صحافباشی تهرانی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 22 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/247384/صحافباشی-تهرانی
دوشنبه 19 خرداد 1404
چاپ شده
6
صَحّافْباشیِ تِهْرانی، ابراهیم (1271-1340 ق / 1855- 1922 م)، مبارز سیاسی، نوگرا و بانی نخستین سالن نمایش عمومی فیلم در ایران در 1322 ق / 1904 م، با هدف آشناکردن مردم دورۀ خود (دورۀ قاجار) با آثار تمدن جهان.صحافباشی در ضلع غربی خیابان لالهزار، چهارراه مُهنا، خانه و یک دکان چهاردهنۀ عتیقهفروشی داشت و به تجارت اشیاء زینتی ژاپنی و چینی مشغول بود (رجبزاده، 96-97؛ هدایت، 125؛ «مسافرت ... »، 7؛ عزیزالسلطان، 1 / 203). او در 1314 ق / 1897 م، با کسب اجازه از مظفرالدین شاه به خارج از کشور سفر کرد و مدتی را در یوکوهاما، هنگکنگ، سنگاپور، کلمبو، بمبئی، نیویورک و لندن به سر برد. صحافباشی مینویسد: «روزها دنبال کار میروم و شبها به نقاط مخصوص که تماشاخانه هست میروم» (سفرنامه ... ، 40).صحافباشی در آمریکا رسم «موسیوگری» آموخت و دیدن کالسکۀ دودی، فونوگراف (گرامافن)، دستگاههای نیکلسازی، اشعۀ مجهول و نیز عملیات آکروباتیک بازیگران سیرک و نمایش شگفتزدهاش کرد. به نوشتۀ خود وی در غروب روز پنجشنبه 24 ذیحجۀ 1314 ق / چهارشنبه 26 مۀ 1897 م، «عکس متحرک» را دو سال پس از اختراع آن، در «تماشاخانۀ پالاس» لندن دید (همان، 39). او در ادامه مینویسد: «فقرۀ دیگر، به قوۀ برقیه، آلاتی اختراع کرده که هر چیز را به همان حالت حرکت اصلی مینماید، مثلاً آبشار آمریکا را بعینه نشان میدهند» (همانجا).سرانجام دستگاه نمایش فیلمْ مورد توجه صحافباشی قرار گرفت و او در یکی از سفرهایش، یک دستگاه آپارات و تعدادی فیلم یکحلقهای (با زمـان کوتاه 10-15 دقیقه) خرید و همراه خود آورد. صحافباشی دستگاه سینماتوگراف، پردۀ نمایش و فیلمهایی را که خریداری کرده بود، به فروش نرساند، تا خود با راهاندازی آنها، نامش را بهعنوان بانی سینمای عمومی در ایران ثبت کند. وی گوشهای از حیاط پشت مغازهاش را به سالن سینما تبدیل (تهامینژاد، 13؛ حیدری، 151)، و از اول ماه رمضان 1321 ق / 21 نوامبر 1903 م، اقدام به نمایش فیلم کرد (عدل، 60). فرزندش، جهانگیر قهرمانشاهی گفته است که اعیان و اشراف و حتى اتابک اعظم و علاءالدوله به تماشای فیلمهایی که او به نمایش میگذاشت، میرفتند (تهامینژاد، حیدری، همانجاها). به نوشتۀ عزیزالسلطان، ملیجک ثانی، او خود در روز دوم رمضان در این «تماشاخانه» فیلم دیده است (1 / 533).تماشاخانۀ صحافباشی تا روز عید فطر دایر بود و پس از آن بهسبب سفر وی به فرنگ تعطیل شد (عدل، 61). روایت است که صحافباشی در حدود سالگرد افتتاح تماشاخانه، در رمضان 1322 / نوامبر 1904، در ابتدای خیابان چراغگاز (امیرکبیر) تماشاخانۀ دیگری دایر کرد که ورود به آن برای عموم، بهجز زنها، آزاد بود. تاکنون سندی دربارۀ این تماشاخانه یافت نشده است؛ فقط دو گزارش از عبدالله انتظام (نک : صحافباشی، سفرنامه، 15) و محمدعلی جمالزاده (نک : گلستان، 12-13) موجود است که گفتهاند در کودکی، در این تماشاخانه فیلم دیدهاند.نقل است که متحجران شایع کردند صحافباشی عکس زنان سربرهنه را روی دیوار خانهاش نشان میدهد، و بههمینسبب حکم به تکفیر او دادند (تهامینژاد، 14). به دستور شاه قاجار و درباریان، کارهای وی را، بهرغم آنکه مخارج زیادی در این راه متحمل شده بود، متوقف کردند، و او هرچه به اشخاص متنفذ و درباریان متوسل گردید، نتیجه نبخشید (صحافباشی، همان، 41).با آغاز انقلاب مشروطه، صحافباشی بهعنوان فردی نوگرا و آزادیخواه به مخالفت با استبداد برخاست. مبارزۀ او شکلی منحصربهفرد داشت؛ او خود را به هیئت دراویش درمیآورد و به مذمت حکومت استبدادی میپرداخت (همانجا) و در کنار ناظمالاسلام کرمانی در «انجمن سری» شرکت میجست و این پیششرط را هم برای عضویت خود قرار داده بود: «مادر ما، وطن، در حال احتضار است و تا او را بهبودی حاصل نشود، ما باید سیاهپوش و به حالت عزا باشیم» (ناظمالاسلام، 1 / 291). صحافباشی عریضهای تهدیدآمیز به این مضمون به مظفرالدین شاه نوشت: «ای کسی که تاج سلطنت را بر سر تو گذارده و عصای سلطنت به دست تو داده! بترس از وقتی که تاج را از سر تو و عصا را از دستت بگیریم» (همو، 1 / 361).پس از آن نامه، مشکلاتی برای صحافباشی ایجاد کردند که او را به تنگناهای مالی کشاند. ناظمالاسلام کرمانی نوشته است که صحافباشی پس از آن، 12هزار تومان از ارباب جمشید قرض گرفت و خانۀ 30هزارتومانی همسرش نصرتزمان را بهعنوان رهن به او سپرد. پس از پایان مهلت، ارباب جمشید در صدد تصرف خانه برآمد. صحافباشی عریضهای برای مظفرالدین شاه فرستاد و استدعا کرد که شاه با صدور فرمان، مهلتی برای او تعیین کند، اما شاه در پاسخ نوشت: «جناب اشرف اتابک اعظم، صحافباشی را زنجیر کنید تا طلب ارباب جمشید را بپردازد» (1 / 433).صحافباشی پس از چند صباحی که در حبس به سر برد، برایش مهلت مقرر کردند تا در یکی از روزهای منتهی به جمعه 11 شوال 1326 ق / 7 نوامبر 1908 م، اموالش را حراج و سپس ترک دیار کند. او نیز با چاپ اعلانی در مطبعۀ شرق طهران اعلام کرد: کارخانۀ ورشوکاری و اسباب تماشاخانه و متعلقات آنها را ضمن ابراز امیدواری به کسی خواهم فروخت که بذری را که در این مدت 3 سال فشاندهام، حاصلش وی را نصیب شود و مردم هم کمکم ملتفت شوند. سپس تذکر داد: چنانچه خریداری پیدا نشود، وسایل را قطعهقطعه نموده به فروش میرسانم که شامل ماشین بخار، دستگاه سینماتوگراف و پردههای نمایش، دو دستگاه دینام، ماشین اسمچاپکنی، آلات و ادوات آهنگری، بادبزنهای الکتریکی، دستگاه برای دیدن استخوان بدن (اشعۀ ایکس) و مانند اینها ست، و چنانچه تا مهلت مقرر خریداری پیدا نشود، اموال را به «چوب سوم» حراج خواهم کرد (صحافباشی، «اعلان ... »، 692).صحافباشی در موعد مقرر، خانۀ خود را واگذار کرد و دستگاه سینماتوگراف و پردههای نمایش را به آرتاشس پاتماگریان (اردشیر خان ارمنی) فروخت. او سپس تحتالحفظ به اصفهان، و پسازآن، به حوالی جندق و بیابانک تبعید شد. جهانگیر قهرمانشاهی روایت کرده است: میخواستند به جرم آزادیخواهی، درستکردن حمام بدون خزینه برای ارامنه و کلیمیها، و واردکردن سینما او را اعدام کنند که سرانجام تمام اموالش را مصادره کردند (نک : تهامینژاد، 14). صحافباشی همراه همسر و 3 فرزندش (دو دختر و یک پسر) راهی کربلا، و از آنجا رهسپار هندوستان شد. در آنجا، او در دورۀ استبداد صغیر ایران، نشریۀ نامۀ وطن را انتشار داد که «بهمنزلۀ مجلس شورای مهاجران ایرانی» بود (عدل، 63). او پس از پیروزی مشروطهخواهان به ایران بازگشت و در مشهد اقامت گزید و همسر دیگری اختیار کرد که ابوالقاسم رضایی، فیلمبردار و تهیهکنندۀ بعدی سینمای ایران، ثمرۀ آن ازدواج است (بهارلو، 197). صحافباشی در همین شهر به کار تجارت مشغول شد و پس از مدتی درگذشت.
بهارلو، عباس و شهناز مرادی کوچی، دانشنامۀ سینمای ایران، تهران، 1383 ش؛ تهامینژاد، محمد، «ریشهیابی یأس»، ویژۀ سینما و تئاتر، تهران، 1352 ش، شم 5-6؛ حیدری، غلام، «ابراهیم صحافباشی: مغبون در هدف»، نامۀ فیلمخانۀ ملی ایران، تهران، 1368 ش، س 1، شم 2؛ رجبزاده، هاشم، «از چشمۀ خورشید»، بخارا، تهران، 1380 ش، شم 19؛ صحافباشی، ابراهیم، «اعلان یا علی مدد»، راهنمای کتاب، تهران، 1356 ش، شم 8-10؛ همو، سفرنامه، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1357 ش؛ عدل، شهریار، «آشنایی با سینما و نخستین گامها در فیلمبرداری و فیلمسازی در ایران»، طاووس، تهران، 1379 ش، شم 5-6؛ عزیزالسلطان، روزنامۀ خاطرات، به کوشش محسن میرزایی، تهران، 1376 ش؛ گلستان، شاهرخ، فانوس خیال، تهران، 1374 ش؛ ناظمالاسلام کرمانی، محمد، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران، 1349 ش؛ «مسافرت یک خانم ایرانی در 60 سال قبل»، ترقی، تهران، 1337 ش، شم 844؛ هدایت، مهدیقلی، سفرنامه، تهران، چاپخانۀ مجلس.
عباس بهارلو
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید