صفحه اصلی / مقالات / خسرو قبادان و ریدک /

فهرست مطالب

خسرو قبادان و ریدک


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 15 دی 1398 تاریخچه مقاله

خُسْرُوِ قُبادانْ وَ ریدَک، از رسائل غیردینی دورۀ ساسانی، که بیانگر سلیقۀ طبقۀ اشراف آن روزگار در امور روزمرۀ زندگی، اعم از غذا، میوه، موسیقی، زیبایی، جامه و جز اینها ست، و بازتاب مضامین اصلیِ آن را تا امروز نیز می‌توان پی گرفت.
خسرو قبادان و ریدک به زبان پهلوی و در 125 بند، براساس پرسش و پاسخهای میان خسرو قبادان و جوانی به ‌نام ریدک، از خاندانی نامور و توانگر، تحریر و تدوین شده‌است. ریدک در کودکی پدرش را از دست می‌دهد و به یاری وصی پدر به‌خوبی آموزش می‌بیند، و پس از درگذشت مادرش، به‌سبب تنگ‌دستی به دربار رفته و از خسرو انوشیروان (ه‍ ‌م) درخواست توجه می‌کند. او پس از آنکه به‌خوبی و شایستگی به پرسشهای شاه پاسخ می‌دهد، نخست از پادشاه صله می‌گیرد و پس از مدتی برای اثبات هنرهایش برای گرفتن دو شیری فرستاده می‌شود که در آسورستان بر رمۀ اسبان شاهی حمله کرده بودند. ریدک در راه به زن زیبایی برمی‌خورد که بهای کامروایی با خویش را گرفتن ثوابهای ریدک و بازسپردن گناهانش به او تعیین می‌کند، اما ریدک نمی‌پذیرد و از خواهش خود درمی‌گذرد. او شیران را زنده می‌گیرد و به پیشگاه شاه می‌آورد و می‌کشد. آنگاه بزرگ‌مرزبان کشور می‌شود و پس از آگاهی شاه از آنچه میان او و زن یادشده گذشته است، از مقربان دربار ساسانی می‌گردد.
این رساله را دانشنامه‌ای از فرهنگ و هنر ساسانی دانسته‌اند (ملکی، 1-3). به نظر برخی محققان، این رساله جزئی از خدای‌نامک کهن (نک‍ : ه‍ د، شاهنامه)، از مآخذ شاهنامه، بوده است (تاوادیا، 191)؛ هرچند در آن عناصری از سنتهای سامی نیز دیده‌می‌شود که مهم‌ترین آنها، رویارویی زن زیبا و ریدک، و اسارت شیران به دست او برای دستیابی به مقام است که در شیرکشیِ آشوربانی‌پال نیز آمده‌است (بِلک، 32، تصویر 22). در داستان دستیابی بهرام‌گور (ه‍ م) به تاج‌ شاهی هم به ماجرای شیرکشی برمی‌خوریم. برخی پژوهشگران این دو قطعه را از افزوده‌های کاتبان بعدی بر متن اصلی دانسته‌اند (نک‍ : معین، 82 - 85).
این متن از نحوۀ آموزش بزرگ‌زادگان و دبیران در آن زمان آگاهی می‌دهد؛ ازجمله آنکه آموزش خواندن و نوشتن و حفظ کردن متون دینی چون هادخت، بغان یسن، وندیداد و جز آن، شنیدن متون زند، به خط خوش نوشتن، تندنویس بودن و دانستن فن سخنوری از آموزشهای متداول عصر ساسانی بوده است («خسرو قبادان ... »، 72؛ نیز نک‍ : تفضلی، جامعه ... ، 48).
افزون بر آن، مهارت در کمان‌گیری، نیزه‌وری، سوارکاری (ه‍ م) و چوگان (ه‍ م) نیز جزئی از برنامۀ آموزشی محسوب می‌شده است. جالب‌تر آنکه، علاوه بر نواختن ساز، ترانه‌سرایی، مشاعره و رقص، دانش نجوم هم از نظر دور نمی‌مانده است و حتى آموزش شطرنج (ه‍ م)، نرد (ه‍ م) و هشت‌پای نیز از جملۀ دروس بوده است («خسرو قبادان»، 72-73). هشت‌پای، ورزشی در ردیف نرد و شطرنج بوده و ابزارهای آن شامل یک تخته با 3 ردیف    چهارگوشهای 8 در 8 و دو عدد تاس بوده است. اصل این بازی در روزگار ساسانی از هند به ایران آمده و نشانه‌های آن در حفاریهای اخیر، در یک جام نقرۀ ساسانی یافت شده‌است ( ایرانیکا، XII/ 51). 
در پرسش و پاسخهای کتاب به برخی غذاهای اشرافی آن دوران نیز اشاره شده است که از آن جمله‌اند: گوشت بزغالۀ دوماهه که با شیر مادر خویش و گاو پرورده شده باشد و به آبکامه (= ماست و شیر و تخم اسفند و خمیر خشک و سرکه) اندود شده باشد؛ یا سینۀ گاو که به صورت سپید یا پخته‌شده و با شکر و تبرزد خورده شود (نک‍‌ : ص 73-74).
بازیها و سرگرمیهای رایج در آن روزگار که شاید تنها مختص طبقۀ اشراف نیز نبوده، ازجمله مطالب این متن است؛ بازیهایی مثل زنجیربازی، ماربازی، چنبربازی، تیربازی، تاس‌بازی، بندبازی شیشه‌بازی و اندروای‌بازی (ص 77). از میان آنها، اندروای‌بازی نوعی تردستی با انواع وسایل، از تیرکهای مختلف گرفته تا سلاحها و ظروف سفره، بوده و با نواختن موسیقی انجام می‌شده است ( ایرانیکا، II/ 11).
انواع شرابهای مشهور آن زمان نیز در این اثر نام برده شده است. جالب آنکه ریدک میان مِی و باده تفاوت قائل شده است؛ درصورتی‌که بعدها در ادبیات فارسی، این دو مفهوم برابر گرفته شدند. برخی از انواع این دو، که به شهرهای محل تولیدشان منسوب‌اند، عبارت‌اند از: می کَن، می هرات، می بُست، بادۀ حَلوان، می ‌آسوری، و بادۀ بازرنگ (نک‍ : ص 76).
ریدک از شیرینیهای مختلفی هم نام می‌برد، ازجمله: «لوزینه» که چند سدۀ بعد در شیراز، در اشعار بسحاق اطعمه (سدۀ 9 ق) نیز نام آن آمده است (ص 35)، و امروزه به آن «لوز بادام» می‌گویند؛ جوزینه که در دیوان بسحاق «سِرمِش» آمده (ص 104)، و امروزه «جوز قندی» گفته‌ می‌شود؛ «جوز افروشه» که در دیوان بسحاق «نمکزی» خوانده شده است (ص 25)؛ و «چرب افروشه» که امروزه به آن «حلوای عسلی» می‌گویند (نک‍ : برهان ... ، ذیل افروشه). همچنین «چرب انگشت» و «برفینه» که قدما به آن «برف و شیره» و «گشنیز گلاب» می‌گفتند («خسرو قبادان»، 75؛ نیز نک‍ : ه‍‌ د، شیرینی).
دربارۀ پرندگان خوراکی نیز علاوه‌ بر مرغ، مرغابی و تیهو، به نام پرندگانی برمی‌خوریم که بعدها خوراکی محسوب نمی‌شدند، مثل طاووس، کلنگ (= لک‌لک) یا خشنسار. در ضمن، پرندگانی هم ذکر شده‌اند که نمی‌دانیم امروزه به چه نام خوانده می‌شوند؛ از آن‌ جمله‌اند: سرخ‌پَرَک و سفیددنب («خسرو قبادان»، 74).
اسامی برخی از میوه‌های اشاره‌شده در این اثر عبارت‌اند از: بهار بادرنگ، هلیله، گردوتازه، بهمن سپید، و نیز میوه‌هایی که به‌صورت پرورده خورده می‌شود، مثل نارگیل با شکر، پستۀ وحشی که با شورابه برشته شده، نخود تازه با آبکامه، خرمای ایرانی آکنده با گردو، شاه بلوط همراه با شکر و تبرزد، شاهدانۀ سیاه جنگلی که با پیه پازن برشته شده و ... (ص 75- 76).
افزون بر اینها، نام گلها و آلات موسیقی نیز در این متن آمده، که نشان‌دهندۀ سلیقۀ طبقۀ اشراف آن روزگار است و در عین حال، از قدمت شماری از سازهای ایرانی خبر می‌دهد؛ از گلها نیلوفر، سمن زرد، بنفشه و مرو اردشیران، و از سازها چنگ، وَن و تنبور را می‌توان نام برد (ص 77- 78).
از دیگر نکات مطرح‌شده در این اثر، زیبایی زنانه است. زیبایی‌شناسی در روزگار ساسانی با دوران پس از آن تا    حدودی متفاوت است. زن زیبا از دید ریدک، آن است که بالایش    متوسط، میانش باریک، سینه‌اش پهن، سر، سرین و گردنش موزون و پا‌هایش کوتاه باشد؛ وزنش زیاد نباشد؛ زیر پاهایش گودی‌دار، انگشتانش بلند، اندامش نرم و توپر، گونه و لب سرخ، چشم بادامی، ابرو کمانی، و گیسوانش بلند و سیاه باشد (ص 79).
این وصف را با برخی معیارهای زیبایی زنان در داستان پهلوانی سمک عیار (ارجانی، 1/ 13-14) نیز می‌توان قیاس کرد. شباهتهایی بین دو متن دیده‌می‌شود، ازجمله آنکه ریدک از «سینۀ پهن» و سمک از «بَری فراخ» سخن می‌گوید. در هر دو متن، ابروی کمانی، گیسوی سیاه و بلند، گونه و لبهای سرخ، و کمر باریک نشان زیبایی است. این توصیف تا حدودی با ترجمه‌ای که ثعالبی در سدۀ 4 ق در غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم (ص 710-711) از متن پهلوی به دست می‌دهد، متفاوت است، و چنین می‌نماید که ثعالبی آن را با سلیقۀ زمان خود و شاید حتى با سلیقۀ شخصی‌اش وفق داده‌است. تعریفی که او ارائه می‌دهد، چنین است: زن باید بین کوچک و بزرگ، بلند و کوتاه، و چاق و لاغر باشد با قدی نمکین، صورت زیبا، پیشانی صاف، ابروهای کمانی، چشمهای بادامی، بینی متوسط، لبهای باریک و عقیقی، دهان تنگ، دندانهای مرواریدگون، خندۀ زیبا، چانۀ گرد، سیب پستان، باسن نرم، شکم لطیف، ناف روغنین، پای کوچک، خوش‌بو، با صدای ملایم، کم حرف و باحیا (همانجا)؛ احتمالاً این مورد    آخری برداشت ثعالبی از این جملۀ ریدک است که می‌گوید: «زن به بستر مردان، سخن بی‌شرمانه نگوید» (نک‍‌ : «خسرو قبادان»، همانجا).
ترجمۀ عربی ثعالبی از متن خسرو قبادان و ریدک با متن  پهلوی آن تفاوتهای دیگری نیز دارد (نک‍ : معین، 82 -84)؛ ازجمله آنکه، در متن پهلوی از خسرو انوشیروان یاد شده‌است و در ترجمۀ عربی از خسرو پرویز. به نظر محققان کنونی، گویا اصل داستان از روزگار خسرو پرویز باشد و در دوره‌های بعدی خسرو انوشیروان را به جای او گذاشته‌اند (نک‍ : همو، 83). با این حال، نمی‌توان از یاد برد که ترجمۀ ثعالبی درواقع، خلاصه‌شدۀ متن اصلی است و بخشهایی از آن حذف شده‌است؛ ازجمله، بخش مربوط به هنرهایی که ریدک می‌داند، انواع مِی، انواع میوه‌ها، بازیها، غذاهایی که با مِی می‌خورند، و خدمات ریدک پس از اینکه خسرو به او منصب می‌دهد، و نیز بخشهای مربوط به انواع خورش (= غذا)، انواع شیرینی، انواع خشکبار پرورده، گوشتهای حیوانات و پرندگان و ... در هم ادغام شده و به طور خلاصه آمده است. 
گاه تفاوتهایی بین دو متن دیده می‌شود؛ از آن جمله است: در متن پهلوی، بوی شاهسپرم (= ریحان، نک‍ : ه‍ م) به بوی عزیزان مانند شده، اما در متن عربی بوی آن شبیه بوی فرزندان است (نک‍ : ثعالبی، 708)، درصورتی‌که در متن پهلوی («خسرو قبادان»، 78) بوی سمن سپید مانند بوی فرزندان است؛ یا در بخش مربوط به موسیقی، ثعالبی از دستان اصفهانی، غنای نهاوندی و چکاوک نیشابوری یاد می‌کند (ص 710) که در متن پهلوی دیده نمی‌شود. متن ثعالبی بخشهایی نیز اضافه دارد؛ ازجمله، بخشهای مربوط به بهترین جامه (همانجا)، بهترین فرش (همانجا)، بهترین بخور (ص 708)، بهترین آب (ص 710) و بوی بهشت (ص 709). تفضلی این بخشها را جزو متن اصلی پهلوی می‌داند که در نسخۀ کنونی افتاده است ( تاریخ ... ، 290).
با توجه به متن ثعالبی (ص 708)، بهترین بخور، شاهسپرمی است که در مجمر بیندازند و روی آن گلاب بریزند. البته، او گل بنفشه همراه با عنبر، نیلوفر همراه با مشک، و باقلا همراه با کافور را نیز می‌پسندد. او بوی بهشت را شبیه بوی شراب خسروانی، سیب شامی، گل سرخ پارسی، ترنج طبری، بنفشۀ اصفهانی، مشک تبتی و ... می‌داند (ص 709). 
ریدک بهترین جامه‌ها را بر اساس فصول سال طبقه‌بندی می‌کند و برای هر فصل دو نوع پارچه را مناسب می‌داند؛ مثلاً، در فصل بهار لباسهای شاهجانی و دبیقی (= شهری در مصر که پارچه‌های لطیفی دارد) و در اوج سرما لباسی از دو لایۀ پوست خز که بین آنها ابریشم باشد (ثعالبی، 710). بهترین فرش، به نوشتۀ ثعالبی، گلیم ضخیمی است که روی آن را دیبا گرفته باشند تا ظاهری زیبا داشته باشد (همانجا) و بهترین آب، آبی است گوارا و زلال که در ظرفی نو و به هنگام تشنگی فراوان نوشیده شود (همانجا).
متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدکی» را نخستین‌بار جاماسب‌ ـ آسانا در 1897 م در مجموعۀ «متون پهلوی» (ص 38-27) در بمبئی، و اونوالا در حدود سال 1900 م، آوانویسی، و ترجمۀ انگلیسی آن را در پاریس منتشر نمودند. داوود منشی‌زاده نیز آوانویسی و ترجمۀ جدیدی از آن را در مجموعۀ اکتا ایرانیکا47-91) منتشر کرد. در ایران نیز نخستین‌بار، محمد معین در 1323 ش در مجلۀ آموزش و پرورش به این متن پرداخت و آن را براساس پژوهش اونوالا و متن منتشرشدۀ جاماسب ‌ـ آسانا به فارسی ترجمه کرد و به مقایسۀ آن با ترجمۀ عربی ثعالبی پرداخت. پس از او، ترجمه‌های فارسی دیگری نیز از آن به قلم محمدتقی بهار (نک‍ : چند ... ، 98 -104) و سعید عریان («خسرو قبادان»، 72-82) منتشر شده‌اند.

مآخذ

ارجانی، فرامرز، سمک عیار، به کوشش پرویز خانلری، تهران، 1347 ش؛ برهان قاطع؛ بسحاق اطعمه، کلیات، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1382 ش؛ تاوادیا، ج.، زبان و ادبیات پهلوی، ترجمۀ س. نجم‌آبادی، تهران، 1348 ش؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1376 ش؛ همو، جامعۀ ساسانی، ترجمۀ شیرین مختاریان و مهدی باقی، تهران، 1385 ش؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، به کوشش زُتنبرگ، پاریس، 1900 م؛ چند متن پهلوی، ترجمۀ محمدتقی بهار، به کوشش محمد گلبن، تهران، 1347 ش؛ «خسرو قبادان و ریدکی»، متون پهلوی، به کوشش جاماسب ـ آسانا، ترجمۀ سعید عریان، تهران، 1371 ش؛ معین، محمد، «خسرو قبادان و ریدک وی»، مجموعه مقالات، به کوشش مهدخت معین، تهران، 1364 ش؛ ملکی، ایرج، «خسرو و ریدک یا دانشنامه‌ای از فرهنگ و هنر ساسانی»، مجلۀ موسیقی، تهران، 1342 ش، س 3، شم‍ 87؛ نیز:

Black, J. and A. Green, Gods, Demons and Symbols of Ancient Mesopotamia, London, 1992; Iranica ; Monchi - Zadeh, D., «Xusrōv i Kavātān ut Rētak», Acta Iranica, Leiden, 1974, vol. XXII; Pahlavi Texts, ed. J. Jamasp-Asana, Bombay, 1897.
ملیحه کرباسیان

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: