کوچ و کوچ نشینی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 29 شهریور 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273659/کوچ-و-کوچ-نشینی
یکشنبه 15 مهر 1403
چاپ شده
7
کوچْ و کوچْنِشینی، شیوهای از زندگی انسانی با پرورش دام و بهرهگیری از چراگاههای طبیعی در مناطق سردسیری و گرمسیری، در فصلهای متفاوت.
معرفی
واژۀ کوچ یعنی از جایی به جایی، و از مکانی به مکان دیگر رفتن و کوچنشینی یعنی تکرار و تداوم کوچ در طول سال. کوچ پدیدهای پیچیده است و جای بررسی بسیار دارد. پیشینۀ این پدیده به میلیونها سال میرسد و افزونبر انسانها، بین پرندگان، گوزنها، بوفالوها و حتى گونهای از لاکپشتهای بزرگ هم رواج دارد (بـارنی، 175-177). کوچ ابتدایی در ارتباط با عوامل اقلیمی مانند تفاوت آبوهوایی مناطق مختلف و امکان دستیابی به گیاهان و حیوانات پدید آمده، و همراه با تحولات جسمی ـ فرهنگی انسان، در طول میلیونها سال، تغییراتی کـرده است. در ایران، پدیدۀ کوچ و کوچنشینی را معادل زندگی عشایری دانستهاند؛ اما کوچنشینی گونههایی مختلف دارد که کوچ عشایری فقط یکی از آنها ست. کوچنشینی درواقع، نوعی سازش با محیط زیست است. انسان بهمنظور بهرهگیری از مراتع و گریز از سرما و گرمای شدید، در مناطق سردسیری (ییلاقی) و گرمسیری (قشلاقی)، از مکانی به مکان دیگر، کوچ میکند (اماناللٰهی، کوچنشینی ... ، 20-34).
این شیوۀ زندگی از 12هزار سال پیش، در دورۀ نوسنگی، آغاز شد، و حدود 6هزار سال ادامه یافت. در این مرحله از تکامل فرهنگ، برخی جوامع، بهویژه در منطقۀ خاورمیانه، موفق شدند حیوانات را اهلی کنند و گیاهانی بکارند و از این رهگذر، زندگی دهنشینی را با کشاورزی و دامداری آغاز کنند (چایلد، «انسان ... »، 1ff.). تاکنون نظریاتی مختلف در این باره مطرح شده است که چرا انسان در مرحلۀ نوسنگی، به اهلیکردن حیوانات و کاشت گیاهان روی آورد و زودتر، این کار را آغاز نکرد. برخی انقلاب نوسنگی را نتیجۀ تکامل فرهنگ میدانند (بریدوود، 170-179)؛ براساس این دیدگاه، که «نظریۀ آمادگی» نام دارد، تکامل فرهنگ به اختراع ابزار پیشرفته، و تسهیل شکار حیوانات منجر شد. این امر به کمیابی حیوانات در برخی مناطق، ازجمله خاورمیانه، انجامید و گروهی از ساکنان را به اهلیکردن حیوانات و کاشت گیاهان واداشت. برخی «نظریۀ افزایش جمعیت» را مطرح کردهاند که براساس آن، افزایش جمعیت در طول میلیونها سال، به شکار بیشتـر، و کاهش بیسابقـۀ حیوانات منجـر شد (فلانری، سراسر مقاله) و در پی آن، گروههایی به اهلیکردن حیوانات و کاشت گیاهان روی آوردند. عدهای دیگر نظریۀ «چندگانگی علل» را بیان میکنند (اماناللٰهی، تأثیر ... ، 167-170) که براساس آن، از یکسو عواملی چون تکامل فرهنگ به ساخت ابزار پیشرفته، و تسهیل شکار حیوانات انجامید و از سوی دیگر، درنتیجۀ افزایش جمعیت و بهکارگیری سلاحهای پیشرفته، شکار حیوانات بیشتر شد و جمعیت آنها کاهش یافت. این عوامل سبب شد ساکنان برخی مناطق برای تأمین غذا با مشکل روبهرو شوند و به اهلیکردن حیوانات و کاشت گیاهان روی آورند که مستلزم یکجانشینی (دهنشینی) بود. افزایش تدریجی جمعیت روستاییان (دهنشینان) سبب شد اراضی کشاورزی افزایش یابد و دهنشینانی که زمین کشاورزی نداشتند به زندگی کوچنشینی توأم با دامداری و بهرهگیری از چراگاههای طبیعی روی آوردند (همان، 170-172).
این مرحله حدود 500‘5 تا 000‘6 سال پیش، نخست در خاورمیانه، و سپس، در هند، چین و آمریکای جنوبی آغاز شد. واژۀ تمدن تعریفهای بسیاری دارد که اسکوپین جامعترین آنها را ارائه داده است. او تمدن را جامعهای پیچیده میداند که دولت مرکزی، شهر پرجمعیت، مازاد غذا، تقسیم کار تخصصی، ساختمانهای بزرگ و خط دارد (ص 650)؛ چایلد تمدن را مجموعهای از ویژگیها میداند که عبارتاند از: 1. وجود مراکز شهری با جمعیتی بین 7 تا 20هزار تن؛ 2. تقسیم کار براساس تخصصهای پیچیده؛ 3. وجود طبقۀ حاکم دینی، نظامی و مدنی؛ 4. ساختمانهای بزرگ مذهبی و دولتی؛ 5. مازاد خوراک در سطح گسترده و قواعد و مقررات اقتصادی مربوط به فعالیتهای غیرکشاورزی ـ دامداری؛ 6. داشتـن خط بهمنظور ضبط حسابهـا؛ 7. توسعۀ ریاضیات، هندسه و نجوم؛ 8. تجارت از راه دور؛ و 9. برخورداری از نظام سیاسی رسمی مبتنی بر قوۀ قهریه («انقلاب ... »، 9-16).یکی از پرسشهای اصلی دربارۀ تکامل فرهنگ به عواملی مربوط است که در پیدایش آن نقش داشتهاند. برای یافتن پاسخ، کافی است به یکی از این عوامل اشاره کنیم که عشایر کوچنشین را مسبب پیدایش تمدن میداند. کوچنشینان گلهدار (عشایر) دلیل اصلی پیدایش انقلاباند؛ زیرا باتوجهبه شیوۀ زندگیشان، تحرک و توانمندی فراوانی دارند و میتوانند بر جوامع روستایی و ابتدایی غلبه کنند. بهرهکشی از نیروی جوامع مغلوب و ضبط اراضی و اموال آنها پیدایش نظامی سیاسی و پیچیده به نام دولت را سبب شده است (برنز، 25-27).این مرحله از تکامل فرهنگ، صرفنظر از علل وقوع آن، پیامدهای گوناگونی داشته است که مهمترین آنها عبارتاند از: 1. شکلگیری شیوۀ نوینی از زندگی، یعنی شهرنشینی، 2. پیدایش دولتها، 3. اختراع خط، 4. تخصصیشدن حرفه و ایجاد مشاغل مختلف، 5. آغاز کوچ و گسترش آن بین مناطق و 6. کوچ کولیها (ه م) یا کوچ سوداگری کـه در آن، کولیها بـرای فروش یـا تعمیر وسایل روستاییان، از روستایی به روستای دیگر کوچ میکنند.
این مرحله از تکامل فرهنگ، برخلاف مراحل پیش، نخست در اروپا، بهویژه انگلستان در سدۀ 18 م/ 12 ق، آغاز شد و مهمترین ویژگی آن بهکارگیری نیروی غیرحیوانی و غیرانسانی بود؛ یعنی نیروی ماشین و فناوریهای پیشرفته و استفاده از سوخت فسیلی (نک : اشتن، سراسر اثر).انقلاب صنعتی باعث شکلگیری شیوۀ نوینی از زندگی شد و تغییراتی بیسابقه را در زندگی انسان ایجاد کرد. نتیجۀ پیشرفت ابزار، علوم و فنونْ ساخت وسایل نقلیهای چون کشتی، قطار، ماشین، هواپیما و فضاپیما بود. این امر زمینۀ پیدایش انواع تازهای از کوچ، مانند کوچ بینالمللی و فرازمینی را فراهم کرد؛ برای نمونه، اروپاییان با وسایل نقلیۀ جدید و سلاحهای پیشرفتۀ جنگی توانستند به مناطق دورافتاده کوچ کنند و سرزمین بومیان را به تصرف درآورند و آنها را مستعمـره کنند (نک : اماناللٰهی، تأثیر، 220 بب ). انقلاب صنعتـی پیامدهای گوناگونی داشت، ازجمله: 1. گسترش شهرنشینی؛ 2. تجمع ثروت، قدرت و امکانات شهری که باعث کوچ از روستا به شهر، و آغاز یکجانشینی عشایر شد؛ 3. پیدایش دموکراسی؛ 4. ایجاد نابرابریهای اقتصادی، سیاسی و علمی بین کشورها که کوچ بینالمللی را افزایش داد؛ و 5. گسترش سوادآموزی نوین و ارتباط آن با دستیابی به حرفهها و تخصصها. این تحولات نوع تازهای از کوچ را ایجاد کرد و نابودی انواع پیشین را سبب شد.
تا پیش از انقلاب صنعتی، 5 نوع کوچ اولیه، عشایری، فرامنطقهای، فراقارهای و کوچ کولیها رواج داشت. در مرحلۀ انقلاب صنعتی، زمینۀ کوچ فرازمینی فراهم شد و کوچ کشوری و بینالمللی، بهویژه کوچ از کشورهای توسعهنیافته یا درحالتوسعه به کشورهای صنعتی و توسعهیافتۀ غربی، به این دلیلهـا افزایش یـافت: 1. وسـایل نقلیۀ نوین، بهویژه هواپیما، خودرو و قطار نقشی مهم در گسترش کوچ و کوچنشینی داشتند. پیش از این، سفر یا کوچ پیاده یا سوار بر حیوانات بارکش مانند اسب، الاغ، شتر و قاطر انجام میشد و روزها طول میکشید؛ برای نمونه، کوچ از شیراز به تهران چند هفته زمان میبرد و با تحمل سختی همراه بود. امکان نداشت آن زمان، کسی تصور کند که سالها بعد، انسان پرندهای از آهن میسازد و این فاصله را یکساعته طـی میکند؛ و 2. نابرابری کشورها در زمینههای گوناگون سبب شد شهروندان کشورهای غیرصنعتی و نیمهصنعتی با هدف یافتن شغل، کسب علوم، مهارتها و آزادیهای فـردی، سیاسی و دینی بـه کشورهای پیشرفتۀ صنعتی کوچ کنند. کوچ بینالمللی ممکن است موقت یا دائم باشد.انقلاب صنعتی کوچ بینالمللی را گسترش داد؛ اما کوچهای پیشین یعنی اولیه، عشایری و کولیها را نابود کرد. مهاجرت به شهرها سبب شد کوچنشینان پیشین کوچنشینی را رها کنند و در شهرها مستقر شوند. کوچ از مناطق روستایی ـ عشایری به شهرها، کوچ انتقالی کارکنان دولت از شهری به شهر دیگر و کوچ کارکنان فصلی در نقاط مختلف از نمونههای کوچ درونکشوری است.کوچ همواره بخشی از زندگی انسان بوده است. انسان در آغاز، کوچنشین بود و همچون دیگر جانداران، غذای خود را با شکار حیوانات و خوردن گیاهان تأمین میکرد. او ناگزیر بود برای دستیابی به غذا و فرار از سرما و گرمای گزنده، از محلی به محلی دیگر کوچ کند. حدود 3میلیون سال پیش، انسان به مرحلۀ فرهنگسازی رسید و شیوۀ زیستی کاملاً متفاوت را با شیوۀ زیست جانوری آغاز کرد. فرهنگ یا شیوۀ زیست انسان بهسبب اختراعات و نوآوریها، همواره، در حال پیشرفت و تکامل بوده، و مراحل گوناگون را تجربه کرده است که تنوع در شیوۀ کوچ و کوچنشینی را سبب میشود. کوچ اولیه بین 7000 تا 8000 سال سابقه دارد؛ پس از آن کوچ عشایر آغاز شد و سپس، بهترتیب، کوچهای بینقارهای حدود 600 سال پیش، و کوچ کولیها حدود 100 سال پیش یا زودتر شکل گرفت.انقلاب صنعتی به نابودی کوچ اولیه، عشایری و کولیها انجامید و کوچ روستاییان و عشایر را به مراکز شهری افزایش داد. افزونبر این، زمینۀ کوچ فرازمینی و بینالمللی را فراهم کرد؛ چنانکه امروزه، میلیونها ایرانی در کشورهایی چون آمریکا و کانادا مستقرند و این روند همچنان ادامه دارد.
مقایسۀ شیوۀ زندگی انسان با دیگر جانداران نشان میدهد که هریک شیوۀ زندگی ویژۀ خود را دارند. دانش انسانشناسی، که هدف آن شناخت انسان و شیوۀ زندگی او ست، بیان میکند کـه شیوۀ زندگی انسان ناشی از تحولات جسمی ـ فرهنگی است. ساختار بدن انسان و تحولات تدریجی آن زمینۀ پیدایش نوعی شیوۀ زندگی را فراهم کرد که آن را «شیوۀ زیست انسانی» مینامند (اماناللٰهی، تأثیر، 13-14). شیوۀ زیست انسانی، که در اصطلاح انسانشناسی، به آن فرهنگ میگویند، حدود 3میلیون سال پیش، همزمان با ساخت ابزارآلاتی از سنگ و استخوان، آغاز شد. تفاوت اساسی این شیوه در مقایسه با شیوۀ زیست جانوری این است که شیوۀ زیست انسانی غیرغریزی و ساختهوپرداختۀ انسان است.بررسی سنگوارههای جانداران نشان میدهد که از آغاز حیات، حدود 400میلیون سال پیش، نخست، موجودات تکسلولی و سپس، جانداران دیگر بهتدریج ظاهر شدند (لوهر، 132-136). شمار سنگوارههای جانداران از لایههای بالایی به لایههای پایینتر زمین کاهش مییابد و در لایههای انتهایی، دیگر سنگوارهای یافت نمیشود. مقایسۀ سنگوارههای لایههای مختلف حاکی از تکامل تدریجی جانداران است. در این میان، انسان حدود 5میلیون سال پیش، پدید آمد و از نظر ساختار جسمی، پیشرفتهترین جاندار است. انسان ازلحاظ جسمی، ویژگیهایی دارد که در جانداران دیگر یافت نمیشود (مارتینی، سراسر اثر) و همین ویژگیها زمینۀ پیدایش فرهنگ با شیوۀ زیست انسانی را فراهم کردهاند. نخستین ویژگی جسمانی انسان این است که قائم و ایستاده راه میرود و دستهایش برای انجامدادن کارهای مختلف آزاد است. انگشتهای او توان گرفتن اشیاء را دارد و میتواند ابزارسازی کند. تصور کنید اگر انگشت انسان همچون پنجۀ جاندارانی چون پلنگ و ببر به هم چسبیده بود، اکنون، انسان هم مانند حیوانات به شیوۀ زیست جانوری ادامۀ حیات میداد. ویژگی جسمانی دوم مغز پیشرفته و پیچیدۀ انسان است که پیدایش شیوۀ زیست انسانی یا فرهنگ، و شکلگیری انواع کوچ در جوامع انسانی را سبب شده است (پارکر، 76 بب ). چهارمین ویژگی ساختار حنجره یا دستگاه صوتی انسان است که در کنار پیچیدگی مغز، نتیجۀ آن پیدایش زبان و گفتار، و تحول زندگی انسان بوده است. تردیدی نیست که انسان بدون زبان و گفتار نمیتوانست خط و نوشتن را اختراع کند و درنتیجه، به مرحلۀ تمدن نمیرسید. انسان تنها موجودی است که مقاصد خود را از طریق زبان گفتاری بیان میکند (لیبرمن، 279).
تحولات چهارگانۀ جسمی به پیدایش و تکامل فرهنگ یا شیوۀ زیست انسانی انجامید و نتیجۀ آن تنوع کوچ و کوچنشینی بود. برای روشنشدن مطلب لازم است مراحل تکامل فرهنگ یا شیوۀ زیست انسانی را بیان کنیم. پیدایش نخستین انسان به میلیونها سال پیش برمیگردد، اما تا 30میلیون سال پیش، انسان هنوز به مرحلۀ فرهنگسازی نرسیده بود و مانند جانداران دیگر زندگی میکرد. آثار باستانشناسی بهجایمانده از انسان نشان میدهد که او حدود 3میلیون سال پیش، ابزارسازی را آغاز کرد و به مرحلۀ فرهنگسازی وارد شد. جدول شمارۀ 1 بیانگر مراحل تکامل فرهنگ یا شیوۀ زیست انسانی است.
همانطور که جدول شمارۀ 1 نشان میدهد، شیوۀ زیست انسانی یا فرهنگ در طول 3میلیون سال گذشته، بهسبب اختراعات و نوآوریها همواره، در حال پیشرفت بوده، و پیامدهایی داشته است؛ ازجمله تنوع در شیوۀ زندگی، ابزار، فنون، ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و دینی، زبان، پوشاک، وسایل نقلیه، حرفهها و مشاغل، نظام آموزشی، سلاحهای جنگی و کوچ و کوچنشینی.
کمبود زمین کشاورزی در برخی مناطق، باعث شد دهنشینان برای بهرهگیری از زمینهای غیرکشاورزی، که بهصورت مرتع در حاشیۀ جلگهها و مناطق کوهستانی قرار داشتند، شیوهای جدید از زندگی، یعنی کوچنشینی همراه با گلهداری را، اختیار کنند. در شیوۀ زندگی کوچنشینی مبتنی بر دامداری، انسان برای بهرهگیری از منابع حاشیهای پیرامون خود، مهارت و ابزار محدودش را سازگار با محیط به کار میگیرد. این منابع بیشتر در مناطق خشک، سنگلاخ و شیبدار یافت میشوند و برای کشاورزی مناسب نیستند. کوچنشینان گلهدار برای چرای دامهایشان از این مناطق استفاده میکنند، زیرا در غیر این صورت، بدون بهرهبرداری رها خواهند شد (جانسن، 2-3).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید