رستم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 17 مهر 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/268188/رستم
چهارشنبه 26 دی 1403
چاپ نشده
رُسْتَم، مشهورترین پهلوان حماسۀ ملی ایران. در روایات حماسی ایران، رستم فرمانروای سیستان و جهانپهلوان دربار شاهان کیانی، کاووس و کیخسرو، است. او در زمان منوچهر پیشدادی متولد میشود و از عهد کیقباد تا دورۀ پادشاهی بهمن در حماسۀ ملی ایران حضور دارد. بخش مهمی از حماسۀ ملی ایران به کردارهای رستم اختصاص دارد و در فرهنگ ایرانی، وی نمونه و مثال اعلای پهلوانی است. کهنترین مأخذی که در آن از نام رستم یاد شده، سندی است یونانی، متعلق به 250 م، که در حومۀ شهر دورا ائورُپوس در میانرودان پیدا شده است؛ در این سند، نام رستم بهصورت Rōstamos آمده است که البته به این پهلوان و سرگذشت او اشاره ندارد، بلکه دربارۀ فردی عادی با همین نام است (سیمز ـ ویلیامز، 250). در «تاریخ» منسوب به فاوستوس بوزَند، که احتمالاً در سدۀ 5 م گردآوری شده، صورت ارمنی این نام Arostom آمده است (نولدکه، 47). همچنین بر مُهری از سدۀ 6 م، به خط براهمی، نامی بهصورت Rostama نوشته شده است (سیمز ـ ویلیامز، همانجا). نام این پهلوان، در متون زبانهای ایرانی میانه، بهصورت Rōtastahm ذکر شده است؛ ازجمله در دو منظومۀ فارسی میانۀ درخت آسوری (بند 41) و یادگار زریران (بند 28) (نک : «متنها ... »، 3, 112)، کـه اصل آنها به زبـان پهلوی اشکـانی بوده است (نک : تفضلی، 256، 267)؛ در منظومۀ درخت آسوری نام رستم و اسفندیار در کنار هم آمده، و احتمالاً سراینده به داستان نبرد این دو پهلوان توجه داشته است. متن جغرافیایی شهرستانهای ایران (بند 37)، که تحریر نهایی آن در سدۀ 3 ق/ 9 م انجام گرفته است (نک : همو، 265)، به بنای شهرهای زابل و فراه به دست رستم، و شعر پهلوی «دربارۀ آمدن شاه بهرام ورجاوند» (بند 2)، به جنگ رستم با تورانیان به کینخواهی سیاوش اشاره دارد (نک : «متنها»، 22, 161). در بندهشن (ص 364)، نبرد رستم و افراسیاب در زمان اسارت کاووس و سایر پهلوانان در هاماوران، و رهاشدن آنها به دست او ذکر شده است. دو منبع اخیر احتمالاً در دورۀ اسلامی تدوین شدهاند (کریستنسن، 77- 79، 98؛ تفضلی، 177). همچنین بخشهایی از داستان نبرد رستم و دیوان در متنی سغدی از سدۀ 9 م در دست است (سیمز ـ ویلیامز، 251)؛ این داستان ظاهراً روایت دیگری از جنگ رستم با دیوان مازندران است که در شاهنامه آمده، اما در بسیاری موارد با آن تفاوت دارد. یوستی (ص 266) و مارکوارت (ص 643) نام رستم را بهصورت واژۀ اوستاییِ *Raoδa-staxma-، به معنی «دارای تن نیرومند»، بازسازی کردهاند. هوبشمان (ص 251) این نام را برگرفته از *Rautas-taxma ایرانی باستان، به معنی «نیرومند چورود»، دانسته است و سیمز ـ ویلیامز (ص 250) و امیدسالار (ص 36) هم برای نام پهلوان همین اشتقاق را پیشنهاد کردهاند. به عقیدۀ دیویدسن (ص 142) نیز نام رستم از این واژۀ ایرانی باستان گرفته شده، و به معنی «دارای نیروی جریان آب» است. اشتقاق اخیر نشان میدهد که صورت روستم (با واو مجهول)، که در برخی متون فارسی نو آمده است، اصالت دارد و احتمالاً شکل مشهور رستم تخفیفیافتۀ آن است (سیمز ـ ویلیـامز، 251). شِروو اشتقاق این نام را از واژۀ ایرانی باستان *Rautas-tauhma (آبْتخمه) میگیرد (ص 164). در شاهنامه، گذشته از نام رستم، از او با القاب تهمتن، پیلتن و تاجبخش نیز یاد شده است. در حماسۀ ملی ایران، رستم فرزند زال و نوادۀ سام است و نسب وی از سوی پدر، به گرشاسپ، و از این طریق، به جمشید میرسد (اسدی، 42-44؛ تاریخ ... ، 50). مادر رستم، رودابه دختر مهراب، پادشاه کابل، از اعقاب ضحاک است (فردوسی، 1/ 204، 309). بخش اصلی داستانهای رستم و پدرش زال و کردارهای آنها از طریق شاهنامۀ فردوسی به ما رسیده است. براساس روایت شاهنامه، رستم هنگام تولد چنان درشت بود که مادرش رودابه توانایی وضع حمل نداشت. زال، پدر رستم، از پرورندهاش، سیمرغ، یاری خواست و به توصیۀ آن مرغ، پهلوی رودابه را شکافتند و کودک را بیرون آوردند (همو، 1/ 266-267). برطبق شاهنامه، نخستین کردار نمایان این پهلوانْ آوردن کیقباد از البرزکوه است (همو، 1/ 339-340). کشتن پیل سپید و فتح دژ سپند نیز در شمار اعمال روزگار جوانی این پهلوان بوده، که در بخشهای الحاقی شاهنامه آمده است (خالقی، 161-166). رستم در زمان پادشاهی کاووس به مازندران میرود، از هفتخان میگذرد، دیو سپید را میکشد، کاووس و سایر پهلوانان را که در دست وی اسیر بودند، میرهاند و آن سرزمین را فتح (فردوسی، 2/ 21-62)، و در نبردی دیگر، این پادشاه را از زندان شاه هاماوران آزاد میکند (همو، 2/ 82-87) و لقب «جهانپهلوان» را که پیشتر به پدرش زال و نیای وی سام تعلق داشت، به دست میآورد (همو، 2/ 93). از کردارهای مهم دیگر او در عهد کاووس، نبرد با پسر خود، سهراب است که طی آن، بیآنکه فرزندش را بشناسد، وی را میکشد (همو، 2/ 185-187). در زمان همین پادشاه، رستم پرورش سیاوش، پسر کاووس را به عهده میگیرد (همو، 2/ 207) و پس از کشتهشدن این شاهزاده به فرمان افراسیاب، به توران هجوم میبرد، سرخه، پسر افراسیاب را به انتقام خون سیاوش به قتل میرساند و 6 سال به جای افراسیاب، که از بیم او گریخته بود، در توران پادشاهی میکند (همو، 2/ 391-405). در زمان کیخسرو، و در جریان جنگهای خونخواهی سیاوش، رستم بر پهلوانان کشانی، اشکبوس و کاموس، و بر ساوه، شنگل، گهارگهانی و خاقان چین چیره میشود (همو، 3/ 182- 239)، با پولادوند دیو کشتی میگیرد و وی را مغلوب میسازد (همو، 3/ 271- 279) و در راه بازگشت به سیستان، قلعهداری آدمخوار به نام کافور را میکشد و قلعۀ او را فتح میکند 3/ 257). در همین دوره، این پهلوان اکوان دیو را میکشد (همو، 3/ 291-294) و بیژن، پهلوان ایرانی را از چاهی که به فرمان افراسیاب در آن زندانی بود، نجات میدهد (همو، 3/ 380-382). در آخرین کردار مهم رستم، نبرد با اسفندیار، شاهزادۀ رویینتن کیانی، در زمان پادشاهی گشتاسپ اتفاق میافتد. در این نبرد، رستم نخست بهسبب رویینتنیِ هماورد از او شکست میخورد، اما به راهنمایی سیمرغ، تیری از چوب گز میسازد و چشم اسفندیار را که تنها نقطۀ آسیبپذیر بدن او ست، هدف میگیرد و وی را میکشد (همو، 5/ 376-416). در زمان پادشاهی بهمن، رستم با حیلۀ برادرش شغاد و پادشاه کابل در چاهی پر از نیزه میافتد و همراه با اسبش رخشْ جان میسپارد (همو، 5/ 442-455). در دورۀ اسلامی، داستانهای جدیدی برای رستم ساخته شد. بعضی از این داستانها، مانند جهانگیرنامه و برزونامه، الگوبرداری از داستانهای کهنتر این پهلواناند و مانند داستان رستم و سهراب دربارۀ جنگ او با فرزندش، و یا مانند برزونامه دربارۀ نبرد وی با نوهاش هستند. با گسترش اسلام در میان ایرانیان، عناصر دین تازه به داستانهای این پهلوان کهن راه یافت و داستانهای جدیدی دربارۀ رستم به وجود آمد که در آنها او مسلمان میشود و در کنار شخصیتهای مذهبی اسلامی با کافران میجنگد. دستهای از این داستانها دربارۀ رویارویی رستم و حضرت علی (ع) است که برطبق آنها، پهلوان سیستانی نخست با امام (ع) میجنگد و شکست میخورد و پس از آن، مسلمان میشود (سرودی، 368-383). داستان دیگری که در منظومۀ حماسی زرینقبانامه آمده، دربارۀ آمدن رستم و زال به دربار حضرت سلیمان (ع) و نبرد با دشمنان او ست. این داستانها احتمالاً در عصر صفوی به وجود آمدهاند (آیدنلو، 36). دربارۀ کردارها و حوادث زندگی رستم در منابعی غیر از شاهنامه نیز سخن رفته است و گاه، این منابع روایت دیگری از سرگذشت و داستانهای این پهلوان بازمیگویند. در منابع و تواریخ دورۀ اسلامی که از ترجمههای خداینامه استفاده کردهاند، اشارههایی به داستانهای رستم شده است. این اشارهها دراصل، قسمتی از سرگذشت شاهان است که رستم در آنها نقشی بر عهده داشته است. رهاندن کاووس از زندان حمیریان (طبری، 1/ 508؛ دینوری، 79؛ نهایة ... ، 353)، پروردن سیاوش (طبری، 1/ 504-505)، حمله به توران برای کینخواهی سیاوش (همو، 1/ 507)، جنگ رستم و اسفندیار (همو، 1/ 564؛ دینوری، 25-26؛ نهایة، 82-84) و کشتهشدن رستم به دست بهمن (طبری، 1/ 568)، ازاینگونه روایات است. فردوسی در آغاز داستان کشتهشدن رستم به دست شغاد، از شخصی به نام آزادسرو یاد میکند که در روزگار احمد سهل (د 307 ق/ 919 م) در مرو میزیست و داستانهای فراوانی از رستم میدانست (5/ 439). به نظر میرسد که سرگذشت رستم نیز همچون داستانهای پدرانش در شاهنامۀ منثور ابوالمؤید بلخی آمده بوده است (بلعمی، 180). در کتاب مجهولالمؤلف تاریخ سیستان نیز روایتی از داستانهای این پهلوان و نیاکانش آمده، که با آنچه بلعمی از شاهنامۀ ابوالمؤید بلخی آورده است، مطابقت دارد. در میان منابع سدۀ 4 ق/ 10 م که به داستانهای رستم اشاره کردهاند، باید از البدء و التاریخ، نوشتۀ مطهر بن طاهر مقدسی، نام برد که روایتی منفرد و متفاوت از سایر منابع دربارۀ نبرد رستم و شاه هاماوران / حمیر دارد (1/ 505). در سدۀ 6 ق/ 12 م، شهمردان بن ابیالخیر در نزهتنامۀ علایی، براساس شاهنامۀ رستم لارجانی و کتابی که پیروزان، معلم شمسالملک فرامرز بن علاءالدوله در دربار امرای کاکویه گرد آورده بود، داستانهایی از رستم و سایر شخصیتهای حماسۀ ملی نقل میکند که در دیگر منابع نشانی از آن نیست؛ مطابق این منبع، رستم همراه با کیخسرو به تسخیر دژ دیوان میرود (ص 269). سرگذشت رستم و روایات پهلوانیهای او احتمالاً از پیش از اسلام به ادبیات همسایگان ایران نیز راه یافته بود. موسى خورنی، مورخ ارمنی در سدۀ 7 م، به داستانهای رستم و نیروی او که برابر 120 فیل بود، اشاره میکند (نک : نولدکه، 44). مقـارن ظهور اسلام، یکی از مخالفان پیامبر (ص)، به نام نضر بن حارث، به قصد معارضه با قرآن، داستان رستم و اسفندیار را برای مردم مکه نقل میکرد و در آن رستم را «الشدید» میخواند (ابنهشام، 1/ 358)؛ صفتی که در الاخبار الطوال دینوری (ص 4) و تاریخ طبری (1/ 507) نیز برای پهلوان آمده است. بخش اصلی منظومههای حماسی که به تقلید از شاهنامه سروده شدهاند و حلقۀ حماسۀ سیستان را میسازند، به سرگذشت فرزندان و اعقاب رستم اختصاص دارد. در شاهنامه، رستم دو پسر به نامهای سهراب و فرامرز دارد. اعقاب رستم به قلمرو حماسه و داستان محدود نیستند. برطبق تاریخ سیستان، نسب فرمانروایان آن منطقه تا پیش از ورود اسلام، به رستم میرسید (ص 54). اشاره به رستم و ماجراهای او، منحصر به منظومههای حماسی فارسی، که به پیروی از شاهنامه سروده شدهاند و بیشتر به سرگذشت فرزندان او یا پیشینان وی اختصاص دارند، نیست. نام این پهلوان و سرگذشت وی یکی از پرتکرارترین و مهمترین بخشهای حماسۀ ملی ایران است که به متون عرفانی نیز راه یافته است. از مضمون گذشتن رستم از هفتخان و کشتن دیو سفید بارها در آثار عارفان استفاده شده است. سنایی غزنوی از نخستین شاعرانی است که کردارهای رستم، دیوکشی و هفتخان او را در شعر خود آورده، و از آن برداشت عرفانی کرده است (ص 42). کشتن اسفندیار با تیر گز و راهنمایی سیمرغ و رهاندن بیژن از چاه، دستمایۀ تعبیر و تفسیرهای عرفانی شده است. مفصلترین تفسیر عرفانی از کشتهشدن اسفندیار به دست رستم در رسالۀ عقل سرخ شیخ اشراق آمده است (سهروردی، 84-85). عطار نیز در منظومۀ الٰهینامه از رهانیدهشدن بیژن از چاه به دست رستم با تعابیر عرفانی یاد کرده، و رستم را رمز پیر دانسته است (ص 183). در میان پیروان آیین یارسان و اهل حق، رستم و دیگر شخصیتهای حماسۀ ملی ایران، اصطلاحاً «ذرۀ ذات» اولیا و مقدسان آن آیین دانسته میشوند؛ به باور آنها، رستم ذرۀ ذات پیر بنیامین (جیحونآبادی، 164)، و یکی از 28 کمربستۀ حضرت علی (ع) است (همو، 195-196).
آیدنلو، سجاد، مقدمه بر زرینقبانامه، به کوشش همو، تهران، 1393 ش؛ ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویة، به کوشش مصطفى سقا و دیگران، بیروت، 1975 م؛ اسدی طوسی، علی، گرشاسبنامه، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1317 ش؛ امیدسالار، محمود، «ببر بیان»، جستارهای شاهنامهشناسی، تهران، 1381 ش؛ بلعمی، محمد، تاریخ، به کوشش محمدتقی بهار و محمد پروین گنابادی، تهران، 1386 ش؛ تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1381 ش؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، تهران، 1377 ش؛ جیحونآبادی، نعمتالله، شاهنامۀ حقیقت، به کوشش محمد مکری، تهران، 1345 ش؛ خالقی مطلق، جلال، «معرفی قطعات الحاقی شاهنامه»، گل رنجهای کهن، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1376 ش؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قم، 1368 ش؛ دیویدسن، الگا، شاعر و پهلوان در شاهنامه، ترجمۀ فرهاد عطایی، تهران، 1378 ش؛ سنایی، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1380 ش؛ سهروردی، یحیى، عقل سرخ، به کوشش رضا کوهکن، تهران، 1390 ش؛ شهمردان بن ابیالخیر، نزهتنامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، 1362 ش؛ طبری، تاریخ؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، الٰهینامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1388 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1385 ش؛ کریستنسن، آرتور، کیانیان، ترجمۀ ذبیحالله صفا، تهران، 1381 ش؛ مقدسی، مطهر، آفرینش و تاریخ، ترجمۀ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1374 ش؛ نولدکه، تئودُر، حماسۀ ملی ایران، ترجمۀ بزرگ علوی، تهران، 1384 ش؛ نهایة الارب فی اخبار الفرس و العرب، منسوب به اصمعی، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1375 ش؛ نیز:
Bundahišn (Zoroastrische Kosmogonie und Kosmologie), ed. F. Pakzad, Tehran, 2005; Hübschmann, H., Persische Studien, Strasbourg, 1895; Justi, F., Iranisches Namenbuch, Marburg, 1895; Markwart, J., «Beiträge zur Geschichte und Sage von Erān», ZDMG, 1895, vol. XLIX; The Pahlavi Texts, ed. J. M. Jamasp-Asana, Bombay, 1897; Sims-Williams, N., «Rustam and His Zīn-i palang», From Aṣl to Zā’id: Essays in Honour of Éva M. Jeremiás, ed. I. Szánto, 2015; Skjaervo, P. O., «Eastern Iranian Epic Traditions II: Rostam and Bhīṣma», Acta Orientalia Academiac Scientiarum Hungaricae, 1998, vol. LI; Soroudi, S., «Islamization of the Iranian National Hero Rustam as Reflected in Persian Folkales», Jerusalem Studies in Arabic and Islam, 1980, vol. II. لیلا ورهرام
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید