زورخانه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 11 خرداد 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/257532/زورخانه
شنبه 20 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
زورْخانه، باشگاهی برای ورزشهای باستانی. واژۀ زورخانه که برگرفته از «زور» به معنای نیرو و توانایی است، در ترکیب با «خانه» مفهوم جدیدی مییابد، همچون گلخانه و کارخانه. پیشتر، زورخانه را «آماجخانه»، به معنی محل تیراندازی میگفتند (بیضایی، 61). نام زورخانه از حدود دورۀ صفویه به کار رفته است؛ برای نمونه، میرنجات قمی در منظومۀ گُل کشتی (ح 1080 ق / 1669 م)، از آن یاد کرده است (الٰهی، 727). برخی معتقدند که زورخانه پیشتر با نامهای گوناگونی، مانند عبادتخانه، بیت، حزب، لنگرگاه و پاتوق نامیده میشد (صدیق، «نگاهی ... »، 46). در زبان کردی، کشتی «زوران»، کشتیگیر «زورانیگر و زورانباز» و کشتیگیری «زورانگرتن یا زورانبازی» نامیده میشود (شرفکندی، 383).
برخی از اصطلاحات پهلوانی مانند جهانپهلوان، پهلوان و نوخاسته که امروزه در زورخانهها به کار میرود، در تاریخ اسطورهای ایران نیز دیده میشود؛ چنانکه در روزگار فریدون، گرشاسپ (گرشاسف) جهانپهلوان بود و پس از او، در روزگار نوذر و زاب، پسرش نریمان به پهلوانی رسید. در عهد کیقباد، رستم، پسر زال، نوخاسته بود. همو در پادشاهی کیکاووس به مقام جهانپهلوانی رسید (مجمل ... ، 90-91). برخی از این اصطلاحات در شاهنامۀ فردوسی نیز آمده و افزون بر آنها، از نوچه ــ امروزه «نوچگی» مرتبهای از مراتب زورخانه به شمار میرود ــ نیز یاد شده است (نک : شامبیاتی، 138، 180، 525).
برخی از پژوهندگان بر این باورند که میان آیین مهرپرستی (میترائیسم) ایرانیان باستان و آیین زورخانه، شباهتهای شگفتآوری وجود دارد، چنانکه همانندیهایی میان معابد مهری در اروپا با ساختمانهای زورخانهای در ایران دیده میشود. معبدهای مهری مانند زورخانهها، در زیرزمین ساخته میشدند و از طریق پلکان به روی زمین میرسیدند؛ آنها از نورِ خارج بیبهره بودند؛ در داخل مهرابهها در دو سو، دو ردیف سکو قرار داشت و در میان آن، دو صحن مستطیل گودیشکل بود که مراسم دینی در آنجا برپا میشد. بر دیوار معبدها، نقشهای مقدس کشیده شده بود، همانگونه که بر دیوار زورخانهها نقشهایی از رستم و دیگر پهلوانان کشیده میشود. از دیگر وجوه مشترک آیین مهر و آیین زورخانه، کشتی و کشتیگرفتن است؛ براساس افسانههای رومی، ایزد مهر، پس از زادهشدن، برای سنجش نیروی خود، با ایزد خورشید کشتی گرفت. سنت برهنگی در گود زورخانه، مانند برهنگی مهر به هنگام زایش است. در هر دو آیین، سلسلهمراتب رعایت میشود. پیروان مهر همانند پهلوانهای زورخانه با روحیهای جنگی پرورش مییابند. در زورخانه نیز مانند آیین مهر، مردان و پسران بالغ وارد میشوند. پهلوانان زورخانه باهم همانند برادرند، رسمی که در میان مهرپرستان نیز دیده میشود (بهار، 5-11). اهالی زورخانه باید دلیر، پاکیزه، سحرخیز و پاکنظر باشند و بینوایان را یاری کنند (همو، 11). این صفات با برخی ویژگیهای ایزد مهر شباهت دارد؛ مهر ایزدی نیرومند و توانا ست، و از او یاری، گشایش، دستگیری، دلسوزی، پیروزی و دادرسی درخواست میشود. مهر نخستین ایزدی است که پیش از دمیدن خورشید، بر فراز کوه البرز پدیدار میشود ( اوستا، 354-356). بهار بر این باور است که با وجود چنین همبستگیهایی است که گمان برده میشود زورخانهها باید در ایران قدمتی بسیار داشته باشند و ریشۀ آنها را باید در دورۀ اشکانیان جستوجو کرد؛ در همان روزگاری که آیین مهر گسترش جهانی یافت، به اروپا رفت و معابد مهری در آن سرزمینها سر برآوردند، معبدهایی که از بسیاری جهات مانند زورخانهها هستند (ص 28). برخی قراین دیگری را نیز بر وجود فعالیت زورخانهای در ایرانِ پیش از اسلام یاد کردهاند: 1. همانندبودن ابزارهای ورزش زورخانه، بهویژه میل و کباده به گرز و کمان (از جنگافزارهای ایران باستان)، و نیز وجود ضربِ زورخانه که مانند طبلی بوده که پیشتر در جنگها به کار میرفته است؛ 2. فارسیبودن نام حرکات و نیز نام ابزارهای ورزشی، مانند کباده که به معنی کمانِ نرم برای تمرین کشیدن کمان است؛ 3. کشتیگرفتن که رسمی کهن در ایران باستان و در زورخانه است؛ 4. اختصاص این ورزشها به ایران و اجرای آنها در سرزمینهایی مانند هند و عراق که همواره نفوذ فرهنگی ایران در آنجا برقرار بوده است (بیضایی، 21-22).
در گذشته زورخانه کانونی برای ایستادگی ایرانیان در برابر دشمنان بوده است. برخی بر این باورند که پس از حملۀ اعراب به ایران و ستمهای بسیاری که ایرانیان با آن روبهرو شدند، مبارزان ایرانی درصدد برآمدند بار دیگر ورزشهای باستانی را در میان مردم رواج دهند و عملیات زورخانهای را که در مخفیگاهها صورت میگرفت، برقرار سازند؛ آنان زورخانه را برای تحقق این هدف برپا ساختند (کاظمینی، نقش ... ، 214). بدینترتیب زورخانه جایی برای گردآمدن جوانان ایران برای مبارزه در برابر بیگانگان عرب بود (میرئی، 120). در این زورخانهها، ایرانیان تن و جان خویش را میپرورانیدند و درس جوانمردی و میهنپرستی میآموختند. ورزشهای زورخانهای درواقع، تمرین عملیات جنگی بود و ریشه در علاقۀ ایرانیان به پاسداری از میهن داشت (کاظمینی، داستانها ... ، 18- 19). زورخانه از تفکر اسلامی ـ شیعی برخوردار است و تمام آدابورسوم آن رنگی از تشیع دارد. در زورخانه، حضرت علی (ع) (ه م) قطب عالم امکان و شهسوار به شمار میرود، همچنانکه گود ششضلعی زورخانه یادآور آرامگاه امام حسین (ع) (ه م) و گود هشتضلعی نمادی از مقبرۀ امام رضا (ع) (ه م) است. درعینحال در زورخانه، شاهنامۀ فردوسی جایگاه والایی دارد و مرشد همواره ابیاتی از آن را برای ورزشکاران میخواند؛ در و دیوار زورخانه پر از تصویر داستانهای شاهنامه (ه م) است و نام رستم و سهرابِ یل همواره بر سر زبانها ست (الٰهی، 738- 739). چنین پنداشته میشود که پوریای ولی (ه م) (پهلوان محمود خوارزمی، د 722 ق / 1322 م) زورخانه را به گونۀ امروزی تجدید سازمان کرده، اگرچه این نهاد ورزشی پیش از آن نیز بوده است (کاظمینی، «زورخانه»، 55). از زندگی پوریای ولی آگاهی چندانی در دست نیست و روایتهای موجود بیشتر با افسانه آمیخته است. حکایت کشتی جوانمردانۀ او که در آن عمداً شکست میخورد، در منابع آمده است؛ این رفتارْ وی را نزد ورزشکاران نماد جوانمردی ساخته است، چنانکه امروزه رسم زمینِ ادب بوسیدن نزد باستانیکاران هنگام ورود به گود زورخانه، نشانۀ احترام به خاطرۀ جوانمردی و پهلوانی او ست، و نیز از همین رو ست که در زورخانهها پس از پایان ورزش، میاندار برای پهلوانهای پیشین و بهویژه پوریای ولی طلب آمرزش میکند (نک : دبا، 13 / 743-744). شاردن، جهانگرد نامدار فرانسوی که در سدۀ 11 ق / 17 م به ایران سفر کرده، آگاهی اندکی از وضع زورخانههای ایرانیان به دست داده است. به نوشتۀ او، کشتی در زورخانه گرفته میشود، البته فضای زورخانه در خانۀ همۀ بزرگان و اشراف، بهویژه در خانههای فرمانروایان ایالات، وجود دارد و آنان در آنجا به ورزش میپردازند. برای کشتیگرفتن در زورخانه، پهلوانها برهنه میشوند و شلوار چرمی ویژهای به تن میکنند که آن را چرب کردهاند تا دست رقیب کمتر در آن بند شود (4 / 184). در شرح وقایع روزگار آشفتۀ شاه سلطان حسین (1105-1135 ق / 1694-1723 م) بهطنز نوشتهاند که بیشتر مردم زمان او پهلوان و کشتیگیر و جز اینها بودند؛ این پهلوانهای زبردست میتوانستند اسب یا استری را از دیوار خانهها رد کنند و آن را بر دوش گرفته، تا 10 فرسنگ بدوند (رستمالحکما، 103). دربارۀ یکی از زورخانههای دورۀ قاجار، نوشتهاند که فضایی متوسط، و گودی هشتضلعی داشته است که بر کف آن ساقۀ برنج خشک ریخته، و رویش را فرش نمدی گستردهاند. دورتادور گود را نیمکتهایی برای تعویض لباس، و سکویی برای مرشد که روی آن مینشیند و ضرب میگیرد، گذاشتهاند. تعلیم کشتی به عهدۀ کشتیگیری پیر و مجرب است که به او پهلوان میگویند. در این زورخانهها، پهلوانان آموزش میبینند و سپس خود در خانۀ بزرگان، جوانان را آموزش میدهند (پولاک، 134). فریزر (سفر به ایران در 1833-1834 م / 1212-1213 ش) توصیفی دگرگونه دربارۀ زورخانهای که در همین دوره در ایران دیده بود، به دست میدهد. او نوشته است که اینجا مانند گرمابهای است با راهروی تاریک که پس از گذشتن از دالانی، به سردابهای میرسد. یک گود هشتضلعی در زیر گنبدی قرار داشت که بر دایرهای از ستونها استوار بود؛ سقف گچی زورخانه با نقشهای هولناک پهلوانان که در حال زوروَرزی بودند، نقاشی شده بود. هر پهلوانی که به زورخانه میآمد، پیش از آغاز کار خود، کرنشی عمیق به جایگاه کشتی میکرد، گویی که این کرنش را در برابر روح زورخانه به کار میگرفت (ص 157- 159). برخی ضمن اشاره به ورزش با میل، دربارۀ کشتی نوشتهاند که حریفان میکوشند پشت یکدیگر را به خاک آورند؛ جایزۀ کشتی نصیب پهلوانی میشود که سرانجام همۀ حریفان را شکست دهد. جایزه چیزهایی مانند اسب، پوشاک، شال و پول نقد است (دروویل، 215- 219).
برخی از پژوهشگران بهدرستی به ارتباط میان عیاران و جوانمردان با زورخانه اشاره کرده، و وجوه مشترک آنها را توضیح دادهاند. انصافپور دراینباره مینویسد: عیاران به هنگام جنگ با بدن برهنه به میدان میرفتند و تنها لنگی بر کمر داشتند؛ ورزشکاران در گود زورخانه نیز باید برهنه باشند و یا تنها لنگی بر کمر ببندند (ص 13). وجه اشتراک دیگر، وجود زنگ است؛ زنگ از لوازم عیاران بود. آنان هنگامیکه وارد اردوی خود میشدند، ورود خویش را با زدن زنگ اعلام میکردند. امروزه نیز بالای سر مرشد زورخانه زنگی آویخته شده است که به هنگام پایان یک حرکت ورزشی و آغاز حرکتی دیگر، مرشد آن را به صدا درمیآورد و گاهی نیز به هنگام ورود پهلوان بزرگ (پهلوان پایتخت) به زورخانه زنگ نواخته میشود (محجوب، 1191-1192). بسیاری دیگر گروهی از اهل فتوت را نام بردهاند که پهلوان و کشتیگیر بودهاند؛ چنانکه در مجالس النفائس علیشیر نوایی (تألیف: سدۀ 9 ق / 15 م)، از پهلوان محمد ابوسعید یاد شده است که در فن کشتی استاد، و به انواع فضل و کمال آراسته بود و در ایران هماوردی در کشتی نداشت (ص 264). پهلوان محمد ابوسعید، خواهرزادۀ پهلوانی به نام درویش محمد داشت که شاگرد مولانا شیخ حسین بود. او جوان کشتیگیری را که از عراق به خراسان آمده بود و همانندی نداشت، در یک مسابقه در شهر هرات بهسختی شکست داد؛ پهلوان درویش از سوی پدر به خواجه عبدالله انصاری و از جانب مادر به سلطان ابوسعید ابوالخیر میپیوست (واصفی، 1 / 504- 508).
با رواج تصوف در ایران، بهویژه در دورۀ صفویه، بر شمار زورخانهها افزوده شد. افزون بر وجوه تشابه میان مجالس صوفیان و اجتماع زورخانه، پهلوانهایی نیز از زورخانه برخاستند که خود اهل تصوف بودند. پوریای ولی نماد چنین پهلوانهایی است که هم صوفی و هم پهلوان بوده است. صوفیان علی (ع) را پیشوای خود میدانند؛ اهل زورخانه نیز او را بزرگ میدارند و همواره تمثال بزرگی از وی بر دیوار زورخانه نصب، و حرکات ورزشی خود را با نام او آغاز میکنند (رهبری، 69). امروزه نیز نفوذ تصوف در تشکیلات زورخانه دیده میشود. بسیاری از اصطلاحات پهلوانان مانند مرشد، طهارت، رخصت، کسوت، اِزار (به معنی جامه یا شلوار)، لُنگ، حرمت لنگ و صفای قدم، رنگ تصوف دارد و نیز در بعضی از آداب ورزشی باستانی تأثیر تصوف آشکار است (زرینکوب، ارزش ... ، 220). با اینکه در ایران تصوف بیشتر برای خواص و آیین جوانمردی برای عوام بوده است، بسیاری از بزرگان تصوف در برابر کتابهایی که دربارۀ این آیین نوشته و یا سرودهاند، آثاری نیز در فتوت پدید آوردهاند (نفیسی، 132). به نظر زرینکوب آداب و اخلاق زورخانه پدیدهای است که از طریقۀ اهل فتوت جدا شده، و در کنار تصوف بهصورت جداگانه توسعه و تحول یافته است. کمال مطلوب اخلاقی در زورخانه بر حرمت پیران و مراتب آنها استوار است و این، نشانی از جریان فتوت است. بزرگداشت پیرانی مانند پیشکسوت، میاندار، کهنهسوار و پهلوان در زورخانه تأکیدی بر یکی از اصول جوانمردی است و بیش از هرچیز خاطرۀ پوریای ولی، زورخانه را با لنگر و خانقاه (نهادهای فتوت) پیوند میدهد (جستوجو ... ، 351). لوطیها (نک : ه د، لوطی) نیز که وارث برخی از صفات اهل فتوتاند، با زورخانه ارتباط دارند. در میان لوطیهای سرشناس تهران در یک سدۀ پیش، میتوان از لوطی صالح نام برد که پهلوانی نامدار، شریف و زبانزد همگان بود و نیز لوطی اکبر پامناری که او نیز پهلوان و کشتیگیر بوده است (نجمی، تهران ... ، 267- 268). در نیمۀ نخست سدۀ 14 ش، بسیاری از لوطیها را اهل زورخانه نیز دانستهاند (میرزایی، 29)؛ حتى دربارۀ برخی از لاتهای این دوره، ازجمله 7 برادر معروف به هفتکچلان، از لاتهای منطقۀ باغ فردوس تهران، نوشتهاند که همگی آنها ورزشکار بودند و وقتی به یک زورخانه میرفتند، آنجا را قرق میکردند (موحد، 254).
در زورخانه، همۀ مردم از شاه تا گدا باهم برابر و برادرند. همۀ آنانی که پا به گود زورخانه میگذارند، لباسهای خود را از تن درمیآورند و فقط لنگی بر کمر میبندند و پهلوانان نامی و یا میاندار شلوارکی چرمی بر تن میکنند (ویلز، 133). در گذشته، زورخانهها با درهای کوچک و کوتاه ساخته میشدند و مردم ناگزیر بودند برای ورود به آن خم شوند. برخی فلسفۀ این درهای کوچک و کوتاه را آن میدانند که اجرای ورزشهای زورخانهای در انسان خودخواهی پدید میآورد و این مخالف آیین جوانمردی است؛ این درها ازآنرو کوچک ساخته میشوند که ورزشکاران را وادار نماید تا با حالت تعظیم و فروتنی وارد زورخانه شوند و بدانند که آنجا جایگاه جوانمردان است (تهرانچی، ورزش ... ، 62؛ رفیعا، 72؛ عباسی، 1 / 124). برخی نیز بر این باورند که کوتاهی درها برای پوشیدهداشتن محل زورخانه بوده است (تهرانچی، همانجا). دربارۀ گود زورخانه نیز برخی چنین پنداشتهاند که در ساخت آن از سنت درویشان خاکساری پیروی شده است، تا ورزشکاران در خاک شوند و در جای پست ورزش کنند و به خود کبر و غرور راه ندهند (کاظمینی، نقش، 221).
داخلشدن به زورخانه آدابی دارد؛ اگر ورزشکاران باهم باشند، بایسته است که نخست پیشکسوت و مهتر، و سپس دیگران به ترتیب کسوت وارد شوند تا مرشد بتواند از عهدۀ احترام به آنها برآید. در ورود به زورخانه، نام خدای بزرگ و علی (ع)، پیشوای جوانمردان، بر زبان آورده میشود. ورود به زورخانه را همانند ورود به مسجد و تکیه دانستهاند (تهرانچی، همان، 235). کاشفی دربارۀ آداب ورود به تکیه نوشته است که شخص باید وضو داشته باشد، چون به آستانه رسد، پای راست پیش گذارد، و نام خدای را بر زبان آورد (ص 223). برای گرامیداشت سردم زورخانه، واردشونده باید در برابر مرشد سر فرود آورد و سلام کند، حتى اگر مرشد جوانتر باشد، و پیش از لختشدن باید در جایی که شایستۀ کسوت وی باشد، نشیند و پس از گرفتن اجازه از پیشکسوت، لنگ ببندد و پیش از میاندار وارد گود شود (تهرانچی، همان، 235-236).
در روزگاران پیشین، لباس ورزش باستانی شلوار چرمی ویژهای بود که آن را شلوار کشتی مینامیدند؛ امروزه آن را از پارچههای مخصوص تهیه میکنند و با قلابدوزی تزیین مینمایند و «تنکۀ ورزش» مینامند؛ این شلوار بیشتر در جشنها و آیینهای ویژه پوشیده میشود، ولی به طور معمول برای ورزش از لنگ استفاده میکنند (همو، پژوهشی ... ، 110). در برخی از مآخذ کهن، از تنبان چرمین کشتیگیران که از پوست گوسفند نر (کبش) تهیه میشد، یاد گردیده، و نیز در آداب تنبان پوشیدن و درآوردن آن سخن گفته شده است (کاشفی، 310). لنگ نیز از پوشاکهایی بوده که همواره در زورخانه از آن استفاده میشده است و آن را روی شلوار میبستند. پهلوانها و پیشکسوتها میتوانستند دامن لنگ خود را آزاد بگذارند، ولی نوچهها و تازهکارها باید دامن لنگ را از میان پا کشیده و روی لنگ استوار کنند. پیشکسوتها آن را لچکی میبستهاند. بعضی از ورزشکاران برای خود لنگ ابریشمی ویژه، بافت کاشان یا یزد، داشتند (بیضایی، 33). تاریخ استفاده از تنکۀ چرمی را به روزگار عیاران نسبت دادهاند و جوانمردان به آن سراویلالفتوه (شلوار جوانمردی) میگفتند. پهلوانان نامی، هنگام ورزش، لنگی به نام لنگ کسوت بر بالای تنکۀ خود میبستند. در گذشته، به جای لنگ، پیشبند چرمین به نام نطعی بسته میشد. از زمان قاجاریه، لنگ و لنگ کسوت معمول شد؛ هنوز هم اگر پهلوانی به مقام پیشکسوتی نرسیده باشد، حق بستن لنگ کسوت را ندارد (میرئی، 47- 48).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید