صفحه اصلی / مقالات / عروس گلی /

فهرست مطالب

عروس گلی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 7 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

عَروسْ‌گُلی، یـا عروس‌گولی، از آیینهای نمایشی پیش از نوروز در استانهای گیلان و مازندران. 
این مراسم در مناطق و روستاهای مختلف گیلان و مازندران همچون مَلومه، دیلمان، سیاهکل، لاهیجان، زیکسار، صومعه‌سرا، کلکاسرای، رودسر، جَفرود، خمام، جوپُشت، تنکابن و لشت‌نشا به مدت 4 یا 5 روز اجرا می‌شود (انجوی، 1 / 111). زمان اجرای نمایش در نقاط مختلف گیلان و مازندران متفاوت است، چنان‌که در سیاهکل اواخر بهمن، در بعضی از دهات سیاهکل 20 روز مانده به عید، در زیکسار 15 روز مانده به نوروز، در جفرود غروب روز آخر سال (همو، 1 / 122)، و در روستای جوپشت رشت از چهارشنبه‌سوری تا 25 فروردین است (عسکری، 28). 
این نمایش در گیلان و دیلمستان با عناوین عروس‌کوله، آروس‌گوله (نوشین، 106-107)، عروس‌کولشی (شکری، 146)، عروس‌گُلک (میرشکرایی، «کوسه‌گردی»، 56)، عروس‌غولِ (انجوی، 1 / 111)، و در غرب مازندران (تنکابن) با عنوان پیربابو (نصری، خنیاگران ... ، 147؛ انجوی، 1 / 132) و عروس‌بابو شناخته می‌شود (نصری، فرهنگ ... ، 1 / 556). 
بخش اول نام این نمایش از یکی از شخصیتهای آن به نام عروس گرفته شده، اما دربارۀ بخش دوم، که به صورتهای گل و گول و غول آمده، نظرها مختلف است: برخی آن را برگرفته از شخصیت غول نمایش می‌دانند که عروس را می‌دزدد، و برخی دیگر همان گُل می‌دانند که به طبیعت سرسبز منطقه اشاره دارد (نک‍ : بشرا، 49). عروس‌گلی را شکل دگرگون‌شده‌ای از مراسم کهن کوسه‌برنشین (ه‍ م) دانسته‌اند (خوروش، 29؛ انجوی، 1 / 121؛ کراسنوولسکا، 206؛ میرشکرایی، همان، 51). عروس‌گلی نمایشی سراسر شادی‌آور، و گروه نمایش متشکل از شخصیتهای مختلف است که فی‌البداهه و بدون کارگردانی مشخص به اجرای نقش خود می‌پردازند. 
دربارۀ پیشینه و سبب رواج این نمایش، مردم سیاهکل افسانه‌ای دارند: در روزگاران پیشین، در میان جنگلی در دامنۀ کوه، غاری بود که غولی در آن زندگی می‌کرد. نیز در همان حوالی فردی به نام «پیربابو» به همراه خانوادۀ خود در کلبه‌ای چوبی سکونت داشت. یک سال، 20 روز مانده به عید، درحالی‌که پیربابو گاو و گوسفندانش را به چرا برده بود، غول از غارش بیرون آمد و نامزد پیربابو را از کلبه‌اش دزدید، و پیربابو هم برای آزادی نامزدش (یا عروس) همچنان مشغول مبارزه با غول است (انجوی، 1 / 111). 
گروه نمایش عروس‌گلی و ابزارهای کار آنها عبارت‌اند از: 
1. کسی که نقش عروس (عروس‌گلی یا نازخانم) را بازی می‌کند. بازیگر نقش عروس برای اجرای نقش خود نیاز به تنبان گِـرد (گرده‌تومـان)، پیراهـنِ چین‌چین، جلیقـه، پـول‌کلاه (کلاهـی به‌شکل عرقچین که سکه‌های نقره در اطراف آن آویخته‌اند)، دست‌بند مرجان (باله‌گُل)، دستمالی برای دست، روسری، جوال‌دوز، آینه و سوزن دارد (طاهری، 8؛ پاینده، 127؛ قزل‌ایاغ، 594). در منطقۀ شَفت، افزون‌بر عروس یا نازخانم یک نقش زنانۀ دیگر به نام «گردخانم» وجود دارد (شکری، همانجا). 
2. پیربابو، که در نقش پیرمردی است که نامزد (عروس) وی را غول ربوده است. ابزارها و پوشش پیربابو عبارت است از: یک دست لباس پاره، کلاهِ قیفیِ منگوله‌دار به نام «شیطون‌کولا»، ریشِ سفیدی از جنس پوست بزِ سفید که با تسمه‌مانندی در پشت سر گره خورده است، شماری زنگولۀ به‌بندکشیده برای دور گردن، و چماق (قزل‌ایاغ، پاینده، همانجاها؛ سادات، 7). 
3. شخصی تنومند به‌عنوان موجودی عظیم‌الجثه و ساده‌لوح که نقش غول را ایفا می‌کند (بشرا، 50). لباس غول چیزی شبیه لباس پیربابو ست. غول صورتش را با زغال سیاه می‌کند، جارویی به‌عنوان دم به پشت خود می‌بندد، چند تکه نمد نیز به دور پا می‌پیچد، و دسته‌های بزرگ «کولوش» (ساقۀ خشک‌شدۀ برنج) را بر پشت و شکم خود می‌آویزد. این غول دو شاخ گاو بر بالای سر دارد (سادات، طاهری، همانجاها). پیربابو و غول هر دو یک کَچَک (چوب‌دست) دارند و آنها را در هنگام بازی و رقص و جنگ به کار می‌برند (پاینده، همانجا). 
4. دیارِه‌زن، که نـوازندۀ دایـره‌زنگی است و در بعضی آبادیها سرخوان نمایش نیز هست (طاهری، همانجا). 
5. ساززن، که نوازندۀ سُرنا ست (همانجا). 
6. کولبارچی، کسی است که برنج و دیگر هدایا را حمل می‌کند (پاینده، همانجا). 
7. کَتِرازنان، افرادی‌اند که دو کفگیر چوبی را، هماهنگ با ساز و دایره‌زنگی، بر هم می‌زنند (طاهری، همانجا). 
8. واگیرکونان، همخوانانی هستند که به طور معمول از تماشاگرانی تشکیل می‌شوند که به دنبال گروه نمایش راه می‌افتند (همانجا). 
9. تَکَل یا همراه، که افراد سیاهی‌لشکر محسوب می‌شوند و شمارشان حدود 3 نفر است (عناصری، 785؛ پاینده، همانجا). 
10. کاس‌خانم، در برخی مناطق بازیگری است که مراقب عروس‌گلی است. گاهی کاس‌خانم و نازخانم هر دو عروس هستند (طاهری، همانجا). 
11. کوسه. اغلب در مناطق غرب گیلان، همچون فومن و صومعه‌سرا، و در پاره‌ای از روستاهای شمال شرقی به جای پیربابو شخصیت کوسه ایفای نقش می‌کند. کوسه مردی جوان است با لباس روستایی (همانجا) که در اشعار نمایش، از او با عنوان پیرمرد نام برده می‌شود (بشرا، 49). احتمالاً علت حضور نقش کوسه ــ که نماد باران‌خواهی است ــ می‌تواند تـردد، سکونت و نفوذ فرهنگ مهاجران و مردمان مناطق دیگر در گیلان باشد (همو، 51). 
12. محافظ عروس، که لباس محلی به تن، و چوب و چماق به دست دارد (طاهری، 9). 
13. سَرخون، خوانندۀ شعر و ترانۀ «عروس‌گلی»، راوی، کارگردان و رهبر نمایش است (همو، 8). به طور معمول در مناطق گیلان تفاوتهایی در شمار نفرات و نقشهای نمایش وجود دارد، اما در تمام نقاط اعضای نمایش همگی مرد هستند (همو، 8- 9؛ سادات، همانجا). 
زمان راه‌افتادن دستۀ نمایش عروس‌گلی، دم غروب و سرِ شب است. در این زمان، بازیگر نقش کولبارچی فانوس به دست می‌گیرد و پیشاپیش دسته حرکت می‌کند و بقیه به دنبال او به راه می‌افتند. به نخستین خانه که رسیدند، طبلچی طبل را به صدا درمی‌آورد (انجوی، 1 / 113). غول یا پیربابو جلو می‌رود و با صدای بلند از صاحب‌خانه برای رقص و آواز اجازه می‌خواهد. اگر صاحب‌خانه عزادار باشد، می‌گوید: «نه»، و فوری عیدانۀ گروه را می‌دهد و آنها هم می‌روند؛ در غیر این صورت، اجازۀ پای‌کوبی می‌دهد و گروه کار خود را شروع می‌کند (همو، 1 / 133). 
چنان‌که گفته شد، موضوع نمایش عروس‌گلی رقابت عشقی میان غول و پیربابو (یا کوسه) بر سر تصاحب نازخانم (عروس) است (طاهری، 9). گاهی در این مبارزه، نازخانمْ عروسِ پیربابو است و غول می‌خواهد با توسل بـه زور او را برباید، و در برخی مناطق، غولْ عاشق نازخانم، و پیربابو رقیب عشقی است و نازخانم آنان را به مبارزۀ کشتی دعوت می‌کند (همانجا؛ نیز نک‍ : عسکری، 29-30). در این حالت، غول رقص‌کنان به طرف نازخانم می‌رود و پیربابو مانع او می‌شود. غول برای رهایی از دست پیربابو به او حمله می‌کند و مجادله و مبارزۀ این دو، مردم را به خنده می‌اندازد (همانجا؛ عناصری، 786). در میانۀ این مبارزه، عاشق و نازخانم به مغازله می‌پردازند (وکیلیان، 36). دایره‌زن دایره می‌زند و اشعاری را می‌خواند (عناصری، همانجا). ضرب‌آهنگ شعر در هر مرحله از نمایش عوض می‌شود و دایره‌زن اشعاری تازه می‌خواند و بقیه با هم‌سرایی‌کردن (برای نمونۀ شعرها، نک‍ : انجوی، 1 / 114-120) واژۀ «ای‌شَلّه» را واگویه می‌کنند (فرض‌پور، 23). در بیشتر آبادیها، پیربابو عروس را تصاحب می‌کند و در برخی اجراها غول، حریف را شکست می‌دهد. در صورت شکستِ پیربابو، نازخانم و کاس‌خانم ناراحت می‌شوند و بالای سر او می‌نشینند و با گوشۀ دامن، او را باد می‌زنند (میرشکرایی، «کوسه‌گردی»، 56؛ طاهری، همانجا). 
پس از پایان نمایش، پیرمرد (پیربابو) به گرد خانه‌ها می‌گردد، وسایل خانه را به وسط معرکه می‌ریزد و مرغها و خروسها را از لانه‌هایشان بیرون می‌کند. هیچ‌کس حق اعتراض ندارد و هرکس به فراخور حال خود هدایایی همچون برنج، تخم‌مرغ، گندم، عدس و گاهی پول به آنها می‌دهد (وکیلیان، همانجا؛ سادات، 7). در برخی از مناطق گیلان، گروه نمایش تأکید زیادی بر دریافت تخم‌مرغ دارند و حتى پیش از اجرای نمایش از میزان و شمار تخم‌مرغهای خانه سؤال می‌کنند (طاهری، همانجا). مردم شهسوار نیز معتقدند در میان هدایا حتماً باید تخم‌مرغ باشد، زیرا شگون دارد (انجوی، 1 / 135). بازیگران پس از پایان نمایش، از صاحب‌خانه اجازۀ رفتن می‌گیرند (همانجا). 
گاهی این نمایش به‌صورت حرکت از میدانی به میدان دیگر انجام می‌شود و مردم نیز برای تماشای آن به پیشواز گروه می‌روند (عناصری، همانجا). اگر در میان راه دو دسته از گروهِ عروس‌گلی به هم برخورد کنند، دستۀ قوی‌تر پس از گلاویزشدن با دستـۀ ضعیف، همۀ وسایل کولبارچی دستـۀ مقابل ــ یعنی تمام هدایای جمع‌آوری‌شدۀ آنها ــ را می‌گیرد (انجوی، 1 / 122). 
نمایش عروس‌گلی ریشه در اسطوره‌های کهنِ مربوط به آغاز بهار دارد که در آن نمادِ سال کهنه و سرما (پیرمرد) و نمادِ سال نو و بهار (غول) باهم به ستیز برمی‌خیزند (شکری، 147). مردم آمدن دسته‌های عروس‌گلی را برای خانه و مزرعۀ خود پر از خیر و برکت می‌دانند (انجوی، 1 / 111). این نمایش سرگرم‌کننده پیام‌آور بهروزی، بارآوری محصولات دامی و کشاورزی، و نابودی غم و اندوه در سال نو است (بشرا، 56). 
موضوع و شکل شعرهای «عروس‌گلی» در همۀ مناطق یکسان نیست، ولی همۀ آنها ریشه‌ای واحد دارند. این شعرها از نظر محتوا به چند بخش تقسیم می‌شود: قسمتی به هجو غول و گاه پیربابو و کوسه، و بخش دیگر، در لفاف واژه‌های دلپذیر، به مزاح و مطایبه با صاحب‌خانه و مخاطبانش می‌پردازد. هر بند ترانه، به طور معمول با ترجیعِ تبریک و تهنیتِ عید خاتمه می‌یابد (طاهری، 9). 
میان اشعار «عروس‌گلی» و برخی ابیات نوروزخوانی در مناطق شمالی از نظر سنت بداهه‌سرایی و بداهه‌خوانی همسانیهایی وجود دارد (نصری، خنیاگران، 148). 
همچنین این نمایش، از نظر ساختار و کارکرد، وجوه مشترک بسیاری با نمایش «کوساگَلین» (کوسه‌گلین)، آق‌کوسا و کوسه (نک‍ : ه‍ د، کوسه‌برنشین) دارد. نمایش رابرچره (ه‍ م)، آیین نمایشی باران‌خواهی (ه‍ م)، و رسمهای چوپانی نیز مشابهتهایی با نمایش عروس‌گلی دارند (میرشکرایی، «مردم‌شناسی ... »، 455). 
برگردان چند نمونه از اشعار نمایش عروس‌گلی چنین است: عروسی زیبا چون گل آوردیم / عروسی چون دل و جان آوردیم / عروس چون گل زیبا همین است / ببینید چقدر نازنین است / عروس زیبا چون گل جان من است / با گل و ریحان من است / آقا سلام‌علیکم / من به حیاط خانۀ تو آمده‌ام / سگ تو به من حمله می‌کند / چوبش بزنم می‌میرد / نوروز مبارک باشد / سال نو مبارک باشد / ای غول بی‌دین غولا / ای زنازاده ای بچۀ نامشروع / تمام کمر به پایینش گل‌آلود است / نوروز مبارک باشد / سال نو مبارک باشد / ای غول بیابانی / تو در جنگل فراوانی / تو به خرس و گراز می‌مانی ... (نصری، همان، 148- 149). 

مآخذ

انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1352 ش؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، جشنها و آیینهای مردم گیلان، رشت، 1385 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1377 ش؛ خوروش دیلمانی، علی، جشنهای باستانی ایران، تهران، 1336 ش؛ سادات اشکوری، کاظم، «پیشواز از نوروز در گیلان، پیره بُ‌بو»، گیله‌وا، رشت، 1371 ش، س 1، شم‍ 8- 9؛ شکری، ابراهیم، «جشن نوروز و برخی از پیکهای نوروزی در منطقۀ شفت»، گیلان ما، رشت، 1388 ش؛ طاهری، طاهر، «فرهنگ زندگی در آیینۀ نمایش عروس‌گولی»، گیله‌وا، رشت، 1374-1375 ش، س 4، شم‍ 35؛ عسکری خانقاه، اصغر و مرتضى هنری، «نگاهی به مراسم چهارشنبه‌سوری در جوپشت و خور»، هنر و مردم، تهران، 1351 ش، شم‍ 114؛ عناصری، جابر، «جنبه‌های نمایشی مراسم آیینی چهارشنبه‌سوری و نوروز»، چیستا، تهران، 1368- 1369 ش، س 7، شم‍ 6-7؛ فرض‌پور ماچیانی، مصطفى، «نسیم باد نوروزی و نظری به روایات اسلامی در اهمیت نوروز»، گیلان ما، رشت، 1388 ش؛ قزل‌ایاغ، ثریا، راهنمای بازیهای ایران، تهران، 1379 ش؛ کراسنوولسکا، آنا، چند چهره (کلیدی) در اساطیر گاه‌شماری ایران، ترجمۀ ژاله متحدین، تهران، 1382 ش؛ میرشکرایی، محمد، «کوسه‌گردی»، صحنۀ معاصر، تهران، 1359 ش، س 1، شم‍ 1؛ همو، «مردم‌شناسی و فرهنگ عامه»، کتاب گیلان، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش، ج 3؛ نصری اشرفی، جهانگیر، خنیاگران نوروزی، ساری، 1385 ش؛ همو، فرهنگ واژگان تبری، تهران، 1381 ش؛ نوشین، جواد، چالوس، تهران، 1355 ش؛ وکیلیان، احمد، «پیکهای نوروزی»، کتاب ماه هنر، تهران، 1379 ش، شم‍ 29-30.

لیلا احمدی کمرپشتی
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: