چله بری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 15 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240554/چله-بری
چهارشنبه 28 شهریور 1403
چاپ شده
3
چِلّهبُری، مراسمی که در مناطق مختلف ایران، به مناسبتهای گوناگون و با اَشکال متفاوت برگزار میشود و در پسزمینۀ معنایی آن نوعی طلسمشکنی و باطلالسحری را میتوان دید، که عموماً به مسائل زناشویی و بچهدار شدن مربوط است.برخی از محققان، «چله» را با عدد 40 (نک : ه د، چهل) بیارتباط دانسته، و آن را طلسم و گره معنی کردهاند (مؤیدمحسنی، 121)؛ با این حال، در بیشتر اَشکال این مراسم، نشانهای از حضور عدد 40 را میتوان دید که با ویژگیهای این عدد در فرهنگ مردم مرتبط است. چلهبری را معمولاً 40 روز پس از زایمان برای مادر یا کودک برگزار میکنند، و یا برای آبستن شدن زن نازا، آن را به کار میبندند. گاهی نیز برای جلوگیری از نازایی بعدی زنی که یک شکم زاییده است، از آن بهره میگیرند. برخی از فرهنگنویسان فارسی، آن را ازجملۀ عزایم میدانند که درگذشته به کار میرفته است و امروزه از چگونگی آن اطلاعی در دست نیست (نک : لغتنامه ... ). اینکـه در برخی اَشکال آن جـام چهلکلید (ه م) به کار میرود، دلیلی بر پیوند آن با یکی از انواع طلسمات است (نک : تناولی، 79-80). شواهد برگزاری این رسم را از دوران صفوی به بعد، در متون مختلف میتوان دید. اگرچه اجرای این مراسم امروزه در ایران، بهویژه مناطق شهری و صنعتی بسیار محدود شده، اما نشانههایی از آن در رفتار و گفتار مردم همچنان باقی است، چنانکه امروزه عبور مکرر کسی از روی ظرف یا پارچه را به تعریض چلهبری میگویند.
چلهبری را بیشتر عملی برای جلوگیری از نازایی زن زائو در آینده میدانند و آن را به این شیوه تعریف میکنند که: دو زن زائو با هم به گرمابه میروند و هریک روی سر دیگری آب میریزد و پستانشان را به پشت دیگری فشار میدهند تا چند قطره شیر از آن بچکد و به این ترتیب چله ببُرد (ماسه، 1 / 27).در تهران قدیم زائویی را که پسر زاییده بود، روز دهم، و اگر دختر، روز هفتم زایمان به حمام میبردند؛ این حمام را حمام زایمان میگفتند. در حمـام پس از شستوشوی مـادر و نـوزاد، یکـی از همراهان، نوزاد را بالای سر زائو میگرفت و با جام چهلکلید روی سر کودک آب میریخت. مادر هم آن آب را در ظرفی جمع میکرد و روی سر خود میریخت تا «چله بر او نیفتد»، یعنی نازا نشود (کتیرایی، 80 - 86). در تهران قدیم، افزون بر آنچه گفته شد، رسم دیگری نیز با عنوان حمام چلۀ نوزاد اجرا میشد. اگر نوزاد پسر بود، 2-3 روز پس از چهلمین روز تولد، و اگر دختر بود، چند روز پیش از چهلمین روز تولد، به حمامش میبردند. پس از شستوشوی نوزاد «آب چله به او میزدند»، به این ترتیب که با جام چهلکلید بر سر و تنش آب میریختند. اگر جام چهلکلید در دسترس نبود، شانۀ تختهای قزوینی را 40 بار در ظرفی فرو میبردند و درمیآوردند و آنگاه آب آن ظرف را به سر و تن بچه میریختند (همو، 88).در طالبآباد شهر ری، اگر زنی پس از زایمان، کودکش را از دست بدهد، باید از روی جنازۀ بچهاش بپرد یا به قبرستان رفته، از روی 7 قبر بپرد یا مقداری تره را به مردهشویخانه بُرده، سنگی روی آنها بزند و آنها را خُرد کند و بگوید: بریدم که چلهام بریده شود (صفینژاد، 428).در ایلام و لرستان، زائو برای اینکه دچار چله نشود، روز دهم به نیت چلهبری، در حمام (ه م) با جام چهلکلید یا پوست تخممرغ، آب روی سرش میریزد؛ یا از روی جسد حیوان یا انسان مرده میگذرد؛ یا از آب مردهشویخانه به صورت میزند؛ یا از روی قبر جهود رد میشود؛ یا شب شنبه یا شب چهارشنبه از روی گورها میگذرد (اسدیان، 176).گاهی نیز برای زن نازا چلهبری میکردند، یعنی زن را به حمام جهودها یا مردهشویخانه میبردند و سکههایی زیر پای او قرار میدادند. سپس زن 40 ساقۀ تره را خُرد میکرد و در خزینه میریخت. پس از آن مشتی از آب خزینه (نک : ه د، حمام) را بر صورت خود میزد، سکهها را برمیداشت و خارج میشد (کتیرایی، 22)؛ و یا زن را به حمامی برده، از 4 گوشۀ حمام آب برداشته و در پوست تخممرغ خالی میکردند و به سر زن میریختند (هدایت، 37).در اردکان یزد، زن نازا را که «چلهدار» مینامند، به مردهشویخانه میبرند و با جام چهلکلید، آب مردهشویخانه را روی او میریزند؛ آنگاه باید از روی 3 گور متعلق به کودکان زیر 7 سال رد شود و بدون آنکه به پشت سرش بنگرد، از گورستان خارج شود (طباطبایی، 442).در خراسان برای چلهبری چند کار انجام میدهند: ابتدا زن را از روی جسد موش، کلاغ، یا گربۀ مرده عبور میدهند و اگر مؤثر واقع نشد، اندکی آب غسل مرده به او میخورانند. اگر باز هم مؤثر نبود، او را از زیر سنگ غسالخانه رد میکنند؛ و اگر باز هم از چله درنیامد، او را همراه زائویی دیگر به حمام میبرند و روبهروی هم مینشانند؛ بعد 40 مشت آب از خزانۀ حمام برمیدارند و در ظرفی کنار زن نازا و زائو قرار میدهند. سپس زن نازا سرش را به سر زائو نزدیک میکند و قیچی و شانۀ خود را بالای سر خودش و او میگیرد. در این حال، زن دیگری نوزاد را بالای سر آن دو نگه میدارد، به شکلی که شکم نوزاد رو به پایین و کمرش رو به بالا باشد؛ سپس با ظرفی روی کودک آب میریزد. آب از روی کودک به روی قیچی و شانه، و سپس روی زائو و نازا میریزد و چله بریده میشود. راه حل نهایی، جمعکردن آب کثیف از 4 گوشۀ حمام و ریختن ناگهانی آن روی زن نازا ست (شکورزاده، 124).در سمنان، چلهبری زمانی صورت میگیرد که دو سال از ازدواج زن نازا گذشته باشد. در اینجا چلهبری به چند صورت است: رفتن به حمام غریبه، بالا رفتن از منارۀ سمنان، و دور زدن اطراف توپیِ استخر (احمدپناهی، 294).در گلباف کرمان، آخرین آبی را که در مردهشویخانه روی مرده میریزند، به سر زن نازا میپاشند یا به او میخورانند تا حامله بشود و به آن «آب چِل» میگویند (اسدی، 283).در طالبآباد شهرری، زن نازا را همراه با زائویی به حمام میبرند. بچۀ زائو را روی سر زنی که دچار چله شده است، میگیرند و آب چهلکلید روی سر بچه میریزند، به شکلی که آب از بدن بچه روی سر زن بریزد (صفینژاد، 428).در ایلام، برای چلهبری زن نازا به چند کار متوسل میشوند: گذراندن زن نازا از روی ناو آسیاب آبی؛ همراهی زن نازا با یک زائو در حمام و ریختن آبی که از بدن زن زائو سرازیر میشود به سر و سینه، درحالیکه رو به قبله ایستاده است؛ گذشتن نازا از روی تغار دباغخانه، یا نوشیدن چند جرعه از آب آهک تغار (اسدیان، 176).در لرستان، چلهبری به گرفتن دعای چلهبر در روز زایمان گفته میشود که ملای محل بر روی کاغذ مینویسد و آن دعا را روی قنداق یا گوشۀ گهوارۀ کودک میبندند؛ زیرا ممکن است در طول 40 روز اولیۀ تولد که مادر و کودک در چله هستند، مادرِ چلهدار دیگری به حریم آنها وارد شود و چلههای آنها در هم گره بخورد که بدشگون است (چنگایی، 22).
برای این کار در سروستان فارس، 7 روز پس از ماندن عروس در حجله، او را به حمام میبرند و پس از غسل، در سینی بزرگی نشانده و سینی دیگری حاوی چند برگ نارنج، مقداری نمک، قدری اسفند و یک شانۀ تختهای کنارش میگذارند. لگنی را نیز پر از آب میکنند و پس از خواندن سورۀ حمد و ختم 40 صلوات و خواندن «لا حول و لا قوة الّا باللّٰه»، لُنگی را روی سر عروس انداخته و 40 مشت آب از لگن روی سر عروس میپاشند و 40 دانۀ اسفند را به نام همۀ بستگان وی دور سر عروس میگردانند. سپس اسفند را دود میکنند و نمک را دور سر عروس میچرخانند و بقیۀ آب را دور میریزند (همایونی، 509 -510).در قلعهگنج جیرفت، زن و شوهر در بدو ازدواج دعای چلبر میگرفتند تا زاد و ولد آنها دچار مشکل نشود. اگر زن تازه ازدواجکرده نیز به دیدن نوزاد بیاید، ابتدا باید این دعا را بگیرد تا کودک پیش از 40 روز نمیرد. افزون بر آن، در صورتیکه تا 40 روز پس از تولد نوزاد، کسی بمیرد یا حیوانی تولیدمثل کند، برای نوزاد دعای چلهبر میگرفتند (صادقی، 63).
ساکنان برخی از روستاهای فارس معتقدند که اگر زن نازا به دیدن زنی که چله به او افتاده برود، نوزاد او خواهد مرد (موسوی، 39). مردم منطقۀ دوان کازرون بر این باورند که تا 40 روز زنانی که به دیدن زائو میآیند، نباید مهرۀ زینتی داشته باشند، وگرنه چله به نوزاد میافتد و میمیرد. همچنین اگر زنی ندانسته یا از روی حسادت با مهرهای وارد اتاق نوزاد میشد، برای دفع شرِ مهرۀ او، رشتهای از مهرههای بندشده، شامل مهرۀ تاسه برای جلوگیری از گریۀ طولانی نوزاد، مهرۀ بوغُلی برای دفع چشمزخم، مهرۀ اُسرُم برای چلهبری و مهرههای دیگر در کنار رختخواب نوزاد قرار میدادند (لهساییزاده، 111).در دماوند نیز مراسم چلهبری برای کودک اجرا میشود، چون باور دارند اگر چله به بچه بیفتد، زرد و نحیف میشود؛ برای این کار باید ادرار بچه را بر سرش ریخت و تا 40 روز تنهایش نگذاشت (علمداری، 34).
در سیرجان، برای باز کردن طلسمی که سبب تأخیر در حاملگی شده بود، روی بدن زن آب چل میریختند. این کار در حمام صورت میگرفت تا زن پاک باشد. او را رو به قبله مینشاندند و با جامی، 10 جرعه آب روی سر، 10 جرعه روی شانۀ راست، 10 جرعه روی شانۀ چپ، و دوباره 10 جرعه روی سرش میریختند و در این هنگام صلوات میفرستادند (مؤیدمحسنی، 121).در پیرسوارانِ ملایر، چلهبری ارتباطی به زایمان ندارد، بلکه هر کسی که خوشبختی زناشوییاش به خطر بیفتد، میگویند که در چله افتاده است و برای رهایی از آن وضع باید آب چهلکلید بر سرش بریزند؛ یا از کسی که چلهاش را به آنها داده است، سواری بگیرند؛ یا در دهان گربۀ مرده ادرار کنند؛ و یا دعای چلهبری بگیرند (رسولی، 316).در گیلان برای چلهبری، 7 گیاه که به آن «چلگیاه» میگویند، شانۀ چوبی و چلتاس یا همان جام چهلکلید را به حمام میبرند. روی چلگیاه آب میریزند و آن آب را با جام چهلکلید سر زائو میریزد (پاینده، 293).
احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اسدیگوکی، محمدجواد، فرهنگ عامیانۀ گلباف، کرمان، 1379 ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ تناولی، پرویز، طلسم، گرافیک سنتی ایران، تهران، 1385 ش؛ چنگایی، عزتالله و محمد حنیف، فرهنگ قوم لر، تهران، 1374 ش؛ رسولی، غلامحسین، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خـراسان، تهـران، 1363 ش؛ صادقی، زمان، فرهنگ عامیانۀ مردم قلعهگنج، کرمان، 1386 ش؛ صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، 1355 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، تهران، 1379 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1378 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تبریز، 1355 ش؛ موسوی، حسن، گوشههایی از فرهنگ و آداب و رسوم مـردم کـوهمرۀ نـودان، جروق، سرخی فـارس، شیراز، 1362 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، به کوشش جهانگیر هدایت، تهران، 1381 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1349 ش.
ملیحه کرباسیان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید