صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / کوسه برنشین /

فهرست مطالب

کوسه برنشین


آخرین بروز رسانی : جمعه 30 شهریور 1403 تاریخچه مقاله

کوسه‌بَرْنِشین، یا کوسه‌برنشستن، از آیینهای شاد زمستانی رایج در استانهای غربی و مرکزی ایران.
کوسه‌برنشین نمایشی شاد با جمع‌آوری پول و هدیه است. سبب نام‌گذاری آن نشستن مردی کوسه (بی‌ریش) یا کم‌ریش (در عربی: رکوب الکوسج) بر استر یا خر، و وداع او با زمستان است.
جشن کوسه‌برنشین از گذشته در ایران رواج داشته است و امروزه هم شواهد فراوانی از برگزاری آن به شیوه‌های متفاوت در منـاطق مختلف دیـده می‌شود. مقالۀ حاضر در دو بخش الف ـ کوسه‌برنشین پیش از قاجار و ب ـ کوسه‌برنشین از قاجار تاکنون تألیف شده است. 

الف ـ کوسه‌برنشین پیـش از قاجـار

قدیـم‌ترین اشاره بـه جشن کوسه‌برنشین بیتی از رودکی است (ص 121)؛ نیز، کهن‌ترین سند از برگزاری این جشن در ایران، نوشته‌ای از مسعودی در نخستین دهه‌های سدۀ 4 ق/ 10 م است که بر ایرانی‌بودن جشن کوسه‌برنشین و برگزاری آن در ایران تأکید می‌کند. بنابر این گزارش، در نخستین روز آذر، مردی کوسه، که از چند روز پیش، گردو، سیر، خوراکهای چرب و گوشتی و نوشیدنیهای گرمازا خورده و نوشیده است سوار بر استر بیرون می‌آید. او سرما را طرد می‌کند و به‌رغم ریختن آب سرد‌ بر تنش، فریاد می‌کشد: گرم است، گرم است؛ با این کار، اسباب جشن و شادی مردم را فراهم می‌کند (1/ 554). پس از مسعودی، نویسندگانی چون ابوریحان بیرونی ( آثار ... ، 276-277، التفهیم، 256-257، القانون ... ، 1/ 264)، ثعالبی (ص 647) و شهمردان (ص 47) مطالبی بیان کرده‌اند که آگاهیهایی مفید از برگزاری این مراسم در سدۀ 5 و نیمۀ نخست سدۀ 6 ق، در مناطق مختلف ایران به دست می‌دهد.
ثعالبی پس از اشاره به مضحکه‌بودن کوسه و آمادگی او با خوردن غذاهای گرم، تصریح می‌کند که در آن روزگار، این رسم در بغداد و فارس متداول بوده است؛ همچنین، بیتهای عربی از شاعری معروف به مرادی نقل می‌کند که بیانگر بازتاب ادبی این جشن است (همانجا). شهمردان آگاهیهای بیشتری از نمایش کوسه‌برنشین می‌دهد که عبارت است از همراهی 50 غلام درباری با کوسه، ستاندن یک درم از هر دکان و غارت آنجا در صورت تعلّل در پرداخت؛ همچنین، بیان می‌کند که مال به‌دست‌آمده از جشن از بامداد تا نیمروز، در اختیار عامل حکومت است و از نیمروز تا اذان مغرب، به کوسه تعلق دارد (همانجا). برخی این رسم را با مالیاتی به نام کوسن در جنوب خراسان، مرتبط دانسته‌اند. اگر کوسه به دست مردم گرفتار می‌شد، پس از نماز مغرب، کتک می‌خورد (بهار، 1/ 23). 
بیرونی ( آثار، 276) ضمن یادکرد رسوم شیراز و برخی نواحی فارس در برگزاری جشن برنشستن کوسه در نخستین روز آذر، پس از مراسم دفـن مردگان (نک‍ : ه‍ د، عیـد مردگان؛ شب بـرات)، دربارۀ شیوۀ برگزاری این جشن و باورهای مربوط به آن مطالبی بیان کرده است. او نیز همچون شهمردان و ثعالبی، زمان برگزاری این جشن را با اول بهار در تقویم ساسانی برابر دانسته است (برای آگاهی از تقویـم ساسانی، نک‍ : دبیرسیاقی، 350-352؛ کریستن‌سن، 216- 219). کوسه سوار بر خری که لباس مندرس به او پوشانده، و پارچه به دورش بسته‌اند، درحالی‌که در یک دست کلاغ، و در دست دیگر بادبزن می‌گرفت و خود را باد می‌زد، میان مردم می‌رفت و با زمستان وداع می‌کرد. مردم با مشاهدۀ کوسه شاد می‌شدند، به او آب می‌پاشیدند و برف پرتاب می‌کردند. کوسه از مال‌داران پول می‌گرفت و بخشی از آن را به حکومت می‌داد (بیرونی، همانجا). در شیراز، نگهبانی با ریش بلند در پی کوسه روان می‌شد و بر در خانه‌هایی که به کوسه چیزی نمی‌دادند، گِل قرمز می‌زد. این روز را «آبسال وهار» هم می‌نامیدند (همانجا).
بنابر باور مردم، روز برگزاری کوسه‌برنشین ویژگیهایی داشت؛ ازجمله اینکه به ورود شمس در برج حَمَل نزدیک بود؛ روبانها، پرنده‌هایی که حضورشان موجب سعادت بود، نخستین‌بار، در این روز ظاهر شده بودند؛ جمشید نخستین‌بار، مروارید را در این روز از دریا بیرون آورد؛ و نخستین روزی بود که خداوند خیر و شر را میان کواکب بروج تقسیم کرد. مردم در روز جشن به صحرا می‌رفتند، به گیاهان نگاه می‌کردند و باور داشتند هرکه صبح این روز، پیش از سخن‌گفتن، بِهْ بخورد یا ترنجی ببوید، همۀ سال خوشبخت خواهد بود؛ همچنین، پیش از غذا، برای پادشاه روباه می‌بردند و پس از غذا، به او هدهد، جوجه و کره‌الاغ و میوه‌های نوبر، مانند سیب می‌دادند (همان، 276-277). اگر در این روز قمر در منزل آتش بود، عسل می‌خوردند و اگر در منزل آب بود، آب می‌نوشیدند. در صبح این روز، به ابرها نگاه نمی‌کردند و از لطافت و کدورت ابرها، سعادت و نحوست زمان و فراوانی و خشک‌سالی سال پیش‌رو را پیش‌بینی می‌کردند (نک‍ : همان، 277). همه‌ساله در این روز، ارمنیان با صدای قوچی سفید فال می‌گرفتند؛ به این صورت که قوچ سفید بر کوه ظاهر می‌شد و آنها فریادش را نشانۀ برکت، و خاموشی‌اش را نشانۀ خشک‌سالی می‌پنداشتند (نک‍ : همانجا).
مؤلف رسالۀ گیهان‌شناخت از کوسه‌برنشین ذیل «برنشستن کوسه به پارس» یاد کرده و زمان برگزاری آن را آبان ماه دانسته است (قطان، 256). در دستور المنجمین (گ 24 ر)، از آثار اسماعیلیـان نزاریۀ الموت و نگاشتۀ حـدود 513 ق (نک‍ : قزوینی، محمد، یادداشتها، 132- 138)، با جمع‌بندی سخن بیرونی در التفهیم و القانون المسعودی، از این جشن با عنوان «بهارجشن» یاد شده است.
در سده‌های 7- 9 ق/ 13-15 م، زکریا قزوینی (ص 79)، دمشقی (ص 279) و قلشقندی (2/ 424) از این جشن یاد کرده‌اند که البته، دمشقی و قلشقندی به‌جای نشستن بر خر، نشستن بر گاو آورده‌اند (نک‍ : دبیرسیاقی، 350).
در دورۀ صفوی (905-1135 ق/ 1499-1723 م)، ملا مظفر گنابادی (نک‍ : رضی، 721) و میرزا محمد رضی مستوفی تبریزی (ص 182-183) در آثاری که به نام شاه عباس اول (سل‍ 996- 1038 ق/ 1588- 1629 م) و شاه عباس دوم (سل‍ 1052-1077 ق/ 1642-1666 م) نوشته‌اند، به این جشن اشاره کرده‌اند. ملا مظفر فقط به نقل سخنان شهمردان رازی و زکریای قزوینی بسنده کرده است؛ اما مستوفی ضمن شرح مفصل آداب این جشن، از برگزاری آن در زمان خود خبر می‌دهد. او برخلاف بیرونی، تصریح می‌کند کوسه بر کسانی که به او مالی نمی‌دادند گِل سیاه و مرکّب می‌ریخت (همانجا). جشن میرنوروزی (ه‍ م) را برگرفته از آیین نمایشی کوسه‌برنشین دانسته‌اند (قزوینی، محمد، «میرنوروزی»، سراسر مقاله؛ نیز نک‍ ‍: بیضایی، 53) که دراین‌صورت، می‌توان سخن جوینی (1/ 97- 98) و دولتشاه (ص 416) را دربارۀ میرنوروزی به برگزاری جشن کوسه‌برنشستن تعبیر کرد (قس: قزوینی، محمد، همان، 13-14).
رسم کوسه‌برنشستن میان پارسیان هند هم رایج بوده است و بازتاب آن را در نوشته‌های فارسی ایشان می‌توان دید (نک‍ : اونوالا، 208). از برگزاری این جشن در ناحیۀ نَوسَری هم گزارشی در دست است (کاتراک، 114).
برخی کوسه‌برنشین را یادگار از زمان حضرت ابراهیم (ع) یا موسى (ع) می‌دانند (نک‍ ‍: بخش دوم مقاله)؛ نیز، آن را به مهرپرستی و بهرام‌پرستی ربط می‌دهند (کاتراک، 114-155) و با دستۀ تمسخر کراسوس در نمایشهای دورۀ اشکانی مرتبط می‌دانند (بیضایی، 38-41). گروهی بر این باورند که کوسه در اصل، نام قومی در خاور دور (چینی باستـان: کیو ـ شه) بـوده است که همان ساکنان تبت در روزگار ساسانیان به شمار می‌روند. کوسه‌برنشین را هم جشن اعطای نذورات در بتکده‌ها می‌دانند که در دورۀ اسلامی، تغییر شکل داده است (مظاهری، 1/ 535). ریشه‌های دینی و زردشتی آیین کوسه‌برنشین و دستگیری کوسه پس از نماز مغرب، این جشن را با بازگشت ایزد رَپیثوین به زمین و آغاز فصل گرما مرتبط کرده است (بویس، 529). اصطلاح کوسه را برگرفته از رقیبِ پیرِ خدای میرنده و بازرویندۀ طبیعت می‌دانند که در وندیداد (فرگرد 2، بندهای 29، 37)، هم از او یاد شده و موجودی اهریمنی، و محروم از پناه‌جستن در دژ افسانه‌ای جمشید است و نماد جنبۀ ویرانگر زمستان به شمار می‌رود (کراسنوولسکا، 210-211، 222-223)؛ همچنین، کوسه را خدای باروری می‌دانند که جشنش با باورهای مربوط به بازگشت فَره‌وشیها مرتبط است (قس: کرباسیان، 177- 178). در بخش دوم مقاله، شواهد معاصر این برداشت بررسی خواهد شد.

مآخذ

بهار، محمدتقی، سبک‌شناسی، تهران، 1354 ش؛ بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، به کوشش پرویز اذکائی، تهران، 1380 ش؛ همو، التفهیم، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1367 ش؛ همو، القانون المسعودی، حیدرآباد دکن، 1373 ق/ 1954 م؛ بیضایی، بهرام، نمایش در ایران، تهران، 1379 ش؛ ثعالبی، عبدالملک، ثمار القلوب، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1384 ق/ 1965 م؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1329 ق/ 1911 م؛ دبیرسیاقی، محمد، «رکوب‌الکوسج یا کوسۀ برنشسته»، جلوه، تهران، 1324 ش، س 1، شم‍ 6؛ دستور المنجمین، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ ملی پاریس، شم‍ ۹۶۸‘۵؛ دمشقی، محمد، نخبة الدهر، بیروت، 1408 ق/ 1988 م؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة ‌الشعراء، به کوشش ادوارد براون، لندن/ لیدن، 1900 م؛ رضی، هاشم، گاه‌شماری و جشنهای ایران باستان، تهران، 1358 ش؛ رودکی، دیوان، بـه کـوشـش جهـانگیـر منـصـور، تـهـران، 1373 ش؛ شـهـمـردان بـن ابی الخیـر، روضة المنجمین، چ تصویری، به کوشش جلیل اخوان زنجانی، تهران، 1382 ش؛ قزوینی، زکریا، عجایب‌ المخلوقات، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، 1361 ش؛ قزوینی، محمد، «میرنوروزی»، یادگار، تهران، 1323 ش، س 1، شم‍ 3؛ همو، یادداشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛ قطان مروزی، حسن، گیهان‌شناخت، چ تصویری، موجود در کتابخانۀ آیت‌الله مرعشی نجفی، قم، ۱۳۷۹ ش؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، ۱۳۸۳ ق/ ۱۹۶۳ م؛ کراسنوولسکا، آنا، چند چهرۀ کلیدی در اساطیر گاه‌شماری ایرانی، ترجمۀ ژاله متحدین، تهران، 1382 ش؛ کرباسیان، ملیحه، در خرابات مغان: جستارهایی در فرهنگ ایرانی، تهران، 1386 ش؛ کریستن‌سن، آرتور، نمونه‌های نخستین انسان و نخستین شهریار، ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران، 1383 ش؛ مستوفی تبریزی، محمدرضی، ربیع المنجمین، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ ملی، شم‍ ۰۲۷‘۲ ف؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، 1374 ش؛ مظاهری، علی، جادۀ ابریشم، ترجمۀ ملک‌ناصر نوبان، تهران، 1372 ش؛ وندیداد، ترجمه و به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۸۵ ش؛ نیز:

Boyce, M., «On the Calendar of Zoroastrian Feasts», Bulletin of the School of Oriental and African Studies, 1970, vol,. XXXIII; Katrak, J. C., «Iranian Festivals According to Al-Birūni», The Commemoration Volume of Birūni International Congress in Tehran, Tehran, 1973; Unvala, M. R., «A Few Parsee festivals (jashans) according to an old Parsee manuscript», Spiegel Memorial Volume, Papers on Iranian Subjects, ed. J. J. Modi, Bombay, 1908.
ملیحه کرباسیان

ب ـ کوسه‌برنشین از قاجار تاکنون

دربارۀ نحوۀ برگزاری آیین کوسه‌برنشین پس از دورۀ صفویه، اطلاعات چندانی در دست نیست. در منابع موجود، هم در این‌باره مطلبی بیان نشده است؛ هرچند سخن نویسندگان سده‌های میانه بر شهری‌بودن این رسم دلالت می‌کند (میرشکرایی، «کوسه‌‌گردی»، 66؛ کراسنوولسکا، 211). سکوت تاریخ‌نگاران از دورۀ صفوی تا قاجار دربارۀ برگزاری این مراسم به‌سبب تضعیف شهرهای ایران در جریان درگیری ایلات و عشایر است؛ بااین‌حال می‌توان شکل تغییریافتۀ این جشن را در روستاها و شهرهای کوچکی که اقتصاد شبانی بر آنها حاکم است مشاهده کرد.
این رسم با نامهایی چون کوسه‌‌گردی، عروس‌‌گولی، کوسه‌‌ناقلی، کوسه‌ناقالدی، کوسه‌گَلدی و کوسه‌‌گلین (خوروش، 29؛ انجوی، 1/ 121، 126؛ کراسنوولسکا، 206) در غرب و شمال غربی ایران، شرق ترکیه و شمال عراق رایج است (میرشکرایی، همان، 51).
اجراکنندگان این آیین نمایشی معمولاً 3 تن‌اند: کوسه، زن کوسه و توبره‌کش (همانجا؛ انجوی، 2/ 170) که گاه طبال و نقاره‌زن هم به آنها می‌پیوندند (همو، 2/ 153-154). نقش کوسه همیشه برعهدۀ چوپان روستا ست، به‌جز برخی روستاهای کردنشین که یکی از جوانان آن را برعهده می‌گیرد. پوشش کوسه معمولاً، پوستینی پشت‌ورو یا همان نمد چوپانی است که بر لبه‌های آن، چند زنگوله دوخته‌اند. او کلاهی بر سروصورت می‌کشد که 3 سوراخ برای چشمها و دهان دارد. در نواحی مختلف، این کلاه را از سر حیوان، کیسه‌ای چرمی یا صورتکی نمدی، چوبی یا مقوایی می‌سازند و برای آن دندانهای بزرگ، ریش، سبیل و دو شاخ می‌گذارند که شاخ واقعی حیوانی یا چیزی شبیه به آن از چوب یا بوتۀ جارو ست. کوسه معمولاً، یک چوب‌دستی بزرگ به دست می‌گیرد (همو، 2/ 170؛ میرشکرایی، همانجا؛ قس: سلیمی، 105-106). متناسب با فرهنگ نواحی مختلف، کوسه چیزهای دیگری هم به خود اضافه می‌کند؛ گاه آروارۀ متحرک حیوانی را به پایین نقابش می‌بندد. در همدان، استخوان گوسفندی را همراه آینه‌ای کوچک به کلاه وصل می‌کند (انجوی، 2/ 250). در تکاب، کوسه قوز دارد و دم گاوی را به پشتش می‌بندد (همو، 2/ 141). اندام تناسلی کوسه در نواحی مختلف، با چیزهای گوناگون نشان داده می‌شود؛ برای نمونه، در مناطق کردنشین، با دو پیاز و کلاف نخ و در گیلان، با زنگهایی بزرگ که بر طنابی آویزان از شلوار کوسه می‌بندند (میرشکرایی، همانجا).
نقش زن کوسه را هم معمولاً، یکی از مردان جوان ده بازی می‌کند. او لباس زنانه می‌پوشد، خود را با زیورآلات می‌آراید و برای پنهان‌کردن چهره، صورتش را با دستمال می‌پوشاند (همانجا). توبره‌کش با انداختن توبره‌ای بر دوش به دنبال کوسه و زن کوسه می‌رود و هدیه‌ها را جمع می‌کند. دستۀ کوسه همراه شماری از کودکان، زنان و مردان روستا آوازخوان و رقص‌کنان در کوچه‌ها به راه می‌افتد و کودکان هم با آنها هم‌آواز می‌شوند. دستۀ کوسه بیشتر به خانۀ دامداران می‌رود و با کوبیدن طبل و ایجاد سروصدا، حضور خود را اعلام می‌کند. صاحب‌خانه‌ها در را به روی آنها می‌گشایند، زیرا بر این باورند که راه‌ندادن دستۀ کوسه به خانه نامیمون، و آمدنشان مبارک است و غم و اندوه سال گذشته را بیرون می‌برد (انجوی، 1/ 121، 123؛ سلیمی، 110-111). 
دستۀ کوسه پس از ورود به خانه، رقص و آواز سر می‌دهد و بازیهایی در می‌آورد که در هر ناحیه متفاوت است (برای نمونه، نک‍ : همـو، 115-121). در برخی منـاطق، چوب‌بـازی می‌کند و در جاهایی، کوسه با رقیبش، که قوچ ـ قوچ نام دارد، بر سر زن کوسه (= گلین) می‌جنگد. کوسه باید مراقب باشد که زنش را ندزدند؛ زیرا موجب شرمساری خواهد بود. اگر زن کوسه را بدزدند، معمولاً، رباینده در ازای گرفتن پول، که یکی از تماشاگران آن را می‌پردازد، زن را رها می‌کند. گاهی کوسه از سر ناچاری، عجزولابه می‌کند. در مناطق کردنشین، از کوسه می‌خواهند که با سبد چوبی بزرگی گلاویز شود که خنده‌آور است و آن را سزای کسی می‌دانند که مراقب حریم خانواده‌اش نباشد. اگر صاحب‌خانه پس از رقص و آواز کوسه، چیزی به او ندهد، کوسه نقش بر زمین می‌شود و تظاهر می‌کند که مرده، یا در حال مرگ است؛ سپس، زن کوسه شیون و نوحه‌سرایی می‌کند و از صاحب‌خانه خواستار چیزی می‌شود. پس از گرفتن آن، حال کوسه خوب، و فوراً بلند می‌شود، رقص‌کنان از خانه بیرون می‌رود و به خانۀ دیگر سرک می‌کشد.

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: