صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه زبانها و گویشهای ایرانی / ساری /

فهرست مطالب

ساری


آخرین بروز رسانی : سه شنبه 19 دی 1402 تاریخچه مقاله

ساری / sâri/  یا ساروی / sâravi/ ، از گویشهای زبان مازندرانی، که در شهر ساری، مرکز استان مازندران، رواج دارد. گویشهای مازندرانی از رشته‌کوههای البرز و کرانه‌های جنوب‌شرقی دریای کاسپین، در شهرهایی مانند ساری، بابل، آمل، تنکابن، قائم‌شهر، چالوس، شهمیرزاد و جز آنها رواج دارند (لُکوک، 490).
زبان مازندرانی با زبانهای تاتی و گیلکی ارتباط و شباهت چشمگیر دارد. مردم مازندران خود را گیل یا گیلک، و زبان خود را گیلکی می‌نامند و گروهی از ایشان، در شرق مازندران، خود را تات، و زبانشان را تاتی می‌دانند (کیا، 9).
ساری از شهرهای قدیمی مازندران، و مرکز این استان است و در دامنۀ شمالی کوه البرز، در فاصلۀ 24کیلومتری از دریای مازندران، در °۵۳ و ´۵ طول، و °۳۶ و ´۴ عرض جغرافیایی قرار دارد. این شهر از سوی جنوب به کوههای البرز و شهرستان سمنان، از شرق به بهشهر و دامغان، از غرب به شهرستان قائم‌شهر و از سوی شمال به دریای مازندران محدود می‌شود و شامل بخشهای حومه، دودانگه و چهاردانگه است. وسعت ساری حدود 3/ 923 کمـ2 است (شکری، 23).
در سرشماری سال 1395 ش، جمعیت این شهر 820‘309 تن برآورد شده است («درگاه ... »، بش‍‌ ). ساری از قدیم، از شهرهای پرجمعیت، و هم‌ردیف آمل بوده است. این شهر بر اثر حملۀ مغول و پیشامدهایی مانند بیماریهای مُسری، زلزله و آتش‌سوزی، تخریب، و دوباره ساخته شد. در نزدیکی این شهر در رستم‌قلعه، ظروف و اشیایی به دست آمده است که به اشیاء ماقبل تاریخ شباهت دارند (همو، 24).
سبب نام‌گذاری این شهر به ساری چندان مشخص نیست، اما نقل است که سپهبد فرخان بزرگ در سدۀ نخست قمری، شهر را به نام پسرش، سارویه بنا یا بازسازی کرد (نک‍ : شکری، همانجا).

پیشینۀ پژوهش

در زمان محمد شاه (سل‍ 1250-1264 ق)، پسر فتحعلی شاه قاجار، به فرمان اردشیر میرزا، فرمانروای طبرستان، کتابی به روش نصاب الصبیان ابونصر فراهی (ز نیمۀ نخست سدۀ 7 ق) سروده شده، با عنوان نصاب طبری، که بیش از 800 واژۀ طبری در آن آمده است. سرایندۀ این منظومه، امیر تیمور قاجار، با تخلص امیر، از مردم ساری است و در آن، بیشتر واژه‌ها را به فارسی و گاهی نیز به ترکی یا طبری معنی کرده ‌است (نک‍ : کیا، 21). مطالعۀ نصاب طبری امکان بررسی درزمانی گویش ساری را برای پژوهشگران فراهم می‌کند. در این کتاب، واژه‌های بسیاری آمده، که تلفظ آنها به‌سبب وزن شعر تا حدی مشخص، و از این لحاظ، بسیار درخور توجه است.
افزون‌برآن، گیتی شکری در کتاب گویش ساری (مازندرانی) به مباحث آواشناسی، صرف و نحو و واژگان گویش ساروی پرداخته است. این کتاب 4 فصل و یک مقدمه دارد؛ در مقدمه، به اوضاع طبیعی، اجتماعی و تاریخی شهر ساری و منطقه، در فصل اول به مباحث آوایی و در فصل دوم به صرف و نحو این گویش پرداخته شده، و در فصل سوم، واژه‌نامۀ ساروی ـ فارسی آمده است (نک‍ : مآخذ). همچنین، حسین قاسمی، مراد باقرزاده کاسمانی و محسن جعفرزاده کرچنگی در مقالۀ «تأثیر تلفظی زبان فارسی بر زبان مازندرانی<گونۀ ساروی>» (زبان فارسی و گویشهای ایرانی، رشت، 1399 ش، دورۀ 5، شم‍ 2) تلاش کرده‌اند تأثیرات آوایی زبان فارسی بر واژه‌های گویش ساروی را نشان دهند. جواد لطفی نوذری در گویش ساروی (تهران، 1396 ش) اطلاعات زبانی ـ فرهنگی فراوانی از زبان رایج در ساری ارائه کرده است. مهین‌ناز میردهقان و شیرین مهمانچیان ساروی در مقالۀ «آرایش واژگانی در جملات خبری گویش آتنی (ساروی) در چهارچوب نظری بهینگی» (پژوهشهای زبان و ادبیات تطبیقی، تهران، 1390 ش، دورۀ 2، شم‍ 3)، به چگونگی آرایش واژگانی در این گویش پرداخته‌اند. در واژه‌نامۀ بزرگ تبری به سرپرستی جهانگیر نصری اشرفی و حسین صمدی (تهران، 1377 ش) واژه‌های فراوانی از گویش ساروی گرد آمده است. در این کتاب، افزون‌بر اطلاعات واژگانی، به مباحث تاریخی و ریشه‌شناختی این گویش و دیگر گویشهای مازندارن نیز پرداخته شده است (تحقیقات ... ).

ویژگیهای آوایی

گویش ساری 22 همخوان و یک نیم‌واکه دارد. در این گویش، واک‌دارها در آغاز گفتار و پس از سکونی اندک، واک‌رفته می‌شوند؛ مانند dumbe «می‌دانم». سایشیهای بی‌واک پس از واکه، تمام یا بخشی از کشش واکۀ پیشین را در خود جذب می‌کنند، به‌طوری‌که واکهْ بدون کشش، و سایشیها با کشش بیان می‌شوند؛ مانند: ses «سُست» (شکری، 30-31).
در این گویش، 6 واکه و شماری واکۀ مرکب وجود دارد که نه در سطح واج‌شناسی، بلکه تنها در سطح آواشناسی می‌توان آنها را بررسی کرد؛ مانند واکۀ مرکب / âu/  در bâu «بگو» و / ay/  در bayten «گرفتن» (همو، 37). ساختمان هجا در این گویش همانند زبان فارسی است و هیچ هجایی در آن با واکه آغاز نمی‌شود (همو، 40-41). در گویش ساری، گردش مصوت نیز به چشم می‌خورد، به این صورت که واکۀ موجود در ریشۀ فعل تغییر می‌کند تا فعل را از لازم به متعدی تبدیل کند؛ مانند: bar-da-gard-ess-em «برگشتم»، bar-de-gârd-eni-me «برگرداندم» (تحقیقات).

ویژگیهای ساخت‌واژی

اسم در گویش ساری به شکلهای ساده، مشتق و مرکب دیده می‌شود، مانند: kele «جوی»، ساده؛ ba-muni «ماندنی»، مشتق؛ king-e-su «کون‌خیزه»، مرکب. از فرآیندهای واژه‌سازی، «تکرارْ» نقش فعالی در ساخت اسم، صفت و قید دارد؛ برای نمونه، اسم: jar-jar-i «سلیطه»، šu par-par-e «شب‌پره، خفاش»، sar-sar-i «سرهم‌بندی، تکان‌دادن سر»؛ صفت: šak-šak-i «مُردد، شکاک»، nâz-nâz-i «نازنازی»؛ قید: dasse-dasse «دسته‌دسته»، las-las «یواش‌یواش»، jeq-be-jeq «فشرده، فشاربه‌فشار» (همان).
ضمایر شخصی این گویش به دو صورت جدا و متصل به کار می‌روند. ضمایر جدا دو شکل فاعلی و غیرفاعلی دارند. شکل فاعلی آنها زمانی به کار می‌رود که در جمله نقش فاعلی داشته‌ باشند و عبارت‌اند از: man/ me «من»، te «تو»، ve «او»، ɂemâ «ما»، šemâ «شما»، vešun «آنها، ایشان». این ضمایر اگر در جمله همراه با / re/  بیایند، نقش مفعولی دارند، مانند ɂemâ re «ما را»؛ وقتی همراه با حرف اضافۀ / je/  یا / jem/  به کار بروند، نقش مفعول ازی، به‌ای و بایی دارند، مانند ven-jem «از او، به او، با او»، me je xâne «از من می‌خواهد» (شکری، 75).
اعداد در این گویش اغلب شبیه اعداد زبان فارسی‌اند.
اسم در حالت اضافه بعد از مضاف واقع می‌شود؛ مانند me piyar «پدر من»، ɂame serâhâ «خانه‌های ما».
صفت در این گویش پیش از موصوف قرار می‌گیرد و از نظر شمار از آن تبعیت نمی‌کند؛ مانند xâre kijâ «دختر خوب»، xâre ketâbâ «کتابهای خوب». صفت ساده ممکن است ساده و بی‌نشانه باشد؛ مثل xâr «خوب». صفت برتر با وند / -ter/  و صفت برترین با وند / -terin/  همراه است؛ ولی در گذشته، از شکل ساده و یا برتر این صفت استفاده می‌شد، مانند: firuze čâr tâ xâxer dârne, nâhid vene gat e xâxere, maničže vene xurde xâxere. «فیروزه چهارتا خواهر دارد، بزرگ‌ترینشان ناهید، و کوچک‌ترینشان منیژه است».
مصدر در گویش ساری از ستاک گذشته به اضافۀ وند مصدری / -en/  و گونه‌های / -yen/  و / -ɂen/  ساخته می‌شود. پیشوندهای مصدری این گویش عبارت‌اند‌ از: / ba-/ ، / da-/  و / ha-/ . این پیشوندها تکواژگونه‌هایی دارند که برحسب موقعیت آوایی با یکدیگر متفاوت‌اند.
در این گویش، فعل از نظر ساختمان به 3 دستۀ ساده، پیشوندی و مرکب تقسیم می‌شود (همو، 81)؛ چند نمونه از فعلهای ساده: tun-ess-en «توانستن»، dâšt-en «داشتن»، puš-i-en «پوشیدن»؛ پیشوندی: bar-da-gard-ess-en «برگشتن»، be-xâ-ss-en «خواستن»، bar-de-gârd-eni-en «برگرداندن»، hâ-kord-en «انجام‌دادن»)؛ مرکب: bene-baxorden «زمین خوردن»، yâd-biyârden «به‌خاطرآوردن». هنگامی‌که فعلی پیشوندی باشد، به جای وند b(v)- خود پیشوند اشتقاقی فعل ظاهر می‌شود؛ برای نمونه: men dus dârme helvâ ba-xor-em. «من دوست دارم حلوا بخورم»، še ling re ja:m hâ-kon. «پایت را جمع بکن».
فعل مازندرانی گونۀ ساروی دو ستاک گذشته و حال دارد که ستاک زمان گذشته از ستاک زمان حال مشتق می‌شود (همو، 87). ستاک حال در ساخت فعلهای زمان حال و امری، همچنین شماری از صفتهای فاعلی نقش دارد؛ مانند: lâhâf-duj «لحاف‌دوز»، məvâjəb-gir «مُزد‌بگیر». ستاک گذشته در ساخت فعلهای زمان گذشته و مصدر، همچنین صفت مفعولی به کار می‌رود؛ مانند: lambik-baze «موریانه‌زده»، lu-bəškesse «لب‌پریده».
شناسه‌های فعلی به‌طورکلی به دو دستۀ حال و گذشته تقسیم می‌شوند که در جدول 1 آمده‌اند.

اگر ستاک حال به دیگر همخوانها ختم شود، با آمدن / -e-/  میانجی، شناسه‌ها به این صورت ظاهر می‌شوند: -embe، -eni،  -ene، -embi، -enni/ -eneni، -enne/ -enene (شکری، 122). واج / n/  در اغلب شناسه‌های زمان حال وجود دارد؛ اگر در شناسۀ گذشته، واج / n/  باشد، در ستاک حال، / n/  دیگری بدان افزوده، و به -neni، -nene تبدیل می‌شود (همو، 100).
حال اخباری از ستاک حال به اضافۀ شناسه‌های حال ساخته می‌شود: xor-me، xor-ni، xor-ne، xor-mi، xor-neni، xor-nene «می‌خورم، می‌خوری، ... ».
حال التزامی از ستاک حال به اضافۀ پیشوندهای مصدری  / ha-/ ، / da-/ ، / ba-/  و گونه‌های دیگر آنها ساخته می‌شود:  ba-xor-em، ba-xor-i، ba-xor-e، ba-xor-im، ba-xor-in،  ba-xor-en «بخورم، بخوری، ...».
حال مستمر (در حال انجام) از صرف زمان حال سادۀ فعل dayyen «اندربودن» و حال اخباری فعل مورد نظر ساخته می‌شود: dar-emniyer-me، dar-i miyer-ni، dar-e miyer-ne،  dar-e-mi miyer-mi، dar-e-ni miyer-neni، dar-e-ne miyer-nene «دارم می‌میرم، داری می‌میری، ... » (شکری، 124).
وندهای ماضی‌ساز عبارت‌اند از: / -ess-/ ، / -d-/ ، / -t-/ ، / -i-/ .
گذشتۀ ساده از ترکیب پیشوندهای مصدری و ستاک گذشته و گونه‌های گذشتۀ شناسه‌های فعلی ساخته می‌شود: ba-merd-e-me، ba-merd-i، ba-merd-e، ba-merd-e-mi، bamerd-e-ni، ba-merd-e-ne «مُردم، مُردی، ... » (همو، 112).
گذشتۀ استمراری از ترکیب ستاک گذشته با شناسه‌های زمان گذشته و بدون پیشوند مصدری ساخته می‌شود: merd-e-me، merd-i، merd-e، merd-e-mi، merd-e-ni، merd-e-ne «می‌مُردم، می‌مُردی، ....» (همو، 113).
گذشتۀ نقلی، مانند شماری از دیگر گویشهای ایرانی، امروزه شکل ویژه‌ای ندارد و برای آن، از همان ساخت گذشتۀ ساده استفاده می‌شود. احتمالاً در آغاز، تکیْه این دو را از هم متمایز می‌کرده، و بعدها آن هم نقش خود را از دست داده است. بااین‌حال، ترکیب اسم مفعول با صرف زمان حال فعل داشتن، مفهوم ماضی نقلی را منتقل می‌کند، مانند bazuɂe dârme (زده دارم) «زده‌ام» (همو، 121، حاشیۀ 84). چنین ساختی در شاهنامۀ فردوسی نیز در دیگر گویشهای ایرانی نمونه‌های فراوان دارد (نک‍ : کلباسی، 66).
گذشتۀ التزامی یا گذشتۀ شرطی از اسم مفعول فعل اصلی به همراه صرف حال التزامی فعل «بودن» ساخته می‌شود: da-čiye-buɂm، da-čiye-buɂi، da-čiye-buɂe، da-čiye-buɂim، da-čiye- buɂin، da-čiye-buɂen «چیده ‌باشم، چیده ‌باشی، ... ». گذشتۀ کامل التزامی از اسم مفعول فعل اصلی به همراه گذشتۀ کامل فعل «بودن» ساخته می‌شود: basute bi bum، basute bi buɂi، basute bi bu، basute bi buɂim، basute bi buɂin، basute bi buɂen «سوخته بوده باشم، سوخته بوده باشی، ... ».
گذشتۀ مستمر از گذشتۀ سادۀ فعل «بودن» (dayyen «اندر بودن») به اضافۀ گذشتۀ استمراری فعل اصلی ساخته می‌شود: dayme čime، dayɂi/ day či، dayye čiye، daymi čimi، dayni čini، dayni čine «داشتم می‌چیدم، داشتی می‌چیدی، ...» (شکری، 124).
فعل امر از ستاک حال به اضافۀ پیشوندهای / ba-/ ، da-/ /  و / ha-/  و گونه‌های متفاوت آنها ساخته می‌شود؛ مانند: da-čin «بچین»، bur «برو»، da-vend-in «ببندید».

ویژگیهای نحوی

امروزه، نحو گویش ساری بیشتر متأثر از زبان فارسی است. نقش‌نماهای این گویش، حروف اضافه یا عناصر وابسته‌ساز یا دیگر عناصرند (همو، 130).
شماری از حروف اضافه عبارت‌اند از: حروفی که پیش از اسم می‌آیند، مانند bâ «با»، bi «بی»، joz «جز»، sevâ «سوا»، ɂellâ «الا»، qayr «غیر»؛ حروفی که بعد از اسم می‌آیند، مانند var «نزدیک»، pali «نزدیک، پیش»، sar «روی، هنگام، وقت، محل، لب»، ru «روی»، tan «سر»، dele «تو، درون»، vesse «برای»، je(m) «از، به، با، در»، tâ «به، الى»؛  نیز کسرۀ اضافۀ / e/  (که بین دو اسم یا اسم و صفت می‌آید) و re «را» (نشانۀ مفعولی و معرفه‌بودن).

واژگان

kijâ «دختر، دوشیزه»، rikâ «پسر»، âmu «عمو»، ɂamme «عمه»، ɂamme-ši «شوهر عمه»، zan-piyar «پدرزن»، zan-mâr «مادرزن»، deter «فرزند دختر»، bačâɂen «چائیدن»، behešten «هِشتن، گماشتن، نهادن»، bamâlessen «مالیدن»، bexâssi «عاشقی»، ɂesâ «الان، اکنون»، yek dar yek «ناگهانی»، marji «عدس»، ɂanjil «انجیر»، ɂašnofe «صبر، عطسه»، ɂašun «دیشب»، ɂataynâ «بَرج، خرج اضافه»، ɂat tâ «یکی»، ɂâfle čakut «آبله‌رو»، baɂu «حشره، حشرۀ بد»، mâ-ti-ti «ماه <به زبان بچه‌ها>»، kaše «بغل، آغوش، پهلو»، bamerde lâš «مُردار».
نمونه‌ای از جمله‌های ساروی: kâsehâ beškesse. «کاسه‌ها شکست»؛ lačer e šelvâr e napuš. «شلوار کثیف را نپوش»؛ men te je ɂâšni kombe. «من با تو آشتی می‌کنم»؛ niyamume čon dayme vače šir dame. «نیامدم، چون داشتم به بچه شیر می‌دادم»؛ ɂagar me harf re guš hâkoni te re šerni dembe. «اگر حرفم را گوش کنی، به تو شیرینی می‌دهم»؛ ɂâxer bâvve tere. «الٰهی بمیری/  ترا آخر شود»؛ tere yamân bazene. «کوفت بگیری/  به بیماری یمان دچار شوی»؛ ɂager baxord bi bum, te re goteme. «اگر خورده بوده باشم، به تو می‌گفتم»؛ ɂagar biyamu bime, men em komek kordeme. «اگر آمده بودم، من هم کمک می‌کردم»؛ ɂagar te del xâne bur baxrin. «اگر دلت می‌خواهد، برو بخر» (همو، 136-157).

مآخذ

اطلاعات گویشی مؤلف؛ تحقیقات میدانی مؤلف؛ «درگاه ملی آمار»، آمار (مل‍‌ )؛ شکری، گیتی، گویش ساری (مازندرانی)، تهران، 1374 ش؛ کیا، صادق، واژه‌نامۀ طبری، تهران، 1327 ش؛ کلباسی، ایران، «گذشتۀ نقلی در لهجه‌ها و گویشهای ایرانی»، گویش‌شناسی، ضمیمۀ نامۀ فرهنگستان، تهران، 1383 ش، شم‍ 2؛ لُکوک، پیر، «گویشهای حاشیۀ دریای خزر و گویشهای شمال غربی ایران»، راهنمای زبانهای ایرانی، تهران، 1383 ش، ج 2؛ نیز:

Amār, www.amār.org.ir.
جهاندوست سبزعلیپور

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: