 6/ 162-165).ری در روزگار ساسانیان همچنان از رونق و اعتبار برخوردار بود و از اقامتگاههای سلطنتی به شمار میرفت. در کاوشهای باستانشناختی در ری، سفالینهها و آثاری از نیایشگاهها و کاخهایی بـا گچبریهای نفیس، متعلق بـه روزگار ساسانیان یافت شده است. همچنین، در بلندیهای شرقی ری بنایی موسوم به برج خاموشی یا دخمۀ گبرها همچنان پابرجا ست که ساخت آن را به دورۀ ساسانیان نسبت میدهنـد (نک : کوثری، 374). شهـرری از زمـان پادشاهـی یزدگرد یکم (سل 399-420 م)، پس از مصالحۀ میان ایران و روم، به یکی از مراکز اسقفنشین در ایران بدل شد (سامی، 1/ 242؛ مارکوارت، 124). از رویدادهای تاریخی ری در روزگار ساسانیان، جنگ میان پیروز و هرمز سوم بر سر تاجوتخت بود. پس از مرگ یزدگرد دوم، پسرش، هرمز سوم (سل 457- 459 م) بر تخت نشست؛ اما پیروز، برادر کوچکتر او، که مدعی پادشاهی بود و با سپاهی که از نواحی شرقی ایران گرد آورده بود، در ری، به هرمز حمله برد و با یاری رهام نامی از دودمان کهن مهران ــ که گویا مرزبان ری بوده است ــ به پیروزی رسید (کریستنسن، 289-290). در سالهای پایانی سدۀ 6 م و در دورۀ نخست پادشاهی خسرو دوم، خسرو پرویز، ایران دستخوش جنگهای داخلی بر سر تاجوتخت میان بهرام چوبین از دودمان مهران و خسرو پرویز بود. پس از شکست بهرام چوبین و درگذشت وی، بستام، دایی خسرو پرویز، که در برکناری و کشتن هرمز چهارم دست داشت، به ری، که خاستگاه بهرام چوبین و جایگاه دودمان مهران بود، گریخت و با پشتیبانی هواداران بهرام چوبین بر تخت نشست و به نام خود سکـه ضرب کرد (نک : فرای، 162-166؛ نولدکه، 139-140، حاشیۀ 3). خسرو گرچه سپاهیانی برای سرکوب شورشیان به ری گسیل داشت، اما پیروزی خسرو پرویز قطعی نبود و ری چند سال میان خسرو پرویز و بستام دستبهدست میشد و بدینسبب آسیب بسیار دید؛ زیرا پس از شکست بستام، سالها در ری سکه ضرب نمیشده است. بنابر روایتی، خسرو پرویز پس از چیرگی بر بستام، بر آن بود تا شهرری را ویران کند؛ اما گُردیه، خواهر بهرام چوبین، که خود از مردم ری بود و به همسری خسرو پرویز درآمده بود، وی را از این کار بازداشت (همو، 486-487، حاشیۀ 2). یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانی، پس از شکست سپاهیان ایران از اعراب مسلمان، در جنگ نهاوند، چندی در ری اقامت گزید. در آنجا، فرمانروای طبرستان به دیدار یزدگرد آمد و وی را ترغیب کرد تا به طبرستان برود؛ اما یزدگرد نپذیرفت و آهنگ مرو کرد (طبری، 4/ 295). هنگامیکه رهسپار مرو بود، شاخهای از آتش آتشکدۀ ری را، که بسیار مقدس شمرده میشد، با خود به مرو برد (سامی، 1/ 300-301).به نوشتۀ طبری (4/ 150) و بنابر منابع کهنتر، در سال 22 ق/ 643 م، چندی پس از پیروزی اعراب در جنگ نهاوند، سپاهیان عـرب به فرماندهی نعیم بن مقرن بـه ری رسیدند. سیـاوش، نوادۀ بهرام چوبین، که در آن زمان مرزبان ری بود، از مردم دماوند، طبرستان، قومس و گرگان برای دفع یورش دشمن درخواست یاری کرد. در روز نبرد، با خیانت مردی از مردم ری به نام زینبی/ زینبدی که با سیاوش دشمنی داشت، ری به دست اعراب افتاد. اعراب ری را ویران کردند و صلحنامهای میان زینبی و نعیم منعقد شد. غنائمی که در ری به دست مسلمانان افتاد، همپای غنائمی بود که آنها در تیسفون به دست آورده بودند و گویای آبادانی ری به روزگار ساسانیان است. نعیمْ زینبدی را بر مرزبانی ری گمارد تـا شهری نوین در کنار ویرانههای ری بنیاد نهد. دودمان زینبدی تا سدۀ 4 ق/ 10 م، به روزگار طبری، در ری دارای اعتبار بودند؛ طبری از دو تن از این دودمان، به نامهای شهرام و فرخان یاد کرده است. به گزارش بلاذری، فرمانده سپاهیان عرب در فتح ری، عروة بن زیدالخیل طایی بود و فرماندهی مدافعان ری را فرخان بن زینبدی بر عهده داشت که با عروه در برابر 500هزار درهم مصالحه کرد، به شرط آنکه مسلمانان دست بـه کشتار در ری نزنند و کسی را به بردگی نبرند و نیایشگاههای ری را ویران نسازند. به نوشتۀ وی، عمال عرب در قلعۀ زینبدی اقامت گزیدند و مسجدی در جلو قلعه ساختند که در آن، نماز جمعه برگزار میکردند. این مسجد آن سوی باروی قلعه بنا شد و برای حفظ امنیت، به دور آن دیواری کشیدند که به باروی قلعه متصل بود. بلاذری افزوده است از زمان فتح ری، بارها مردم آنجا برضد این تازهواردان سر به شورش برمیداشتند وهر بار سرکوب میشدند. در سال 25 ق/ 646 م، هنگامیکه سعد بن ابیوقاص به جنگ دیلمیان میرفت، مردم ری سر به شورش برداشته بودند؛ ازاینرو، به ری وارد شد و شورش مردم را سرکوب کرد. همچنین، ابوموسێ اشعری هنگامیکه از جانب عثمان، والی کوفه بود، مردم ری علم طغیان برافراشته بودند. وی قرظة بن کعب انصاری را به ری گسیل داشت و قرظه توانست یک بار دیگر ری را فتح کند. در دوران خلافت علی بن ابیطالب (ع) (35- 40 ق/ 655-660 م)، یزید بن حجبة بن عامر به حکومت ری گماشته شد؛ اما دیری نپایید که وی بهسبب اختلاس در خراج، به زندان افتاد و مردم ری بار دیگر برضد اعراب شوریدند تا آنکه ابوموسێ، والی وقت کوفه، خود بـه جنگ مردم ری رفت و سلطۀ مسلمانان بر ری را تثبیت کرد (ص 317- 318). به نوشتۀ طبری، در دورۀ فتوحات مسلمانان در ایران، ری در کنار آذربایجان، یکی از دو پایگاه نظامی ستاد فرماندهی کوفه در فتح نواحی غربی و شمال غربی ایران بود که همیشه 4هزار سپاهی مسلمان در آن استقرار داشت (4/ 246).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید