صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / ریف /

فهرست مطالب

ریف


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 26 آبان 1403 تاریخچه مقاله

ریف، اصطلاحی جغرافیایی، و نیز نام ناحیه‌ای کوهستانی در شمال مراکش، به‌موازات دریای مدیترانه. 
اصطلاح عربی ریف در معنای مرز، کناره، پرتگاه، یا زمینی حاصلخیز واقع در کرانۀ رودها یا حاشيۀ صحرا، کاربرد داشته است (مولییراس، 1/ 43؛ هارت، 105). این اصطلاح جغرافیایی، افزون‌بر کرانه‌های شمالی مراکش، به مناطقی خاص در مصر نیز اطلاق می‌شده است (اصطخری، 53؛ هارت، همانجا). 
در میان جغرافی‌دانان و تاریخ‌نگاران، ابن‌سعید در سدۀ 7 ق/ 13 م (ص 139)، و عبدالحق بادسی در سدۀ 8 ق/ 14 م (ص 15)، نواحی شمالی کشور مراکش کنونی در کرانه‌های دریای مدیترانه را ریف خوانده‌اند (نک‍ : نحاس، npn.). پیش از آن، در برخی منابع کهن، از این ناحیه با نام «نکور» یاد شده است (ابوعبید، 2/ 763؛ بوعیاشی، 1/ 107، 109، 110، 116). 
ریف دربرگیرندۀ بخش شرقی شمالِ مغرب‌الاقصى است که به طول بیش از 400 کمـ ، از ملویه در شرق، تا غماره در غرب، بر دریای مدیترانه مشرف است، و از شمال به دریای مدیترانه، از جنوب به فاس، مکناس، صفرو، تاونات، وُزان، تازه و دشت مسون، از شرق به ملیلیه، برکان، وجده و الجزایر، و از غرب به اقلیم جباله و اقیانوس اطلس محدود می‌شود (حمداوی، جغرافیا ... ، 8؛ بوعیاشی، 1/ 107؛ داهش، دراسات ... ، 121؛ مولییراس، همانجا). به تعریفی دیگر، این منطقه، از حوالی شهر ناظور در شرق، تا طنجه در غرب مراکش (حمداوی، همانجا؛ نحاس، npn.)، نیز سلسله‌جبال ریف را در بر می‌گیرد (بوعیاشی، 1/ 110)؛ اما از منظر تاریخی، این تعاریف همیشه ثابت نبوده است و با تعریف قومیِ منطقه مطابقت ندارد (نک‍ : نحاس، npn.؛ هارت، همانجا). برخی، ریف را محدود به کرانه‌های شرقی مدیترانه در مراکش، و کوههای داخلی اطراف شهر حُسیمه (نحاس، npn.)، و برخی دیگر، مانند بادسی (ص 15)، منطقۀ میان دو شهر تلمسان تا سبته را ریف دانسته‌اند؛ لئون افریقی نیز ریف را جزئی از فاس، و منطقۀ امتدادیافته از تنگۀ جبلِ طارق در غرب تا رود نکور در شرق دانسته است (1/ 324). 
منطقۀ ریف به لحاظ جغرافیایی، به 3 بخش ریف شرقی، ریف میانی (اوسط) و ریف غربی تقسیم می‌شود و از لحاظ تقسیمات کشوری مراکش، شامل 4 اقلیم ملیلیه، حسیمه، ناظور و دریوش است (حمداوی، الموریسکیون ... ، 16)، و مرکز آن، آجدیر، در اقلیم حسیمه قرار دارد (بوعیاشی، 1/  109؛ سمارد، 34؛ قس: داهش، دراسات، 122). قبایل شفشاون، تطوان و طنجه، در ریف غربی؛ بنی‌وریاغل ــ بزرگ‌ترین و از مهم‌ترین قبایل منطقه ــ و بادس در ریف میانی؛ و قلیعه، لوطا و مطالسه در ریف شرقی به سر می‌برند (سکریج، 2، 3؛ حمداوی، همان، 63؛ داهش، همان، 126؛ سمارد، همانجا). این منطقه درمجموع، زیستگاه حدود 30 قبیلۀ آمازیغی است که جز چند قبیلۀ عرب‌زبان، دیگر قبیله‌ها بربری‌زبان‌اند (مولییراس، 1/ 43، 54؛ سکریج، 4؛ بوعیاشی، 1/ 107؛ هارت، همانجا). 
از ویژگیهای این منطقه می‌توان به کوهها، زمینهای ناهموار و دره‌های فراوان آن اشاره کرد؛ همچنین، فقدان راه شوسه در این سرزمین موجب انزوا، و به‌طبع، محافظت از آن شده (داهش، همان، 122؛ حمداوی، جغرافیا، 11؛ لئون، همانجا؛ کورسل، 17؛ نحاس، npn.)؛ ازاین‌رو، از دیرباز، ریف پناهگاهی امن برای شورشیان و راهزنان بوده است (مولییراس، 1/ 43). 
کوههای منطقۀ ریف به‌موازات دریای مدیترانه، به شکل کمان، از ملیلیه در شرق تا تنگۀ جبل طارق در غرب کشیده شده‌اند و بلندترین قلۀ آن، به نام تدغین، بیش از 450‘2 متر بلندی دارد (حمداوی، همان، 8؛ گائودیو، 74؛ کورسل، 16, 17). از این کوهها چندین رودخانه سرچشمه می‌گیرند که مهم‌ترین آنها مولویا نام دارد (سکریج، گائودیو، همانجاها). پوشش گیاهی آن را نیز بیشترْ درختان کاج، بلوط، سرو، صنوبر و سدر تشکیل می‌دهد (احمد، 1/  239؛ مک‌نیل، 100؛ گائودیو، 75). دامداری، ماهیگیری، و به‌ویژه کشاورزی در اقتصاد ریف نقشی مهم دارند؛ گندم، جو، ذرت و زیتون مهم‌ترین محصولات کشاورزی منطقه به شمار می‌روند (سکریج، احمد، همانجاها؛ باندو، 21؛ داهش، همان، 123؛ مک‌نیل، 101, 114, 125). 
ریف از دیرباز با اندلس، اسپانیا، پرتغال و کشورهای افریقایی در زمينۀ مواد غذایی، دام، فلزات گرانبها، و تجارت برده روابط بازرگانی داشت و بندر بادس از بنادر مهم تجاری و نظامی این منطقه به شمار می‌رفت (حمداوی، الموریسکیون، 101، 102). فعالیتهای نظامی در بندرهای ریف از سدۀ 9 ق/ 15 م، و پس از سقوط بنی‌احمر در غرناطه شکل گرفت که در پی آن، بسیاری از عربها، مورها و یهودیانِ اندلس به آنجا رانده شدند و درصدد انتقام از اسپانیاییها برآمدند (سلاوی، 4/ 124؛ حمداوی، همان، 16، 58-61، 64، 105، 106). وجود بندرها، معدنهای زیرزمینی و پوشش گیاهیِ درختی در این سرزمین، نیز فعالیتهای تجاری و اقتصادی مهاجران اندلسی موجب توسعۀ صنایع مختلف، مانند صنعت شیشه، فراوری فلزات گران‌بها همچون طلا و نقره، صنعت چوب و کشتـی‌سـازی در آن منطقـه شـده بـود (نک‍ : همـان، 89، 99-102؛ مولییراس، 1/ 57، 61؛ عیاش، 35؛ مک‌نیل، 100).
ریف به‌سبب برخورداری از ذخایر معدنی آهن، سرب، روی، مس و سنگ آهن و سفره‌های نفتی (نک‍ : سکریج، همانجا؛ سمارد، 58؛ گائودیو، همانجا)، نیز موقعیت راهبردی و وجود مراکز صنعتی، همواره از اهداف استعمارگران، به‌ویژه اسپانیا، به شمار می‌رفت (داهش، همان، 102؛ سمارد، همانجا)؛ بااین‌وجود، ساکنان آن در فقر به سر می‌بردند (عیاش، 97) و به‌سبب خشک‌سالی و کمبود امکانات، بیشترین میزان مهاجرت ــ فصلی یا دائمی ــ را به دیگر شهرهای مراکش، الجزایر و به‌ویژه اروپا داشته‌اند (حمداوی، همان، 124؛ باندو،22؛ کورسل، 18؛ سمارد، 35؛ شوارتس، 87, 88).

پیشینۀ تاریخی

از تاریخ ریـف در پیش از اسلام آگاهیهای چندانی در دست نیست؛ اما شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهند، فنیقیها در سدۀ 12 ق‌م برای بازرگانی، از طریق دریا به ریف آمدوشد داشته‌اند. همچنین، دولت کارتاژ پس از تأسیس در سدۀ 9 ق‌م، پایگاهی تجاری در کرانه‌های دریایی ریف بنیاد نهاده بود. رومیها نیز پس از فتح کارتاژ در 146 ق‌م، پایگاههایی در ساحل ریف برای کشتیهای خود احداث کرده بودند (حمداوی، جغرافیا، 20؛ مک‌نیل، 83, 84). 
اسلام‌آوردن ریفیها بنابر روایتی، در سال 640 یا 683 م، توسط عقبة بن نافع (احمد، 1/ 252؛ باندو، 26؛ مک‌نیل، 83)، و به روایتی دیگر، توسط حمیریهایی صورت گرفت که در پی حملات موسی بن نصیر و طارق بن زیاد وارد ریف شدند و در 91 ق/ 710 م، دولتی به ریاست صالح بن منصور یمنی ــ معروف به عبدالصالح، از والیان ولید بن عبدالملک، خلیفۀ اموی ــ در ایـن منطقـه تشکیل دادنـد (ابوعبید، 2/ 765؛ ابن‌خلدون، 6/ 283؛ بوعیاشی، 1/  119، 120؛ احمد، 1/ 252-253). پس از مرگ صالح، پسرانش، معتصم و سپس ادریس، جانشین وی شدند. ادریس شهر نکور را بر بقایای شهری رومی بنا کرد؛ اما با مرگ وی در 143 ق، بنای شهر ناتمام ماند و پسرش، سعید ساخت آن را به پایان رساند و به پایتختی برگزید (ابوعبید، همانجا؛ احمد، 1/ 240-247؛ بوعیاشی، 1/ 120-122؛ هارت، 106). بنی‌صالح بن منصور، یکی پس از دیگری، تا حملۀ ازادجه به نکور در 460 ق/ 1067 م بر این شهر حکومت کردند (ابوعبید، 2/ 774، 775؛ ابن‌خلدون، 6/ 286؛ بوعیاشی، 1/ 124، 125، 133؛ احمد، 1/ 277). 
افزون‌براین، دامنۀ حکومت اشراف ادریسی بر مغرب، در دورۀ عمر بن ادریس دوم (د 220 ق) تا بلاد ریف گسترش یافته بود و پس از زوال این دولت در 310 ق، در فاس توسط ابن‌ابی‌العافیه، ادریسیها روانۀ ریف شدند و دومین دولت ادریسی را تأسیس کردند (ابن‌خلدون، 4/ 50، 6/  289؛ سلاوی، 1/  229، 234، 242، 250؛ بوعیاشی، 1/ 176، 181-183). همچنین در 449 ق، دولت ادارسۀ حمودی توسط محمد بن ادریس، ملقب به مستعلی، از اندلس به ریف منتقل شد و تا 470 ق باقی ماند؛ این دولت را احیای دولت دوم، و به تعبیری دیگر، سومین دولت ادریسی در ریف به شمار می‌آورند (ابن‌خلدون، 4/ 50؛ بوعیاشی، 1/ 185، 186). 
در سال 473 ق/ 1080 م، مرابطین به فرماندهی یوسف بن تاشفین بر ریف چیرگی یافتند (ابن‌ابی‌زرع، 143؛ ابن‌خلدون، 6/ 247؛ سلاوی، 2/ 32؛ احمد، همانجا؛ بوعیاشی، 1/ 357) و در 534 ق، موحدین به رهبری عبدالمؤمن بن علی، ریف را بر قلمرو خود افزودند (بوعیاشی، 1/  358). در این دوره، ابوداود مزاحم (د 578 ق) به ترویج تصوف در ریف پرداخت (بادسی، 51، 55؛ طیبی، 219-220؛ حماس، 263). پس از آنکه سواحل شمالی مغرب به تصرف مسیحیان درآمد، تصوف برای مقابله با آنان صورت جهادی به خود گرفت و در میان مردم گسترش بیشتری یافت (همانجا، نیز 266).
حکومت موحدین تا برپایی دولت بنی‌مرین توسط عبدالحق بن محیو در 612 ق، ادامه یافت (ابن‌خلدون، 7/ 225؛ سلاوی، 3/ 6). ریف با آنکه در عهد موحدین با رکود اقتصادی روبه‌رو بود، در دورۀ حکومت مرینیها رشد قابل‌ملاحظه‌ای یافت (حمداوی، الموریسکیون، 101). 
در سال 691 ق/ 1291 م، وطاسیها ــ که شـاخه‌ای از بنی‌مرین بودند ــ از درگیریهای میان بنی‌مرین و موحدین استفاده کردند و به رهبری عمر بن یحیى وطاسی در صدد تشکیل دولتی مستقل در ریف برآمدند (ابن‌خلدون، 7/ 287؛ سلاوی، 3/ 72، 73؛ بوعیاشی، 1/ 196، 197). ناتوانی آنها در برابر حملات پرتغالیها، موجب قدرت‌گرفتن سعدیها برای حفظ مرزهای مغرب ــ ازجمله ریف ــ از اشغال مسیحیان و ترکها شد؛ اما آنها نیز کاری از پیش نبردند و این منطقه در 962 ق/ 1554 م، به اشغال ترکها درآمد. پس از ترکها نیز شرفای علوی برای رهایی ریف از سلطۀ اروپاییان، قدرت را به دست گرفتند (بوعیاشی، 1/ 170، 370، 374، 367؛ عیاش، 38، 39؛ حمداوی، جغرافیا ... ، 22؛ احمد، 1/ 354؛ حماس، 253، 254، 257).
در سال 1912 م/ 1291 ش، به موجب معاهدۀ فاس و در پی توافق‌نامۀ 3 اکتبر 1904 میان فرانسه و اسپانیا، شمال مغرب (اقلیم ریف) به اسپانیا واگذار شد (داهش، دراسات، 101، 119؛ کورسل، 16, 19؛ سمارد، 14). ریفیها نیز از آن پس، به رهبری شخصیتهای گوناگون ــ که بارزترین آنها محمد امزیان، احمد ریسونی، رباط ابن قریش و عبدالکریم ریفی (ه‍ م) و فرزندش، محمد بودند ــ به مقابله با استعمارگران برخاستند (عیاش، 137؛ داهش، صفحات ... ، 61، 98، 99). این مبارزات به‌ویژه پس از پیروزی در نبرد انوال در 1921 م/ 1300 ش و آزادی ریف از اشغال اسپانیا، به تشکیل جمهوری ریف در 1922 م، به ریاست عبدالکریم خطابی ریفی انجامید (همان، 95، 96، 107، 116؛ سمارد، 34؛ شوارتس، 85, 86؛ هارت، 108)؛ اما با اتحاد فرانسه و اسپانیا در 1925 م، این منطقه بار دیگر در 1927 م، به اشغال آنان درآمد (داهش، همان، 213، 216). 
ریف پس از استقلال مراکش در 1958 م، شاهد قیامهای متعدد دیگری نیز بود که سرکوب شدند. جنبش حراک، که در پی مرگ محسن فکری، جوان ماهی‌فروش، در سال 2016 م شکل گرفت و به «حراک ریف» شهرت یافت، نمونه‌ای از اعتراضات در این منطقه است (شوارتس، 81, 84, 86).

مآخذ

ابن‌ابی‌زرع، علی، الانيس المطرب، به کوشش عبدالوهاب بن منصور، رباط، 1972 م؛ ابن‌خلدون، العبر، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، 1988 م؛ ابن‌سعید، الجغرافیا، به کوشش اسماعیل عربی، بیروت، 1970 م؛ ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، بیروت، 1992 م؛ احمد، مصطفى، اثر القبائل العربية فی الحياة المغربية، رباط، 1986 م؛ اصطخری، ابراهیم، المسالک و الممالک، بیروت، 2004 م؛ بادسی، عبدالحق، المقصد الشريف و المنزع اللطيف فی التعريف بصلحاء الريف، رباط، 1993 م؛ باندو، خ.، التاريخ السری لحرب الريف، ترجمۀ سناء شمیری، رباط، 2008 م؛ بوعیاشی، احمد، حرب الریف التحریریة، طنجه، 1974 م؛ حماس، محمد، «المد الصلیبی فی بلاد الریف و ظهور الزوایا الدینیة من خلال فصل من کتاب زوایا الدینیة بالمغرب لمیشو بیلر»، عصور الجديدة، الجزیره، 1435 ق/ 2014 م، شم‍ 14-15؛ حمداوی، جمیل، جغرافیا السکن و القصبات فی منطقة الريف، ناظور/  تطوان، 2017 م؛ همو، الموریسکیون فی منطقة الريف، ناظور/  تطوان، 2019 م؛ داهش، محمد علی، دراسـات فی تاریخ المغرب العربی المعاصر، بغداد، 2002 م؛ همو، صفحاتمن الجهاد و الکفاح المغربی ضد الاستعمار، بغداد، 2002 م؛ سکریج، احمد، الظل الوریف، فی محاربة الريف، بی‌جا، بی‌تا؛ سلاوی، احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دار البیضا /  دار الکتاب، بی‌تا؛ طیبی، عبدالرحمان، «تسرب نفوذ الزاویة الناصریة الی الریف خلال القرن التاسع عشر»، الرباطات و الزوایا فی تاریخ المغرب، به کوشش نفیسه ذهبی، دار البیضا، 1997 م؛ عیاش، جرمان، اصول حرب الريف، ترجمۀ محمد امین بزاز و عبدالعزیز تمسمانی خلوق، رباط، بی‌تا؛ لئون افریقی، حسن بن محمد وزان، وصف افریقیا، ترجمۀ محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، 1983 م؛ مولییراس، ا.، المغرب المجهول، ترجمۀ عزالدین خطابی، دار النجاح الجدیده، 2007 م؛ نیز:

Courcelle-Labrousse, V. and N. Marmié, La Guerre du Rif, Paris, 2008; Gaudio, A., Maroc du Nord: Cités Andalouses et montagnes Berbères, Paris, 1981; Hart, D. M., Tribe and Society in Rural Morocco, London, 2014; Mc Neill, J. R., The Mountains of the Mediterranean World, Cambridge, 1992; Nahhass, B. and A. Bendella, «Le Rif: Les Méandres d’une réconciliation», L’Année du Maghreb, Paris, 2021, no. 26; Schwarz, Ch. H., «Le Hirāk du Rif et la diaspora en Europe: Espaces mentaux enchevêtrés», Entanglements of the Maghreb, eds. J. Dihstelhoff et al., Bielefeld, 2021, vol. XLII; Sémard, P., La Guerre du Rif, Paris, 1926.
عاطفه زندی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: