صفحه اصلی / مقالات / سقا خوانی /

فهرست مطالب

سقا خوانی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 1 آذر 1400 تاریخچه مقاله

سَقّاخوانی، از آیینهای کهن عاشورایی همراه با نوحه‌سرایی دسته‌جمعی، برای یادآوری مصائب تشنه‌لبان کربلا. مراسم سقاخوانی بیشتر در مناطق مرکزی ایران با هیئتهای سقایی و بدون سینه‌زنی، زنجیرزنی، سنج‌زنی و طبل‌زنی برگزار می‌شود (معتمدی، حسین، 1 / 414). این آیین نماد تشنگی همراهان امام‌ حسین (ع) و شقاوت دشمنان او در بستن آب بر روی ایشان و نماد آب‌رسانی حضرت ابوالفضل (ع) است (محدثی، 227). 
شرکت‌کنندگان در این هیئتها سقا می‌شوند و نشانه‌های سقایی به خود می‌آویزند. آنها با یک دست دهانۀ مشک پرآبی را که بر دوش دارند، می‌گیرند و در دست دیگر کاسه‌ای ‌دارند و میان عزاداران رفت‌و‌آمد می‌کنند و به تشنگان آب می‌رسانند و اشعاری را در بیان تشنگی امام حسین (ع) و یارانش می‌خوانند تا نوشندۀ آب را بیشتر به یاد امام (ع) و یارانش بیندازند؛ برای نمونه، سقایان سروستان فارس این اشعار را می‌خوانند: آبی بنوش و لعنت حق بر یزید کن / جان را فدای مرقد شاه شهید کن (همایونی، 412).
اشعار و ذکرها در قالب نوحه‌های حزین و سنگیـن برگرفته از مقامهای موسیقی سنتی ایرانی و بیشتر در مایه‌های شور، دشتی، ابوعطا، همایون، شوشتری و افشاری است (معتمدی، محمد، 106). در کاشان و اطراف آن، سقایی نوع سازمان‌یافته‌تری از آیینهای عاشورا ست؛ در این مراسم، سقاخوانان به دو دسته، و هر دسته به دو گروه ــ یکی گروه اصلی، به‌عنوان نقیب یـا استاد، و گـروه دیگر به‌عنوان شاگـرد یا همـان تودۀ عزاداران ــ تقسیم می‌شوند. در حسینیه یا محل سقاخوانی 4 حلقۀ جدا از هم شکل می‌گیرد. قطعات اصلی شعر را دو گروه نقیب می‌خوانند، و دو گروه شاگرد که معمولاً شمارشان از گروه اصلی بیشتر است، بندهای قطعات را که در قالب ترجیع و یا ترکیب‌بند و یا یک مصرع از هر بیت است، پاسخ می‌گویند. زیبایی، متانت و سبک موسیقایی باشکوه و سنگین سقایی بسیار تأثیرگذار و شورانگیز است. اشعاری که در این نوحه‌ها به کار می‌رود، به‌سبب مفاهیم عمیق و عرفانی و نیز لطایف ذوقی به‌کار‌رفته در آنها، نشانگر حقایق تاریخی و باورهای اسطوره‌ای است که اشعار سقایی را از سطح شعر عامیانه بالاتر برده است (زروانی، 63-64).
در برخی از نقاط ازجمله دامغان، گروهی از نوجوانان با نام «دستۀ سقا»، لباس سیاه می‌پوشند، لنگ قرمز‌رنگی دور کمر می‌بندند، مَشکی بر دوش می‌اندازند، بازوبندی محتوی قرآن‌ کریم مزین به پولکهای رنگارنگ و برگهای فلزی نقره‌ای، بر کتف خود می‌بندند و در صفی منظم با مداح و سردستۀ خود همخوانی می‌کنند. اگر مراسم در فصل گرما باشد، یکی ـ دو نفر هم در پشت صف با مشکِ پرْ آب را در جام ابوالفضل (ع) می‌ریزند و به مردم تعارف می‌کنند. دستۀ سقا علمی از پارچۀ چهارگوش با دو پایۀ چوبی و یا از دو قطعه پارچۀ سه‌گوش را با تمثال حضرت ابوالفضل (ع) با خود حمل می‌کنند.
 در کاشان، 4 دسته سقا هستند که در روزهای اول تا چهارم محرم به بازار شهر می‌آیند و ذکر مخصوص آنها این دو بیت است: ماه عزای خسرو لب‌تشنگان شد / بانگ مصیبت بر زمین و آسمان شد / / چون خسرو لب‌تشنگان عزم سفر کرد / یک‌باره اندر راه جانان ترک سر کرد. سقاخوانی در نوش‌آباد کاشان از 18 ذیحجه تا شب اول محرم با آذین‌بندی کوچه‌ها و خیابانها و سردر منازل با پرچمهای مشکی، سبز، قرمز و کتیبه‌های محتشم کاشانی، به اجرا درمی‌آید. در آخرین شب ذیحجه، سقاخوانان با حرکت در کوچه و خیابانهای شهر، آغاز محرم را به همگان اعلام می‌کنند و با مدیحه‌سرایی و عـزاداری در رثـای امام ‌حسیـن (ع) و اصحابش، بانگ نوحه و ماتم سر می‌دهند. به سنت مرسوم، سقاخوانان نوش‌آباد، در طول 12 شب آخر ماه ذیحجه، منزل به منزل همراه كاروان حسینی می‌شوند و متناسب با هر مرحله، اشعاری را شروه می‌كنند كه نخستین منزل، عرفه است؛ آنها این‌گونه می‌خوانند: از حریم كعبه عزم كربلا دارد حسین / عزم جانبازی به راه كبریا دارد حسین / / تا نیابد از جفا بر بست یزدانی گزند / انصراف از حج خود، خون خدا دارد حسین. آنها به‌همین‌ترتیب، هر شب بخشی از قیام امام حسین (ع) را یادآوری می‌کنند و در آخرین شب ذیحجه در كوچه‌ها و خیابانهای شهر می‌گردند و خبر رسیدن محرم را با این اشعار به اطلاع همگان می‌رسانند: ز هر سو نوحه و بانگ فغان می‌آید، گویا محرم شده / نوای یاحسین بر گوش جان می‌آید، گویا محرم شده. 
سقاخوانان در روز تاسوعا، به یاد درگذشتگان میان دو محرم، به منزل بازماندگان می‌روند و فاتحه‌خوانی می‌کنند و خانوادۀ درگذشتگان نیز پرچمی را به هیئت هدیه می‌دهند و با نان موسوم به «عباسعلی» از آنان پذیرایی می‌كنند. در نوش‌آباد، سقاخوانی در روز عاشورا با آهنگ حزین فقط با حضور ساداتی اجرا می‌شود که شالهای سبز بر گردن دارند و پیشاپیش هیئت حسینی حرکت می‌کنند. همچنین، مراسمی با عنوان «سقایی» در صبح روز تاسوعا در بازار كاشان و عصر آن روز، در آران و بیدگل برگزار می‌شود. در این مراسم، عده‌ای كه حاجت و نذرشان برآورده شده است، مشك بر دوش می‌گیرند و در میان عزاداران، آب پخش می‌كنند. 
در همدان در سالهای گذشته، سردسته‌های هیئت سقایی پیش از ماه محرم، نوحه‌ و ذکرهای سقایی را می‌ساختند و خواندن آن را تمریـن می‌کردند. دستـه‏های سقـایی همدان با لباس مخصوص از شب پنجم تا پانزدهم محرم پس از روضه‏خوانی، به نوحه‏سرایی می‏پردازند و برای عزاداری به حسینیه‏های شهر و خانه‏هایی می‌روند که پیش‌تر، از آنها دعوت کرده‌اند. لباس سقایی اینها ست: پیراهن گشاد مشکی از گردن تا قوزک پا، شال بلند مشکی، لچک یا همان روسری مشکی، عقال عربی یا نوار گرد سفید و یا مشکی بر روی سر، لنگ مخصوص سقایی به‏ رنگ سرمه‏ای با خطوط سفید که‏ از کمر تا پایین روی لباس‏ مشکی را می‌پوشاند، کشکول همراه با زنجیر و قلاب، کمربند مخصوص سقایی‏ شامل یک عدد شیر در وسط کمربند و دو قلاب در کنار آن، نطع که معمولاً از چرم طبیعی است و برای خیس‌نشدن لباس سقا هنگام حمل کشکول‏ آب یا جام فلزی استفاده می‏شود، و جام فلزی «کرمانی» برای آب‌رسانی به همراه سیبی که برای تبرک در آن می‌اندازند و به‏ مشایعت‏کنندگان برای شفای بیماران می‌دهند. یکی دیگر از نشانه‌های سقایی همدان، مالیدن گل رس متبرک‌شده با تربت امام ‌حسین (ع) بر روی سر، صورت، محاسن و شانه‏ها به نشانۀ حزن و ماتم و اندوه سخت برای شهادت مظلومانۀ امام ‌حسین (ع) و یارانش است. دستۀ سقایان با این نشانه‌‏ها، با پای برهنه و اخلاص هرچه بیشتر، درحالی‌که سادات را در جلو جمعیت و مقدم بر دیگران قرار داده‌اند، به حرکت درمی‌آیند‏؛ آنها با نوحه‏سرایی حزین و سنگین تا آخر مسیر عزاداری می‌کنند (فرزانه، 283-284).
یکی از دسته‌های محرم در یزد، دستۀ سقاها ست. آنها لباس سیاه و گاه سفید بر تن می‌کنند، پارچه‌ای به رنگ قرمز یا سبز بر کمر می‌بندند، مَشکی پر از آب به دوش می‌کشند و ظرفی مسین با پنجۀ تمثیلی که از میان آن بیرون آمده است، در دست می‌گیرند و به تشنگان آب می‌دهند. این دسته علمی سیاه دارند که روی آن نقش‌و‌نگارهای اسب بی‌سوار حضرت عباس (ع) و مشک تیرخوردۀ وی نقش بسته است. در این دسته سقاهای سید با بازوبندی از پارچۀ سبز بر بازو و نواری سبز بر پیشانی مشخص می‌شوند (رمضانخانی، 217- 218). سقایی‌کردن در ایام محرم در تهران نیز مرسوم بوده است (نک‍ : شهری، 2 / 369؛ شاملو، دفتر 1 / 7). 
به‌جز محرم، هر سال در شامگاه عید غدیر پس از نماز مغرب و عشا، سقایان با حضور در حسینیه‌ها، تکایا و مساجد، بانگ سوگ و مویه را در شهر طنین‌انداز می‌کنند تا به همه اعلام کنند که بیرقهای حزن و اندوه را در ماتم مظلوم کربلا و یاران و خاندانش برافرازند. در این مراسم، سقاخوانان در گروههای مختلف استاد و پیش‌کسوت سقاخوانی، شاگردان و جوانان به‌صورت حلقه‌های عزا مقابل یکدیگر به نغمه‌خوانی می‌پردازند.
دسته‌های سقا‌خوان در برخی از ولایات، سقاخانۀ متحرکی را در جلو خود حرکت می‌دادند، و زنگهایی به آن می‌آویختند و گاه‌به‌گاه آنها را به صدا درمی‌آوردند. در میان افراد دسته، چند نفر خواننده به‌عنوان سخنور حضور داشتند که در نقاط معین یا جلو مغاز‌ه‌های منسوب به 17 سلسلۀ فقر و یا در برابر توقها، علمها، و جریده‌هایی که دسته‌های دیگر می‌آوردند، توقف می‌کردند و می‌خواندند (بیضایی، 23-24). 
مؤسس دستۀ سقاها را درویش کابلی، سرسلسلۀ درویشان خاکساریه، می‌دانند که سقاخانه‌ها را مرکزی برای سخنوری و خوانندگی خود تلقی می‌کردند و متبرك می‌شمردند (همو، 26)؛ اما برخی با توجه به منابع تاریخی، بر این عقیده‌اند که پایه‌گذار آیین عزاداری سقایی، قلندریه و اهل فتوت بوده‌ا‌ند. این منابع از رواج این آیینها در دورۀ ایلخانی و سپس صفویه خبر می‌دهند. در فتوت‌نامه‌های موجود، گزارشهایی دیده می‌شود که نشان می‌دهند این آیینها در ایام محرم، به هنگام عزاداری در میان طریقتهای صوفی، به‌ویژه قلندران اجرا می‌شده، و رواج عام در میان دیگر دسته‌های عزادار نداشته است. این آیینها به‌تدریج به‌مثابۀ آیینهای شیعی مورد توجه قرار گرفت و بن‌مایۀ صوفیانۀ آن به فراموشی سپرده شد و از دورۀ قاجار و پهلوی از انحصار درویشان و قلندران درآمد و رواج عام یافت؛ با این اوصاف، هنوز صبغه و سابقۀ صوفیانۀ آنها قابل شناسایی است (برای تفصیل، نک‍ ‍: زروانی‌‍‌، 61 بب‍ ).
پژوهشگران به چند سبب منشأ سقایی را تصوف می‌دانند: 1. تشرف و پذیرفته‌شدن آیینی در جمع که از لوازم آیینهای صوفیانه است؛ 2. نقش «بابا» میـان سقایان کـه حکم پیر و مرشد را دارد؛ 3. پوشانیدن کسوت سقایی بر نوآموز و خواندن اوراد و ذکرهای مربوط به آن توسط بابا؛ 4. پیمان نوآموز با دستۀ سقایان و آیین سقایی که باید تا پایان عمر به آن پایبند باشد؛ 5. اعطای وصله‌های مخصوص سقایی (کلاه، شیر و قلاب، کشکول، جام، لنگ و رشته یا شَدّ)؛ 6. ترجیع‌بندی که هنگام اعطای کسوت سقایی توسط بابا خوانده می‌شود، و حاضران بندهای آن را پاسخ می‌گویند (همو، 77-79).
کاشفی در فتوت‌نامۀ سلطانی طایفۀ اول اهل سخن را معرکه‌گیران، مداحان، غراخوانان و سقایان می‌داند و سقایان را از طایفۀ مداحان، که افزون‌بر کار مداحی، خدمت سیراب‌کردن مردمان را نیز بر عهده دارند. به نوشتۀ همو، آنها به‌غایت مقبول‌اند و «جماعتی محترم‌اند و سند ایشان بس بزرگ است» و این طایفه را حیات‌بخشان گویند (ص 282، 292)؛ وی مداحی را از لوازم سقایی دانسته است (ص 292) و در ادامه نیز به سلمان فارسی و سعدی شیرازی به‌عنوان پیران سقا اشاره می‌کند (ص 295). کاشفی آداب ده‌گانۀ سقایان را برمی‌شمارد که از آن جمله‌اند: بدون اجازۀ صاحب مجلس داخل مجلس نشود، سعی کند در مجالس و مکانهای عمومی مانند مسجد و خانقاه و لنگر وارد شود، و طمع مزد نکند (ص 296)؛ به گفتۀ او، آنها هرگاه آب می‌خوردند، بر قاتل امام حسین (ع) لعنت می‌فرستادند (ص 235).
تشرف به منصب سقایی در نوجوانی براساس نیت پدر و مادر برای تندرستی و ماندگاری فرزندشان، و طی مراسمی خاص صورت می‌گیرد. سقاها با بستن لنگی به کمر و انداختن مشک سقایی بر دوش و جامی فلزی در دست، می‌گردند، وارد بازار شهر می‌شوند و به اجرای مراسم می‌پردازند. وقتی پدری قصد داشت فرزند پسر خود را وارد دستۀ سقایان کند، بابای سقایان طی مراسمی، پس از مداحی و منقبت‌خوانی، علامتهای سقایی را بر کودك می‌پوشاند. پس از پایان مراسم، کودك به دستۀ سقایان می‌پیوست و موظف به شرکت در مجالس سقایی می‌شد و تخطی از این امر به‌منزلۀ پیمان‌شکنی و بی‌حرمتی بود. کسوت سقایی به‌طور موروثی به فرزندان سقا می‌رسید (معتمدی، حسین، 1 / 472-474). بابای سقا هنگام پوشانیدن لباس به کودك، ترجیع‌بندی می‌خواند و دیگر سقایان بند آن را تکرار می‌کنند. در این ترجیع‌بند، به لوازم سقایی جوانمردان و قلندران همانند شیر و قلاب، گل تاج، کمربند، کشکول، لنگ و نطع اشاره می‌شود و ذکرهایی مانند یا وهاب، یا مشکور، یا سبحان، یا ستار، یا حبل‌المتین و نیز عباراتی چون «مجمع صاحبدلان و عارفان»، «اذن مرشدان»، «پیران طریقت»، «تسلیم فقر»، «تکریم فقر»، «اقلیم فقر» و «تعلیم فقر» را بر زبان می‌آورند (همو، 475-477). اوژن اوبن نیز در 1907 م دیده است که سقایی پسران خردسال در تکیه‌ها در روزهای عزاداری نذری است که برای نیتی خاص از سوی پدر و مادر آنها تعهد شده است (ص 170).
سقایان نوآموز و تازه‌کار در عصر صفویه موظف بوده‌اند که یک بار، از عصر روز نهم محرم تا دو ساعت پس از ظهر روز عاشورا با خیک پر از ریگ به وزن 45 من و زنجیر در پای در شهر گردش کنند و به ذکر انبیا و اولیا و شهدای کربلا بپردازند تا به منصب سقایی نائل گردند، و آنگاه وصله‌های سقایی نظیر لنـگ، قنطوره، رشتـه و بازو‌مهره از دست پیر خـود دریافت کنند (افشاری، 68).
از ابـزارهای سقایی، کدو مطبخ بوده است؛ کدویی که بـر آن پوست می‌کشیدند و ریسمان بر 4 جانب آن می‌بستند، و از آن برای حمل غذا و بیشتر برای سقایی استفاده می‌کردند که چیزی شبیه کشکول و زنبیل بود (شفیعی، 277). بر کشکول قلندران شعرهایی نقش بسته، که یادآور حضرت عباس (ع)، سقای کربلا ست، ازجمله: «عباس ‌که شهره به هر شهر و کشور است» (آلن، 320) که نشان می‌دهد قلندران با سنتهای عاشورایی آشنا بوده‌اند.
تاورنیه (1041- 1079 ق / ۱۶32- ۱۶68م) ضمن وصف تکیۀ درویشان اصفهان، اشاره می‌کند که اینان ظرفی بزرگ پر از آب و چند جام کوچک در اطراف آن به در خانۀ خود می‌گذارند و اگر هوا گرم باشد، یخ هم در آن می‌اندازند و عابران از آن آب می‌نوشند، بدون اینکه پولی پرداخت کنند (I / 406).
ایوُن گرس دربارۀ سقایان عصر صفوی نوشته است که آنها با پشتی خمیده، مشک بزرگ آب را میان مردم در کوچه‌ها می‌گردانیدند و از این سر شهر تا آن سر شهر رفت‌و‌آمد می‌کردند، و با زدن دو صفحۀ مسی به یکدیگر و با به صدا در‌آوردن زنگوله‌هایی، ورود خود را به مردمان تشنه و نیازمند اعلام می‌کردند. هرکس که عطش داشت، خود را به آنان می‌رسانید و آب می‌خواست. آنگاه سقا در کاسۀ کوچکی کمی آب می‌ریخت و به دست خواهنده می‌داد. البته آنان از مردم عادی پولی بابت آب نمی‌گرفتند، اما اعیان و توانگران شهر با کمکهای خود زندگی آنها را تأمین می‌کردند (ص 243). آلمانی نیز اشاره‌ای به سقایان شهر دارد که به قول او، آنها با مشکهای پرنقش‌ونگار و بسیار جالب‌توجه خود، بر صحنه می‌آیند و هنگام عبور آنان، حضار به یاد لب تشنۀ حسین (ع) می‌افتند و بی‌وقفه فریاد می‌زنند: «عطشان حسین، مظلوم حسین» (I / 152).

مآخذ

 افشاری، مهران، مقدمه بر فتوت‌نامه‌ها و رسائل خاکساریه، به کوشش همو، تهران، 1382 ش؛ بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، تهران، 1337 ش؛ رمضانخانی، صدیقه، فرهنگ مشاغل استان یزد، یزد، 1393 ش؛ زروانی، مجتبى و محمد مشهدی نوش‌آبادی، «جریده‌برداری و سقایی، میراث قلندران و جوانمردان»، مطالعات عرفانی، دانشکدۀ علوم انسانی دانشگاه کاشان، 1389 ش، شم‍ 11؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف آ، تهران، 1357 ش؛ شفیعی کدکنی، محمدرضا، قلندریه در تاریخ، تهران، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1370 ش؛ فرزانه، حمید، «عزاداری هیئتهای سقاهای همدان و همدانیهای مقیم تهران»، فصلنامۀ فرهنگ مردم، تهران، 1378 ش، س 7، شم‍ 26؛ کاشفی، حسین، فتو‌ت‌نامۀ سلطانی، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1350 ش؛ گِرِس، ایوُن، سفیر زیبا، ترجمۀ علی‌اصغر سعیدی، تهران، 1370 ش؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، قم، 1374 ش؛ معتمدی، حسین، عزاداری سنتی شیعیان در بیوت علما و حوزه‌های علمیۀ کشورهای جهان، قم، 1378 ش؛ معتمدی، محمد، «آیین مشرف‌شدن به کسوت سقایی»، فصلنامۀ فرهنگ مردم، تهران، 1385 ش، س 5، شم‍ 19- 20؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348 ش؛ نیز:

Allan, J. and B. Gilmour, Persian Steel, Oxford, 2000; Allemagne, H. René d’, Du Khorassan au pays des Backhtiaris, Paris, 1911; Aubin, E., La Perse d’aujourd’hui, Paris, 1908; Tavernier, J. B., Les Six voyages, Paris, 1676-1677. 

حسن ذوالفقاری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: