کهربا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 1 مهر 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273698/کهربا
یکشنبه 15 مهر 1403
چاپ شده
7
کَهْرُبا، یا کاهربا، گوهری زرد و سخت با کاربردهای درمانی و تزیینی. در زبان پهلوی، واژۀ کهربا به صورتهای کَهروپای، کَهروبای و کَهروپَک ثبت شده است (هرن، 188-189؛ مکنزی، 48؛ معیـن، 3/ 1583، حاشیۀ 10). سبب نامگذاری کهربا این است که با مالیدن به پارچه خاصیت جذب مییابد و چیزهای سبکی مانند کاه، پر و علف خشک را به سمت خود میکشد. مادۀ تشکیلدهندۀ کهربا رزین یا صمغ فسیلشدۀ درختان مخروطی در دورۀ پیش از تاریخ است. فرایند تکوین این گوهر و سختشدن آن دستکم، به اواسط دورۀ سوم زمینشناسی (ترشیری) و تقریباً 50 میلیون سال پیش باز میگردد (ادیب، 327؛ منوچهردانایی، 326؛ صالحی، 21). طی این فرایند، گاه حشرات و گیاهان به صمغ میچسبند که میتوان آثارشان را در برخی کهرباها مشاهده کرد؛ ازاینرو، برخی کهرباها نوعی فسیل جانوری و گیاهی به شمار میروند و زمینشناسان، جانورشناسان و گیاهشناسان روی آنها تحقیق میکنند. کهربا بیشتر به شکل اشک یا دایره است و ساختاری یکنواخت یا صدفی دارد که سطح خارجی آن تخریب شده است (ادیب، همانجا). بهترین نوع کهربا به رنگ عسلی روشن یا طلایی است؛ رنگهای دیگر عبارتاند از: قهوهای روشن و تیره، سبز، آبی، سفید و سیاه (همو، منوچهردانایی، همانجاها). نویسندگان متون کهن کهربا را صمغی معرفی کردهاند که با آن ظرفهای مختلف درست میکنند؛ همچنین، چون رنگی زرد و شفاف دارد، با آن مهر، انگشتر و چیزهای ظریف دیگر هم میسازند (آملی، 3/ 343). برخی کهربا را صمغ درخت پسته میدانند و دربارهاش نوشتهاند: «همچون کبریت سوزد و آن را سید الکباریت خوانند و کاه را به جانب خود کشد» (برهان ... ). گاه برای تعریف کهربا به خاصیت درمانی آن اشاره کردهاند: «هرکه با خود دارد از یرقان ایمن باشد» (همانجا).
در ایران باستان، کهربا جایگاهی ویژه داشت. در متن پهلوی شـایست ناشـایست (ه م)، به چگونگی تطهیر گوهرهای گرانبهـا، ازجمله کهربا، اشاره شده است (ص 39). نصیرالدین طوسی (ص 152-153) و ابوالقاسم کاشانی (ص 147) هم مطلب کوتاهی دربارۀ کهربا آوردهاند. جوهری نیشابوری (ص 227- 229) کهربا را به 3 نوع یاقوتی، شمعی و کرور تقسیم میکند؛ نوع یاقوتی زرد نزدیک به صدفی، بسیار گرانبها و صاف است؛ نوع شمعی زرد کدر است، شفافیتی ندارد و ارزش آن بسیار کمتر از نوع یاقوتی است؛ و پستترین نوع کهربا کرور است که رنگ سیاه و سطح ناصاف دارد، چیزهای بسیاری با آن ترکیب شده و تقریباً بیارزش است. او همچنین، با اشاره به روشهای صیقلدادن و براقکردن کهربای کدر، میافزاید که تراشیدن کهربا کاری بسیار حساس و دشوار است (همانجا). یکی از کاربردهای کهربا، که قدمت بسیاری دارد، بهرهگیری از آن در ساخت انواع حرز یا تعویذ (ه م) است. از دیرباز، این باور رایج بود که داشتن کهربا سبب دفع چشمزخم (ه م) و طلسم میشود (بیرونی، 343). تعویذهای کهربایی معمولاً بهصورت رشتهای از دانههای کهربا در گردنبند یا دستبند به کار میروند. قراردادن کهربا روی انگشتر هم رایج بوده است (جوهری، 228). در متنی بهجامانده از دورۀ صفوی، به مهرههای خوشرنگی، ازجمله کهربا، اشاره شده است که برای تعویذ و دفع چشمزخم به کار میرفتند (آقاجمال، 26). در بیشتر شهرها، زنان گردنبند و دستبند کهربا میآویختند و باور داشتند دافع چشمزخم است. مهرۀ کهربا را به کلاه (ه م) یا لباس کودکان هم آویزان میکردند تا از گزند چشمزخم در امان بمانند (همایونی، 349؛ داودی، 183؛ سعیدی، 326). گردنبند یا دستبند ساختهشده با کهربا یکی از زیورآلات زنانه هم به شمار میرود؛ برای نمونه، زنان ابیانهای رشتهای از مهرههای کهربا و عقیق به نام شاهوله درست میکردند و آن را برای دفع چشمزخم از کودک و نیز تزیین لباس عروس (ه م) به کار میبردند (نظری، 343-345؛ همایونی، 455؛ کیانی، 120-121). برخی سفرنامهنویسان هم به کاربرد کهربا در زیورآلات زنان ایرانی اشاره کردهاند (دیولافوا، 637؛ آلمانی، l/ 412). استفاده از مهرههای کهربا در رشتههای تسبیح (ه م) از دیگر کاربردهای این گوهر است (شهری، 2/ 342). کهربا طبعی سرد و خشک دارد و برای درمان بسیاری از بیماریها به کار میرود. آن را برای تسکین درد معده، درمان خفقان، بواسیر و خونریزی بینی و سینه مفید دانستهاند؛ نیز، به مبتلایان ورمهای حاد توصیه کردهاند که مهرهای از کهربا به خود بیاویزند (رازی، 21/ 246؛ ابومنصور، 271). اگر کهربا را زیر بینی بسوزانند، دود ناشی از آن سبب تقویت قوای مغز میشود و نزله یا زکام را بهبود میبخشد. همچنین، سوزاندن کهربا با کندر باعث پاکی هوا میشود، دود آن نوعی ضدعفونیکننده است و استشمام آن قلب و مغز را تقویت میکند (همو، 272). کاسانی در ترجمۀ صیدنه، روش تهیۀ معجون دارویی از کهربا را شرح داده است: « ... در فصل بهار که چون صمغ بسیار ازو [درخت] بیرون آید، او را در هاون خرد بکوبند و در زیت [روغن زیتون] یا در عسل اندازند و در آفتاب بنهند تا مقدار 3 ساعت بگذارند، آنگاه او را صاف کنند» (ص 615). در متون پزشکی کهن، خواص پرشمار کهربا در معالجۀ بیماریهایی چون ورم و جوش، تپش قلب، یرقان، انواع خونریزی و استفراغ آمده است (برای نمونه، نک : ابنسینا، 2/ 183-184، 3/ 262- 263؛ جرجانی، 619؛ ابنبیطار، 355-356؛ عقیلی، 768- 769). برخی خواص درمانی کهربا در کتابهای غیرپزشکی مانند جواهرنامهها، متون ادبی و دانشنامههای قدیمی مضبوط است (نک : جوهری، 229- 230؛ نوروزنامه، 22؛ دنیسری، 84، 162؛ حبیش، 388- 389). کهربا در پزشکی مردمی هم کاربرد دارد؛ برای نمونه، خراسانیها به بیمار یرقانی مقداری کهربای کوبیده میخورانند (شکورزاده، 277). در عجـایبنامههـا (ه م)، افزونبر بیـان چیستی و چگونگی شکلگیری کهربا، به برخی خواص درمانی آن هم اشاره شده است (برای نمونه، نک : قزوینی، 207).یکی از مهمترین نقشهای کهربا در شعر، به کار بردن آن در کنایات و استعارههایی است که مضمون آنها به خاصیت جذبکنندگی و ربایندگی کهربا اشاره دارد، بهویژه ربایش کاه (برای نمونه، نک : ظهیری، 139؛ مولوی، دفتر 6/ 37؛ انوری، 267). گاه رنگ یا شکنندگی و نرمی کهربا دستمایۀ خلق استعاره و تشبیهات گوناگون شده است (برای نمونه، نک : خاقانی، 412؛ عطار، 7؛ نظامی، 527). نمونهای از کاربرد کهربا در ادبیات شفاهی افسانههایی است که در آنها به اشیائی از جنس کهربا یا ویژگیهای آن اشاره شده است؛ برای نمونه، تـابوت کهربایی (کراسنی، 249 بب ). کهربا دستمایۀ خلق شماری از امثال شده است؛ برای نمونه، مثل کاه و کهربا (دهخدا، 3/ 1468)؛ کهربا را چه تفاخر که پی کاه شود؛ یکی کهربا جست و یاقوت یافت؛ تا کهربا توان شدن، آهنربا مباش؛ و چو رنگ جاذبه در کهربا نمیبینم (ذوالفقاری، 1/ 685، 812، 2/ 2002).
آقاجمال خوانساری، محمد، «عقائد النساء»، عقائد النساء و مرآت البلهاء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، 1349 ش؛ آملی، محمد، نفائس الفنون، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، ۱۳۷۹ ق؛ ابنبیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة والاغذیة، بیروت، 1412 ق/ 1992 م؛ ابنسینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1367-1370 ش؛ ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، عرایس الجواهر، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن الحقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346 ش؛ ادیب، داریوش، جهان جواهرات، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ انوری، محمد، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1337 ش؛ برهان قاطع؛ بیرونی، ابوریحان، الجماهر فی الجواهر، به کوشش یـوسف هادی، تهـران، ۱۳۷۴ ش؛ جرجانی، اسماعیـل، الاغراض الطبیة، بـه کوشش حسن تاجبخش، تهران، 1384 ش؛ جوهری نیشابوری، محمد، جواهرنامۀ نظامی، به کوشش ایرج افشار و محمدرسول دریاگشت، تهران، 1383 ش؛ حبیش تفلیسی، بیان الصناعات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1336 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش حسین نخعی، تهران، 1336 ش؛ داودی حموله، ثریا، «باورهای مردم بختیاری دربارۀ زن و کودک»، کتاب خوزستان، تهران، 1383 ش، ج 2؛ دنیسری، محمد، نوادر التبادر لتحفة البهادر، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1338 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاریپور، تهران، 1384 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ شایست ناشایست، آوانویسی و ترجمۀ کتایون مزداپور، تهران، 1369 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صالحی، بهرام، دنیای جواهرات، تهران، 1384 ش؛ ظهیری سمرقندی، محمد، سندبادنامه، به کوشش احمد آتش، استانبول، 1948 م؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1339 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویة، کلکته، 1259 ق/ 1844 م؛ قزوینی، زکریا، عجایب المخلوقات، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، [1340 ش]؛ کاسانی، ابوبکر، ترجمه [و تحریر] کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1358 ش؛ کراسنی، ی.، افسانههای مشرقزمین، ترجمۀ گلآقا دانشیان، تهران، 1368 ش؛ کیانی، منوچهر، سیاهچادرها، تهران، 1371 ش؛ معین، محمد، حاشیه بر ج 3 برهان قاطع؛ منوچهردانایی، محسن، فرهنگ گوهرشناسی، به کوشش محمدعلی احمدی بیداخویدی، تهران، 1376 ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش محمد استعلامی، تهران، 1369 ش؛ نصیرالدین طوسی، تنسوخنامۀ ایلخانی، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1348 ش؛ نظامی گنجوی، خمسه، به کوشش سامیه بصیرمژدهی و بهاءالدین خرمشاهی، تهران، 1383 ش؛ نظری داشلیبرون، زلیخا و دیگران، مردمشناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1312 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1371 ش؛ نیز:
Allemagne, H. René d’, Du Khorassan au pays des Backhtiaris, Paris, 1911; Dieulafoy, J., La Perse, la Chaldée et la Susiane, Tehran, 1989; Horn, P., Grundriss der neupersischen Etymologie, Strasbourg, 1893; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London etc., 1971.محسن ابراهیمی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید