کمانچه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 23 شهریور 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273599/کمانچه
یکشنبه 15 مهر 1403
چاپ شده
7
کَمانْچه، سازی زهی کمانی با دستۀ بلند و کاسۀ تقریباً کروی برای اجرای نغمههای موسیقی سنتی (ردیف دستگاهی) و محلی ایران.
در ترکمنستان، به کمانچه قیچک یا قِژک میگویند و مصریان و ترکها آن را رباب مینامند (دورینگ، 107). خالقی رباب را همان کمانچۀ کنونی میداند و معتقد است کمانچه از جملۀ سازهایی است که در مشرقزمین، سابقهای کهن دارد (ص 57- 58). 7 نوع رباب در کشورهای خاورمیانه و خاور نزدیک رواج داشت که یکی از آنها با شکل کروی، بهترین و کاملترین نوع رباب در زمان خود بود. بدنه یا کاسۀ این نوع ساز از چوب بود و آن را بهصورت توخالی میتراشیدند یا از پوست نارگیل درست میکردند. این نوع رباب در بسیاری از کشورهای مجاور ایران، بهویژه هند، با نام کمانچه معروف بوده است (فروغ، 28- 29). در ترکیه، گاهی به کمانچۀ ایرانی، که از چوب ساخته میشد، کَبِک ـ کِمِج یعنی کمانچۀ کدو میگفتند (دورینگ، 109). شمسالدین آملی (سدۀ 8 ق/ 14 م) اشاره میکند که در زمان او، ساز تنبور کمانچه نامیده میشده است (3/ 99). آنچه مؤلف رسالۀ «کنز التحف» غشک خوانده (ص 112-113)، عبدالقادر مراغی (سدۀ 6 ق/ 12 م) غژک نامیده است (جامع ... ، 203). همو از سازهای کمانچه و غژک نام برده، و این دو ساز را شبیه به هم دانسته؛ با این تفاوت که غژک را دهسیمه (دو سیم اصلی و 8 سیم واخوان) و کمانچه را دوسیمه ذکر کرده است (همانجا، مقاصد ... ، 132). کمانچه در زبان عربی، بهصورت کَمَنجا و کَمَنجه به کار رفته است. امروزه نیز در برخی سرزمینهای عرب، ساز غربی ویولن را کمان میگویند (امام، 148). در برخی نواحی ایران، این ساز نام بومی میگیرد؛ برای نمونه در لرستان، به آن تال، در کرمانشاهان، موکَش و در منطقۀ ترکمنصحرا، قیچاق میگویند (وجدانی، 2/ 880؛ سریر، 103).
کمانچه از سازهای مهم دورۀ صفویـه (10-12 ق/ 16- 18 م) بوده است. در نقاشیهای تالار عمارت چهلستون اصفهان، نوازندگان کمانچه کنار دیگر نوازندگان دیده میشوند (خالقی، 59). میر صدرالدین محمد، عبدالمؤمن بن صفیالدین، میرزا ابراهیم بن کاشفالدین محمد یزدی، طغرای مشهدی و امیر خان کوکبی از جملۀ افراد سرشناس این دوره در حوزۀ موسیقی بودهاند که نام کمانچه را در آثار خود آوردهاند (نک : میثمی، 167). قدیمترین نوازندۀ کمانچه در دورۀ شاه عباس اول صفـوی (سل 996- 1038 ق/ 1588- 1629 م)، کـه در کتابها از او نام برده شده، مولانا احمد کمانچهای، معروف به امیر قاضی است که در نواختن کمانچه زبردست بود (مشحون، 1/ 330). از دیگر استادان کمانچه میتوان به استاد معصوم کمانچهای در دورۀ شاه عباس اول و استاد محمد کمانچهای در دورۀ شاه اسماعیل دوم (سل 984-985 ق/ 1576-1577 م) اشاره کرد (همو، 1/ 291، 316-317).از نوازندگان معروف کمانچه در دورۀ محمد شاه قاجار (1250- 1264 ق/ 1834- 1848 م)، باید به خوشنواز خان، آقا مُطلّب، پدر محمدصادق خان سرورالملک، نوازندۀ معروف سنتور عهد ناصرالدین شاه قاجار (همو، 1/ 368، 2/ 538؛ خالقی، 60) و میرزا غلامحسین، مخترع کمانچۀ مخصوص و پدر سماعحضور، نوازندۀ معروف، اشاره کرد (مشحون، 1/ 384، 2/ 539؛ خالقی، 62). جواد خـان قزوینی هم از نوازندگان کمانچۀ دربار ناصرالدین شاه بود که زمان خواب شاه، داستانسراییهای نقیبالممالک را با ساز همراهی میکرد (مشحون، 1/ 389، 2/ 539؛ خالقی، همانجا)؛ نیز اسماعیل خان، که در نواختن کمانچه بینظیر بود و ناصرالدین شاه به او علاقۀ فراوان داشت (مشحون، همانجا؛ خالقی، 61). میرزا رحیم، نخستین مربی روحالله خالقی در موسیقی و شبیهخوان تکیۀ دولت، از نوازندگان دیگر دورۀ قاجار بود که اواخر عمر، صدایش را از دست داد و به نواختن کمانچه روی آورد (مشحون، 1/ 413، 2/ 541-542؛ خالقی، 62)؛ نیز موسى کاشی از کلیمیان کاشان و نوازندۀ مشهور کمانچه، که ظلالسلطان او را به اصفهان فراخواند و در زمرۀ نوازندگان مخصوص خود قرار داد. کمانچۀ موسى خان کاشی 6 سیم داشت؛ درصورتیکه کمانچههای متداول فقط دارای 4 سیم بودند (مشحون، 2/ 540-541؛ برای آشنایی با کمانچهنوازان دیگر، نک : گنجهای، 40-42).
کمانچه افزونبر کاسه، دسته و سر، پایهای در پایین دارد که روی زمین یا زانوی نوازنده قرار میگیرد. کاسۀ ساز کروی و توخالی است و مقطع تقریباً کوچکی از آن در جلو، دهانهای دارد که روی آن پوست کشیدهاند. خرک روی پوست قرار میگیرد و دستۀ ساز استوانهای و توپر، و به شکل مخروط وارونه است. انتهای بالایی استوانه توخالی و دارای شکاف است و نقش جعبۀ گوشی را ایفا میکند. دستۀ کمانچه «دستان» یا «پرده» ندارد. سر ساز متشکل است از جعبۀ گوشیها که هریک دو گوشی دارد و یک «قُبّه» یا «تاج» که بالای جعبه قرار میگیرد. طول کمانچه از انتهای پایه تا سر قبه، حدود 80 سانتیمتر است. در گذشته معمولاً، کمانچهها را با صدفکاری و خاتمکاری زینت میکردند (سریر، 18).آثار مصور بهجامانده از دورۀ شاه عباس اول صفوی به بعد نشان میدهد که ساختمان ظاهری کمانچه بهتدریج دستخوش تغییر شده است. ابعاد کاسۀ طنینی کمی بزرگتر شده، و در ساخت کاسه، ترکههای گُردۀ ماهی به کار رفته است. کمانچههای دورۀ قاجار تا اندازهای متأثر از این نمونهها ست (میثمی، 167). در نقاط مختلف ایران، کمانچهها با ویژگیهای مختلف ساخته میشوند و تفاوتهایی با هم دارند. سبب اختلاف در ساخت کمانچه این است که معمولاً، نوازندگان در شهرهای کوچک و روستاها، خود خالق ساز خویشاند و کمانچه را باتوجهبه شرایط آبوهوایی، اوضاع اجتماعی و مواد اولیه میسازند. آنها با اعمال تغییراتی در سازشان، آن را بهاصطلاح، خوشدست میکنند؛ بنابراین، مشکل میتوان در نقاط مختلف ایران، کمانچههایی را پیدا کرد که از نظر صدا و ابعاد مشابه یکدیگر، یا حتى نزدیک به هم باشند؛ ولی در شهرهای بزرگ، صنعتگرانی که انواع سازها را میسازند، در اثر تجربه و ممارست، اندازهها و ابعاد تقریباً مشخصی را برای هر ساز در نظر میگیرند (روشنروان، 27). کمانچههایی که در نواحی مختلف ایـران نواخته میشوند از نظر ساختاری، تفاوت چندانی با کمانچههای شهری ندارند. تفاوت آنها بیشتر به شکل و ساختمان کاسۀ طنینی مربوط است که یا کاسههای پشتباز دارند، مانند کمانچههای متداول در لرستان، کرمانشاهان، چهارمحال و بختیاری، منطقۀ کتول استان گلستان و دامغان، یا کاسههای پشتبسته، مانند کمانچههای شمال خراسان، بخشهای ترکمننشین استان گلستان، شرق مازندران، طالقان، گیلان، آذربایجان شرقی و غربی و فارس. صدای کمانچههای پشتباز شفافتر، و تا حدودی، تیزتر و نافذتر است و کمانچههای پشتبسته صدایی گرفتهتر، نرمتر و تودماغیتر دارند (اطرایی، 126).
شیوۀ کمانچهنوازی طی چند سدۀ گذشته تغییر کرده است. در قدیم برای نواختن کمانچه، بهصورت چهارزانو یا دوزانو مینشستند و ساز را سمت چپ بدن قرار میدادند. امروزه، عادت چهارزانونشستن برای نواختن کمانچه از حالات نشستن ایرانیان نیست یا دستکم، در شهرها رایج نیست؛ ولی دوزانونشستن هنوز بین نوازندگان کنونی رواج دارد. هنگامی که نوازندۀ کمانچه روی صندلی مینشیند، نیزۀ کمانچه را روی ران یا لبۀ صندلی میگذارد. بهطور کلی، طرز نشستن در شیوۀ نواختن کمانچه تأثیر چندانی ندارد و نوازندگان جدید کمانچه را بالاتر از قدیمیها میگیرند (دورینگ، 112). نواختن کمانچه به شیوۀ قدیم ایرانی در منطقۀ قفقاز بهتر حفظ شده است (همو، 113). برای به صدا درآوردن این ساز، باید کمان را روی سیمهای ساز بکشند؛ ازاینرو، نوازندۀ این ساز به کمانچهکش معروف است؛ بر همین اساس، به عمل نواختن ساز کمانچهکشیدن میگویند نه کمانچهزدن؛ ولی امروزه، هر دو واژه را به کار میبرند (خالقی، 59).
کمانچه را هم بهصورت تکنوازی و هم با آواز و سازهای دیگر به کار میبرند. این ساز بیشتر در مجالس عروسی، شادی، رقص و آوازخوانی کاربرد دارد. در برخی مناطق، در مجالس سوگواری و محافل خصوصی هم این ساز را مینوازند (سریر، 106). کمانچه از دیرباز، در محافل شادی کردستان نواخته میشد و در ادبیات کردی، بسیار به آن اشاره شده است (برخوردار، 109).در تهران قدیم، دستههایی از مطربهای دورهگرد و لوطیعنترها با تنبک و کمانچه راه میافتادند و مردم را سرگرم میکردند. در ایـن دستهها، کمانچهکش کمانچـه میکشیـد و تنبکزن شعرهای طنز، لطیفه و تصنیفهای روز میخواند (شهری، 4/ 482). تماشای لوطیعنتری از جملۀ سرگرمیهای مردم تهران قدیم بود. لوطیها با کمانچه، عنتر یا میمون تربیتشدهای را در حضور مردم به رقص و عملیات شگفتانگیز وامیداشتند. گاهی هم به جای عنتـر، خرسهای کوچک دستآموز را به نمایش میگذاشتند (نجمی، 499؛ نک : ه د، حیوانرقصانی).تار، کمانچه و تنبک مهمترین سازهای روحوضی به شمار میآیند. جای نوازندگان این سازها کنار صحنه است و تماشاچیها بر آنها اشراف کامل دارند (رازی، 137). در نمایشهای عروسکی گذشته، نوازندۀ اصلی تار یا کمانچه میزد، جلو صحنه مینشست و با صفیری که در دهان داشت شعر میخواند و با عروسکها گفتوگو میکرد (بیضایی، 104-105).در ملایر، مراسم شب یلدا (ه م) به شب «چلهزری» معروف است. در این مراسم، به دختری از حاضران، که نام «چلهزری» بر او گذاشتهاند، لباس عروس میپوشانند؛ سپس، دستۀ مطربها با کمانچه و تنبک دور تخت عروس جمع میشوند، آهنگهای شاد مینوازند و شعر میخوانند (انجوی، 2/ 157- 158).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید