صفحه اصلی / مقالات / دزفول /

فهرست مطالب

دزفول


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 17 مهر 1403 تاریخچه مقاله

دِزْفول، شهرستان و شهری در استان خوزستان.

سبب نام‌گذاری

 دزفول معرب واژۀ دِژپُل است. در دورۀ ساسانیان پلی بر روی رود دِز ساخته شد و گویا هم‌زمان با آن دژی هم برای نگاهداری از پل برپا گردید و به همین سبب شهری که در اینجا پدید آمد، دژپل / دژپهل نامیده شد (نک‍ : امیری، 115؛ کرزن، II / 303؛ لاکهارت، 152-153). یاقوت (4 / 111) از دزفول با نام قصر روناش یاد کرده، و افزوده است که این شهر به «دزپُهل» (پهل در زبان فارسی میانه به معنای پل است؛ نک‍ : مکنزی، 162) معروف است؛ او آن را به عربی «قلعة‌القنطرة» معنا کرده است.
نام دزفول در نوشته‌های جغرافی‌نگاران اسلامی به‌صورتهای گوناگون آمده است: آن را قنطرةالرود (پل رود) و قنطرةالزاب (پل زاب) خوانده‌اند (ابن‌رسته، 90؛ ابن‌خردادبه، 176) و نیز قنطرة اَندامِش (پل اندامش) گفته‌اند (اصطخری، 197؛ ابن‌حوقل، 307). مقدسی آن را دِژ روناش نوشته، و از شهرهای ناحیۀ جندیشاپور دانسته است (ص 405). سهراب پل دزفول را پل رومی، و نام رودِ دز را رود جندیشاپور ضبط کرده است (ص 149). حمدالله مستوفی دزفول را با اندیشمک برابر دانسته (ص 132)، و شرف‌الدین علی یزدی، تاریخ‌نویس سدۀ 9 ق / 15 م، پل دزفول را پل آب زال نامیده است (ص 421).

شهرستان دزفول

در قانون تقسیمات کشوری سال 1395 ش، شهرستان دزفول متشکل از 4 بخش به نامهای مرکزی، سردشت، شهیون و چغامیش، 11 دهستان، و 9 شهر به نامهای دزفول، شمس‌آباد، صفی‌آباد، میانرود، سیاه‌منصور، دزآب (شهرک امام خمینی)، حمزه، سالند (سردشت) و چغامیش به مرکزیت شهر دزفول معرفی شده است («درگاه ... تقسیمات ... »، بش‍‌‌‌ ). این شهرستان در سرشماری رسمی سال 1395 ش، دارای 971‘ 443 تن جمعیت بوده است («درگاه ... »، بش‍‌ ).
 زمینهای شهرستان دزفول از دو ناحیۀ کوهستانی و دشتی تشکیل شده است. نواحی شمال خاوری و مرکزی آن را بخشی از کوهستان زاگرس فراگرفته است و هر اندازه رو به خاور و شمال خاوری پیش رویم، بر بلندی کوهها افزوده، و رو به جنوب غربی از بلندی آنها کاسته می‌شود و سرانجام به نواحی شمالی دشت خوزستان می‌پیوندد. رودخانۀ دز و شاخابه‌های آن زمینهای شهرستان دزفول را آبیاری می‌کند. آب‌و‌هوای آن در نواحی بلند، معتدل مایل‌به‌سرد و نیمه‌خشک؛ در نواحی مرکزی، معتدل مایل‌به‌گرم؛ و در نواحی خاوری، گرم و خشک است (جعفری، 529-530). کشاورزی شهرستان دزفول پررونق‌ترین بخش اقتصادی آن به شمار می‌آید و مهم‌ترین فراورده‌های آن اینها ست: گندم، جو، ذرت، صیفی‌جات، سبزی، و مرکبات که بسیار مرغوب است و بخشی از آن به خارج صادر می‌شود ( آمارنامه ... ، 17).
شهر دزفول: این شهر در 119کیلومتری شمال غربی اهواز (مرکز استان)، در کنار رود دز، در ارتفاع 140متری از سطح دریا، بر سر راه اندیمشک به شوشتر، و در موقعیت جغرافیایی °48 و ´24 طول شرقی، و °32 و ´22 عرض شمالی جای دارد (جعفری، 530). شهر دزفول در سرشماری رسمی سال 1395 ش، دارای 709‘264 تن جمعیت بوده است («درگاه»، بش‍‌ ). این شهر در سالهای پس از ساخته‌شدن سد بزرگ دز (اسفندماه 1341)، اهمیت و اعتبار ویژه‌ای یافت. شهر دزفول ازلحاظ بافت شهری به دو بخش کهنه‌ساز و نوساز تقسیم می‌شود؛ محله‌های کهنه‌ساز به شیوۀ آجرکاری دورۀ صفویه، با کوچه‌پس‌کوچه‌هایی در‌هم‌تنیده ساخته شده‌اند. بخشی از کوچه‌ها دارای سقف‌اند و بیشتر خانه‌ها در این بخش سردابهایی دارند که در گرمای تابستان اهل خانه از آن استفاده می‌کنند. در جریان جنگ عراق با ایران، بارها به دزفول حمله شد و در حدود 000‘15 واحد مسکونی، مذهبی و فرهنگی آن ویران گردید (نک‍ : موسوی، 21-23)، ولی از همان آغاز برای بازسازی آنها کوششهایی به عمل آمد (نک‍ : اهم ... ، 268- 269).

پیشینۀ تاریخی

 به عقیدۀ برخی از دانشمندان، شهر دزفول در دورۀ ساسانیان و هم‌زمان با پلی که در کنار آن بر روی رود دز ساخته شده، بنیان نهاده شده است (راولینسن، 31). چنان‌که پیش‌تر یاد شد، ساسانیان برای پاسداری از پل، دژی نیز در نزدیکی آن بنا کردند؛ منطقۀ پیرامون این پل و دژ، کانونی برای زیست مردم شد که سرانجام به بنیان‌گذاری شهرِ دژپل / دژپهل انجامید ( ایرانیکا، VII / 351). حمدالله مستوفی، اردشیر بابکان (سل‍ 226-241 م) را بنیادگذار دزفول دانسته است (ص 132). پژوهشهای معاصر گویای آن است که پل دزفول در زمان شاپور اول (سل‍ 241-272 م) و یا شاپور دوم (309 یا 310- 379 م) ساخته شده است (لاکهارت، 152؛ لسترنج، 238).
پل دزفول شهرهای جندیشاپور و شوشتر را به هم می‌پیوست (راولینسن، 79) و اساساً رفت‌و‌آمد را در راههای سخت‌گذر کوهستانی، که استان جندیشاپور را به استان ماه (ماد) پیوند می‌داد، آسان نمود (برانر، 754). دربارۀ دژ دزفول، برخی از مآخذ بر آن‌اند که این دژ در دورۀ ساسانیان نه‌تنها برای پاسداری از پل به کار می‌رفت، بلکه به‌عنوان یک قلعۀ فراموشی برای نگهداری زندانیان والاتبارِ مخالف شاه نیز استفاده می‌شد؛ چنان‌که ارشک سوم، شاه ارمنستان، پس از شکست‌خوردن و اسارت در این دژ زندانی شد و در 367 م نومیدانه خودکشی کرد. نام این دژ را اندامشن نوشته‌اند (نک‍ : لاکهارت، 153؛ کریستن‌سن، 307)؛ هوبشمان شباهت این نام را با اندیمشک (نام باستانی شهر دزفول) یادآور شده است (I / 19).
در دورۀ ساسانیان، در کرانۀ چپ رود دز، در بالای شهر، آبراهه‌هایی برای تأمین آب دزفول کشیده شد و چندین چرخاب (دولاب) بسیار بزرگ بر روی آن نصب گردید (لاکهارت، 154). در سدۀ 8 ق / 14 م، از آبراهۀ شهر دزفول و چرخاب بزرگی که آب را تا 50 گز (ح 50 متر) بالا می‌برده، سخن رفته است (حمدالله، همانجا). به نوشتۀ ابن‌اثیر، شهرهای خوزستان مانند رامهرمز، تُستر، شوش و جندیشاپور در سالهای 17-20 ق / 638-641 م در دورۀ فتوحات مسلمانان، به دست عربها افتادند (2 / 546، 553). به نظر می‌رسد که دزفول نیز در همین سالها به همراه دیگر شهرهای خوزستان به تصرف فاتحان درآمده است.
شهر دزفول بیشتر دوره‌های تاریخ اسلامی را بدون رویداد مهمی پشت سر نهاده است. در حملۀ مغولها به ایران، آنها بیشتر از نواحی شمالی دزفول پیشروی نکردند و بدین‌ترتیب، این شهر از ویرانی رهایی یافت، اگرچه بعدها به قلمرو آنان افزوده شد (لاکهارت، همانجا). امیر تیمور گورکانی (حک‍ 771-807 ق / 1369-1405 م) به هنگام حمله به لرستان و خوزستان، از رود دز (آب زال) گذشت و بر دزفول دست یافت و در آنجا 20 خروار (خروار = 300 کیلوگرم) نقره به او پیشکش گردید (شرف‌الدین، 421-422).
در نوشته‌ای افسانه‌آمیز، سلطان خواجه علی (د 830 ق / 1427 م)، نوۀ شیخ صفی‌الدین اردبیلی، برای دعوت مردم دزفول به آیین تشیع، به آن شهر رفت و آب رود دز را 11 شبانه‌روز از جریان بازداشت؛ مردم چون آن کرامت را دیدند، به مذهب شیعه گرویدند (پیرزاده، 46). در 914 ق / 1508 م، شاه اسماعیل اول صفوی، سلطان فیاضِ مشعشعی، حاکم شورشی هویزه را از میان برداشت و آهنگ دزفول کرد. حاکم این شهر، قلعه‌ها و سرزمین خود را تسلیم نمود و شاه صفوی شخص دیگری را به حکومت دزفول گماشت (قاضی احمد، 93-94؛ واله، 173-174). در 948 ق / 1541 م، شاه طهماسب اول برای سرکوب شورش علاءالدوله رعناشی، حاکم دزفول، بدان سوی لشکر کشید؛ علاءالدوله که تاب مقاومت در خود نمی‌دید، به بغداد گریخت و شاه پیروزمندانه وارد دزفول شد (اسکندربیک، 1 / 156).
در سال 1142 ق / 1729 م، نادرقلی (نادر شاه بعدی) به دزفول رفت و پس از گذشتن از رود دز به سرکوب عشایر شورشی منطقه پرداخت (استرابادی، 156). او در 1149 ق / 1736 م، در شمال شرقی دزفول قلعه‌ای به نام «شاه‌دژ» ساخت تا بر آمدوشدهای طوایف کوچ‌رو لر و بختیاری نظارت شود (لاکهارت، همانجا). در روزگار فتحعلی شاه قاجـار (1212-1265 ق / 1797-1834 م)، پس از آنکـه خوزستان به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم گردید، دزفول در بخش شمالی، و جزو قلمرو فرمانروایی محمدعلی میرزا دولتشاه (پسر بزرگ فتحعلی شاه) قرار گرفت (امیری، 39). او بخشهایی از پل دزفول را که ویران شده بود، بازسازی کرد (بُد، 346). فتحعلی شاه خود در سفری که در 1245 ق / 1829 م به فارس و خوزستان داشت، از دزفول نیز دیدن کرد و سپس از راه خرم‌آباد به تهران بازگشت (کسروی، 197).
دزفول را در آغاز سدۀ 13 ق / 19 م، آبادترین شهر خوزستان، با کشاورزی پررونق در تابستان و زمستان به شمار آورده‌اند. دو کالای قلمِ نی و نیلِ (گیاهی گرمسیری که برگهای آن دارای ماده‌ای رنگی است و در رنگرزی به کار می‌رود) آن مشهور بوده، و به جاهای دور برده می‌شده است (جزایری، 34). در سفرنامه‌های سدۀ 13 ق / 19 م، از کشتزارهای پهناور نیل دزفول یاد شده است و شمار کارگاههای مربوط به این فراورده را از 70 تا 120 نوشته‌اند. چنین پیدا ست که دادوستد نیل از مهم‌ترین پیشه‌های مردم این شهر بوده است (بد، 367- 368؛ کرزن، II / 304). چریکف که در سالهای 1264- 1268 ق / 1848-1852 م در ایران بوده، از باغهای گستردۀ پرتقال و نارنج دزفول در کنار رود دز یاد کرده، و افزوده است که از این باغها در پیرامون شهر بسیار است (ص 118).
دزفول گویا در سالهای پایانی سدۀ 13 ق / 19 م، رونق پیشین خود را از دست داده بود، زیرا نجم‌الدوله که در 1299 ق / 1882 م از آن دیدن کرده، در سفرنامۀ خود، اوضاع شهر و احوال مردم آن را ناخوش وصف کرده است (نک‍ : ص 21-23).

آثار باستانی

از مهم‌ترین آثار تاریخی دزفول می‌توان تپۀ باستانی چغامیش، مسجدجامع، پل کهن، بازماندۀ آسیابهای قدیمی، و بقعه‌های سبزقبا، محمد بن جعفر، شاه ابوالقاسم، شاه رکن‌الدین و رودبند را نام برد ( آمارنامه، 17).

مآخذ

آمارنامۀ استان خوزستان (1377 ش)، سازمان برنامه و بودجۀ استان خوزستان، تهران، 1378 ش؛ ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌حوقل، محمد، صورة الارض، بیروت، 1992 م؛ ابن‌خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1306 ق / 1889 م؛ ابن‌رسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن، 1309 ق / 1891 م؛ استرابادی، محمدمهدی، جهانگشای نادری، تهران، 1368 ش؛ اسکندربیک منشی، عالم‌آرای عباسی، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1377 ش؛ اصطخری، ابـراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1927 م؛ امیری، مهراب، خوزستان، گهوارۀ شاهنشاهی ایران، تهران، [1350 ش]؛ اهم فعالیتهای بازسازی و نوسازی مناطق جنگ‌زده، ستاد مرکزی بازسازی و نوسازی مناطق جنگ‌زده، تهران، 1363 ش؛ بُد، ک. ا. دُ، سفرنامۀ لرستان و خوزستان، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، 1371 ش؛ پیرزادۀ زاهدی، حسین، سلسلةالنسب صفویه، برلین، 1343 ق / 1924 م؛ جزایری، عبداللطیف، تحفة العالم، چ سنگی، حیدرآباد دکن، 1263 ق؛ جعفری، عباس، دایرةالمعارف جغرافیایی ایران، تهران، 1379 ش؛ چریکف، سیاحت‌نامه، ترجمۀ آبکار مسیحی، به کوشش علی‌اصغر عمران، تهران، 1358 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب (بخش نخست از مقالۀ سوم)، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1336 ش؛ «درگاه ... تقسیمات ... »، آمار 1 (مل‍‌ )؛ «درگاه ملی آمار»، آمار ‍‍2 (مل‍‌ )؛ راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمۀ سکندر امان‌اللٰهی بهاروند، خرم‌آباد، 1356 ش؛ سهراب، عجائب الاقالیم السبعة، به کوشش هانس فون مژیک، وین، 1347 ق / 1929 م؛ شرف‌الدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1336 ش؛ قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1359 ش؛ کسروی، احمد، تاریخ پانصدسالۀ خوزستان، تهران، 1330 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906 م؛ موسوی، احمد، میراث فرهنگی و جنگ تحمیلی، تهران، 1370 ش؛ نجم‌الدوله، عبدالغفار، سفرنامۀ خوزستان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1341 ش؛ واله، محمدیوسف، خلد برین، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1372 ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:

Amar 1, www.org.ir / default.aspx?tabids666; Amar 2, www.amar.org.ir / portals / o / geo94xlsx.xlsx (acc. Feb. 2017); Brunner, Ch., «Geographical and Administrative Divisions: Settlements and Economy», The Cambridge History of Iran, vol. III(2), ed. E. Yarshater, Cambridge etc., 1983; Christensen, A., L’Iran sous les Sassanides, Copenhagen, 1944; Curzon, G. N., Persia and the Persian Question, London, 1966; Hübschmann, H., Armenische Grammatik, Darmstadt, 1962; Iranica ; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966; Lockhart, L., Persian Cities, London, 1960; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971.

محسن احمدی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: