صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / کوله مرجان /

فهرست مطالب

کوله مرجان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 31 شهریور 1403 تاریخچه مقاله

کولَه‌مَرْجان، از آیینهای نمایشی شب بیست‌وهفتم ماه رمضان با موضوع انزجار از ابن‌ملجم، قاتل امام علی (ع). 
در فرهنگ مردم، شب بیست‌وهفتم ماه رمضان شب قصاص ابن‌ملجم، و در برخی روایتها، لیلة القدر است؛ نیز بنابر باور مردم برخی مناطق، شب کشته‌شدن خلیفۀ دوم مسلمانان به دست ابولؤلؤ یا بابا شعاع‌الدین (جناب؛ نوبخت؛ زمانیان)، و جهازبران حضرت فاطمه (ع) است (حبیبی) و از شبهای شاد ماه رمضان به شمار می‌رود. ساکنان مناطق مختلف در این شب، آیینهایی را به مناسبتهای یادشده برگزار می‌کنند؛ ازجمله، خواندن دعا و عبادات مخصوص لیلة القدر، برگزاری مجالس و نمایشهای شاد با مضمون تمسخر و لعن ابن‌ملجم و پرتاب زباله به شبیه او، پخش‌ شیرینی و آجیل، استحمام، آرایش،‌ پیرایش، پوشیدن لباس نو یا لباس قرمز، خواندن ترانه‌های شاد، انجام رقصهای محلی، شکستن تخمه و تف‌کردن پوست آن به نیت تف‌کردن بر قاتل حضرت علی(ع)، جویدن سقز، فرستادن هزار لعن، رفتن به سینما و کافه (نافذی؛ اصغرزاده؛ سیفی؛ حبیبی)، حنابستن به دست و پا در مسجد (نظری)، پخت نان موسوم به بیست‌وهفتمی و توزیع آن میان مردم (هاتفی)، دوختن پیراهن مراد (قرشی) و ساختن عروسک کوله‌مرجان که نمایش به آتش‌کشیدن ابن‌ملجم است (نک‍ : دنبالۀ مقاله).

واژه‌شناسی

در گویش اهالی نطنز، به قسمتی از پشت گاو که یوغ گاوآهن را نگه می‎دارد کولَه می‎گویند. اگر دختری پیش از مراسم ازدواج، با نامزدش هم‌بستر و از او باردار شود، می‎گویند دختر کوله کرده، یعنی بچۀ نامشروع به دنیا آورده است. همچنین، اگر کسی کم‌رو، محجوب و منزوی شده باشد، می‎گویند خودش را کوله کرده است. بنابر این وصف، به ابن‌ملجم کوله، یعنی فرزند نامشروع می‎گویند و منظور از مرجون یا مرجان همان مرجانه، مادر ابن‌زیاد است (هاشمی). در اراک، به کسی که مکار است و آزار و اذیت می‌کند می‌گویند مثل کوله‌مرجان است و آخر ضربتش را می‌زند (کریمی). در بروجرد، به اشخاص لج‌باز و کسانی که نان‌ونمک را می‎خورند و غیبت می‎کنند کوله‌مرجو می‎گویند (ترابی).

شیوۀ اجرای آیین

این آیین در مناطق مختلف ساختاری تقریباً یکسان دارد و تفاوت آن در روز برگزاری، نحوۀ ساخت عروسک ابن‌ملجم و خوانـدن اشعـار لعن و نفریـن‌آمیز است (نک‍ : دنبالۀ مقاله).

1. زمان برگزاری

در بیشتر مناطق، آیین کوله‌مرجان را در شب بیست‌وهفتم ماه رمضان اجرا می‌کنند؛ معمولاً پیش از افطار (امینی؛ بنایی)، به‌ندرت در صبح این روز (زندیان؛ هاتفی) و گاه در سحرگاه (تقی‌نژاد). در برخی مناطق، روزهای دیگری برای اجرای این آیین در نظر می‌گیرند؛ برای نمونه، در ماه‌نشان زنجان، بیست‌وچهارم رمضان (خلیلی)، در گرمۀ خور و بیابانک، شبهای بیست‌ودوم، بیست‌وششم و بیست‌وهفتم رمضان (یغمایی) و در خرقان شاهرود، بیست‌ویکم رمضان شبهایی است که نمایش دستگیرشدن ابن‌ملجم را اجرا می‌کنند. معمولاً شبیه ابن‌ملجم به نیت بچه‌دارشدن این نقش را بازی می‌کند (رحمتی). در راور کرمان، در دو نوبت صبح و عصر روز نوزدهم شبیه ابن‌ملجم را به گردش درمی‌آورند (حمیدی).

2. نحوۀ ساخت و آرایش عروسک ابن‌ملجم

کودکان آذربایجان با چند تکه‌چوب، پیکره‎ای به قامت انسان شبیه ابن‎ملجم می‎سازند و عبا، عمامه، کفش و لباس بر آن می‎پوشانند (امینی؛ بنایی). اهالی روستای طُرۀ نطنز با مقداری پارچه یا کت‌وشلوار کهنه، آدمک ابن‌ملجم را می‎سازند و به آن کوله‌ملجون می‎گویند. برای سر عروسک کدوی سفید یا کوزه‎ای‎ را انتخاب می‌کنند که روی آن چهرۀ مردی سبیل‌دار کشیده‌، و کلاه بر سرش گذاشته‌اند (اصفهانی). در کاشان، عروسک را سوار الاغ می‌کنند و در آبادی می‎گردانند (عسلی). بچه‎های ابیانه برای افزایش حجم شعله‌های آتش، لباسهای بسیاری به عروسک می‌پوشانند و می‌کوشند عروسکی بزرگ درست کنند. گاه برای اینکه آتش‌گرفتن عروسک همراه سروصدا باشد، داخل آن کمی باروت می‎ریزند. عروسک را بالای برج روستا قرار می‎دهند تا همه بتوانند آتش‌گرفتن آن را ببینند. مردم روستا برای تماشای این صحنه، بالای پشت‌بامها می‌روند (قاسم‌زاده).
در جوشقان کاشان، حمامی روستا مسئول درست‌کردن عروسک است. او به‌جای سر، یک کدوی بزرگ می‎گذارد. روی کدو چشم و ابرو می‎کشد، گردن‌بندی از پشکل شتر به گردن عروسک آویزان می‌کند و تسبیحی از پشکل بز به دستش ‎می‌دهد؛ سپس، عروسک را روی الاغی سیاه می‎نشاند و یک نفر هم آن را روی حیوان نگه می‎دارد. روی الاغی دیگر، خورجینی می‎اندازند تا دنبال الاغ اول برود. حمامی روستا دایره می‎زند و بچه‎ها دنبال او دست می‎زنند و شعر می‎خوانند. او با عروسک ابن‌ملجم، که سوار بر الاغ است، در کوچه‎های روستا می‎چرخد. مردم برای تماشا از خانه‎ بیرون می‌آیند و برای ثواب، نان جو، گندم، پول و تخم‌مرغ به حمامی می‎دهند. هنگام غروب که جمع‌کردن خوراکیها تمام می‎شود، حمامی عروسک را وسط میدان می‌آورد، روی آن نفت می‎ریزد و آتش می‎زند. پس از سوختن آدمک و پراکنده‌شدن جمعیت، حمامی و دستیارش خوراکیها را میان خود تقسیم می‎کنند (سبحانی). 
در گرمۀ خور و بیابانک، از همۀ خانه‎ها باروت می‌گیرند یا اهالی روستا پول جمع می‌کنند و با آن باروت می‌خرند. باروت را با مقداری آب و پنبۀ کهنه خیس می‌کنند و در شکم عروسک می‎گذارند. مقداری پشکل الاغ را به نخ می‌کشند و بر گردن عروسک می‎آویزند؛ با کدوی قلیانی سر ابن‌ملجم را درست می‌کنند و دو شیشۀ قرمز به‌‌جای چشمها می‎گذارند. هم‌زمان با گرداندن عروسک در روستا، دو تن پشت سر عروسک، دایره و نی می‎زنند. ساکنان هر خانه بسته به وضع مالی خود، چیزی به آنها می‎دهند و سنگ، چوب و خاکستر بر سر عروسک می‎ریزند و او را لعن و نفرین می‎کنند. در پایان مراسم، اهالی روستا در محلی به نام لرد، که میدان‌گاهی وسیع و هموار است، جمع می‎شوند و سر فتیله‎ای را در پشت عروسک فرو می‌کنند و آتش می‌زنند. کسی که فتیله را باید روشن کند، از رئیس قوم یا بزرگ روستا اجازۀ قتل ابن‌ملجم را می‌گیرد و با دستور او فتیله را روشن می‌کند (یغمایی). در نایین، پس از سوارکردن عروسک بر الاغ، دهل می‌زنند و شعر هجوآمیز می‌خوانند (آنی‌زاده، 114). 
در بخش طیران و کران اصفهان، آدمک را سوار الاغ می‌کنند، الاغ را در کوچه‎ها رم می‎دهند و مراقب‌اند وارد حیاط خانه‎ها نشود و اگر وارد شد، آن را به سمت در توالت هدایت می‎کنند. همان‌طور که الاغ در کوچه‎ها می‎دود، به عروسک سنگ می‎زنند (خاکپور). زنان دو محلۀ روستا مسئول درست‌کردن عروسکها می‎شوند؛ عروسک ابن‌ملجم و قطامه، معشوقۀ او. عروسک ابن‌ملجم سبیلی از موی دم الاغ، کلاه‌خودی از استخوان جمجمۀ الاغ، دشنه‎ای از شاخ بز و زرهی از پوست دارد. برای عروسک قطامه، گردن‌بندی از پشم گوسفند درست می‌کنند و به گردنش می‎آویزند. پس از آماده‌شدن عروسکها، مراسم ساعت دو بعدازظهر آغاز می‌شود؛ الاغی موسوم به اسب ابن‌ملجم می‌آورند که زنگهایی کوچک دور گردنش آویخته‌، و سازوبرگ جنگی روی آن گذاشته‌اند. عروسک ابن‌ملجم را سوار الاغ می‎کنند و مردم دنبال آن به راه می‌افتند. یک دور در اطراف روستا می‎چرخند تا به محله‎ای برسند که اهالی‌اش عروسک قطامه را درست کرده‌اند. عروسک قطامه را هم سوار الاغ می‎کنند و برای عقد به محضر می‎برند. در راه، بر سر این عروس و داماد سنگ و خاکستر می‎ریزند و اشعار هزل می‎خوانند. رئیس محضر پیرزنی لطیفه‌گو ست که با رسیدن جمعیت و عروس و داماد لطیفه می‌گوید. پیرزن با مهریه‎ای سنگین آن دو عروسک را به عقد هم در می‎آورد. پس از مراسم عقد، بار دیگر آن دو را سوار بر الاغ می‌کنند و به قسمتی از روستا می‎برند که از پیش برای مراسم آذین‌بندی شده است. دو عروسک را کنار همدیگر می‎نشانند و قبایی مضحک بر دوش ابن‌ملجم می‎اندازند. در این مکان، هر دو عروسک را با میخ به دیوار می‎کوبند و نفت بر سر عروسکها می‌ریزند. در پایان، آنها را آتش می‎زنند و مردم با فرستادن لعن و نفرین، به طرف عروسکهای درحال‌سوختن سنگ پرتاب می‎کنند (محمدی).
در قهفرخ از توابع چهارمحال و بختیاری، به‌جای ساخت عروسک، کسی شبیه ابن‌ملجم می‌شود. لباسی قرمز می‌پوشد که پای دامن آن زنگوله دوخته‎اند. کلاهی بلند بر سر و ریش و سبیل مصنوعی می‌گذارد و صورتش را سیاه می‌کند؛ به گونه‎ای که کسی او را نشناسد. سپس، برعکس سوار الاغ می‌شود و دُم الاغ را به دست می‌گیرد. به این فرد کوله‌مرجن می‎گویند. نوازنده‌های محلی با ساز و دهل جلو کوله‌مرجن حرکت می‌کنند و بچه‎ها با کف‌زدن و پای‌کوبی پشت سر آنها می‌روند. دو الاغ دیگر عقب الاغ کوله‌مرجن حرکت می‌کنند و سواران آن آجیلهای اهدایی مردم را جمع‌آوری می‌کنند. آجیلی که به کوله‌مرجن می‎دهند شامل بادام، کشمش و سنجد (ه‍ م‌م) است. الاغ کوله‌مرجن به هر خانه‌ای برسد، یک سینی آجیل (ه‍ م) و چند قرص نان کاکولی می‌گیرد. الاغ دیگری هم از در خانه‎ها بوته جمع می‌کند و این کار تا 4 بعدازظهر ادامه دارد. پس از پایان کار، بوته‎ها را وسط میدان روستا آتش می‌زنند و لباس و کلاه کوله‌مرجن را می‌سوزانند. زن و مرد و پیر و جوان دست می‌زنند و دور آتش ‎پای‌کوبی می‌کنند. در پایان، پول، آجیل و نانهای کاکولی جمع‌آوری‌شده را میان کوله‌مرجن و نوازنده‌های محلی تقسیم می‌کنند (زندیان؛ هاتفی). در روستای جاسب محلات، با پشکل گوسفند برای عروسک ابن‌ملجم گردن‌بند درست می‌کنند و دور گردن و دستهایش می‎اندازند. عروسک را سوار الاغ می‌کنند و 3 ساعت پیش از غروب آفتاب، در کوچه‎های روستا می‎گردانند. برخی دور سر او به‌جای اسفند، پشکل الاغ و گوسفند دود می‎کنند و در پایان مراسم، عروسک ابن‌ملجم را به تپۀ بلندی می‌برند و آتش می‌زنند. این نمایش پیش از افطار تمام می‌شود و سپس، نماز را به‌جا می‌آورند (حدادی). 
در ماه‎نشان زنجان، چند تن شبیه ابن‌ملجم می‎شوند؛ لباسهای کهنه می‎پوشند، ریشی از موی بز (ه‍ م) می‌گذارنـد و چهره‌شـان را با زغال (ه‍ م) یا دوده سیـاه می‌کنند. کلاهی بلند، ساخته‌شده از پرچند (باریک‌ترین شاخه‌های درخت برای آویزان‌کردن انگور)، بر سر می‎گذارند و گردن‌بندی از پشکل الاغ به گردن می‌آویزند و تسبیحی از پشکل الاغ به دست می‎گیرند. استخوان پوسیدۀ پای حیوانی بزرگ را به‌جای اسلحه به کمر می‎بندند، چادرشبی به‌جای عبـا (ه‍ م) بر دوش می‌اندازند، چوب‌دستی کج به دست می‌گیرند، شمشیر چوبی به کمر می‌بندند و یک جفت کفش کهنۀ موسوم به «کلاش» به پا می‌کنند. آنها با این پوشش و ظاهر در ملاءعام، مضحک‌‌ به نظر می‌رسند. شبیه ابن‌ملجم کمی میان جمعیت می‎ایستد؛ سپس سوار بر الاغ می‌شود و مردم ضمن رقص و شادی‌، حرفهای توهین‌آمیز و مسخره به او می‌زنند (خلیلی). در خرقان شاهرود، دست‌وپای شبیه ابن‌ملجم را قرمز می‎کنند. زنجیری به گردن و بازوانش می‎بندند و شخصی پشت سر او می‎ایستد، زنجیرها را به دست می‌گیرد و با شمشیر به گردن و بدنش ضربات نمادین می‎زند. بچه‎ها با شاخه‎های نازک درختان به پا و بدن او می‎زنند و همراه دستۀ عزاداری حرکت می‎کنند؛ او هم باید بدون کفش راه برود (رحمتی). 
در راور کرمان، زنجیری بر گردن شبیه ابن‌ملجم می‌اندازند، با ریسمان دستش را می‌بندند و تا آرنج با جوهر قرمز می‌کنند. ریسمانی هم به گردنش می‌بندند و شمشیری به کمر او آویزان می‌کنند. لباسی سرخ به او می‌پوشانند و کلاهی قرمز بر سرش می‎گذارند. دو یا 3 تن یک سر ریسمان را می‎گیرند و چند تن هم جلو و عقبش راه می‎روند. شبیه ابن‌ملجم را جلو دسته‎های سینه‌زنی نگه می‌دارند و در مساجد و تکیه‌ها می‎گردانند (حمیدی).
3. اشعار لعن و هزل‌آمیز: اشعاری که کودکان حین گرداندن شبیه ابن‌ملجم در برخی نقاط می‌خوانند به این شرح است:
در طرۀ نطنز: کوله‌ملجون مراد/ اُف به این گوشۀ کلات/ / .../ / نبود، بلا بود/ سنگ درِ خلا بود (اصفهانی)؛ در کاشان: ابن‌ملجم مراد/ آتش از گورت درآد/ / مادرت کنج جهنم آش «زَقّوم» می‎پزه/ انتظار از تو سگ ملعون می‌کشه (سواری)؛ در مرق کاشان: ابن‌ملجم مراد/ آتش از روحت درآد/ / ابن‌ملجم رو خری/ تو از سگ پست‌تری/ / می‌بریمت پشت حمون/ می‎کنیم کارتا تمون (عسلی)؛ در سنگسر: ابن‌ملجم بدنهاد/ لعنت حق بر تو باد یا: ابن‌ملجم کافر، ای لعینِ سگ کمتر/ مرتضى علی را کشت، لعنت حق بر تو باد/ / ابن‌ملجم بی‌دین، ای لعینِ بدآیین/ مرتضى علی را کشت، لعنت حق بر تو باد (نورانیان)؛ در خمین: کوله‌مرجان مراد/ ریدم به کَلِ کُلات/ / کوله‌مرجان خفته بید و ناله می‌کرد/ پدرش از پشت اونه اماله می‌کرد/ / کوله‌مرجان می‌گه مو گردن کلفتوم/ بس گوه خورده‌اُم دمر می‌خوفتوم (وکیلیان، 120؛ میرزایی)؛ در توسک‌ سفلای ملایر: لَعن قَتله قاتل علی/ لعن قتله قاتل علی (فرهادی)؛ در دره‌میانۀ سفلای ملایر: شب بیست‌هفتم آمد/ کشتن ملجم آمد/ / ملجم ملعون مرده/ سگ سیاه او را خورده/ / گوشتش گربه خورده/ چون سگ سیاه بمرده/ / لعنت حق به ملجم/ رفته میان جهنم/ / مار غاشیه خوردش/ به آتش جهنم بردش/ / لعنت باشد به جهنم/ لعنت باشد به ملجم (دلفانی)؛ در راور کرمان: ای ملجم نامراد/ علی را کشتی چرا/ / ای سگ شوم دُغا/ علی را کشتی چرا (حمیدی)؛ در بصری بروجرد: کوله‌مرجونِ سوختیم/ سرشِ در دیگ پختیم (کرزبر).

مآخذ

آنی‌زاده، علی و دیگران، تقویم آیینی ماه رمضان، تهران، در دست چاپ؛ اصغرزادۀ ارجقی، موسى، گزارش فرهنگیاری، موجود در واحد فرهنگ مردم سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، اردبیل، 1348 ش؛ اصفهانی‌مقدم، علی‌اکبر، همان، نطنز، 1345 ش؛ امینی، فرهود، همان، جلفا، 1350 ش؛ بنایی، ژیلا، همان، اسکو، 1347 ش؛ ترابی گودرزی، فتحعلی، همان، بروجرد، 1357 ش؛ تقی‌نژاد، رحمت‌الله، همان، نطنز، 1346 ش؛ جناب، انیس، همان، شهرکرد، 1349 ش؛ حبیبی، پوران، همان، شهرکرد، 1347 ش؛ حدادی، حسن، همان، محلات، 1346 ش؛ حمیدی راوری، ناصر، همان، راور، 1351 ش؛ خاکپور، تقی، همان، اصفهان، 1348 ش؛ خلیلی، کاظم خلیل‌الله، همان، ماه‌نشان، 1349-1351 ش؛ دلفانی، قنبرعلی، همان، ملایر، 1351 ش؛ رحمتی، حسین، همان، شاهرود، بی‌تا؛ زمانیان، عبدالله، همان، شهرکرد، 1347 ش؛ زندیان، داوود، همان، شهرکرد، 1347 ش؛ سبحانی، شهلا، همان، کاشان، 1349 ش؛ سواری، محمد، همان، کاشان، 1347 ش؛ سیفی، فرخنده، همان، اردبیل، 1351 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ عسلی، فاطمه، گزارش فرهنگیاری، موجود در واحد فرهنگ مردم سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، برزک، 1351 ش؛ فرهادی، علی‌محمد، همان، ملایر، 1347 ش؛ قاسم‌زاده، ایرج، همان، ابیانه، 1348 ش؛ قرشی، قربان‌علی، همان، سنگسر، 1348 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلام‌حسین، همان، بروجرد، بی‌تا؛ کریمی، داوود، همان، اراک، 1354 ش؛ محمدی، حسین، همان، رضوان‌شهر، 1351 ش؛ میرزایی، محمدکاظم، همان، خمین، 1348 ش؛ نافذی، محمد، همان، اهر، 1349 ش؛ نظری، منصور، همان، استهبان، 1348 ش؛ نوبخت، عبدالرسول، همان، شهرکرد، 1351 ش؛ نورانیان، فاطمه، همان، سنگسر، 1349 ش؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1370 ش؛ هاتفی قهفرخی، کمال، گزارش فرهنگیاری، موجود در واحد فرهنگ مردم سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، شهرکرد، 1347 ش؛ هاشمی سهی، ابوتراب، همان، نطنز، 1351 ش؛ یغمایی، سعید، همان، خور و بیابانک، 1349 ش.

علی آنی‌زاده

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: