بختیاری کوهرنگ
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 29 مرداد 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273531/بختیاری-کوهرنگ
چهارشنبه 28 شهریور 1403
چاپ نشده
بختیاریِ کوهرنگ / baxtiyâri kuhrang/ ، یکی از گونههای بختیاری، که در بخش مرکزی شهرستان کوهرنگ در شمال غربی استان چهارمحال و بختیاری به آن گفتوگو میشود. بنابر آخرین تقسیمات کشوری در سال 1395 ش، شهرستان کوهرنگ شامل بخشهای مرکزی، بازفت، میانکوه، موگویی و دواب صمصامی میشود (نک : «درگاه ... »، بش ) که در هر بخش، کمابیش گونهای از گویش بختیاری رایج است. گونۀ کوهرنگ در بخش مرکزی این شهرستان رواج دارد. بخش مرکزی شامل شهر کوچک چلگرد، چند روستای اطراف آن مانند شیخ علیخان دِهنو و میانرودان است. کوچنشینان بختیاری نیز سردسیر خود را در اطراف چلگرد سپری میکنند ( تحقیقات ... ). شهر چلگرد که مرکز این بخش به شمار می رود، 061‘ 3 تن جمعیت دارد (نک : «درگاه»، بش ) و در طول جغرافیایی °50 و ´7 و ´´27 و عرض جغرافیایی °32 و ´28 و ´´5 قرار گرفته است («پایگاه ... »، بش ). در سرشماری رسمی سال 1395 ش، جمعیت این بخش 219‘18 تن برآورد شده است (نک : «درگاه»، بش ).
اسفندیار طاهری، نگارندۀ این مقاله، در کتابی با عنوان گویش بختیاری کوهرنگ به توصیف این گونه پرداخته است (نک : مآخذ)؛ همچنین در مقالۀ «فعل در گویش بختیاری» ( گویششناسی <ویژهنامۀ نامۀ فرهنگستان>، تهران، 1385 ش، شم 5) ساخت فعل در این گویش را برپایۀ دادههایی از همین گونه بررسی، و در مقالۀ «ریشهشناسی واژههایی از گویش بختیاری» (زبانها و گویشهای ایرانی <ویژهنامۀ نامۀ فرهنگستان> تهران، 1391 ش، شم 1)، شماری از واژههای این گونه را ریشهشناسی کرده است.
گونۀ کوهرنگ 8 واکۀ سادۀ / a, e, o, â, ē, ō, ī, ū\ و دو واکۀ مرکب / aw/ و / ey/ دارد. واکههای / ē/ و / ō/ دورۀ میانه که در بیشتر گونههای بختیاری بهترتیب به / ī/ و / ū/ بدل شدهاند، در گونۀ کوهرنگ باقی ماندهاند و ارزش واجی دارند: šēr «شیر <جانور>»، pēš «پیش»، kē «چهکسی»، dorō «دروغ»، wâšō «باشو، شاهین»، čōl «ویران». / ē/ همخوان پیش از خود را کامی میکند: byēδ «بید»، myēre «شوهر»، hyēš «خیش». / a/ واجگونهای آزاد بهصورت [ε] دارد که گاهی به جای / a/ به کار میرود: rε:δom «رفتم». / â/ نیز واجگونهای به صورت [ɔ:] / [å] دارد که در هجای باز غیرپایانی بهجای / â/ به کار میرود: dâl «پیر» در کنار dålū «پیرزن»، šâx «شاخ» در کنار šåxīn «شاخدار، dâr «درخت» در کنار dårī «دارو». واکههای مرکب / aw/ و / ey/ ، هردو، از نظر واجشناختی نیز واکۀ مرکباند، زیرا میتوانند در یک هجا بیایند: xaw «خواب»، baw «پدر»؛ tey «نزد، کنار»، zey «زد» (طاهری، 57-66؛ تحقیقات). همخوانهای گونۀ کوهرنگ همان همخوانهای فارسی گفتاریاند، جز اینکه کوهرنگی واج ž ندارد و واج / rr/ را اضافهتر از فارسی دارد. / rr/ گونهای r پرزنش است که با داشتن چند جفت کمینه دربرابر جفت کمزنش خود قرار میگیرد: hare «گلولای» دربرابر hare «آره»، garr «کوه» دربرابر gar «گر <بیمار پوستی>». از میان واجگونههای همخوانها و برخی از فرایندهای آوایی، به این نمونهها میتوان اشاره کرد: واجگونۀ [δ] که یک همخوان نوکزبانی میاندندانیِ بدون ویژگی سایش است (طاهری، 47) و ویندفوهر (ص 559) آن را d زاگرسی نامیده است؛ این واجگونه در دو جایگاه میانواکهای و پایانیِ پسواکهای بهجای / d/ به کار میرود: goδašt «گذشت»، âδomī «آدمی»، espēδ «سفید»، bâδ «باد». / b/ در جایگاه میانواکهای به [v] یا [w] تبدیل میشود (طاهری، 45): bu wāša< be bahša «ببخش»، nâ-vande < nâ bande «گردنبند». / n/ پایانی پسواکهای حذف میشود و واکۀ پیش از خود را خیشومی میکند: gardē «گردن»، bezã «بزن». این گویشْ همزۀ میانی ندارد؛ همزههای میانی واژههای فارسی و همزۀ آغازی در برخی واژهها به h تبدیل میشوند: sâhat «ساعت»، šohūr «شعور»، hafīn «افعی»، helâj «علاج». برخلاف دیگر گونههای بختیاری، -a پایانی در این گونه با پیشینشدگی و افراشتگی به -e تبدیل شده است: hõwe «خانه»، gosne «گرسنه». افزونبر همخوانهای میانجی -y-،؛-h- و -w- که در فارسی نیز کاربرد دارند، میتوان به کاربرد گستردۀ همخوان میانجی -n- اشاره کرد، مانند: yo kē-n-e «این کیست؟»، mo daδe īsâ-n-om «من خواهر شما هستم» (همو، 71-73؛ تحقیقات). گونۀ کوهرنگ، مانند دیگر گونههای بختیاری، همۀ ویژگیهای شاخص گویشهای جنوب غربی را نشان میدهد: st دربرابر št شمال غربی مثل mesten «ادرارکردن»، angost «انگشت»، pest «آرد»، čâst «پیش از ظهر»؛ d دربرابر z شمال غربی مثل dâl «پیر»، dovâ «داماد»، dīg «دیروز» (دربرابر بلوچی zīk)؛ s دربرابر sp شمال غربی مثل šeš «شپش» (از صورت کهنتر *siš دربرابر صورت شمال غربی، مانند «شپش» در فارسی از صورت کهنتر *spiš)؛ s دربرابر r شمال غربی مثل awos «آبستن» (دربرابر جوشقانی âvīra یا هورامی āwir)، âsak «دستاس» (دربرابر âr «آسیاب» در گویشهای مرکزی) (تحقیقات). از میان دگرگونیهای متأخر در این گویش به این نمونهها میتوان اشاره کرد: 1. دگرگونی m میانواکهای به v: dovâ «داماد»، nevek «نمک»، jove «پیراهن، جامه»، havīr «خمیر»؛ 2. دگرگونی š به s در ضمیر شخصی منفصل دومشخص جمع و متصل سومشخص مفرد و جمع: s- «ـَ ش»، sõw- «ـ شان»، īsâ «شما»؛ 3. دگرگونی g میانواکهای و پسواکهای پایانی به y:؛-niyaštan/ niyar «نگریستن»، ayar «اگر»، say «سگ»؛ 4. دگرگونی x به h: hīn «خون»، har «خر»، havar «خبر»، hâk «خاک»، mēh «میخ»، nohõw «ناخن». در شماری از واژهها نیز با حذف h و کشش جبرانی واکۀ قبل: tāl «تلخ»، sōr «سرخ»، tōm «تخم»؛ 5. دگرگونی گسترده و عمومی ū به ī: angīr «انگور»، pālī «پهلو»، zī «زود»، sīlâ «سوراخ»، balīt «بلوط»، hojīm «هجوم»؛ 6. دگرگونی a به o قبل از zomīn :m «زمین»، âδmī «آدمی»، γasom «قسم»؛ 7. دگرگونی ān به ōw که از ویژگیهای خاص این گونه است و در دیگر گونههای بختیاری به ōn یا ūn تبدیل شده است: hõwe «خانه»، dõwesten «دانستن»، nõw «نان»، jõw «جان» (تحقیقات). ویژگیهای صرفی و نحوی: اسم: اسمهای جاندار با پسوند -õw و -gal/ -yal جمع بسته میشوند، مانند: gorgõw «گرگها»،، dozõw «دزدها»، hargal «خرها»، piyâyal «مردها»؛ درحالیکه اسمهای بیجان با پسوند -â جمع بسته میشوند: hīvehâ «هیزمها»، melâ «موها». ساختهای مختلفی برای معرفهکردن اسم به کار میرود: 1. اسمهای مفرد و جمعِ بدون صفت اشاره با پسوند -ke معرفه میشوند: dōδar piyâke «دخترِ مَرده»، ar ekošten do tâ ze sayalke «اگر دو تا از سگها را میکشتند»؛ 2. پسوند -ho برای معرفهکردن اسمهایی که با صفت اشاره همراهاند یا قبل از آنها، ham «همین» برای تأکید میآید: ī arho ze kēne? «این خر مال کیست؟»، sar konīm be ham līkâho «سر بکنیم داخل همین شکافها»؛ 3. پسوند -e برای اسمهایی که با صفت میآیند، به پایان صفت افزوده میشود: gage kočīre gō «برادر کوچک گفت» (طاهری، 112-113). صفت: مانند فارسی، صفت بعد از اسم میآید، اما بین صفت و موصوف کسرۀ اضافه قرار نمیگیرد: gâ tūr «گاو وحشی»، mēš kâl «میش سیاه». صفت تفصیلی، مانند فارسی، با پسوند tar- ساخته میشود، اما ساخت خاصی برای صفت عالی ندارد. متمم صفت تفصیلی هرگاه اسم جمع یا ضمیر نامعین باشد، در معنای صفت عالی به کار میرود: ze hame kočīrtar «کوچکترین» (همو، 117- 118). ضمیر: ضمیرهای شخصی عبارتاند از:mo «من»، to «تو»، ho «او»، īmâ «ما»، īsâ «شما»، honõw «آنها»؛ گونههای متصل (واژهبست) آنها نیز بهترتیب به این شکل به کار میروند: (e)s-؛(o)m-؛t؛(e)-؛ mõw-،؛tõw-،؛sõw-. ضمیرهای اشارۀ ho «آن»، yo «این»، honõw «آنها» و yonõw «اینها» همیشه بهصورت آزاد به کار میروند و در نقش صفت اشاره عمل نمیکنند. صفتهای اشاره، ū «آن» و ī «این» هستند که همراه اسمهای مفرد و جمع میآیند: ū zēne «آن زن»، ī piyâ «این مرد»، ū mēšõw «آن گوسفندان». گاهی صورت جمع ضمیرها یا صفتهای اشاره با اسمهای جمع میآیند و با اسم مطابقت میکنند: yonõw rowīnâ «این رودهها»، ūno faγērõw «آن بیچارهها» (همو، 119-121). فعل: در ساخت مادههای فعلی، در فعلهای بیقاعده رابطهای بین مادۀ مضارع و ماضی آنها وجود ندارد؛ در فعلهای باقاعده، دو ساخت متفاوت برای مادههای ناگذر و گذرا وجود دارد که عبارتاند از: در ساخت مادۀ مضارع ناگذر، اسم یا صفت خود بهعنوان مادۀ مضارع به کار میروند و مادۀ ماضی آن با افزودن پسوند est- به این مادۀ مضارع ساخته میشود: -belâ-/ belâzest «روشنشدن» (از صفت belâz «روشن»). در ساخت مادۀ مضارع گذرا، پسوند n- به پایان اسم و صفت افزوده میشود و مادۀ ماضی آنها با افزودن īδ- به این مادۀ مضارع ساخته میشود: -dīn-/ dīnīδ «دودکردن» (از اسم dī «دود»)، -rītn-/ rītīδ «پرکندهکردن» (از صفت rīt «پرکنده»). این گویش، مادۀ میانه ـ مجهول نیز دارد که مادۀ مضارع آن از افزودن پسوند eh- به پایان اسم، صفت یا مادۀ مضارع گذرای فعلهای بیقاعده، و مادۀ ماضی آن نیز از افزودن پسوند est- به این مادۀ مضارع ساخته میشود: -gandeh-/ gandahest «گندیدهشدن». در برخی از بافتهای آوایی، جابهجایی h با همخوان پیشین و سپس حذف آن و کشش جبرانی واکۀ قبل، مادههایی ایجاد کرده است، مانند -zān-/ zānest «زدهشدن»، -gēr-/ gērest «گرفتهشدن» «از -gereh) (همو، 152- 158). شناسههای فعلی این گویش چنیناند: مفرد: اولشخص، om/ -m-؛ دومشخص، ī-؛ سومشخص، e/ -ø-؛ شناسۀ امر، ø/ -a- و جمع: اولشخص، īm-؛ دومشخص، īn-؛ سومشخص، en-؛ شناسۀ امر، īd-. صیغۀ اول شخص مغرد فعل در زمانهای مختلف که از مادۀ مضارع و ماضی ساخته میشود، برای نمونه در فعل bar-، bordan «بردن»، چنین است (طاهری، همانجا): مضارع اخباری، (e)barom «میبرم»؛ مضارع التزامی، barom «ببرم»؛ مضارع در جریان، hone barom «دارم میبرم»؛ مضارع تمنایی، barâm «باشد که ببرم»؛ ماضی ساده، bordom «بردم»؛ ماضی استمراری، ebordom «میبردم»؛ ماضی پیاپی، hey ebordom «پیاپی میخوردم»؛ ماضی نقلی، bordom-e «بردهام»؛ ماضی بعید، bordom bī «برده بودم»؛ ماضی تمنایی، bordomē «بردمی». مجهول با دو ساخت بیان میشود: 1. با استفاده از مادۀ میانه ـ مجهول، مانند: rowīnâ-sõw ebohre «رودههایشان بریده میشوند»، čârtâ-sõw zahnesten «چهارتا از آنها زده شدند» (همو، 174)؛ 2. با صفت فعلی گذشته که پیش از آن، ادات فعلی hone به همراه فعل متصل «هست ـ» میآید: dōδar morde hone-ø be roh gūr nahâδe «دختر مرده است و روی گور نهاده شده است»، hame hone-en hamčo vande «همه همینجا انداختهشده هستند» (همو، 170).
baw «پدر»، dâ «مادر»، daδe «خواهر»، dōδar «دختر»، korr «پسر»، gage «برادر»، mīre «شوهر»، kečī «عمه»، botī «خاله»، dovâ «داماد»، behīg «عروس»، xorsī «پدر/ مادرزن، پدر/ مادرشوهر»، xoδâ «خدا»، most «مُشت»، hõwe «دیروز»، parēr «پریروز»، dâl «پیر»، hīve «هیزم»، šeš «شپش»، hars «اشک»، hâge «تخممرغ»، hīn «خون»، garr «کوه»، bešt «باران»، borg «ابرو»، tē «چشم»، båhī «بازو»، hanī «هنوز»، bēδ «بید»، harre «گلولای»، say «سگ»، bīg «بزغاله»، mawr «مَرغ»، lesten «لیسیدن»، dīsesten «چسبیدن»، dīsnīδen «چسباندن»، bōresten «بریدهشدن»، harrehesten «زمینگیرشدن» (تحقیقات).
«پایگاه ملی نامهای جغرافیایی ایران»، نامهاب جغرافیای (مل )؛ تحقیقات میدانی مؤلف؛ «درگاه ملی آمار ایران»، آمار (مل )؛ طاهری، اسفندیار، گویش بختیاری کوهرنگ، تهران، 1389 ش؛ نیز:
Amar, www.amar.org.ir; GNDB, www.gndb.ncc.gov.ir; Windfuhr, G., «Bakhtiari Dialect», Iranica, 1989, vol. III. اسفندیار طاهری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید