صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / کولیها /

فهرست مطالب

کولیها


آخرین بروز رسانی : شنبه 31 شهریور 1403 تاریخچه مقاله

کولیها، قبایل دوره‌گرد چادرنشین که در سراسر اروپا، بخشهایی از آسیا و آفریقا و ازجمله نقاط مختلف ایران پراکنده‌اند.
اروپاییها در میانۀ سدۀ 19 م/ 13 ق، به لطف ادبیات رمانتیک و علم نوین زبان‌شناسی، که برخاسته از خاورشناسی علمی بود، به کولیها توجه کردند؛ تقریباً در همان دوره بود که کولیهای ایران با کولیهای اروپایی مقایسه، و برابر دانسته شدند. پس از هند، ایران دومین وطن کولیها بود و مهاجرت آنها به سمت کشورهای شرقی و اروپا از ایران صورت می‌گرفت. روند شناخت و بررسی آداب‌ورسوم کولیها بسیار طولانی است و بیشتر از خلال سفرنامه‌های سده‌های 15- 19 م/ 9-13 ق، تحقق یافته است. کولی‌شناسان خاورشناس، زبان‌شناسان و سیاحان بیشترین مطالعات را دربارۀ کولیها داشته‌اند. اروپاییها را باید پایه‌گذار کولی‌شناسی دانست. کولیهای ایران و اروپا شباهتهای بسیاری به یکدیگر دارند؛ بنابراین روند شناخت کولیها در این مقاله، به ترتیب تاریخی در اروپا و ایران است. 
ژان دو تونو، سیاح فرانسوی اواخر سدۀ 17 م/ 11 ق، آنچه را در قسطنطنیه دیده بود چنین وصف کرده است: «بعضی زنان که چنگانی نامیده می‌شوند و رقصهایی عامیانه می‌کنند و به ‌هنگام رقص، قاشقک یا سازهای دیگر را می‌نوازند و برای اندکی پول، هزار قر نسبتاً وقیحانه می‌دهند» (بلوک، 62-63). پژوهشگران از توصیفات او نتیجه گرفته‌اند که این زنان کولی یا بوهمی‌اند. چنین توصیفاتی در سفرنامۀ سیاحان دیگر، پیش از انتشار سفرنامۀ تونو در 1684 م/ 1095 ق، هم ثبت شده است. هرچند سبب نام‌گذاری کولیها در شرق و غرب متفاوت است، آنها از نظر آداب‌و‌رسوم، نحوۀ زندگی، علاقۀ فراوان به سازوآواز، مطربی و کف‌بینی، که اغلب راهی برای امرارمعاششان بود، شبیه یکدیگرند. 
بعد از جنگهای صلیبی (489- 669 ق/ 1096-1272 م)، گروههایی با ظاهری غریب در اروپا پیدا شدند که از هر نظر با اهالی آنجا متفاوت بودند. آنان خود را مصری و زیارت‌کنندگان ارض مقدس معرفی می‌کردند؛ البته، مهم است که بدانیم «اصطلاح‌شناسی قرون وسطایی جنگهای صلیبی را از زیارت‌گریهای ارض مقدس متمایز نمی‌کند» (ریچارد، 17). در 1322 م/ 722 ق، که نزدیک‌ترین تاریخ به پایان جنگهای صلیبی است، دو مبلغ مذهبی یونانی غارنشینهایی را در کاندی (بخشی از یونان کنونی) مشاهده کردند که شبیه همان زیارت‌کنندگان مصری بودند. در 1378 م/ 780 ق، گروهی که شبیه آنان بودند و سیگان نام داشتند در زاگرب زندگی می‌کردند (بلوک، 16). در 1388 م/ 781 ق، این گروه در انگلستان پیدا شدند و انگلیسیها آنها را جیپسی (مصری) نامیدند. در 1399 م/ 801 ق، در بوهم، از آنها با تعبیر کولی سیاه یاد شد (همانجا). در همین سده، کولیهایی که در صربستان زندگی می‌کردند به نعل‌زنی اسبها و سراجی مشغول بودند. در زاگرب هم کولیهایی می‌زیستند که حرفه‌شان قصابی بود. پراکندگی کولیها در سرزمینهای مختلف در سدۀ 14 م/ 8 ق، نشان می‌دهد که آنها انگیزه‌ای برای اقامت در سرزمینهای لاتینی شکست‌خورده در مشرق‌زمین‌ نداشتند و مهاجرتشان را از مسیرهای گوناگون آغاز کرده بودند. 
کولیها در یونان اقامتی طولانی داشتند و نزدیک مدن (همو، 15) در کلبه‌های محقر، با ظاهری شبیه به مورها (مسلمانان اسپانیایی) زندگی می‌کردند. آنها کلبه‌هایشان را در دامنۀ کوه ژیب، که ونیزیها به آن مصر صغیر می‌گفتند، برپا کرده بودند. در دهه‌های اخیر، خرابه‌های این کلبه‌ها را قصر کولی می‌نامیدند (همانجا). واژۀ کُپت (قبطی مصری) صورتهای نوشتاری دیگری هم دارد؛ اما منظور از کپت در آن زمان، کولی مصری بود. از 1416 م/ 819 ق به بعد، کولیها با نام زیارت‌کنندگان مصری به اروپای مرکزی، ترانسیلوانی، وارد شدند (همو، 11). ورود آنها را با نام سارازن، در 1419 م/ 822 ق، در سیسترون فرانسه، و سپس در 1427 م/ 830 ق، در پاریس ثبت کرده‌اند (همو، 7). ظاهر سارازنها، که بعدها الگویی برای شناخت کولیها شد، عبارت بود از مو و چهره‌ای سیاه با لباسهایی مندرس. در این گروه، زنانی بودند که یکی از کارهایشان کف‌بینی بود و با این کار میان همسران نفاق می‌افکندند. سارازنها به مناطق دیگر فرانسه، به‌ویژه جنوب این کشور هم مهاجرت کردند. 
در سندی اسپانیایی مورخ 1492 م/ 897 ق، آمده است نخستین مصریهایی که خود را ژیتان می‌نامیدند، در 1477 م/ 882 ق، وارد بارسلونا شدند (همو، 14). آنها با گذرنامه‌های جعلی از مرزها عبور می‌کردند؛ بنابراین تا این تاریخ، آنها خود را مصری و ژیتان می‌نامیدند، درحالی‌که اروپاییها به آنها سارازن می‌گفتند که به معنی مسلمان اسپانیایی است. نتیجۀ بررسیهای زبان‌شناختی نشان می‌دهد که بسیاری از واژگان رایج در گویشهای کولیهای اروپایی، منشأ یونانی قرون وسطایی دارد و این موضوع ثابت می‌کند که اقامت آنها در یونان طولانی بوده است. کولیهای آسیا هنوز کلمۀ راه را درم می‌گویند که از درمس یونانی گرفته شده است (همانجا). تاکنون مشخص نشده است که در چه تاریخی کولیها وارد یونان شدند و از آنجا مهاجرت کردند (همو، 15). 
با بررسی راههای مهاجرت کولیها از آسیا به اروپا، توجه پژوهشگران به موضوع زبان‌شناسی واژگان کولیها جلب شد و نتایج مهمی به دست آمد. نخست، فراوانی واژگان یونانی قرون وسطایی در گویشهای کولیهای اروپا بود و دوم، استفاده از واژگان اسلامی. گویشهای کولیهای اروپای مرکزی شمار اندکی از واژگان اسلامی را دارا ست؛ هرچند در رومانی، این میزان به‌مراتب بیشتر است. مسلم است که تقریباً بیشتر واژگان کولیهای اروپا و آسیا منشأ هندی دارند (بلوک، 18). در برخی مناطق، مانند اطراف رود نیل، این اندوخته نقصان یافته است (همو، 9). 
نامی که در اروپای شرقی و ایتالیا به کولیها می‌دهند عنوان بسیار متداول تیسگان است. تیسگان در اصل، صورت نخستین واژۀ یونانی آستینگانوس با تلفظ عامیانۀ آثینگانوس است که به فرقه‌ای مانی‌گرا در سدۀ 8 م، اطلاق می‌شد (همانجا). اعضای این فرقه به جادوگری، مارگیری و پیشگویی شهرت داشتند که همۀ این کارها در کولیها هم مشاهده می‌شد. پس از زبان یونانی، شمار فراوانی از واژگان اسلاوی هم در زبان کولیها دیده می‌شود که نشان می‌دهد آنها مجبور بودند بین بلغارها، صربها و چکها هم زندگی کنند (همو، 16)؛ نیز گویشهای کولیهای اروپای مرکزی و شمالی شمار فراوانی واژۀ رومانیایی دارد. 
در سدۀ 19 م، کولیهای قفقاز جنوبی در گروههای منفرد، در ارض روم (ارز روم) و توقات زندگی می‌کردند که بشا یا پشا نام داشتند. آنها خود را لم می‌نامیدند و زبانشان متأثر از زبان ارمنی، و متشکل از واژگان ایرانی، آسی و کردی بود (همو، 18). در آذربایجان، به آنها قراچی (گدا) می‌گفتند. زبان گروه کولیها مطابق با محل زندگی‌شان تغییر می‌کرد؛ هنگامی که به سوریۀ شمالی رفتند، نام قربات (ولگرد) گرفتند. به گروه مذکور دومانهای بغداد هم اضافه شدند. در فلسطین، نوار (جمع نور) و زُطها بودند که از حضورشان در ابتدای سدۀ 19 م، شواهدی در دست است. نکتۀ مهم اینکه یک سده پیش‌تر، نور را از مشتقات لولی دانسته‌اند (EI2, V/ 825).
زمانی که کولیها به اروپا رسیدند، زبانشان تقریباً 430 واژه داشت که شامل واژگان ایرانی هم بود و شمار فراوانی از آنها بین کولیهای اروپا و آسیا مشترک بود (بلوک، 20). این موضوع تأییدی است بر این نکتۀ تاریخی که ایران وطن دوم کولیها بعد از هند بوده است. 
در آثار ادبی، کولیها را از آغاز لوری معرفی کرده‌اند؛ فردوسی (6/ 611 بب‍ ) از گروههای لوری‌ای یاد می‌کند که در دورۀ پادشاهی بهرام گور، در ابتدای سدۀ 5 م، به ایران آمدند (بلوک، 25). نامهایی که به کولیها داده یا خودشان خواسته‌اند که با آنها شناخته شوند بسیار متنوع است که البته، گاه جغرافیا هم در این امر دخیل بوده است؛ برای نمونه، فرانسویها به کولیها بوهمی می‌گویند، زیرا آنها را از سرزمین بوهم می‌دانند؛ ساحل‌نشینان بالتیک به آنها تاتار می‌گویند؛ مجارها، که با کولیها هم‌زیستی داشته‌اند، به آنها فارائون یا همان فرعون مصری می‌گویند؛ و کاتالانیها، اهالی کاتالونی اسپانیا، آنها را یونانی، مصری و سارازن می‌نامند. زطها، لوریهای یادشده در شاهنامه، همان جُتهای هندی‌اند. جاط، جط یا جت طایفه‌ای در هند و از نوادگان سکاها یا اسکوتها به شمار می‌آیند (نهرو، 1/ 246). 
لونی یا لوری را می‌توان با نوری سوریه و مصر مقایسه کرد. این عنوان معرف محلی به نام آلور یا آرور است که شهری بزرگ بر کناره‌های سند بود و امروزه چیزی از آن باقی نمانده است؛ ازاین‌رو، به کولیها سندی (ساحل‌نشینان سند) هم می‌گویند. در کرمان، به کولیها لولی می‌گویند که همان واژۀ لیونی در آسیای مرکزی است. در بلوچستان، آنها را لری می‌نامند (سایکس، 432). 
به قبایل خانه‌به‌دوش و دوره‌گرد در ایران، به‌ویژه استان فارس، کولی می‌گویند که تحریفی از نام کابلی است (همانجا). کردهای شرقی آنها را سندی می‌نامند، یعنی اهل سند (بلوک، 28)؛ کولیهای چادرنشین ترکستان خود را مولتانی می‌نامند، یعنی اهل مولتان سند. نامهای مذکور در ارتباط با هندوستان، و به‌طورکلی آسیا ست. عنوانهایی که کولیهای اروپایی به خود اطلاق کرده‌اند ریشۀ هندی دارد؛ برای نمونه، آنها را در اروپا، رم، در ارمنستان، لم، در سوریه، دم و در برخی مناطق ایران، دوم می‌نامند (همانجا). هنوز نام دوم در کشور گال، به معنای شوهر رایج است و جایگزین قطعی معنای قدیم‌تر واژۀ مرد به شمار می‌رود. در آلمان هم مانوش معرف کولی بوده، و مستقیم از نام سانسکریت مرد مشتق شده است. 
دومها در هند، قبیله‌ای شناخته‌شده بودند که پراکنده شدند. در رساله‌ای به زبان سانسکریت، دربارۀ علم نجوم در سدۀ 6 م، دوم با نام گاندهاروا، ایزد اساطیری هندوها، پیوند داشته است. در سدۀ 19 م، این نام بارها در تاریخ بزرگ کشمیری کالهانا همراه کاندالا، به معنی نجس و منفور آمده است. دومها به دلایل نامعلوم از پنجاب مهاجرت کردند (همو، 31). گروه کوچکی از دومها مسلمان‌اند و در قراقروم (قَره‌قُروم) غربی زندگی می‌کنند (همو، 29). آنها از راه کشاورزی و آهنگری روزگار می‌گذرانند و از دم آهنگری خاصی متشکل از 2 مشک استفاده می‌کنند (همو، 30). 
تاریخ خروج کولیها از هند مشخص نیست؛ زیرا فاصلۀ بسیاری بین ذکر نام آنها در ایران و اروپای سدۀ 14 م، با عنوان سیگان وجود دارد (همو، 32). ورود و پراکندگی کولیها در اروپا و تأثیرگذاری آنها در آثار ادبی مهم اروپای غربی جالب‌توجه است، به‌ویژه اینکه در اروپا از کشوری به کشور دیگری کوچانده می‌شدند؛ برای نمونه، کوچ اجباری کولیها در پایان سدۀ 15 م، از فرانسه به اسپانیا. در انگلستان عصر الیزابت و در سندی مربوط به 1596 م/ 1004 ق، از کولیها با توصیف «ولگردانی که خود را مصری می‌نامند» (همو، 35-36) یاد شده است. نویسندگانی مانند توماس دکر و ویلیام شکسپیر در آثارشان به کولیها اشاره کرده‌اند. 
بیشتر کولیها بی‌سواد بودند و تاریخ مکتوب نداشتند. آنها کارها را به شیوۀ سنتی انجام می‌دادند و معمولاً مردان عهده‌دار امور بودند. اطلاعاتی دربارۀ زندگی درونی گروههای کولی آسیایی در دست نیست و داده‌ها مربوط به ساختار زندگی آنها در غرب است که به خانواده، نحوۀ ازدواج، تابوها، گیاه‌پزشکی، روشهای درمان عجیب، بیطاری، سازمانهای اجتماعی، وحدت اعضای گروه و جادوگری، که مختص زنان بود، اختصاص دارد (همو، 88). کولیها نام اصیل هندیِ روم را برگزیدند که صفت آن، رمانو است (همو، 93) و نخستین‌بار پرسپر مریمه آن را بر مبنای اصطلاحات مردمی ساخت (همو، 111). 
کولیها، مردم بی‌سوادی که یک‌جانشینی آنها را جذب جامعه‌نشینی کرده بود، در ادبیات اروپایی بازتاب فراوان یافتند. تحقیقات جورج بارو منجر به خلق داستان کارمن اثر مریمه شد. شارل بودلر در «قبیلۀ پیغمبری»، ویکتور هوگو در گوژپشت نتردام و امیل زولا در «قصه‌های جدید بـرای نینن» هم از کولیان سخن گفته‌اند. الکساندر پوشکین در پیراسته‌ترین قصۀ منظوم خود، «کولیها»، موضوع داستان را به بسارابیا (منطقه‌ای در رومانی کنونی) برده، و داستان قتل در اینجا متقدم بر داستان قتل در کارمن است. رقص و موسیقی کولیها در اسپانیا با نام فلامنکو شناخته می‌شود و «توانسته است برخی از ریشه‌های خود را در ایران بیابد» (شفا، 374) و کولیها را مردمی فعال و سرزنده نشان ‌دهد. 
نخستین‌بار ج. باربارو در سفرنامه‌اش، به کولیها اشاره کرده، و نام آنها را برای قیاس با اقوام مشابه به کار برده است. تاریخ سفرنامۀ باربارو مربوط به اوایل سدۀ 15 م است و به حوادث دربار اوزون حسن، پادشـاه آق‌‌قویونلو (سل‍ 857-883 ق/ 1453- 1478 م) می‌پردازد. همسر اوزون حسن دختر امپراتور مسیحی ترابزون بود. جمهوری ونیز و پادشاهان اروپا به‌سبب قدرت روزافزون امپراتوری عثمانی، از طریق سفیران با او ارتباط برقرار می‌کردند. ظاهراً باربارو در سفرنامه‌اش (839 ق/ 1436 م)، نخستین‌بار واژۀ کولی را به کار برده است (ص 32). بعدها سفیران کشورهای اروپایی در دربار صفوی (ح 905-1135 ق/ 1499-1723 م) در شرح سفرهایشان به شهرهای مختلف ایران، بی‌آنکه نامی از واژۀ کولی یا مترادفهای آن ببرند، گروههایی را وصف کردند که کار اصلی آنها رقص و آواز بود. وصف آنها شباهتی کامل به رفتار و کردار کولیها دارد (نک‍ : واله، 1/ 461، 501، 504؛ سیلوا، 85، 92، 132). 

صفحه 1 از5

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: