صفحه اصلی / مقالات / دیوانگی /

فهرست مطالب

دیوانگی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 20 دی 1398 تاریخچه مقاله

دیوانِگی، یا جنون، مجموعه‌ای از نشانه‌های نامتعارف روحی و رفتاری، همراه با برخی علائم جسمانی. دیوانه در لغت به معنای دیومانند، منسوب به دیو و جن، و ضد فرزانه ــ منسوب به عقل و حکمت ــ است. به اشخاص احمق، نادان، کم‌خرد و ابله نیز دیوانه می‌گویند ( لغت‌نامه ... ). اصطلاح مجنون که معادل دیوانه به کار می‌رود، نیز به معنی جن‌زده، جنی، و پری‌زده است. به همین سبب، در زبان فارسی، مجنون و دیوانه، و جنون و دیوانگی معادل هم به کار می‌رود (همان، ذیل واژه‌ها). 
در پزشکی امروز، جنون بر بیماری خاصی دلالت نمی‌کند و آنچه در پزشکی سنتی دربارۀ دیوانگی یا جنون، و بیشتر زیر عنوان مالیخولیا یا مالنخولیا، و گاه در فصلهای سرسام و قُطرُب گزارش شده، مجموعه‌ای است از نشانه‌های عمومی یا اختصاصی که در طیف گسترده‌ای از بیماریهای مغز و روان یافت می‌شوند. با این حال، برخی از پزشکان قدیم کوشیده‌اند که انواع بیماریهای روانی را از هم تفکیک کنند و علتها و نشانه‌های هریک را به دست دهند. ابن‌سینا از میان رفتن کلی نیروی خرد را «عقل‌باختگی» (ذهاب العقل)، و سستی گرفتن آن را «کم‌خردی» (حمق)، و علت این دو را سردیِ بخش پیشینی مغز یا خشکی یا تری آن می‌داند. نوع سوم از پریشانی روانی، دگرگونی و آشفتگی عقل است که ابن‌سینا آن را «پریشان‌خردی» (اختلاط‌العقل) می‌نامد. پریشان‌خردی خود بر دو نوع است: نوعی که بر وجود گونه‌ای آماس یا مادۀ صفراوی گرم و خشک دلالت دارد و با شرارت همراه است و «جنون سبعی» نامیده می‌شود؛ نوع دیگر که دلالت بر وجود ماده‌ای سوداوی دارد و با بدگمانی و اندیشه‌های بد همراه است و آن را مالیخولیا (یا مالنخولیا) می‌گویند (3/ 813-814). 
رازی نیز می‌گوید که هرچند مردمانْ صرع، مالیخولیا و پریشان‌خردی را جنون می‌خوانند، اما میان این 3 فرق بسیار است. فرد مصروع جز در حالت حملۀ صرعی، مانند افراد تندرست است. مالیخولیا با بی‌خوابی همراه نیست و بیمار مالیخولیایی چندان پریشان نمی‌گوید و غالباً فرقی با مردم تندرست ندارد؛ هرچند اگر بیماری‌اش به درازا بکشد، زیاد پریشان‌گویی می‌کند، بااین‌حال، در همۀ این موارد رفتارش چون مردم عاقل است و دستخوش ترس، غم و اندوه می‌شود. اما جنون، با حرکات سریع، بی‌خوابی، پریشان‌خردی و پریشان‌گویی دائمی همراه است (1/ 195). 
اصطلاح دیگری که با دیوانگی و جنون مترادف دانسته  می‌شده، قطرب است که در آن فرد دچار توهمی می‌شود مبنی بر اینکه تبدیل به گرگ شده است (برای نشانه‌های بیماری قطرب، نک‍ : اخوینی، 247- 248). صرع نیز ازجمله بیماریهایی به شمار می‌رفته که همواره با جنون در ارتباط بوده، و احتمال تبدیل این دو به یکدیگر نیز مطرح می‌شده است (ابن‌سینا، 3/ 891؛ نیز نک‍ : ابن‌ربن، 105؛ پائولوس، I/ 386). اخوینی بخاری به نوع دیگری از دیوانگی اشاره می‌کند که علائمی چون افسردگی مزمن دارد: « ... که او را تابةالعقل خوانند و این خیره بود و فَدم، اعنی گُنگ، و همۀ حواس وی تیره بود و پنداری کودک طفل استی به وقت سخن گفتن از فَدمی، و این دیوانگان که گرد شهرها می‌گردند، از این جمله‌اند» (ص 254). 
اساس درمان مالیخولیا در پزشکی سنتی بر تخلیۀ دستگاه گوارش استوار است. پائولوس ضمن بررسی و مقایسۀ آراء پزشکان یونانی، به جالینوس اشاره می‌کند که عقایدش در این خصوص مشابه بقراط بوده است (همانجا). چکیدۀ دستورات درمانی پزشکان یونانی، در مراحل اولیۀ درگیری مغز، شامل استحمام مداوم، غذای خوب و مرطوب، و شادی و نشاط است. در مواردی که بیماری مزمن شود، درمانهای پیچیده‌تر تخلیه و پاک کردن دستگاه گوارش با استفاده از گیاهانی چون آویشن (صعتر)، عود، افسنطین، سرکۀ ترش و سوزاننده، جوشانده‌های سداب، شوید، پونه و نیز ضمادهایی از سوسن، کندر، جعفری، زیره و انیسون توصیه می‌شود. در این میان مشهورترین گیاه تخلیه‌کننده خَربَق سیاه است. از روشهای مؤثر، عمل خون‌گیری است که مکرر توصیه شده، و همۀ این کارها به‌علاوۀ دستورالعملهای دیگر برای درمان مانیا نیز توصیه شده است. اطبای دورۀ اسلامی نیز کمابیش همین روشها و موارد را برای درمان مالیخولیا و مانیا پیشنهاد کرده‌اند (برای نمونه، نک‍ : الذخیرة ... ، 29-31؛ ابن‌ربن، 108-110؛ اخوینی، 243- 248؛ ابن‌سینا، 3/ 826-833؛ جرجانی، 273-275). 
در این میان، برخی از پزشکان نظرات ابتکاری ارائه داده‌اند، مثل رازی که به جای خربق سیاه، گل ارمنی را به عنوان ملین قوی توصیه کرده است (1/ 51) و احتمال دارد او این نظر را از اسکندر افرودیسی که پیش‌تر آن را عنوان کرده بود، اقتباس کرده باشد (پائولوس، I/ 384). ابن‌سینا هم همراه با خربق سیاه، لاجورد را پیشنهاد داده است (3/ 828). البته روشهای خاص و گاه شدید دیگری نیز ارائه می‌شد، مثل تراشیدن سر و داغ گذاشتن بر آن (زهراوی، 16؛ برای تراشیدن سر و استفاده از ترکیب جوشاندۀ مهرگیاه (ه‍ م) و پوست خشخاش به نقل از ابن‌سرابیون، نک‍ : رازی، 1/ 123) و یا شلاق زدن بیمار (همو، 1/ 125، به نقل از جرجیس بن بختیشوع). ابومنصور موفق هروی اسطوخودوس، روغن بنفشه و لازْوَرْد را توصیه کرده است (ص 19، 145). دیگران نیز از گیاهانی چون نیلوفر، افتیمون، اطریفل و اهلیلج نام برده‌اند (حکیم مؤمن، 53؛ شاه‌ارزانی، 5، 25؛ کرمانی، 532). در برخی آثار مانند چهار مقالۀ نظامی عروضی به روشهای دیگری نیز برای درمان بیماریهای روانی اشاره شده است (نک‍ : ص 76-80، 82-84). 
در ادوار مختلف اسلامی به ویژه از سده‌های میانی به این سو، همواره مکانهایی خاص در بیمارستانها، یا بیمارستانهایی ویژه برای این‌گونه بیماریها (مارستان یا تیمارستان) در نظر گرفته می‌شد و دیوانگان در آن به صورتهای مختلف، درمان، مراقبت و یا قرنطینه می‌شدند (مقریزی، الخطط، 3(2)/ 44، السلوک، 3/ 355 بب‍ ؛ عیسى‌بک، 78-81؛ ابن‌جبیر، 84-87؛ ابن‌ایاس، 380 بب‍‌ ). 
دیوانگی یا جنون نزد تودۀ مردم نیز مرزبندی مشخصی ندارد و هرگونه خروج از یک رشته‌رفتارها و عادات عرفی اجتماع به دیوانگی تعبیر می‌شود. جعفر شهری در تعریف دیوانه می‌نویسد: «دیوانه یا مجنون کسی است که در فعل و یا در عمل، مخالف اکثریت جامعۀ خود بوده، و یا به قول معروف در کردار و گفتار خلاف مسیر آب شنا بکند، مانند آنها که اختیار زبان و بیان خود نداشته، سخنی برخلاف طبع شنونده بیاورند و آنها که تیزی و تلخی کلماتشان قلوب مستمعانشان را بیازارد و یا اطوارِ سوای حرکات و سکنات دیگران داشته باشند» ( تاریخ ... ، 1/ 556). 
چنین دیدگاهی دربارۀ پدیدۀ دیوانگی با وسعت بی‌کران معنی آن، طیف وسیعی از آحاد اجتماع را در خود جای خواهد داد. یک سوی این طیف، بیماران روانی با اختلالات حاد یا مزمن روان‌پریشی، همچون مالیخولیا یا سودازدگی و نیز زوال عقل و سرسام است، و سوی دیگر آن شامل کسانی می‌شود که به نوعی، مخلّ و مزاحم عرف یا نظم تحمیلی اجتماع‌اند، نظیر عاقلان دیوانه‌نما که زبان سرخشان سر سبز می‌دهد بر باد. شهری طبقه‌بندی جالب توجهی از گروههای مختلف اجتماع ارائه می‌دهد که از نظر مردم، دیوانگان یا مجانین محسوب می‌شدند و گروههایی که می‌بایست برای رهایی از وجودشان با انگ دیوانگی راهی دیوانه‌خانه‌ها می‌گردیدند (نک‍ : همان، 1/ 437، 556- 558). 
درهرحال، دیوانه کسی است که با خِرد قطع ارتباط کرده است؛ خردی که چهارچوب آن با هنجارها و معیارهای حاکم بر اجتماع تعریف و تبیین می‌شود (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : فوکو، 1-3). بر همین اساس، در سراسر تاریخ، خردمندانی را که رفتارهایی مطابق با عرف جامعه نداشتند، دیوانه خطاب می‌کردند و در بهترین حالت به آنها عقلای مجانین یا خردمندان دیوانه‌‌نما می‌گفتند (نک‍ : دنبالۀ مقاله). 
این اعتقاد که نباید زیر درختان و کنار چشمه‌سارها و چاهها خوابید، زیرا ممکن است فردْ جن‌زده یا پری‌زده شود، اعتقادی رایج میان ایرانیان است (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : ه‍ د، پری؛ جن). حتى در میان سفره‌های نذری، سفره‌ای به نام سفرۀ سبزی (ه‍ م) بوده که برای درمان پری‌زده اجرا می‌شده است (نک‍ : افشاری، 54؛ هدایت، 58). 
صرع را نیز نوعی دیوانگی یا جن‌زدگی می‌دانستند. همواره پس از بروز حملات صرع و افتادن بیمار بر زمین و کف‌کردن دهان با تکانهای شدید بدن، مردم هراسان به دور وی حلقه می‌زدند و با یک چوب یا سنگ دور او را خط می‌کشیدند تا جنیان از او دور شده، و دیگر به او نزدیک نشوند. فرستادن صلوات، گفتن بسم‌الله و اوراد دیگر و ادعیه از رفتارهای جن‌زدایی و درمانی محسوب می‌شد (انزلی، 448- 449). مردم حتى خنده و گریۀ بی‌علت و خودبه‌خود را مقدمه‌ای بر آغاز دیوانگی و مالیخولیا می‌دانند (شهری، طهران ... ، 4/ 569-570). 
اصولاً آنچه در باورها و عقیدۀ مردم دربارۀ مسئلۀ دیوانگی و جن‌زدگی یا پری‌زدگی گفته می‌شود، در چند مقوله می‌توان خلاصه کرد: 
یکی مسئلۀ زمان است؛ اگر شب در آب، سنگ بیندازید (مؤیدمحسنی، 465)، یا روی آتش آب بریزید (همانجا)، همچنین از زیر درخت عبور کنید، یا زیر آن بخوابید، جن‌زده می‌شوید (همانجا؛ خسروی، 129). اگر کسی 40 سه‌شنبه حمام برود (هدایت، 87)، و یا روز یکشنبه به حمام برود، دیوانه می‌شود (رضایی، 635). اگر شب سوت بزنید (هدایت، 86)، و یا در زیرزمین تاریک یا دالان بسم‌الله نگویید، جنی می‌شوید (همو، 87). 
دوم برخی مکانها ست که ارتباطی ویژه با جن‌زدگی دارند، مثل باغ، زیر درخت، خمره و مستراح. هرکس در باغ بخوابد، جنی می‌شود (همایونی، فرهنگ ... ، 32)؛ آواز خواندن در مستراح، یا توی خمره (طباطبایی، 450؛ نیز نک‍ : هدایت، 81)، همچنین با سر برهنه در مستراح وارد شدن موجب دیوانگی می‌شود (همانجا)؛ اگر کسی هنگام ورود به حمام در شب بسم‌الله نگوید، جنی می‌شود (مؤیدمحسنی، همانجا). 
عناصری چون آب، آتش و درخت نیز در این میان نقش ایفا می‌کنند. شب توی آب نگاه کردن، آدم را دیوانه می‌کند (همایونی، همان، 326)؛ اگر کسی در آب ادرار کند، جنی می‌شود (محتاط، 2/ 277)؛ اگر کسی شب در حمام یا زیر درخت بخوابد، دچار بی‌وقتی، یعنی جن‌زدگی می‌شود (علمداری، 184). 
یکی از عناصر بسیار برجسته و مرتبط با دیوانگی و جن‌زدگی در عقاید مردم، آینه است. شب هرکس در آینه نگاه کند (بختیاری، 322)، و یا بچۀ کوچک در آینه نگاه کند، دیوانه می‌شود (خسروی، 128). در لرستان اعتقاد بر این است که هر کس پشت سر هم در آینه بنگرد، دچار مالیخولیا و دیوانگی می‌شود. مردم آن دیار معتقدند که نباید زیاد در آینه نگاه کرد؛ این کار به‌خصوص در شبها بسیار مذموم است. به همین سبب، به کسانی که زیاد در آینه نگاه می‌کنند، به کنایه سَری‌دار یا سفیه یا کم‌عقل می‌گویند. اگر این اتفاق در میان دختران و پسران جوان بیفتد، مخفیانه و به دور از چشم آنها دست به دامان دعانویسها می‌شوند، تا این عارضه را از آنها دور کنند و دچار سری نشوند. نگاه کردن پشت سرهم در آینه اگر همراه با خنده و تبسم باشد، مالیخولیا ست. در این مواقع به هر نحو که شده، آینه را از دسترس شخص مذکور دور می‌سازند. چنان‌که بخواهند عقل و سلامت روانی کسی را بسنجند، گاه‌به‌گاه در کمین می‌نشینند تا شیوۀ نگریستن وی در آینه را ببینند و از این طریق صحت روانی و سلامت عقل او را می‌سنجند (عسکری‌عالم، 2/ 69). 
حیوانات و خوراکها از دیگر مقولات مرتبط با دیوانگی‌اند: هرکس مار خانگی را بکشد، مریض یا دیوانه می‌شود (فقیه، 1/ 154)؛ آزار رساندن یا کشتن قورباغه، باعث جنون می‌شود (اعظمی، 53)؛ و هر کس 40 روز گوشت نخورد، دیوانه می‌شود (هدایت، همانجا). 
یک سری رفتارهای شبه‌جادویی نیز با دیوانگی و جن‌زدگی در ارتباط‌اند، مثل سوزاندن پوست پیاز و تخم‌مرغ که آدم را جنی می‌کند (همو، 112)؛ ناخن گرفتن در روز چهارشنبه (شکورزاده، 325؛ رضایی، همانجا)، چرخاندن دوک نخ‌ریسی در شب چهارشنبه (اسدی، 282)، جارو کردن اطراف خانه در شب یکشنبه و چهارشنبه پس از غروب آفتاب (همانجا)، و شب‌هنگام سر را شانه‌کردن باعث دیوانگی می‌شود (حاتمی، 136). 
برای درمان جنون در طبابتهای مردمی معمولاً از برخی گیاهان و نیز اجزاء خاص حیوانات استفاده می‌شده است. مثلاً قسمتهای مختلف انجیر به تنهایی یا همراه با شاه‌توت و عسل در درمان جنون به کار می‌رفته است (شهری، طهران، 5/ 219، تاریخ، 3/ 496)؛ یا شکوفۀ پنبه را جوشانده، سپس صاف می‌کردند، آنگاه با شکر می‌جوشاندند تا قوام آید و روزی 3 بار، و هر بار 2 تا 3 قاشق به بیمار می‌دادند تا فکر، وسواس و خیالات را برطرف سازد، به‌خصوص برای پیشگیری از جنون در ابتدای ابتلا به آن (همان، 3/ 573). در فرخ‌نامه، اجزائی چون پَر هُدهُد (ساییده‌شده با روغن کنجد)، شکنبۀ راسو، خون گرگ و بول انسان برای درمان جنون و بهبود آن توصیه و تجویز شده است (جمالی، 25، 71، 82). 
در لرستان، برای رفع حالت جنون، وسط سر را می‌تراشیدند و پوست سر را چند خراش می‌دادند و ماده‌ای به نام «پی‌فک» را روی خراشها می‌گذاشتند (اسدیان، 277). مردم میناب برای درمان جن‌زدگی طبق باوری که به وجود جنها و آزار و اذیت از سوی آنها دارند، از ملای محلی مدد می‌جویند و او نیز دعاها و آیاتی از قرآن را روی برگه‌ای می‌نویسد تا آن را بر بازوی بیمار ببندند یا بر بالین وی بگذارند (سعیدی، فرهنگ ... ، 408). 
در بسیاری از شهرهای ایران برای معالجۀ دیوانگان و نیز بیماران صرعی، به برخی از امامزادگان متوسل می‌شوند. برای نمونه، در گیلان آنها را به بقعۀ امامزاده هاشم در ماسوله می‌برند. در این موارد، ریسمانی بر گردن بیمار می‌اندازند و سر دیگر ریسمان را به ضریح امامزاده می‌بندند و سعی می‌کنند بیمار را بخوابانند تا آرام گیرد. اگر بیمار در آن لحظه بسیار هوشیار باشد، نیت می‌کند تا امامزاده او را علاج کند. پدر و مادر یا خویشاوندان همراه بیمار نیز نذر و نیاز می‌کنند که بیمارشان شفا یابد (پوراحمد، فرهنگ ... ، 83). همچنین در روستای پیری از توابع رستم‌آبادِ رودبار، زیارتگاهی به نام پیرموسى وجود دارد و مردم باور دارند که این مزار، اشخاص مبتلا به بیماریهای روانی و عصبی را شفا می‌دهد. در این زیارتگاه نیز شخص بیمار را به صندوق بزرگی که وسط زیارتگاه وجود دارد، می‌بندند و تنهایش می‌گذارند، ولی از دور مواظب او هستند (همان، 84). 
مهرگیاه از گیاهان مشهوری است که به عنوان یک داروی سمی باعث دیوانگی می‌شود. در میان بختیاریها، بیشتر زنانی که از شوهران خود ناراضی بودند و یا فرد دیگری را دشمن خود فرض می‌کردند، مهرگیاه به وی می‌خوراندند که تا 10 یا 20 روز بعد، آثار جنون و دیوانگی در او ظاهر می‌شد و اگر به‌زودی نمی‌مرد، تا آخر عمر مجنون باقی می‌ماند (خسروی، 132). 

بازتاب دیوانه و دیوانگی در ادبیات

دیوانه و دیوانگی به صورتهای متفاوت در انواع مختلف ادبی بازتاب فراوان دارد که ازجمله می‌توان به داستانهای منسوب به عقلای مجانین یا خردمندان دیوانه‌نما اشاره کرد. خردمندان دیوانه‌نما در حقیقت دگراندیشانی بودند که خرد مسلط بر جامعۀ خود را برنمی‌تافتند و به اعمال و رفتارهایی دست می‌زدند که از نظر اکثریت جامعه پذیرفته‌شده نبود؛ مانند بی‌اعتنایی به ثروت و قدرت، تحقیر صاحبان ثروت و قدرت، برملا کردن بی‌عدالتیهای جامعه با فریاد بلند و جز اینها. این اشخاص معمولاً لباسهایی ژنده می‌پوشیدند، ژولیده بودند، کمتر به حمام می‌رفتند و در ویرانه‌ها و گورستانها سکونت می‌گزیدند. ازاین‌رو، مردم آنها را دیوانه می‌نامیدند، کودکان مسخره‌شان می‌کردند و به آنها سنگ می‌انداختند (برای آگاهی بیشتر دربارۀ سبب وجودی این اشخاص، نک‍ : پورجوادی، ریتر، سراسر مقاله‌ها؛ سیاه‌کوهیان، 133-134). این اشخاص به‌سبب همین «دیوانگی»ها به استناد حدیث نبوی، «مرفوع‌القلم» بودند، به عبارت دیگر، برای رفتار و گفتار خود بازخواست نمی‌شدند (ابن‌بابویه، 1/ 137). این آزادی باعث می‌شد که با تندترین عبارات و سخنان، هر شخص و هر نهادی را نقد و حتى هجو کنند. 
حکایتهای فراوانی از زندگی و حالات این اشخاص و مواجهۀ آنها با صاحبان قدرت در برخی کتابها، به‌ویژه کتابهای عرفانی نقل شده است که به یک نمونۀ آن اشاره می‌شود: سلطان محمود غزنوی (ح 360-421 ق) به قصد تفریح به همراه وزیر خود به تیمارستان می‌رود. دیوانه‌ای زنجیری با دیدن او به صدای بلند می‌خندد. سلطان سبب خنده را می‌پرسد. دیوانه می‌گوید: به تو می‌خندم که از راه راست دوری. سلطان می‌پرسد: آرزویی نداری؟ دیوانه مقداری دنبه درخواست می‌کند. سلطان قدری تُرُب به وی می‌دهد. دیوانه هنگام خوردن سر خود را می‌جنباند. وقتی سلطان علت حرکت او را می‌پرسد، می‌گوید: برای اینکه از زمانی که تو پادشاه شده‌ای، چربی از دنبه‌ها رفته است (هزار حکایت ... ، 1/ 662-663؛ نیز نک‍ : فخرالدین، 418). 
 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: