روح بن زنباع
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 29 فروردین 1402
https://cgie.org.ir/fa/article/268944/روح-بن-زنباع
شنبه 24 آذر 1403
چاپ نشده
روحِ بْنِ زِنْباع، ابوزرعه (د 83 ق/ 702 م)، از مردان مشهور در دورۀ اموی. نسب او به بنیجُذام (ه م)، از تیرههای قحطانی، میرسید و نسبت جذامی بدو ازاینرو ست (ابنحزم، 240؛ ابنعساکر، 18/ 420؛ ذهبی، تـاریخ، 2/ 933؛ برای کنیۀ ابوزنبـاع، نک : همانجاهـا؛ برای روایتی حاکی از طعن بر صحت انتساب او به جذام، نک : کلبی، 191، 197). پدرش، زنباع، را به این سبب که با پیامبر (ص) دیدار کرده بود، جزو اصحاب شمردهاند (ابنعبدالبر، 2/ 564؛ مزی، 9/ 391-393؛ برای حدیـث منقول از او از پیـامبر (ص)، نک : ابنحجر، 1/ 551؛ بـرای اشارهای به نیای روح در ماجراهای اواخر خلافت عثمان، به روایت سیف بن عمر، نک : طبری، 4/ 559). بنیجذام از مدتها پیش از ظهور اسلام در شام، و بهویژه در مناطقی از اردن و فلسطین سکونت داشتند (نک : دسوقی، 73، 105؛ برای تفصیل، نک : ه د، جذام، بنی)، و روایتی حاکی است که زنباع، پدر روح، نیز در فلسطین زندگی میکرد (نک : ابنحجر، همانجا). به احتمال بسیار، روح در فلسطین به دنیا آمد و گفتهاند گرچه روزگار پیامبر (ص) را درک کرد، توفیق دیدار با آن حضرت را نیافت (ابونعیم، 2/ 305؛ ابنحجر، 1/ 524). میتوان احتمال داد که روح هنگام وفات پیامبر (ص)، خردسال بوده است (نیز نک : دنبالۀ مقاله). گفتهاند که روح در دورۀ معاویه، حاکم بعلبک بود و شتاب او در صدور حکم رجم، موجب تذکر معاویه به وی شد (بلاذری، 5/ 74، 94). در روایت دیگری که خالی از عناصر داستانی با زمینۀ ادبی نیست، معاویه به روح بن زنباع مأموریت داد تا با یکی از فرمانروایان عهد، بنابر قرائن، احتمالاً روم، معاهدۀ صلح منعقد کند و چون روح در این مأموریت، پس از دریافت مال هنگفتی، در تعیین شروط صلح، بر طرف مقابل آسان گرفت، معاویه سخت خشمگین شد و حتى قصد جان او کرد؛ اما روح با عبارتی که حاکی از فصـاحت و بلاغت وی بود (نک : دنبـالۀ مقـاله)، خواهان عفو و گذشت خلیفه شد و درنتیجه، معاویه از تصمیم خود بازگشت (همو، 5/ 74؛ ابنعبدربه، 2/ 156؛ ابنعساکر، 18/ 247؛ نیز نک : جهشیاری، 35-36). از دورۀ خلافت یزید، روح بن زنباع نقشهای مهمتری بر عهده گرفت؛ یزید او را بر جُند فلسطین گماشت (ابنعساکر، 18/ 240؛ ذهبی، سیر، 4/ 251). مقارن بیعت اهل تهامه و حجاز با عبدالله بن زبیر به خلافت، روح یکی از بزرگان سپاهی بود که یزید به فرماندهی مسلم بن عُقبۀ مُرّی به مدینه و مکه گسیل داشت (دینوری، 264؛ بلاذری، 5/ 324؛ نیز نک : یعقوبی، 2/ 251؛ ابوالفرج، 1/ 36-37). چون مسلم بن عقبه پس از قتل و غارت اهل مدینه (برای تفصیل، نک : ه د، حرّه)، بـرای سرکوب عبدالله بن زبیر راه به سـوی مکه سپرد، بنـابر روایـاتی، روح بن زنبـاع را بر مدینه گمـاشت (نک : بلاذری، 5/ 349، 357؛ طبری، 5/ 496). او تا هنگام مرگ یزید (ربیعالاول 64/ نوامبر 683) در مدینه بود و زمانی که حُصین بن نمیـر (ه م) به سمت شـام میرفت، چـون شنیـده شد که مردم مدینه با حصین قصد نبرد دارند، روح به منبر رفت و مردم را برحذر داشت (بلاذری، 5/ 367)؛ اما خود در مدینه نماند و اندکزمانی بعد، در زادگاه اجداد خود، فلسطین، به والی آنجا، حسّان بن مالک بن بحدل کلبی ــ دایی یزید ــ پیوست. چون حسان روی به سوی اردن نهاد تا روند انتخاب خلیفۀ بعدی را در دست گیرد، روح را بهجای خویش گماشت؛ اما اندکی برنیامد که ناتل بن قیس به نفع عبدالله بن زبیر به پا خاست و روح را از فلسطین راند (همو، 6/ 264؛ نیـز نک : طبـری، 5/ 531؛ ابوالفرج، 19/ 142؛ ابنعبـدربه، 4/ 395). بدینترتیب، روح به جابیه (ه م) رفت که در آنجـا، بحث بر سر انتخاب خلیفۀ بعدی سخت در جریان بود (بلاذری، 6/ 266). روح، دل با مروان بن حکم داشت و در خطابهای که ایراد کرد، از دیگر نامزدان خلافت، عبدالله بن عمر را «ضعیف»، و عبدالله بن زبیر را «منافق» خواند و همگان را به بیعت با «شیخ قریش» فراخواند و چنین به نظر میرسد که سخنان او بر حاضران در جابیه، در بیعت با مروان مؤثر افتاد (همو، 6/ 267؛ طبری، 5/ 536-537؛ نیز نک : یعقوبی، 2/ 255-256). مروان بن حکم، پس از غلبه بر رقیبان و دشمنان در مَرجِ راهِط، بر سر راه به سوی مصر، روح بن زنباع را بر فلسطین گماشت (بلاذری، 6/ 363)، و چون حکومت فلسطین را به فرزندش، عبدالملک سپرد، روح بن زنباع را جانشین او قرار داد (همو، 6/ 286). به احتمال بسیار، از این هنگام بود که اعتماد و اطمینان عبدالملک به روح پیوسته افزایش یافت و گفتهاند که در دورۀ خلافت عبدالملک، کسی همچون روح بن زنباع نزد او منزلت نداشت (دینوری، 286؛ طبری، 6/ 412؛ نیز نک : یعقوبی، 2/ 280)؛ چندانکه او را همچون یکی از اعضای خاندان خود میدانست (بلاذری، 7/ 139: «انتَ مِنّـا»). روح ــ کـه خـانۀ او در محلـهای در دمشق شناخته شده بود (نک : ابنعساکر، همانجا؛ نیز نک : ذهبی، همانجا) ــ بیشتر در ملازمت عبدالملک به سر میبرد (ابنعساکر، همانجا) و خلیفه با او در امور مهم رایزنی میکرد و به او مأموریتهایی میسپرد (بلاذری، 7/ 261؛ طبری، 6/ 412؛ نیز نک : جهشیاری، 36). ماجرایی هم حاکی از میزان اطاعت کامل او از خلیفه نقل شده است (نک : بلاذری، 7/ 262). بیسبـب نبـود کـه عبدالملـک او را «شامی الطاعه» خوانده بود (جهشیاری، 35؛ ابنحجر، 1/ 524؛ نیز نک : بلاذری، 13/ 408- 409؛ ابنعبـدربه، 2/ 234-235). این مـایه از قرب و ملازمت با خلیفه، موجب شد تا بعدها منزلت او را نزد عبدالملک در مقامی همچون «وزیر» بدانند (ابنخلکان، 2/ 30؛ ذهبی، همانجا)؛ بهویژه که گفتهاند در شمار کاتبان عبدالملک جای داشت و خلیفه چیرگی او را در کار کتابت، به ایرانیان تشبیه کرده بود (جهشیاری، همانجـا: «فارسی الکتابه»؛ نیز نک : ابنعبدالبر 2/ 503؛ ابنحجر، همانجا). روح بن زنباع در معرفی حجاج بن یوسف (ه م) به عبدالملک نیز نقش داشت (ابنعبدربه، 5/ 14؛ ابنعدیم، 5/ 2066؛ ابنخلکان، همانجا).پس از مرگ روح بن زنباع (نک : بلاذری، 7/ 262؛ ابنعساکر، 18/ 251؛ ذهبی، تاریخ، 2/ 933)، نسل او از طریق چند فرزندش، سَلَمه، زرعه، روح، یزید و ضبعان ادامه یافت و از خاندان روح ابن زنباع در فلسطین و اندلس یادی به میان آمده است (بلاذری، 9/ 233، 320؛ طبری، 5/ 459؛ ابنابیحاتم، 2/ 161؛ کندی، 125؛ مزی، 9/ 392، 11/ 281؛ مقریزی، المواعظ ... ، 2/ 68؛ ابنحبیب، 1/ 150؛ ابنفرضی، 1/ 222). از میـان اعقـاب او، ثـابت بن نعیم (مق 127 ق)، در اواخر خلافت بنیامیه، والی فلسطین بود؛ اما سر به شورش برداشت و پس از نبردهـایی، سرانجـام به قتـل رسید (برای تفصیل، نک : بلاذری، 9/ 233 بب ؛ طبری، 7/ 312 بب ؛ مقریزی، المقفى ... ، 2/ 371-372؛ برای شورش حَکَم بن ضبعـان بن روح در همین دوره در فلسطین، نک : بلاذری، 9/ 320). همۀ محدثان و رجالشناسان بر این نکته تأکید کردهاند که روح بن زنباع از اصحاب نبود. تنها مسلم بن حجاج، او را در شمـار اصحاب قرار داده (1/ 344؛ نیز نک : ابنعساکر، 18/ 246)، و از رد و نقد رجالشناسان بعدی نیز در این باب برکنار نمانده است (نک : ذهبی، سیر، 4/ 251). بعید نیست که سند مسلم، حدیثی باشد که از روح بن زنبـاع از پیامبر (ص) نقل شده است (نک : ابنقانع، 2/ 647- 648؛ ابـونعیـم، 2/ 305) و آن را مرسـل دانستـهانـد (نک : ابنعساکر، 18/ 240). بههرحال، روح بن زنباع از پدرش و کسانی چون معاویه و تمیم الداری و عبادة بن صامت و کعب الاحبار روایت میکرد و پسرش، روح و شرحبیل بن مسلم و یحیی بن ابیعمرو شیبانی و شماری دیگر، از او استماع کرده بودند (نک : ابنعساکر، ذهبی، همانجاها).روح بن زنباع به سخنوری شهره بود (ابنعبدربه، 1/ 20، 4/ 54-55)، و در مآخذ عبارات حکمتآمیزی نیز به او نسبت داده شده است (نک : ابنقتیبـه، 1/ 102؛ حصـری، 1/ 504-505؛ ابوحیـان، 52؛ ابنحمدون، 4/ 126، 368؛ ابنازرق، 2/ 119؛ نیز نک : التاج، 58؛ برای دعایی که گفتهاند برای رفع هراس از صاعقه به عبدالملک تعلیم داد، نک : ابنعساکر، 18/ 248).
ابنابیحاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، 1371 ق/ 1952 م؛ ابنازرق، محمد، بدائع السلک، به کوشش علی سامی نشار، بیروت، 1427 ق/ 2006 م؛ ابنحبیب، عبدالملک، کتاب التاریخ، به کوشش عبدالغنی مستو، بیروت، 1429 ق/ 2008 م؛ ابنحجر عسقلانی، احمد، الاصابة، قاهره، 1328 ق؛ ابنحزم، علی، جمهرة انساب العرب، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1960 م؛ ابنحمدون، محمد، التذکرة الحمدونیة، به کوشش احسان عباس و بکر عباس، بیروت، 1996 م؛ ابنخلکان، احمد، وفیات؛ ابنعبدالبر، یوسف، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، 1380 ق/ 1960 م؛ ابنعبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، 1402 ق/ 1983 م؛ ابنعدیم، عمر، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1409 ق/ 1988 م؛ ابنعساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، 1415 ق/ 1995 م؛ ابنفرضی، عبدالله، تاریخ علماء الاندلس، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1429 ق/ 2008 م؛ ابنقانع، عبدالباقی، معجم الصحابة، به کوشش خلیل ابراهیم قوتلای، بیروت، 1424 ق/ 2004 م؛ ابنقتیبه، عبدالله، عیون الاخبار، قاهره، دار الکتب المصریة، 1996 م؛ ابوحیان توحیدی، علی، الصداقة و الصدیق، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، 1421 ق/ 2000 م؛ ابوالفرج اصفهانی، علی، الاغانی، به کوشش احسان عباس و دیگران، بیروت، 1423 ق/ 2002 م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، معرفة الصحابة، به کوشش محمد راضی حاج عثمان، ریاض، 1408 ق/ 1988 م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، 1417 ق/ 1996 م؛ التاج، منسوب به جاحظ، به کوشش احمد زکی پاشا، قاهره، 1332 ق/ 1914 م؛ جهشیاری، محمد، الوزراء و الکتاب، به کوشش مصطفێ سقا و دیگران، قاهره، 1357 ق/ 1938 م؛ حصری قیروانی، ابراهیم، زهر الآداب، به کوشش یوسف علی طویل، بیروت، 1993 م؛ دسوقی، محمد عزب، القبائل العربیة فی بلاد الشام، قاهره، 1998 م؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1379 ق/ 1959 م؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 2003 م؛ همو، سیر؛ طبری، تاریخ؛ کلبی، هشام، مثالب العرب، به کوشش جاسم یاسین درویش و سلیمة کاظم حسین، دمشق، 2015 م؛ کندی، محمد، الولاة و القضاة، به کوشش رُوِن گست، بیروت، 1908 م؛ مزی، یوسف، تهذیب الکمال، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1403 ق/ 1983 م؛ مسلم بن حجاج، الکنى و الاسماء، به کوشش محمد احمد قشقری، مدینه، 1404 ق/ 1984 م؛ مقریزی، احمد، المقفی الکبیر، به کوشش محمد یعلاوی، بیروت، 1427 ق/ 2006 م؛ همو، المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، به کوشش ایمن فؤاد سید، لندن، 1422 ق/ 2002 م؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، دارصادر.
علی بهرامیان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید