صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / قی /

فهرست مطالب

قی


آخرین بروز رسانی : یکشنبه 20 خرداد 1403 تاریخچه مقاله

قِی، بیرون‌راندن ماده یا مواد ناسازگار راه‌یافته به معده از راه دهان. 
در لغت‌نامه‌ها، تعریف قی‌کردن چنین آمده است: مواد خورده‌شده را از دهان بیرون‌آوردن، برگرداندن مواد غذایی و مترشح در معده از دهان به خارج ( لغت‌نامه ... ؛ معین). در طب کهن، تهوع و استفراغ به‌ یک معنا نیستند. استفراغ دفع مادۀ مرضى و تقلیل آن است و روشهای متفاوتی دارد که علاوه‌بر قی‌کردن، حجامت (ه‍ م) یا خون‌گرفتن، جماع و حمام را هم شامل می‌شود (ابن‌سینا، رساله ... ، 11-12؛ منصور بن محمد، 91)؛ ولی تهوع فقط عمل قی‌کردن است و می‌توان آن را مقدمۀ قی‌کردن دانست. تنها تفاوت تهوع با استفراغ در این است که شاید فردی به تهوع دچار شود، ولی قی صورت نگیرد؛ یعنی در معده حرکت و پیچشی رخ دهد، ولی مادۀ ناسازگار درون آن بیرون نیاید (ابن‌‌سینا، قانون، 4/ 151).
در فرهنگ مردم، استفراغ لفظ محترمانۀ قی‌کردن است و به ‌آن شکوفه‌زدن و بالاآوردن هم می‌گویند (جانب‌اللٰهی، تحقیقات ... ). 

علل بروز

دلیل استفراغ ممکن است سرماخوردگی، نفخ شکم یا پرخوری باشد (هاشم‌نیا، 236). در نظر مردم دوان، اگر علت قی‌کردن از پربودن معده نباشد، معمولاً از سردی است (لهسایی‌زاده، 344). مردم درتوجان بر این باورند که اگر کسی ناشتا آب بخورد، گرفتار ‌این بیماری می‌شود (پیشدادفر، 251). 

درمان

اهالی گروس برای درمان قی، نوشیدن آب‌لیمو و شکر یا چهارعرقه و شکر را تجویز می‌کنند. به باور آنها، مالیدن شکم بیمار هم مؤثر است (هاشم‌نیا، همانجا). لرهای لرستان و ایلام برای درمان قی ناشی از ویار، شکمبۀ گوسفند را می‌پزند و مقداری از عصارۀ آن را با تکه‌ای از شکمبه به بیمار می‌خورانند (اسدیان، 251). در پیرسواران ملایر، برای درمان اسهال و استفراغ کودک، خرفه و مغز بادام بوداده را می‌کوبیدند و پودر حاصل را به‌تدریج، در آب جوش حل می‌کردند و پس از خنک‌شدن، به بچه می‌دادند (رسولی، 279)؛ همچنین، برای درمان هُق یا تهوع، که آن را بیشتر ناشی از سردی می‌دانند، گل‌گاوزبان و نبات را به‌جای نوشیدنی و پنیر تازه با گل پونه، مغز گردو و نان تازه را به‌جای غذا به مریض می‌دادند (همو، 278). مردم دوان برای جلوگیری از تهوع، دم‌کردۀ اسطوخودوس را توصیه می‌کنند و اگر استفراغ بند نیاید، برای رفع آن به بیمار دم‌کردۀ پونه می‌دهند. در باورهای پزشکی مردم این منطقه، بومادران نیز از جملۀ داروهایی است که استفراغ را بند می‌آورد و غلیان معده را فرو می‌نشاند. به کسی که مرتب حالت دل‌آشو (تهوع) دارد، 3 تا 4 روز، پیش از صبحانه، شربت خاکشیر و قند می‌دهند. آویشن شیرازی و پونه هم استفراغ را از بین می‌برد (لهسایی‌زاده، 293-294، 299، 311، 344-345). 
مردم ارسنجان برای بندآوردن استفراغ، به بیمار یک استکان آب پیاز سفید می‌دهند (رحیمی، 1 / 545)؛ گیاه آویشن، سربنفشه و دِرمَنه نیز برای درمان استفراغ مؤثر است (همو، 1/ 517). اهالی کیش برای درمان قی، نوعی نوشیدنی از صدفهای کهنۀ زیر خاک و ماسه تهیه می‌کردند؛ به این‌صورت که صدفها را خوب می‌شستند و سپس می‌کوبیدند و درون آب تمیز می‌ریختند. بعد از ساعتی، مخلوط را از پارچۀ نازک رد می‌کردند و آب را در چند نوبت، هربار حدود نصف لیوان، به بیمار می‌دادند (مختارپور، 260-261). در تالش، شوید را با ماست مخلوط می‌کنند و به‌صورت خورش، کوکوی شوید یا جوشاندۀ بارهنگ می‌خورند (بخشی‌زاده، 322). مردم درتوجان گِلَک (خاک سرخ) را با مقداری آب به بیمار می‌خورانند؛ همچنین، جوشانده‌ای از مورِخوش (گیاهی محلی و خودرو) درست می‌کنند که علاوه‌بر نوشاندن، مقداری از آن را هم به بندبند اعضای بدن بیمار می‌مالند (پیشدادفر، همانجا). 
در سیرجان، برای بچه‌ای که به سرش ضربه خورده، و این ضربه به اسهال و استفراغ منجر شده است، اصطلاح شیردونی‌شدن را به کار می‌برند. اگر قسمت جلو سر (ملاج) فرو رفته باشد، یعنی شیردون بچه ته کشیده است و برای درمان آن برگ رز (مو) را می‌کوبند و روی شیردون می‌گذارند. بعد از ساعتی، برگها را برمی‌دارند و با آرد خمیری درست می‌کنند و روی آن می‌مالند. آنها عقیده دارند خمیر ورز می‌آید و فرورفتگی سر را با خود بالا می‌کشد؛ سپس خمیر را برمی‌دارند و محل آسیب‌دیده را با روغن بادام چرب می‌کنند. این عمل چند بار تکرار می‌شود تا شیردون به حالت عادی برگردد (مؤیدمحسنی، 141-142). در بافق، دم‌کردۀ گل زوفا، نعناع، درمنه و شاه‌تره می‌خورند (جانب‌اللٰهی، پزشکی ... ، 95). در ماخونیک، دانۀ انار را با ‌دوغ و فلفل سیاه مخلوط می‌کنند و به کسی که حالش مرتب به‌هم می‌خورد و استفراغ می‌کند می‌خورانند. آنها همچنین، ترشی را برای بهبودی بیماری مؤثر می‌دانند (برآبادی، 354). 
در طالب‌آباد شهرری، اگر بچه‌ای پشت‌سرهم حالت استفراغ داشته باشد، می‌گویند تول گرفته است. چنین بچه‌ای را نزد تول‌گیر می‌برند و او در دماغ بچه محکم فوت می‌کند تا استخوانی کوچک از دهان بچه بیرون ‌افتد یا اینکه با دست آن را بیرون می‌آورد (صفی‌نژاد، 410). کردها برای درمان اسهال و استفراغ کودک، تکه‌ای از دامن زیر پیراهن مادرش را می‌برند و به کمر نوزاد می‌بندند (پرنیان، 170). مردم درتوجان به ‌اندازۀ قد بیمار نخ تابیده‌شده از موی بز را اندازه می‌گیرند و کم‌کم از آن می‌برند. شخصی که نخ را می‌برد می‌گوید: بریدم، و دیگری جواب می‌دهد: ببر. این کار را، تا زمانی که نخ تمام شود، ادامه می‌دهند و بر این باورند که بیمار خوب می‌شود (پیشدادفر، 251).
گاه قی‌آوری شیوه‌ای درمانی محسوب می‌شود. برای درمان برخی بیماریها، مانند مارگزیدگی، بیمار را به قی‌کردن وامی‌دارند (برای نمونه، نک‍ : جانب‌اللٰهی، سفرنامه ... ، 1 / 366؛ نیز نک‍ : ه‍ د، مار). 
در شرایط عادی، اگر فردی پس از نوشیدن نوشابۀ سکرآور یا غذای نامناسب دچار ناراحتی معده ‌شود یا به‌اصطلاح رودل کند، با انگشت‌زدن در حلق خود و استفراغ‌ قی‌درمانی می‎کند (همو، تحقیقات). 

مآخذ

ابن‌سینا، رسالۀ جودیه، به کوشش محمود نجم‌آبادی، همدان، 1383 ش؛ همو، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1389 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ بخشی‌زادۀ آلیانی، اسماعیل، سیری در زندگی تالشها، تهران، 1391 ش؛ برآبادی، احمد و غلامحسین شعیبی، مردم‌شناسی روستای ماخونیک، تهران، 1384 ش؛ پرنیان، موسى، فرهنگ عامۀ کرد، کرمانشاه، 1380 ش؛ پیشدادفر، فرخنده، فرهنگ مردم درتوجان، بندرعباس، 1382 ش؛ جانب‌اللٰهی، محمدسعید، تحقیقات میدانی؛ همو، پزشکی سنتی و عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1390 ش؛ همو، سفرنامۀ مردم‌شناختی سیستان و بلوچستان، مشهد، 1396 ش؛ رحیمی، حبیب و سهیلا هاشمی، جام ارسنجان‌نما، قم، 1388 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبد‌النبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1386 ش؛ منصور بن محمد، کفایة منصوری، به کوشش زهرا ابراهیم‌اوغلی خیاوی، تهران، 1392 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ هاشم‌نیا، محمود و ملوک ملک‌محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش.

محمدسعید جانب‌اللٰهی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: