صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / کوزه، فال /

فهرست مطالب

کوزه، فال


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 30 شهریور 1403 تاریخچه مقاله

کوزه، فالِ، از فالهای رایج در برخی مراسم، به‌ویژه چهارشنبه‌سوری و چهارشنبۀ آخر صفر.
فال‌گیری به معنی پیش‌بینی واقعه یا پیشگویی سرنوشت انسان براساس نشانه‌های ملموس یا غیبی، به کمک ابزارهای گوناگون است. فـال و فال‌گیری (ه‍ م) در فرهنگ مردم ایران، بسیـار متنوع است و فال کوزه یکی از اقسام آن به شمار می‌رود. فال‌گرفتن در شب چهارشنبه‌سوری (ه‍ م) بی‌تردید، با نوروز ارتبـاط دارد و هدف آن، مژدۀ رسیدن سال خوش است (مزداپور، 39).
سبب نام‌گذاری فال کوزه این است که ابزار اصلی آن کوزه‌ای دهان‌گشاد است. این فال در شهرهای مختلف، نامهای گوناگون دارد؛ برای نمونه، در قصرالدشت شیراز، به آن فال کُلوک، در اصفهان و چهارمحال، فال بُلونی، در گودین کنگاور، فال قُزیل یا گوشَه، در خور، فال هِنشکو، و در یزد، مُرَه دولَه یا چَک و دولَه می‌گویند (فقیری، 21؛ هنری، 39؛ عناصری، 565؛ مزداپور، 40). در برخی منـاطق نیز آن را چل‌بیتو یا ریگ به کوزه می‌نـامند (نک‍ : دنبـالۀ مقاله)؛ نیز، ارمنیان ایران در شب معراج حضرت مسیح (ع)، فال کوزه را با نام فال جنگلوام برگزار می‌کنند (گشتاسب).

شیوۀ اجرا

پس از تهیۀ کوزه، هرکسی چیزی مانند مهره، انگشتر، النگو یا دستبند درون آن می‌اندازد؛ سپس، کوزه را به رسم تبرک، در مکانی خاص قرار می‌دهند و مدتی بعد، به سراغ آن می‌روند. همۀ کسانی که چیزی در کوزه انداخته‌اند دور آن جمع می‌شوند. یکی از حاضران اشیاء را از کوزه بیرون می‌آورد و شخص دیگر دوبیتیهـای محلی (نک‍ : ه‍ د، دوبیتی) می‌‌خواند یا با دیوان حافظ فال می‌گیرد. شعری که می‌آید پاسخ نیت کسی است که مهره‌اش را از کوزه بیرون آورده‌اند.
جزئیات این رسم در روستاها و شهرهای مختلف متفاوت است. در اصفهان، کوزه‌ای آب‌ندیده‌ را تا نیمه پر می‌کنند و هرکس چیزی در آن می‌اندازد؛ سپس، روی دهانۀ کوزه، سینی می‌گذارند و روی سینی، چیزهایی مانند صابون، کیسۀ حنا، نقل و سرمه‌دان قرار می‌دهند. دختری کوچک کوزه را درون تنور (ه‍ م) می‌گذارد. روز چهارشنبه‌سوری، پس از خوردن آش ‌رشته، درحالی‌که دختر کوزه را زیر دامنش پنهان کرده است، یکی از حاضران با دیوان حافظ فال می‌گیرد (هنری، همانجا).
در روستای گودین کنگاور، در کوزه آب نمی‌ریزند، بلکه آن را با دستمال می‌بندند و روبه‌قبله، از ناودان آویزان می‌کنند. غروب چهارشنبه‌سوری، به دیوان حافظ تفأل می‌زنند و مهره‌ها را از کوزه بیرون می‌آورند (همانجا).
در شهرستان خور، نیز ریختن آب در کوزه مرسوم نیست. پس از آنکه سر کوزه را با پارچه‌ بستند، روی آن آینه، سرمه‌دان، تکه‌ای ‌نمک و شانۀ ‌چوبی قرار می‌دهند و تا شب بعد، در تنور می‌گذارند. شب پنجشنبه، با خواندن دوبیتیهای محلی (چاربیتو)، اشیاء درون کوزه را بیرون می‌آورند. نخستین بیتهایی که می‌خوانند این است: شب چهارشنبه است و آخر ماه/ نیت کردم نشینم بر سر راه/ / نیت کردی، تو منشین بر سر راه/ که یارت می‌رسد امروز و فردا (همو، 40). 
در لرستان، شب چهارشنبه‌سوری، مهره‌هایی درون کوزه‌ای می‌اندازند و آن را شب‌هنگام، زیر ناودان، روبه‌قبله قرار می‌دهند. صبح فردا، دختری کوزه را در دامنش پنهان می‌کند؛ مهره‌ها را از آن بیرون می‌آورد و در دست نگه می‌دارد تا یکی از حاضران با خواندن شعر محلی فال او را بگوید (ایزدپناه، 893).
در برخی مناطق چهارمحال، پس از افروختن آتش چهارشنبه‌سوری، ظرفی مسی را از آب پر می‌کنند و درون آتش می‌گذارند. پس از پایان آتش‌بازی، آب را در کوزه‌ای گِلی می‌ریزند و هریک از حاضران مهره‌ای در آن می‌اندازد؛ سپس آینه، شانه و سرمه‌دانی روی کوزه قرار می‌دهند و آن را میان خاکستر تنور می‌گذارند. هنگام گذاشتن کوزه درون تنور، می‌گویند: بی‌بی‌حور و بی‌بی‌نور، 4 تا پسر داریم، یکی دانا، یکی بینا، یکی راه، یکی راهنما، به حق دانا، به حق بینا، به حق راه، به حق راهنما، یک راه خوبی به این مهره‌ها بنما. صبح روز بعد، کوزه را از تنور بیرون می‌آورند و پارچه‌ای سرخ روی آن می‌کشند. کودکی مهره‌ها را از کوزه بیرون می‌آورد و یکی از حاضران دوبیتیهایی می‌خواند؛ مانند: سر زلفت الف لام است و جیمه/ دهونت جمله‌ای از کاف و میمه/ / به قربون خم ابروت گردُم/ که بسم‌الله رحمان و رحیمه، یا: علی دروازه‌بون شهر دینه/ محمد نور رب‌العالمینه/ / اگر مرد رهی، کم کن تکبر/ تکبر کار شیطون لعینه. پس از پایان مراسم، آب کوزه را برای خیر و برکت در چهارگوشۀ خانه و انبار غلات می‌ریزند (شفیعی، 64-65).
فال کوزه را به شیوه‌ای دیگر هم اجرا می‌کنند. شرکت‌کنندگان مراسم شب چهارشنبه‌سوری، شعر یا عبارتی را روی کاغذ می‌نویسند و همراه مهره‌ درون کوزه می‌اندازند. دو کودک، یکی مهره‌ها، و دیگری کاغذها را از کوزه بیرون می‌آورد. آنچه در کاغذ نوشته شده است فال صاحب مهره محسوب می‌شود (غنی، 7/ 529).
در خراسان، کسانی که قصد شرکت در این آیین را دارند شب چهارشنبه‌سوری، پس از نیت‌کردن، مهره‌ای درون کوزه می‌اندازند و آن را در تنور قرار می‌دهند. صبح روز بعد، کسانی که چیزی در کوزه انداخته‌اند، جمع می‌شوند؛ هم‌زمان، یکی از حاضران دوبیتی عاشقانه‌ای می‌خواند و دختری نابالغ اشیاء درون کوزه را بیرون می‌آورد؛ مهرۀ هر فرد که درآمد، براساس شعری که هم‌زمان خوانده می‌شود، فالشان را تعبیر می‌کنند (شکورزاده، 87).
خراسانیها فال دیگری هم دارند که به آن ریگ به کوزه یا چل‌بیتو می‌گویند و معمولاً، شب چهارشنبه‌سوری، آن را می‌گیرند. کسی که قصد دارد مراسم فال چل‌بیتو را برگزار کند دوستان و خویشان را روز قبل، به خانه دعوت می‌کند. آنها با نشان‌گذاشتن بر ریگی، آن را درون کوزۀ صاحب‌خانه می‌اندازند. میزبان روی کوزه را با دستمالی سیاه می‌پوشاند و به کمک دختری نابالغ، آن را درون خاکستر قرار می‌دهد. روز بعد، صاحب‌خانه محتویات کوزه را در ظرفی دیگر می‌ریزد و از دوبیتی‌خوان می‌خواهد با خواندن دو‌بیتی مراسم را آغاز کند. دوبیتی‌خوان رو‌به‌قبله می‌نشیند و با صدای بلند بیتهایی با مضمون توسل به امام علی (ع) و حضرت عباس می‌خواند. پس از صلوات حاضران، دوبیتی‌خوان ریگی از ظرف برمی‌دارد و دوبیتی دیگری می‌خواند. با بیان علامتی که بر ریگ است، از صاحب ریگ می‌خواهد که خود را معرفی کند و به تعبیر و تفسیر دیگران دربارۀ دوبیتی گوش دهد. دوبیتی‌خوان با بیرون‌آوردن هر ریگ و خواندن یک دوبیتی بر آن، مراسم را ادامه می‌دهد و بدین‌ترتیب، فال صاحب ریگ را می‌گوید. مضمون دوبیتیهای فال چل‌بیتو رفتن به زیارت، دوری از یار، زندان، دین‌داری، غفلت، وصلت و رواشدن حاجت است (همو، 292- 298).
خواندن دوبیتیهای مختلف و تعبیر و تفسیر آن در چل‌بیتو این فال را به فال چل‌سِرو، که در مناطق لرنشین رایج است، نزدیک می‌کند (ه‍‌‍‍ د، چل‌سرو). فال چل‌بیتو در سیرجان، کرمان و شاهرود هم رواج دارد (نک‍ : مؤیدمحسنی، 618- 619؛ بختیاری، 333-334؛ شریعت‌زاده، 2/ 418).
میبدیها شب نوروز، فال کوزه می‌گیرند. اشیائی را درون کوزۀ آب‌ندیده می‌ریزند و آن را در تنور می‌گذارند. بامداد نوروز، دختری دم‌بخت کوزه را از تنور خارج می‌کند و محتویات آن را بیرون می‌کشد و هم‌زمان، دختری دیگر اشعار حافظ را می‌خواند (عناصری، 565).
زردشتیان دوبار در سال، فال کوزه می‌گیرند؛ یک‌بار ششم فروردین یا نوروز بزرگ، که به آن هَبدُرو یا هَفذُرو می‌گویند و یک‌بار روز جشن تیرگان. ترتیب مراسم به این صورت است که در جشن هبدرو، در کوزۀ دهان‌گشاد سفالی با لعاب سبز، به نام دولَه یـا دورَه، مقـداری آویشن، و در جشن تیـرگان، در آن، آب می‌ریزند. حاضران شیئی کوچک، که به آن مُرَه (مهره) می‌گویند، در کوزه می‌اندازند؛ پارچه‌ای سبز روی کوزه می‌کشند و روی جارویی آب‌ندیده، زیر درختی سبز که معمولاً مورد، سرو یا انار است، قرار می‌دهند. پس از گذشت دست‌کم دو گاه (دو نماز)، همه دور کوزه جمع می‌شوند و دختری نابالغ از زیر پارچه، دست در کوزه می‌برد و مهره‌ای بیرون می‌آورد. هم‌زمان، یکی از حاضران بیتی را که «به دلش افتاده» می‌خواند. این بیت فال صاحب مهره است. دخترکی که مهره‌ها را جمع می‌کند و آنها را بیرون می‌آورد باید سکوت کند و به‌اصطلاح، «واج» باشد. در هر مراسم، مهره‌ای به نام «زمانه» وجود دارد که آن را به نیت همۀ حاضران و پیش‌بینی حوادث خوش در آینده در کوزه می‌اندازند. در پایان مراسم، آب کوزه را روی حاضران می‌پاشند (مزداپور، 40-41).

مناسک فال کوزه

رفتارها و آدابی که در مناسک گرفتن فال‌ کوزه اجرا می‌شود همه با هدف تقدس‌بخشیدن به این مراسم است، مانند ریختن آب، که نشانۀ روشنی و برکت است؛ کاربرد آویشن که گیاهی متبرک است؛ گذاشتن کوزه در تنوری که نان خانه را در آن تهیه می‌کنند یا زیر ناودان رو‌به‌قبله یا درخت همیشه‌سبز؛ بیرون‌آوردن فال به دست دخترکی نابالغ که ازنظر آیینی، پاک و بی‌گناه است؛ سکوت او که عملی آیینی است و هنگام اجرای مناسک دینی باید رعایت شود؛ و خواندن دوبیتیهایی که به دلِ شخص افتاده است. 
بسیاری از دوبیتیهای محلی دربردارندۀ باورها و اندیشه‌های جمعی است و در هیچ کتاب شعری یافت نمی‌شود و فقط در حافظۀ مردم روستا ثبت و ضبط شده است؛ بیتهایی مانند: بیابون در بیابون مال و املاک/ خداوندا مکن هیچ بنده غمناک/ / هر آن وقتی که کارت مشکل افتاد/ بگو یا شاه ورهرام ایزد پاک؛ عزیزی در سفر دارم خدایا/ چراغی پشت در دارم خدایا/ / میان آب دریا رو به ایران/ خدا و مهر ایزد همراهیش کن؛ دولتت پاینده باد ای نور چشم دوستان/ سالها بشکفته باشی همچو گل در بوستان/ / سایۀ فرّ الٰهی بر سرت باشد مدام/ شاه ورهرامت مدد ای شهریار نوجوان؛ شب مهر ایزدی در خواب دیدم/ به پیشاپیش اسبت می‌دویدم/ / به قربون سرت مهر ایزد پاک/ که خوابی خوش‌تر از امشب ندیدم؛ شب مهر ایزد و دادار داور/ مرا دریای موج غم برآور/ / به قربون سرت مهر ایزد پاک/ دو دستم گیر و کام دل برآور؛ مرد حاجی پشت در، در می‌زند، در باز کن/ مرغ دولت بر سرت پر می‌زند، پرواز کن/ / یک گره و مشکلی افتاده است در کار ما/ یا خدا و شاه ‌ورهرام این گره را باز کن؛ و ما کفتر سبزیم و در هوا می‌گردیم/ با سایه و دولت خدا می‌گردیم/ / ای خواجه، خدا مرادِ ما خواهد داد/ زودتر بدهد که بینوا می‌گردیم (گشتاسب).
در بسیاری از مناطق ایران، فال کوزه در مناسبتهای دیگر و به‌ویژه در چهارشنبۀ آخر صفر اجرا می‌شود که برای نمونه، می‌توان به شهرهای نجف‌آباد، شهرضا، ملایر، تویسرکان، کرمانشاه، کنگاور، کرمان، رفسنجان، داور، میانه و شبستر اشاره کرد (نک‍ : جاوید، 191، 238-245، 284، جم‍ ؛ روح‌الامینی، 102، 105-107، 120-121، 128- 129). در نجف‌آباد، شب آخرین چهارشنبۀ ماه صفر (غروب سه‌شنبه)، کوزه را آماده می‌کنند و هرکس شیئی معین در آن می‌اندازد. سپس، صاحب‌خانه یک تکه‌زغال، مقداری پنبه و نیز گل سرخ در کوزه می‌گذارد؛ به گونه‌ای که روی آب قرار بگیرد. به باور مردم این شهر، زغال مایۀ دنیا و پنبه مایۀ آخرت است. همچنین سر کوزه یک آینه، شانه، سرمه‌دان و قیچی می‌گذارند، با این اعتقاد که در وقت مناسب، جنیان و پریان سراغ کوزه می‌آیند و ضمن آرایش خود، آیندۀ کسانی را که مهره در کوزه دارند معین می‌کنند. پس از گذشت 3 اذان (غروب سه‌شنبه و صبح و ظهر چهارشنبه)، کوزه را درمی‌آورند و مراسم را اجرا می‌کنند. به باور مردم، «آسمان نباید آب کوزه را ببیند»، ازاین‌رو هنگام درآوردن کوزه، چادر ضخیمی روی آن می‌اندازند و به اتاق محل اجرای مراسم می‌برند (مهدیه). در اقلید فارس، نیز مراسم با همین مقدمات و در همین زمان برگزار می‌شود. به اعتقاد مردم، حضرت فاطمه (ع) سراغ کوزه می‌رود و با شانه سرش را شانه می‌کند، چشمش را سورمه می‌کشد و در آینه نگاه، و سرانجام حاجتشان را برآورده می‌کند. شرکت‌کنندگان پیش از آغاز مراسم، با همان شانه، موی سرشان را شانه می‌کنند، به چشمشان سورمه می‌کشند و در آینه نگاه می‌کنند؛ چون این اشیاء را متبرک می‌دانند. پس از مراسم، کوزه را از بام به زمین می‌زنند (سموعی؛ نیز نک‍ : بدخشان؛ جلیلوند). 
در شهربابک، شب چهارشنبۀ آخر صفر، پس از آماده‌کردن کوزه، آن را زیر یک بوتۀ گل سرخ در کنار آب روان می‌گذارند و همان ادوات آرایشی را نیز در کنار کوزه قرار می‌دهند. به باور مردم، «دختر حور و پری» سراغ کوزه می‌آید و برای کسانی که در مراسم شرکت کرده‌اند چنین دعا می‌کند: انشاءالله به آرزوی خودتون برسید، الٰهی اگر دخترید، سبزبخت، اگر پسرید، خوشبخت شوید و اگر زن یا مردید، به آرزوی خود برسید. فردای آن روز، همۀ شرکت‌کنندگان از همان سورمۀ متبرک‌شده به چشم می‌کشند (امیرحسینی). در بروجن این مراسم در 2 چهارشنبۀ پایانی ماه صفر و نخستین چهارشنبۀ پس از ماه صفر، و کم‌و‌بیش مانند نمونه‌های پیش‌گفته اجرا می‌شود. زنی که کوزه و لوازم آرایش را در سوراخ دودکش تنور می‌گذارد خطاب به دختر شاه پریون می‌گوید: ای دختر شاه پریون! جون 7 برادرت سر این بیا، اگر دیگ روغنت به باره، اگر ابریشمت به داره، سر این بیا (افضلی).
در روستای شاه‌زید تویسرکان، در شب آخرین چهارشنبۀ صفر، پس از انداختن مهره‌ها در کوزه، یک بشقاب سبزۀ گندم، مقداری حنا، گلاب و یک چراغ کوچک کنار کوزه می‌گذارند و یک پارچۀ سبز روی همۀ آنها می‌اندازند، دختربچه‌ای را کنار این وسایل می‌نشانند و پارچه‌ای قرمز روی سرش می‌اندازند و مراسم را شروع می‌کنند (مالمیر). در رستم‌آباد ورامین، مراسم در روز سیزدهم ماه صفر برگزار می‌شود، با این اعتقاد که به این طریق می‌توانند نحسی ماه صفر را از خود دور کنند (اردستانی). 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: