صفحه اصلی / مقالات / دهریه /

فهرست مطالب

دهریه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 27 آذر 1398 تاریخچه مقاله

دَهْریّه، در اصطلاح متکلمان و فرقه‌نگاران مسلمان، به طرف‌داران نظریۀ ازلی و سرمدی بودن عالم اطلاق می‌شود. دهریه در اصطلاح آنان پیش از اینکه یک فرقه باشد، جریانی فکری و اعتقادی به شمار می‌رود. اصطلاح دهریه بر‌گرفته از آیۀ 24 سورۀ جاثیه (45) و مشتق از واژۀ دهر (ﻫ م)، به معنی زمان پدید‌آمدن عالم و مدت بقای آن است. دهریه از‌آن‌سبب که دهر را دارای صفت قِدَم می‌دانستند (خوارزمی، 35، 40)، به این نام نامیده شدند. دهریه را با نام «اهل‌الدهر» نیز یاد کرده‌اند (ماتریدی، 118). جاحظ از «مذاهب‌الدهریه» در برابر «مذاهب‌الموحدین» سخن گفته است (1 / 141).
فرقه‌نگاران مسلمان، دهریه را در ‌شمار مذاهب اسلامی طبقه‌بندی نمی‌کنند، بلکه پیروان آن را در شمار نامسلمانان و «اهل الاهواء و الآراء» (شهرستانی، الملل ... ، 1 / 13) یا «ارباب‌الملل و النحل» (خوارزمی، 35) می‌دانند. دهریه به این معنا بیشتر در کنار جریانهای غیرتوحیدی، همچون ملاحده (تهانوی، 1 / 480)، زنادقه (ابن‌قتیبه، 205؛ جاحظ، 4 / 79) و معطله (خوارزمی، همانجا) طبقه‌بندی شده‌ و گاه نیز مترادف با این جریانها دانسته شده است (نک‍ : ابوالعلاء، 429؛ مقدسی، 4 / 2؛ تهانوی، همانجا). برخی از آراء و عقاید ملل پیش از اسلام، مانند اعراب جاهلی، فلاسفۀ یونان، اصحاب‌الطبایع و هندوان با عنوان نظریات دهریه گزارش شده‌ است (ماتریدی، 121؛ ابن‌جوزی، 43، 60؛ شهرستانی، همان، 2 / 250).
به گزارش منابع اسلامی، عقاید منسوب به دهریه هم‌زمان با آغاز دعوت اسلامی در شبه‌جزیرۀ عربستان سابقه داشت. به گزارش ابوعیسى وراق، در میان عرب جاهلی همچنان‌که برخی به صانع و قیامت باور داشتند، برخی نیز منکر خالق جهان بودند و به مذهب تعطیل و سخن دربارۀ دهر گرایش داشتند؛ آیۀ 24 سورۀ جاثیه (45) دربارۀ آنها نازل شد (قاضی عبدالجبار، 5 / 156؛ ابوالمعالی، 31-32؛ ابن‌جوزی، 59؛ نیز نک‍ : ابن‌عبدالبر، 8 / 553، که به وجود چنین عقیده‌ای در میان قریش اشاره دارد).
عنوان دهریه در اوایل دورۀ خلافت عباسیان و پس از رویارویی مسلمانان با اعتقادات دیگر ملتها، به‌ویژه پس از آشنایی با فلسفۀ یونانی، به پیروان آن دسته از آراء اطلاق شد که سرشت عالم را ازلی و سرمدی می‌دانستند و به شریعت و حدود و احکام آن باور نداشتند (شهرستانی، همان، 2 / 3-4؛ ابن‌ملاحمی، المعتمد، 595؛ نشار، 1 / 100). مهدی باللٰه، خلیفۀ عباسی دستور داد تا متکلمان ردّیه‌هایی بر عقاید ملحدانۀ پیروان دهریه و زنادقه بنویسند. این دوره را می‌توان سرآغاز تصنیف آثاری در معرفی و رد نظریات دهریه از سوی متکلمان مسلمان دانست (نک‍ : امین، 1 / 158- 159، 172؛ دربارۀ ردیه‌های کلامی، نک‍ ‍‌: دنبالۀ مقاله).
برخی از فرقه‌نگاران و متکلمان ‌در طبقه‌بندی مذاهب دهریـه، به اختلاف نظر آنان دربارۀ باور به صانع عالم توجه کرده‌اند (دادبه، 603-604)، برخی نیز گفته‌اند که دهریه منکران صانع بوده‌اند (غزالـی، 103، 120، 141؛ ماتریدی، 113) و گروهی دیگر بر این باورند که دهریه الزاماً منکر صانع نبوده‌اند (کراجکی، 1 / 34؛ نسفی، 1 / 72).
به‌تصریح برخی از منابع، دهریان منکر صانع، که از آنها با عنـوان «الدهریةالطبیعیین» نیـز یـاد شده است (ابن‌تیمیه، 7 / 590)، «مذهب تعطیل» داشتند (ابوالمعالی، 32؛ یحیى، 93)، برای عالَم، پدید‌آورنده‌ای تصور نمی‌کردند و عقیده داشتند که عالم همواره به همان شکل و ترتیبی بوده است که امروزه هست (ماتریدی، 111-112؛ بریدی، 19). از ویژگیهای اعتقادی این دسته از دهریه باید به انکار وجود هرگونه موجود نامحسوس (جاحظ، 6 / 269؛ ناشئ اکبر، 116؛ ابن‌قتیبه، 205) و اعتماد‌نداشتن به نتایج عقلی در اثبات وجود صانع عالم اشاره کرد (شهرستانی، الملل، 2 / 3؛ ابن‌جوزی، 40). در رسالۀ «فی الآراء و الدیانات» از مجموعۀ رسائل اخوان الصفا، دهریۀ منکران صانع را گروهی، اهل فهم و تمیز معرفی کرده‌اند که از طریق مشاهدۀ موجودات محسوس، به تأمل در چیستی آنها می‌پرداختند، اما در موضوع حدوث و صنع عالم به‌سبب نداشتن نفس زکیه (ذهن صاف و نظر دقیق)، نتوانستند به نتیجۀ درست دست یابند و به قِدم عالم و ازلیت آن رأی دادند (3 / 455). گروهی دیگر از آن متکلمان، دسته‌ای از اصحاب‌الطبایع را که وجود انسان را حاصل اعتدال طبایع دانسته، و وجود حیوانات را با فقدان اعتدال طبایع توجیه کرده‌اند، در ‌شمار این گروه از دهریه طبقه‌بندی کرده‌اند (ماتریدی، همانجا؛ شرح ... ، 25).
 دسته‌ای از متکلمان گفته‌اند که دهریۀ منکر صانع در اینکه شیئی از شیء دیگر پدید آید، سخنی نداشتند؛ ادعای آنها این بود که نمی‌توان پذیرفت سلسلۀ پدید‌آمدن حوادث به انتها می‌رسد و چیزی به‌عنوان نخستین حادث وجود دارد (اشعری، «فی استحسان ... »، 91؛ ابن‌ملاحمی، همـان، 84-85؛ ابن‌حزم، 1 / 47-55، 2 / 135). این گروه از دهریه جهان آخرت را هم منکر بودند (ابن‌حزم، 1 / 155؛ یعقوبی، 1 / 149) و مسئلۀ ثواب و عقاب را قبول نداشتند (ابوالمعالی، 32) و به گفتۀ جاحظ منکر وجود شیاطین، جن، ملائکه و حتى رؤیا بودند (2 / 325؛ نیز نک‍ : ابن‌قتیبه، همانجا).
متکلمانی که به رد عقاید دهریه دربارۀ نامتناهی‌بودن حوادث گذشته پرداختند، خود، گرفتار این مسئله شدند که اگر حوادث گذشته متناهی باشند، حوادث آینده نیز متناهی خواهند بود. ظاهراً ابوالهذیل علاف، متکلم معتزلی، پیش از دیگر متکلمان در‌پی پاسخ این مسئله بود (نسفی، 1 / 71-72؛ بغدادی، 104).
آن دسته از دهریه که به وجود صانع عالم اقرار داشتند و گاه از آنان با عنوان «الدهریةالالٰهیین» نیز یاد شده است (ابن‌تیمیه، همانجا)، در معرفت به توحید و نفی شرک با متکلمان مسلمان هم‌رأی نبودند (قزوینی، 88). دهریان معتقد به صانع با‌توجه‌به چند ویژگی متمایز، دهریه نام ‌گرفتند. نخست آنکه با‌وجود اعتراف به وجود صانع عالم و قبول الوهیت خدا، منکر ربوبیت خدا بودند و نمی‌پذیرفتند که باری‌تعالى در امور دنیا تدبیر کند و امرونهی داشته باشد. دهریۀ به‌این‌معنا بیشتر در کنار زنادقه طبقه‌بندی شده‌اند (سعد، 41؛ جاحظ، 4 / 305، 7 / 6؛ ابن‌عادل، 13 / 265)؛ دومین ویژگی آنها اعتقاد به جاودانگی نوع انسان بود. آنان به مقتضای این اعتقاد منکر عالم آخرت و رستاخیز اموات می‌شدند (یعقوبی، همانجا؛ زرکشی، 3 / 88)؛ سومین ویژگی این گـروه از دهریه، بـه تحولات خود‌به‌خود جواهر و اَعراض مربوط است (ماتریدی، 86، 118). آنها به نظریۀ اعراض ــ آن‌گونه که متکلمان مسلمان آن را تقریر می‌کردند ــ بـاور نداشتند (نسفی، 1 / 52؛ جوینی، 168). بـه نظر آنان آنچه در نظر متکلمان عَرَض تلقی می‌شد، به‌صورت بالقوه و پنهان در اجسام وجود داشت (بغدادی، 127، 317؛ نسفی، همانجا) و حتى جوهرهایی با ویژگی قِدم در ازل بوده‌اند که هیچ عرضی در آنها جای نمی‌گرفت (جوینی، 205)؛ آخرین و مهم‌ترین ویژگی دهریه، اعتقاد به صانع و ازلی‌دانستن عالَم و صانع آن به‌سبب اقتران اشیاء به علتهایشان است (ماتریدی، 112؛ ناشئ‌اکبر، 84). حاصل سخن این گروه از دهریه این بود که با اقرار به وجود باری نمی‌توان تأخر زمانی پدیدآمدن عالم نسبت به وجود باری را ثابت کرد (شهرستانی، نهایة ... ، 30-31، 123؛ ابن‌حزم، 1 / 48-50).
ابوعیسى وراق در گزارش خود از دهریه افزون‌بر طبایع چهارگانه، طبیعت دیگری را با عنوان روح از ارکان تشکیل‌دهندۀ عالم نزد دهریه می‌داند که نقش مدبر را دارد و در اشیاء عالم تدبیر و تصرف می‌کند (ابن‌ملاحمی، المعتمد، 594، الفائق ... ، 99). برخی از فیلسوفان یونانی، همچون ابرقلس (= پرکلس) درشمار دهریان معتقد به صانع بودند (جوینی، 226، 259).
بسیاری از فرقه‌نگاران و متکلمان برای اثبات انحراف مخالفانشان، بدعتها و عقاید آنها را با عقاید دهریه مقایسه می‌کردند (همو، 291). از‌نظر ابن‌قتیبه (ص 335)، کسی که بخشی از اخبار و آموزه‌های پیامبر اکرم (ص) و معجزات و کرامات منسوب به آن حضرت را انکار کند، با کسی که به‌کلی آن حضرت را تکذیب کند، تفاوت ندارد، و این گروه افراد در این‌گونه مسائل درواقع پیرو دهریه هستند. فرقه‌های غالی نیز به‌سبب غلو و انکار ربوبیت باری‌تعالى در‌شمار دهریـه طبقه‌بندی می‌شدند (سعد، 64؛ نیز نک‍ : نوبختی، 41). نظریۀ معتزلی شیئیت معدوم از نظر ابن‌حزم (4 / 153)، به این معنی تلقی می‌شد که معتزله باور دارند در ازل شمار نامتناهی از معدومها وجود داشته است و به‌این‌ترتیب همانند دهریه معتقد به ازلی‌بودن عالم هستند.
متکلمان در رد نظریات مخالفان خود آثاری پدید آورده‌اند که در آنها بخش قابل توجهی به آراء دهریه اختصاص دارد. ابوالهذیل علاف در اثری با عنوان القوالب به رد نظریات دهریه پرداخته است (نک‍ : بغدادی، 104)، همچنین ابوعیسى وراق در کتابی با عنوان المقالات (ابن‌ندیم، 216؛ ابن‌ملاحمی، المعتمد، همانجا)، ابومحمد حسن بن موسى نوبختی در اثری با عنوان الآراء و الدیانات (نک‍ : ابن‌ندیم، 225)، و ابوبکر محمد بن شبیب در اثری با عنوان التوحید (ماتریدی، 126، 141)، به طرح و نقد نظریات منسوب به دهریه پرداخته‌اند. ابراهیم بن سیار نظّام و ابوبکر اصم نیز هر‌یک کتابی با عنوان الرد علی الدهریة داشته‌اند (ابن‌ندیم، 206، 214). جاحظ بخشهایی از کتاب نظام را نقل کرده است (5 / 23).
ثمامة بن اشرس، متکلم معتزلی، به ضروری‌بودن معارف عقیده داشت و بر آن بود که خداوند موجبات تحصیل معارف را برای برخی از مردم، ازجمله دهریه، پدید نمی‌آورد. از‌این‌رو دهریه مخاطب امرونهی الٰهی قرار نمی‌گیرند و به ایمان امر نشده، از کفر نهی نمی‌گردند و چون مکلف نیستند، زندگی اخروی نیز برای آنان قابل تصور نیست (شهرستانی، الملل، 1 / 71؛ بغدادی، 157؛ نیز نک‍ : اشعری، مقالات ... ، 429-430، که بدون ذکر نام کسی، گفته است برخی از معتزله چنین باوری دارند).

مآخذ

ابن‌تیمیه، احمد، مجموع الفتاوى، مدینه، 1416 ق / 1995 م؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، بیروت، 1421 ق / 2001 م؛ ابن‌حزم، علی، الفصل، به کوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، جده، 1402 ق / 1982 م؛ ابن‌عادل، عمر، اللباب فی علوم الکتاب، بیروت، 1419 ق / 1998 م؛ ابن‌عبدالبر، یوسف، الاستذکار، به کوشش سالم محمد عطا و محمدعلی معوض، بیروت، 1421 ق / 2000 م؛ ابن‌قتیبه، عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، بیروت، 1419 ق / 1999 م؛ ابن‌ملاحمی، محمود، الفائق فی اصول الدین، به کوشش ویلفرد مادلونگ و مارتین مکدرموت، تهـران، 1386 ش؛ همـو، المعتمد، بـه کوشش ویلفـرد مادلونگ، تهـران، 1390 ش؛ ابن‌ندیم، الفهرست؛ ابوالعلاء معری، احمد، رسالة الغفران، به کوشش عائشه عبدالرحمان بنت‌الشاطئ، قاهره، دارالمعارف؛ ابوالمعالی، محمد، بیان الادیان، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1376 ش؛ اشعری، علی، «رسالة فی استحسان الخوض فی علم الکلام»، همراه اللمع، به کوشش ر.ی. مکارثی، بیروت، 1371 ق / 1952 م؛ همو، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، 1400 ق / 1980 م؛ امین، احمد، ضحی الاسلام، قاهره، 2003 م؛ بریدی، صاعد، الحدود و الحقائق، به کوشش حسین علی محفوظ، بغداد، 1970 م؛ بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، 1977 م؛ تهانوی، محمد اعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش اشپرنگر، کلکته، 1862 م؛ جاحظ، عمرو، الحیوان، بیروت، 1424 ق؛ جوینی، عبدالملک، الشامل فی اصول الدین، به کوشش علی سامی نشار، اسکندریه، 1969 م؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به کوشش گوستاو فان فلوتن، لیدن، 1895 م؛ دادبه، اصغر، «دهری»، دایرة‌‌المعارف تشیع، تهران، 1383 ش، ج 7؛ رسائل اخوان الصفا، قم، 1405 ق؛ زرکشی، محمد، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دارالمعرفه؛ سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، 1963 م؛ شرح فقه الاکبر، منسوب به ابوحنیفه، حیدرآباد دکن، 1365 ق؛ شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد سیدکیلانی، بیروت، دارالمعرفه؛ همو، نهایة الاقدام، به کوشش آلفرد گیوم، لندن، 1934 م؛ غزالی، محمد، تهافت الفلاسفة، به کوشش سلیمان دنیا، قاهره، دارالمعارف؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، به کوشش محمود محمد قاسم، قاهره، [1958 م]؛ قرآن کریم؛ قزوینی، زکریا، مفید العلوم ومبید الهموم، به کوشش محمدعبدالقادر عطا، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ کراجکی، محمد، کنز الفوائد، به کوشش عبدالله نعمه، قم، 1410 ق؛ ماتریدی، محمد، التوحید، به کوشش فتح‌الله خلیف، بیروت، 1986 م؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، پورت‌سعید، مکتبة الثقافة الدینیه؛ ناشئ‌اکبر، عبدالله، «الاوسط فی المقالات»، همراه مسائل الامامة، به کوشش فان اس، بیروت، 1971 م؛ نسفی، میمون، تبصرة الادلة، به کوشش کلود سلامه، دمشق، 1993 م؛ نشار، علی سامی، نشأة الفکر الفلسفی فی الاسلام، قاهره، 1975 م؛ نوبختی، حسن، فرق الشیعة، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، 1931 م؛ یحیی بن حسین، «کتاب فیه معرفة‌الله من العدل و التوحید»، رسائل العدل و التوحید، به کوشش محمد عماره، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، دارالصادر.

مسعود تاره

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: