رکن الدین کاشانی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 21 فروردین 1402
https://cgie.org.ir/fa/article/268901/رکن-الدین-کاشانی
شنبه 24 آذر 1403
چاپ نشده
رُکْنُالدّینِ کاشانی، رکنالدین بن عماد دبیر (د پس از 738 ق/ 1337 م)، ملقب به «دبیر معنوی»، صوفی طریقۀ چشتیه در هند، و نویسندۀ چند اثر مهم عرفانی. بهرغم شهرت رکنالدین در حلقههای چشتیۀ عصر خود و نقش مهم او در انتقال تعالیم چشتیه در دکن، بهویژه در ثبتوضبط تعالیم شفاهی شیخ خود، برهانالدین غریب هانسوی (د 738 ق)، از جزئیات زندگی وی، اطلاع چندانی در دست نیست و از سوانح احوال دیگر اعضای خاندانش، ازجمله حمادالدین و مجدالدین کاشانی نیز تاکنون جز اندکی یافت نشده است. بااینهمه، میدانیم که او در خاندانی دانشور و صوفیمشرب به دنیا آمد که از کاشان به دهلی کوچیده بودند و ظاهراً در شمار مردمانی بودند که به فرمان محمد بن تغلق (سل 725-752 ق/ 1325-1351 م) در 727 ق، از دهلی به دیوگیر (دولتآباد) دکن رفتند و در آنجا ساکن شدند (حسین، 1-2؛ دربارۀ کوچ اجباری اهالی دهلی به دیوگیر به فرمان محمد بـن تغلق، نک : هندوشـاه، 1/ 455- 458) و پیـش از آن، در حلقههای چشتیه، و بهویژه نزد شیخِ نامدارِ این سلسله، فریدالدین گنج شکر (د 664 ق/ 1266 م)، پایگاهی بلند داشتند و شیخْ آنان را در کلام خویـش گرامی میداشـت (نک : مجدالدین، گ 3). در دولتآباد، تمامی اعضای این خاندانْ دست ارادت به برهانالدین غریب دادند (رکنالدین، نفائس ... ، گ 34-35؛ حمادالدین، گ 147؛ لعلی، 514؛ آزاد، 5)، جز عماد دبیر، پدر رکنالدین، که اجل مهلتش نداد (حمادالدین، گ 48- 49؛ قس: لعلی، همانجا، که نام وی در آنجا عماد دهر ضبط شده، و بیگمان تصحیف کلمه یا ناشی از بدخوانی مصحح است). برهانالدین غریب نیز سخت به این خاندان، بهویژه برادران کاشانی حرمت مینهاد و حتى خود را برادر پنجم آنان میخواند (رکنالدین، همان، گ 92، 95، 118؛ برای نام 3 برادر رکنالدین، نک : همان، گ 35؛ حمادالدین، گ 18). بههرروی، باآنکه رکنالدین در دستگاه ملوک و امیران خدمت میکرد و در زمرۀ دبیران و دیوانیان محمد بن تغلق در دولتآباد بود، به برهانالدین غریب دست ارادت داد و نزد وی تربیت روحانی یافت (رکنالدین، همان، گ 107، خویشگی، گ 249 الف؛ نیز نک : حسین، 2، که تاریخ تشرف رکنالدین را 732 ق/ 1332 م ذکر میکند). وی بهرغم میل به عزلت و گوشهنشینی و ترک خدمت سلطان و کار دیوانی، به توصیۀ شیخ، همچنان در مقام خود ماند و در «مصالح خلق» کوشید و بعدها بهسبب نگارش شمائل الاتقیا، از سوی شیخ به «دبیر معنوی» نیز ملقب گشت (رکنالدین، همان، گ 52، 107، شمائل ... ، 3؛ حمادالدین، گ 138؛ مجدالدین، گ 29- 30؛ ارنست، «خلد ... »، 72). البته در این میان، قول حسنی که وی و برادرش، حمادالدین را شاگردان زینالدین شیرازی ــ خلیفۀ برهانالدین غریب ــ میداند، ظاهراً مربوط بـه پیش از درگذشت برهانالدین، و فراگیری علوم نزد زینالدین است؛ زیرا از اشارات خود رکنالدین چیزی جز صِرفِ دوستی میان او و زینالدین در آن ایام برنمیآید (نک : عبدالحی، 2/ 37، 44؛ دربارۀ زینالدین شیرازی، نک : میرحسن، گ 3، 287- 288، 317، 322، 334-335؛ خویشـگی، گ 247). رکنالدین همچنین در طول حیات برهانالدین، زمینۀ آشنایی شماری از دوستان دولتمرد خود، ازجمله مخلصالملک کامران، مشهور به «ملک الملوک»، با وی و پیوستن ایشان به حلقۀ مریدان شیخ را فراهم آورد (نک : رکنالدین، همان، 2؛ مجدالدیـن، گ 21؛ خویشگی، گ 249 الف؛ ارنست، همان، 193-194). رکنالدین در خلدآباد درگذشت و در همانجا، در محوطۀ بیرونی آرامگاه برهانالدین غریب به خاک سپرده شد (نک : عبدالحی، همانجا؛ حسین، 3). ازآنجاکه وی چندی پس از درگذشت برهانالدین غریب در 738 ق نیز به تألیف شمائل الاتقیا اشتغال داشت و در مطاوی این کتاب (ص 39، 197، 317، 333، 386) هم بارها از زینالدین شیرازی بهعنوان خلیفۀ حاضر برهانالدین غریب نام میبرد، میتوان پنداشت که وی سالیانی چند، پس از تاریخ مذکور زنده بوده است (قس: مطیعالامام، 223، که بهاشتباه، تاریخ درگذشت وی را در 738 ق آورده است). همچنین از تصریح خود رکنالدین در شمائل الاتقیا (ص 3-4) مبنیبر آنکه نزدیک به یک سده، به مطالعۀ معارف صوفیه اهتمام داشت، پیدا ست که وی عمری طولانی داشته است.
1. شمائل الاتقیا، به فارسی (برای نامهای دیگر آن، ازجمله شمـائل انقیـا و دلائل اتقیـا، شمائل الاتقیا و محـامد الاصفیا، نک : اشرف، VIII/ 135؛ منزوی، 3/ 1666-1667)؛ رسالهای دانشنامهای در سلوک عرفانی است که رکنالدین پس از نگارش نفائس الانفاس با کسب اجازه از برهانالدین غریب به تألیف آن پرداخت و بهسبب دربرداشتن «شمائل اتقیا و اولیا» و «احوال ازکیا و اصفیا» آن را شمائل الاتقیا نام نهاد. تألیف این اثر سالها پس از مرگ شیخ به پایان رسید (نک : رکنالدین، همان، 3، 8). این کتـاب در 4 «قسم» و 91 «بیان» سامان یافته است و هر فصل آن، همچون دستینههای صوفیه با نقلقولهایی از قرآن و حدیث آغاز میشود و به دنبال آن، گزیدههایی از آثار تفسیری، فقهی، کلامی و انبوهی از منابع صوفیه میآید. مؤلف گاه نیز مناسب مقال، سخن را با اشعاری از سعدی و دیگر شاعران بزرگ ایران میآراید (برای نمونه، ص 27، 54، 164، 180، 275- 278، 319). وی در دیباچۀ کتاب، فهرست کتابشناختی تمام مآخذ خود را که شمارشان به 250 کتاب میرسد، آورده است (ص 4- 8، نیز نک : ارنست، همان، 251-263)؛ همچنین برای اطمینان خاطر خواننده از صحت اقوال و روایات، نام منبع را نیز ذکر میکند (ص 14-16)؛ هرچند که وی در استفاده از این منابع، رویکردی آزاد به نقلقول دارد و حتى شرح و تفسیرهایی بر آنها میافزاید که گاه با مراد اصلی منابع متفاوت است و بر جنبههایی دیگر تأکید دارد؛ برای نمونه، میتوان به سخنان او در باب شیوههای خاص تعلیم مریدان یا به موضوع «پیر» و «ولایت» اشاره کرد (نک : ارنست، «تفسیر ... »، 10، 6-7). بااینهمه، این کتاب از نظر ارائۀ کاملترین فهرست آثار دینی و عرفانی رایج در عهد سلاطین دهلی (602-932 ق/ 1206-1526 م)، دربرداشتن تعالیم شفاهی برهانالدین غریب، بیان پارهای از ویژگیهای طریقۀ چشتیه (ازجمله تلقی چشتیه از اسلاف خود، تأکید بیشتر آنان بر نقش پیر در قیاس با اسلافشان در ایران، انتقال اختیارات روحانی پیر با بهارثبردن مردهریگ معنوی وی، همچون عصا، سجاده و تسبیح به گونهای تشریفاتی)، نقل پارههایی از برخی آثارِ تاکنون مفقودِ مؤلف (نک : دنبالۀ مقاله)، یا برادرش، حمادالدین، ازجمله حصول الوصول و اسرار الطریقة، اهمیتی ویژه دارد (برای نمونه، نک : ص 6، 12، 16، 140، 143-145، 165، 326، 358؛ نیـز نک : ارنست، همـان، 6-10، «خلـد»، 76). وجـود نسخههـای متعدد شمائل الاتقیا در کتابخانههای مختلف شبهقاره، نشان از رواج و حسن قبول آن، در میان اهل تصوفِ آن دیار دارد (برای نمونه، نک : فهرست نسخههای خطی کتابخانه ... ، 174). این کتاب به کوشش غلام مرتضى در 1347 ق/ 1929 م در حیدرآباد چاپ سنگی شد. گویا این کتاب یک بار نیز به قلم میران یعقوب چشتی (د 1074 ق/ 1663 م) به زبان اردوی دکنی ترجمه شده بود (نک : قادری، 1/ 329- 332؛ ارنست، همانجا). افزونبر آن، گویا محققی از دانشگاه مرتهیواده نیز آن را به هندی جدید برگردانده است (نک : ارنست، «تفسیر»، 9). 2. نفائس الانفاس و لطایف الالفاظ، اثری است به فارسی، مشتملبر ملفوظات برهانالدین غریب در 48 مجلس، که دورۀ زمانی از محرم 32/ اکتبر 1331 تا صفر 738/ سپتامبر 1337 را دربرمیگیرد و همچون دیگر ملفوظات چشتیه از ساختار مبتنیبر خاطرهنگاری فوائد الفؤاد امیرحسن سجزی دهلوی (د 737 یا 738 ق/ 1337 یا 1338 م) پیروی میکند (نک : گ 5، 135؛ حسین، همانجا؛ ارنست، «خلد»، 71-72، همچنین دربارۀ فوائد الفؤاد بهعنوان نخستیـن اثر در گونـۀ ملفوظات و تأثیـر آن بـر آثـار بعدی، نک : 77-78). رکنالدین در دیباچۀ این اثر میگوید که در مصاحبت برهانالدین از «نفائس نصایح» شیخ، نصیبی وافر یافت و بر آن شد تا آنچه را از معارف و تعلیم صوفیه بر زبان شیخ میرفت تقریر کند. ازاینروی، به پیروی از امیرحسن سجزی، قالب خاطرهنگاری ملفوظات را برگزید و کوشید تا تعالیم شیخ را با حفظ خصلت شفاهی آن به نسلهای بعدی صوفیان چشتی منتقل کند (گ 2-3؛ ارنست، همان، 72). برهانالدین نیز این نیت را سخت پسندید و با نقل این بیت از نظامی گنجوی «به داوودی دلم را تازه گردان/ زبورم را بلندآوازه گردان»، بر این کار صحه نهاد و با یادآوری نقش سجزی در ثبت و ضبط تعالیم خواجه نظامالدین اولیا، وی را به پیروی از شیوۀ کار او برانگیخت (رکنالدین، همان، گ 10؛ برای تفصیل، نک : ارنست، همانجا). نفائس الانفاس بهسبب دربرداشتن تعالیم شفاهی برهانالدین، در بررسی رشد و گسترش تصوف چشتی در هند، بهویژه در حوزۀ دکن اهمیت بسیار دارد. این کتاب همچنین انگیزۀ تألیف آثار دیگری همچون احسن الاقوال حمادالدین کاشانی و غرایب الکرامات و عجایب المکاشفات مجدالدین کاشانی گشت و بهویژه بر شیوه و سبک نگارش کتاب نخست، تأثیری ژرف نهاد (مجدالدین، گ 3؛ ارنست، همان، 73-74). از نفائس الانفاس دو نسخه، یکی در کتابخانۀ شخصی فریدالدین سلیم در خلدآباد و دیگری، نسخهای به شمارۀ 73 در کتابخانۀ ندوة العلمای لکهنو موجود است (همان، 302، یادداشت 305؛ فهرست نسخههای خطی فارسی ... ، 327- 328). 3. رموز الوالهین، به فارسی، تفسیری بر قرآن، که در شمائل الاتقیا، پارههایی از آن نقل شده است (نک : رکنالدین، شمائل، 115، 118، 129-130، 152، 168- 169؛ ارنست، همان، 140). برخی محققان رسالۀ غریب را که در شمائل الاتقیا بارها از آن نقل قول شده است (برای نمونه، نک : ص 54، 60، 79، 81، 83، 92- 93)، از تألیفات رکنالدین برشمردهاند (صباحالدین، 288؛ حسین، 2)؛ هرچند که نام نویسندۀ حقیقی آن هیچگاه در شمائل الاتقیا نیامده، و تنها میتوان حدس زد که به قلم یکی از اعضای خاندان کاشانی نوشته شده است (ارنست، همان، 303، یادداشت، 326؛ نیز قس: خویشگی، گ 249، که بهاشتباه، احسن الاقوال، حصول الوصول و اسرار الطریقۀ حمادالدین کاشانی را به رکنالدین نسبت میدهد). افزونبراین، فهرستنگار کتابخانۀ سالار جنگ احتمال میدهد که کتاب طرفة الفقها (تألیف: 775 ق/ 1374 م)، اثر نویسندهای به نام رکن، از مریدان نصیرالدین چراغ دهلی (د 757 ق/ 1356 م)، اثر رکنالدین کاشـانی باشد (نک : اشـرف، IV/ 201؛ نیز نک : منـزوی، 7/ 442)؛ قولی که در صحت آن تردید وجود دارد. رکنالدین افزونبر اینکه با سنت شعر فارسی و اشعار شاعران بزرگ ایران، همچون خاقانی، نظامی، سعدی و مانند آنها نیک آشنا بود (نک : رکنالدین، نفـائس، گ 55، شمائل، 27، 54، 180، 275- 278، 319؛ حمادالدین، گ 58، 80)، خود نیز دستی در شعر داشت و ابیات پرشماری از وی در قالبهای گوناگون شعری در آثارش برجـای مـانده است (برای نمونـه، نک : نفـائس، 89-92، 132-133، شمائل، 2، 3، 4، 9، 11، 16، 17؛ حمادالدین، گ 82).
آزاد بلگرامی، میرغلامعلی، روضة الاولیا، اورنگآباد، 1310 ق؛ حسین، عطا، مقدمه بـر شمـائل الاتقیا (نک : هم ، رکنالدین کاشـانی)؛ حمادالدین کاشـانی، احسن الاقوال، نسخۀ خطی کتابخانۀ شخصی فریدالدین سلیم؛ خویشگی قصوری، غلام معینالدین، معـارج الولایة، نسخۀ خطی شم H-2517765، موجود در کتابخانۀ پنجاب لاهور؛ رکنالدین کاشانی، شمائل الاتقیا، به کوشش غلام مرتضى، حیدرآباد، 1347 ق؛ همو، نفائس الانفاس و لطایف الالفاظ، نسخۀ خطی کتابخانۀ شخصی فریدالدین سلیم؛ صباحالدین، عبدالرحمان، بزم صوفیه، کراچی، 1990 م؛ عبدالحی، نزهة الخواطر، حیدرآباد دکن، 1350 ق/ 1402 م؛ فهرست نسخههای خطی فارسی کتابخانۀ ندوة العلمای لکهنو، دهلی، 1986 م؛ فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ راجه محمودآباد لکهنو، به کوشش مهدی خواجه پیری، دهلی، 1408 ق؛ قادری، محیالدین، تذکرۀ اردو مخطوطات، دهلی، 1984 م؛ لعلی بدخشی، لعل بیگ، ثمرات القدس، به کوشش کمال حاجسیدجوادی، تهران، 1376 ش؛ مجدالدین کاشانی، غرایب الکرامات و عجایب المکاشفات، نسخۀ خطی کتابخانۀ شخصی فریدالدین سلیم؛ مطیع الامام، شیخ شرفالدین احمد بن یحیى منیری و سهم او در نثر متصوفانۀ فارسی، اسلامآباد، 1372 ش/ 1993 م؛ منزوی، خطی مشترک؛ میرحسن، هدایة القلوب و عنایة علام الغیوب، نسخۀ خطی کتابخانۀ شخصی فریدالدین سلیم؛ هندوشاه استرآبادی، محمدقاسم، تاریخ فرشته، به کوشش محمدرضا نصیری، تهران، 1387 ش؛ نیز:
Ashraf, M., A Concise Descriptive Catalogue of the Persian Manuscripts in the Sālār Jung Museum and Library, Hyderabad, 1967, vol. IV, 1983, vol. VIII; Ernst. C. W., Eternal Garden, New York, 1992; id., «The Interpretation of the Classical Sufi Tradition in India: The Shamā’il al-atqiyā of Rukn al-Dīn Kāshānī», Sufi, 1994.مسعود فریامنش
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید