صفحه اصلی / مقالات / زردشتیان /

فهرست مطالب

زردشتیان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 24 دی 1398 تاریخچه مقاله

زَرْدُشْتیان، پیروانِ زردشت، پیامبر باستانی ایران. دین زردشت با تاریخی بیش از 000‘ 3 سال، از مهم‌ترین ادیان ایرانی پیش از اسلام است که اکنون نیز پیروانی دارد. نام این دین از نام بنیان‌گذارش، زردشت گرفته شده است. پیروان این دین، به‌جز نام رایج «زردشتی»، خود را در کتابها، «مزدیسنا» و «بهدین»، و در گویش زردشتی، «یومه‌سپید» (دارندۀ جامۀ سپید)، «وَهدین» (بهدین)، بَستَه کُشتیون (کسانی که کشتی و کمربند مقدس بسته‌اند)، «گَوْر» و «گَورون» (در حالت جمع) نیز می‌نامند (نمیرانیان، 163).
زردشت (اوستایی: zaraөuštra؛ فارسی میانه: zardušt) و آموزه‌های او به فرهنگ بسیار کهن مردم هندواروپایی و هندوایرانی تعلق دارد. با وجود بحث‌و‌جدلهای بسیار دربارۀ خاستگاه اولیۀ ایشان، می‌توان ناحیۀ وسیعی در جنوب روسیه و یا سرزمینی محدودتر، شامل آسیای صغیر و استپهای پونتی ـ کاسپی، یعنی سواحل شمالی دریای سیاه تا حدود دریای خزر را به‌عنوان مسکن اقوام هندواروپایی در حدود هزارۀ 4 ق‌م در نظر گرفت (موسوی، 12-21؛ صفا، 159- 160؛ مالوری، 29 ff.). اقوام هندوایرانی که گروهی از ایشان به فلات ایران مهاجرت کردند و در این سرزمین ساکن شدند، بخشی از خانوادۀ بزرگ هندواروپایی بودند و روشن است که این خویشاوندی کهن و طولانی، آثار خود را در فرهنگ ایرانی باقی نهاده است. 

 دربارۀ زمان زندگی زردشت بسیار بحث شده است (نک‍ : آموزگار و تفضلی، 13- 20). در اوستا، سخنی از زمان زندگی زردشت نیامده، اما در نوشته‌های فارسی میانه مانند بندهش (ص 140- 145، 156)، و نیز در متون دورۀ اسلامی مانند آثار الباقیۀ بیرونی (ص 161، 174، 299)، زمان زندگی او حدود 300 سال پیش از اسکندر دانسته شده است. در مقابل این تاریخ‌گذاری که زمان زندگی زردشت را به حدود دورۀ هخامنشیان نسبت می‌دهد، مورخان یونانی زمان حیات او را در دورانی بسیار قدیم‌تر، در حدود 000‘6 ق‌م گزارش کرده‌اند. اگر از بحث دربارۀ این تاریخها و تحلیل آنها بگذریم، به نظر می‌رسد شواهد زبانی مربوط به قدمت یشتها و نیز بررسی موضوعاتی که در اوستا مطرح شده، و مقایسۀ آنها با سرودهای ودایی، همچنین اسناد تاریخی مانند اسناد آشوری که در آنها به نام اقوام ایرانی مانند پارسها و مادها اشاره شده است، بتوانند تا اندازه‌ای دقیق‌تر ما را به تعیین زمان زندگی آن پیامبر راهنمایی کنند. پژوهشگران بر اساس این شواهد، دوره‌ای در حدود 500‘1 تا 700‘1 ق‌م را بـه‌عنوان زمـان زندگی زردشت در نظـر می‌گیرند (نک‍ : بویس، زردشتیان ... ، 42، 123؛ نیز نیولی، زمان ... ، 207-210). 
دربارۀ زادگاه و مکان زندگی زردشت نیز سخنی در اوستا نیامده، و تنها از جایی به نام «ایرانویج» و شهرت زردشت در این سرزمین سخن رفته است (یسنا، 9: 14). گرچه محل دقیق ایرانویج را نمی‌توان تعیین کرد، اما براساس شواهد جغرافیایی که در اوستا (جم‍ ‍‌‌)، به‌ویژه در «فروردین‌یشت»، «مهریشت»، «زامیادیشت» و فرگرد اول وندیداد آمده (نک‍ : گشتاسب، «زمان ... »، 55-57)، این سرزمین جایی در شرق ایران بوده است. بعدها که دین زردشت در غرب ایران و در میان جامعۀ مغان گسترش یافت، تفاسیر جدیدی از مطالب اوستا ارائه شد و رویدادهای شمال شرقی ایران ارتباطی تازه با شمال غربی آن پیدا کرد (نک‍ : بویس، همان، 123- 125)، از جمله اینکه ایرانویج و سرزمینهای شرقی ایران با آذربایجان و مکانهایی در غرب ایران را یکی انگاشتند و به تبع آن در نوشته‌های فارسی میانه، زادگاه زردشت، غرب ایران دانسته شد (نک‍ : بندهش، 128؛ گزیده‌ها ... ، 32، 92؛ نیز نک‍ : وزیدگیها ... ، 60؛ روایت ... ، 309‌). 
از سرگذشت تاریخی دین زردشت در شرق ایران اطلاع چندانی در دست نیست. اگر بپذیریم که هخامنشیان دین زردشتی را می‌شناختند، که به احتمال زیاد همین‌گونه نیز بوده است (نک‍ : بویس، تاریخ ... ، 2/ 10)، سرگذشت تاریخی این دین از دوران مزبور روشن‌تر می‌شود. اهوره‌مزدا، خدای یکتا که سابقۀ آن در نوشته‌های هندوایرانی به «گاهان»، سرود‌های زردشت می‌رسد، در نوشته‌های فارسی باستان نیز خدای یگانه و آفرینندۀ زمین، آسمان، مردم و شادی است. جزآن، دو مفهوم دروغ (فارسی باستان: drauga-)، در مقابل راستی (فارسی باستان: ŗta) در کتیبه‌های این دوره، و آثار و تصاویر آتشدان به‌عنوان یکی از اجزاء آیینی، و نمادپردازیهایی که در سنگ‌نگاره‌های هخامنشی به کار رفته‌اند، شواهد دیگری‌اند که می‌توانند ما را به اعتقادات و باورهای شاهان هخامنشی رهنمون شوند (همو، زردشتیان، 84-95).
در دورۀ سلوکیان و اشکانیان، دین زردشتی در مسیر تحول و دگرگونی گام برداشت، تا سرانجام در دورۀ ساسانیان، صورت رسمی به خود گرفت (مزداپور، زرتشتیان، 31). اشکانیان نیز مانند هخامنشیان پیرو سیاستِ مدارای دینی بودند و به پیروان دیگر ادیان با تساهل و تسامح می‌نگریستند. دین و آیینی که تا امروز دوام آورده است و ما آن را با نام دین زردشتی می‌شناسیم، پس از دورۀ هخامنشیان و به دست مغان آن دوره، شکل گرفت و در دورۀ ساسانیان صورتی رسمی یافت (همان، 36-37). 
در دین زردشتی رایج در دورۀ ساسانی می‌توان 3 لایۀ متفاوت را بازشناخت: لایۀ بنیادین، که آموزشها و پیام آسمانی زردشت در «گاهان» است؛ لایۀ دوم، که بازماندۀ دین کهن پیشازردشتی و باورهای مشترک دورۀ هندوایرانی است؛ و لایۀ سوم، که ترکیب این دو بخش و افزوده‌هایی از سوی مغان است و آن را به‌صورت «فقه مغانی» درآورده است. آنچه از دین کهن هندوایرانی نزد ایرانیان پیرو زردشت باقی مانده بود، پس از زردشت، از صافی تعالیم آن پیامبر گذشت و با آموزه‌های دین او هماهنگ شد؛ خدایان دوران عتیق به ایزدان مجرد بدل شدند، آیینها و آداب کهن با دین جدید منطبق گشتند و باورها و اساطیر قدیمی نیز رنگ و بویی جدید به خود گرفتند (همان، 38- 39). 
منابع دربارۀ تاریخ جامعۀ زردشتی بعد از اسلام، بسیار کم، و بنابراین آگاهی از این دورۀ طولانی بسیار اندک است. برخی از متون پهلوی که تقریباً در اواخر سدۀ 3 و اوایل سدۀ 4 ق صورت نهایی یافتند، بنابر شواهد زبانی و موضوعی، در دوران پیش از اسلام نوشته شده‌اند، و نگارش برخی دیگر از این کتابها در حدود سدۀ 3 ق صورت پذیرفته است. کتابهایی که در گروه دوم قرار می‌گیرند، برخی جنبه‌های زندگی اجتماعی زردشتیان را در نخستین سده‌های دورۀ اسلامی بازتاب می‌دهند که از آن جمله‌اند: روایت امید اشوهیشتان؛ گزارش گمان‌شکن؛ شعری کوتاه با عنوان «بهرام ورجاوند»؛ 3 نامه موسوم به نامه‌های منوچهر به تاریخ 250 یزدگردی که نامه‌های موبدی است به همین نام به برادرش زادَسپَرَم که خواستار تغییراتی در آداب زردشتی شده بود؛ گزیده‌های زادسپرم نوشتۀ زادسپرم؛ متنی به نام گُجَستَگ ابالیش که شرح مناظرۀ موبد آذرفرنبغ فرخزادان، موبدان‌موبد فارس، با زردشتیِ تازه‌مسلمان‌شده‌ای به نام عبدالله است در حضور مأمون، خلیفۀ عباسی؛ کتاب مهم بندهش که در مقدمۀ آن اشاراتی به وضعیت زردشتیان در این دوره شده است؛ و کتابهایی چون زند بهمن‌یسن و جاماسب‌نامه‌ها که جزو ادبیات پیشگویانه قرار می‌گیرند و آرزوها و امیدهای زردشتیان آن دوره را به تصویر کشیده‌اند (همان، 48- 49).
گروه دیگری از آثار ادبی زردشتیان که به نوشته‌های فارسی زردشتی موسوم‌اند، به دوره‌ای متأخرتر تعلق دارند. این آثار به گونه‌ای خاص از زبان فارسی دری نوشته شده‌اند که شباهت کامل به آن دارد (آموزگار، «ادبیات ... »، 97- 99) و خاصِ نوشته‌های زردشتیان است، زیرا در آن واژه‌هایی مربوط به فرهنگ و آیین زردشتی وجود دارد که در فارسی دری دیده نمی‌شود (مزداپور، همان، 50-51). 
برخی از آثار ادبی زردشتیان به زبان فارسی‌اند که از آن میان به اینها می‌توان اشاره کرد: مجموعه‌ای به نام روایات که داراب هرمزدیار آنها را گردآوری کرده، و شامل نامه‌هایی است که در دوره‌ای نزدیک به 300 سال (1478-1773 م) بین زردشتیان ایران و هند رد و بدل شده است (نک‍ : پورداود، «سوگندنامه»، 163)؛ زراتشت‌نامه، اثری مربوط به سالهای قبل از 347 یزدگردی (357 ش)؛ صد در نثر و صد در بندهش؛ ارداویراف‌نامه‌های منثور و منظوم؛ جاماسب‌نامه‌ها؛ احکام جاماسب؛ و رسالۀ علمای اسلام (نک‍ : آموزگار، همان، 99- 120). 
به‌جز آثار فارسی زردشتی که نوشتۀ خود زردشتیان است، در برخی از کتابهای فارسی و عربی مانند تاریخ سیستان (ص 17-34)، و نیز آثار جهانگردان خارجی مانند سفرنامۀ تاورنیه (ص 418-430)، نیز می‌توان به اشاراتی دربارۀ وضعیت زردشتیان بعد از اسلام تا دورۀ معاصر دست یافت (مزداپور، زرتشتیان، 51-52). 
از آغاز ورود اسلام به ایران، زردشتیانی که حاضر به تغییر دین خود نبودند، باید جزیه می‌پرداختند. کهن‌ترین اشاره به این موضوع در تاریخ سیستان آمده، و مربوط است به 15 سال بعد از فتح ایران (ح 651 م)، که سردار سیستان و موبدان‌موبد آن ناحیه با فرمانده عرب، ربیع بن زید، قرارداد صلح بست و پرداخت خراج و جزیه را متقبل شد (ص 30-31). زردشتیان کنونی به یاد دارند که تا یک سدۀ پیش، 3 راه برای پرداخت جزیه وجود داشت: دادن پول نقد یا بیگاری و یا دادن کتاب برای سوزاندن (مزداپور، همان، 54). 
دورۀ عباسیان و بعدها، دورۀ مغول از زمرۀ سخت‌ترین دوره‌های حیات زردشتیان بعد از اسلام بوده است. در حدود سدۀ 7 ق/ 13 م به بعد بود که زردشتیان از فارس، اصفهان، سیستان، خراسان و دیگر شهرهای بزرگ ایران، به مناطق کویری و کوهستانی اطراف یزد و کرمان پناه بردند تا از دید حاکمان دور بمانند. دو روستای شریف‌آباد و ترک‌آباد در شمال دشت یزد از روستاهایی بود که به‌ویژه موبدان و هیربدان زردشتی در آنجا سکنا گزیدند (بویس، زردشتیان، 195- 197). بخش مهمی از پاسخهایی که به پرسشهای دینی پارسیان هندوستان داده می‌شود، از موبدان شریف‌آباد و ترک‌آباد است. آخرین موبد از ایشان، دستور رستم جمشیدی کلانتری است که در 1380 ش درگذشت (مزداپور، همانجا). 
تا عهد صفویه، زردشتیان هنوز در اصفهان ساکن بودند، اما بعد از قتل عام آنها در 1111 ق/ 1699 م، بیشتر ایشان به یزد و برخی به کرمان رفتند (همان، 56). جمعیت زردشتیان از یک میلیون تن در دورۀ شاه عباس صفوی، به 000‘50 تن در زمان فتحعلی شاه، و 000‘30 تن در زمان محمد شاه قاجار رسید و در 1285 ‌ق/ 1868 م به 900‘6 تن تقلیل یافت (همان، 55؛ امینی، 308). 
در نیمۀ سدۀ 9 ق/ 15 م، اتفاقی افتاد که تاریخ زردشتیان ایران را از آن پس تحت تأثیر خود قرار داد. در حدود سال 845 یزدگردی نخستین فرستادۀ زردشتیان هند یا همان پارسیان، نریمان هوشنگ از شهر بروچ ایالت گجرات به ایران آمد و با خود پیامها و پرسشهایی از سوی پارسیان به همراه آورد. او یک سال در یزد ماند و زبان فارسی آموخت و بعد از آن، پاسخ نامۀ خود را که به تاریخ 847 یزدگردی است، به هند برد. پس از آن، پرسش و پاسخ بین زردشتیان هند و ایران ادامه پیدا کرد و نامه‌های بسیاری میان آنها ردوبدل شد که به «روایت» شهرت دارد؛ هر روایت به نام پیکی است که از هند پرسشها را به ایران آورده، و پاسخ موبدان ایرانی را به هند بازگردانده است، مانند «روایت نریمان هوشنگ»، «روایت کاوس کامدین» و جزآنها. چنان‌که گفته شد، نخستین روایت به تاریخ 847 یزدگردی، و آخرین آنها در 1142 یزدگردی (1152 ش/ 1773 م) نوشته شده است (مزداپور، همان، 62-63؛ پورداود، «سوگندنامه»، 163-167). این روایات را داراب هرمزدیار در مجموعه‌ای به نام روایات در دو جلد گردآوری، و رستم اونوالا آن را منتشر کرده است (مزداپور، زرتشتیان، 62؛ نیز نک‍ : ه‍ د، روایات داراب هرمزدیار). 
پارسیان هند که زردشتیان ایران، ایشان و خاطرۀ مهاجرت تاریخی‌شان را به فراموشی سپرده بودند، بیشتر همان کسانی‌اند که در نیمۀ دوم سدۀ 8 م از ایران به هندوستان مهاجرت کردند. از این مهاجرت، دو داستان به نام قصۀ سنجان و قصۀ زرتشتیان هندوستان باقی مانده است (پورداود، ایران‌شاه، 1- 26؛ چرتی، 742- 754). این مهاجران، زردشتیان خراسان بودند که در سفری سخت، خود را به جزیرۀ هرمز رساندند، سپس با دشواری بسیار در سواحل هندوستان پیاده، و در گجرات ساکن شدند؛ آنها نخستین شهری را که ساختند، به یاد سرزمین مادری خود، «سنجان» نامیدند. 
زردشتیان ایران که بیش از 6 سده از هم‌کیشان و نیاکان سفرکردۀ خود بی‌اطلاع بودند، ناگهان متوجه شدند که در سرزمینی دوردست، خارج از مرزهای ایران، مردمی وجود دارند که دین نیاکانی خود را حفظ کرده‌اند (نک‍ ‍: داراب، 2/ 391؛ نیز پورداود، «سوگندنامه»، 164). به این ترتیب بود که رفت‌وآمد زردشتیان ایران و هند آغاز شد و ادامه پیدا کرد؛ موبدان پارسی هند برای آموختن خط و زبان پهلوی به ایران آمدند و گاه نیز موبدان ایرانی به هند سفر کردند. مثلاً می‌توان از دستور جاماسب ولایتی، موبد و دانشمند کرمانی نام برد که در اواخر سدۀ 11 ق به هند سفر کرد و در راهنمایی موبدان پارسی برای برگزاری آیینها و نیز آموزش ایشان نقش مهمی ایفا کرد (شهمردان، فرزانگان ... ، 428-431). رفت‌وآمد پارسیان و ایرانیان محدود به موبدان و دانشمندان زردشتی نبود، به‌ویژه با سخت‌شدن شرایط زندگی در ایران، مردم عادی هم به هند سفر می‌کردند؛ مثلاً می‌دانیم در اوایل دورۀ صفویه، شماری از خانواده‌های زردشتی به هند مهاجرت کردند که یکی از آنها، خانوادۀ مانکجی لیمجی هاتریا بود (مزداپور، همان، 63). 
در سدۀ 13 ق/ 19 م، پارسیان هند به موفقیتهای مهمی به‌ویژه در زمینۀ اقتصادی دست یافتند، به‌طوری‌که هنگام تأسیس اتاق بازرگانی بمبئی در 1836 م، همۀ 10 تن اعضای آن پارسی بودند. تأسیس کارخانه، ایجاد شعبات بانکها و پیشرفت در امور بازرگانی، بخشی از فعالیتهای پارسیان در هندوستان بود. عوامل رشد و پیشرفت ایشان در این دوران را، داشتن ویژگیهایی چون انعطاف در ایجاد ارتباط با دیگران، توجه بسیار به کار و تلاش، پذیرش سریع فرهنگ غربی، نبودن موانع دینی و ارتباط خوب با دولت انگلیس دانسته‌اند (نایبیان، «مانکجی ... »، 131-132). از سوی دیگر، وضعیت زندگی زردشتیان در ایران روزبه‌روز دشوارتر، و جمعیت آنها کمتر می‌شد (عمیقی، 84-88)، به همین سبب، اندیشۀ حمایت و پشتیبانی از هم‌کیشان ایرانی به‌تدریج نزد پارسیان قوت ‌گرفت و نخستین اقدام رسمی برای عملی‌کردن این اندیشه، تأسیس «انجمن بهبودی حال زردشتیان ایران» بود که در ایران به نام «انجمن اکابر صاحبان پارسی» نیز شناخته می‌شود. تأسیس این انجمن نقطۀ ‌عطفی در تغییر وضعیت زردشتیان ایران به شمار می‌آید. این انجمن را مهربان جی پانده در 1271 ق/ 1854 م تأسیس کرد. مادر مهربان، گلستان‌بانو، از زردشتیان ایرانی بود و در تشویق فرزندش به تأسیس این انجمن و رسیدگی به حال زردشتیان ایران نقشی مهم داشت. همچنین پدر او، فرامجی نیز به حامی و ناجی، بلکه پدر زردشتیان مشهور است (شهمردان، تاریخ ... ، 281- 283). 
این انجمن در 1270 ق مانکجی لیمجی هاتریا را به ایران فرستاد. او مردی بزرگ در تاریخ معاصر زردشتیان است که توانست در ایران به کارهای مهم چون لغو جزیه، ساخت مدرسه، بهبود ارتباط زردشتیان با مسلمانان، تغییر نگرش جامعه نسبت به زردشتیان و تأسیس انجمن ‌‌زردشتیان در شهرهای مختلف دست بزند (امینی، 1-13؛ شهمردان، فرزانگان، 617-642؛ مزداپور، همان، 77- 79). از میان همۀ این کارها، لغو جزیه را باید مهم‌ترین رویداد به شمار آورد. مانکجی موفق شد در 1299 ‌ق/ 1882 م، پس از 29 سال تلاش دشوار و شبانه‌روزی، فرمان لغو جزیه را از ناصرالدین شاه بگیرد (برای متن فرمان، نک‍ : اوشیدری، 436- 438). 
از دیگر کارهای مهم و ماندگار مانکجی، کمک در بنیان‌گذاری آموزش و پرورش نوین در ایران بود؛ کاری بزرگ که تقریباً هم‌زمان با مانکجی، میرزا حسن تبریزی مشهور به رشدیه (1229- 1323 ش) نیز برای آن تلاش می‌کرد. میرزا حسن رشدیه که او را به‌عنوان بنیان‌گذار آموزش نوین در ایران می‌شناسیم، نخستین مدرسه را برای تحصیل عامۀ مردم در 1304 ق ــ حدود 3 سال پیش از مرگ مانکجی ــ تأسیس کرد (مظفرمقام، 503). مانکجی در 1283 ق، 32 کودک و نوجوان زردشتی را از کرمان و یزد به تهران آورد، وسایل زندگی ایشان را فراهم کرد و آنان را در دبستان شبانه‌روزی که بنیاد نهاده بود، به تحصیل واداشت. او پس از آن نیز در یزد و کرمان، مدارسی ساخت که بعدها غیرزردشتیان هم در این مدارس به تحصیل پرداختند. این اقدامات را بعدها جانشینان وی ــ کیخسرو جی خان صاحب و ارباب کیخسرو شاهرخ ــ ادامه دادند (شهمردان، همان، 638- 639؛ مزداپور، زرتشتیان، 78- 80). 
در آستانۀ سدۀ 20 م، دوران بهتری برای زردشتیان ایران رقم خورد. با آغاز انقلاب مشروطه، زردشتیان نیز مانند دیگر هم‌وطنان خود در این انقلاب شرکت کردند و به‌ویژه با کمک مالی و خرید اسلحه، مشروطه‌خواهان را یاری دادند. ارباب پرویز شاه‌جهان و فریدون خسرو اهرستانی از شهدای زردشتی این انقلاب‌اند (اوشیدری، 245). به‌جز این، تاجران و بازرگانان زردشتی همچون ارباب جمشید جمشیدیان و خانوادۀ جهانیان نقشی مهم در اقتصاد کشور داشتند (نک‍ : نایبیان، «تجارت‌خانه‌ها ... »، 15-34). پس از پیروزی انقلاب مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب قانون اساسی، زردشتیان و دیگر اقلیتهای مذهبی بر طبق قانون به عنوان شهروند ایرانی به رسمیت شناخته شدند و با دیگر هم‌وطنان خود در شرایطی برابر قرار گرفتند. ارباب جمشید جمشیدیان و کیخسرو شاهرخ به‌عنوان نخستین و دومین نماینده، وارد مجلس شورای ملی شدند و با شجاعت، درستکاری و کاردانی خود بر اعتبار و منزلت زردشتیان افزودند. کیخسرو شاهرخ کسی است که آیت‌الله مدرس این جملۀ معروف را دربارۀ او گفت: «در مجلس شورای ملی ما فقط یک نفر مسلمان پیدا می‌شود، آن هم ارباب کیخسرو است» (امینی، 140-147).
 

صفحه 1 از4

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: